Saturday 31 January 2009

Saudi Author Zaynab Hifni Talks about Women, Sex, and Taboos

مصر تتهم في بيان رسمي حسن نصر الله بالعمالة للنظام الايراني






القاهرة (ا ف ب) - اتهمت مصر الجمعة الامين العام لحزب الله اللبناني حسن نصر الله ب"العمالة للنظام الايراني" وبانه "يأتمر باوامر طهران" وذلك ردا على تصريحات كان ادلى بها الخميس وقال فيها ان النظام المصري "لا زال يغلق معبر رفح ويكذب على العالم الاسلامي والعربي ويقول انه فتح المعبر".

وقال "مصدر مصري مسؤول" في بيان تلقت وكالة فرانس برس نسخة منه ان "التصريحات التي ادلى بها الامين العام لحزب الله اللبناني حسن نصر الله الخميس 29 الجاري وتضمنت انتقادات وتجاوزات في حق مصر تثبت مرة اخرى وبما لا يدع مجالا للشك عمالته الواضحة للنظام الايراني وائتماره بأوامر طهران".

واضاف المصدر ان "ما ردده نصر الله بشان الدور +القهري+ للوساطة المصرية بين اسرائيل والفلسطينيين انما يكشف عن مرارة دفينة لدى كل الموتورين الذين لم تفلح تجاوزاتهم في حق مصر على مدار العدوان الاسرائيلي على غزة في تحقيق امانيهم البائسة باستبدال الدور المصري المحوري في القضية الفلسطينية الذي يمليه التاريخ وتعززه الجغرافيا".

واعتبر البيان ان الامين العام لحزب الله لم يستطع القيام باي دور لدعم غزة لان حلفاءه الاقليميين لم يسمحوا له حتى لا يربك حساباتهم اذ اكد المصدر المصري المسؤول ان "نصر الله ما زال يسعى من مخبئه ومن خلال الحنجرة العالية النبرة لتقديم ما يعتقد انه دعم للفلسطينيين وحيث تقرر له الا يقوم باي دور في تلك المأساة الا في هذا الاطار ودون ان يتجاوزه بسعره حتى لا يربك حسابات الاطراف التي تحركه".
وكان نصرالله قال في مؤتمر صحافي عقده عبر شاشة عملاقة في الضاحية الجنوبية لبيروت الخميس "انني ادين النظام المصري لانه لا زال يغلق معبر رفح ولانه يكذب على العالم الاسلامي والعربي ويقول انه فتح المعبر".
وقال "كل ما قيل عن فتح معبر هنا ومعبر هناك هو كذب"


واعتبر ان "النظام المصري شريك في حصار غزة ووسيط قهري" مضيفا "انني اشك في كونه وسيطا نزيها" مشيرا الى ان مصر "تحاول الضغط على الفلسطينيين وفرض شروط عليهم" وواصفا اغلاق المعبر بانه "من اكبر الجرائم التاريخية".
وتجري مفاوضات غير مباشرة بين اسرائيل وحركة حماس بوساطة مصرية من اجل ابرام اتفاق للتهدئة منذ انتهاء الهجوم الاسرائيلي على غزة في 18 كانون الثاني/يناير والذي ادى الى مقتل اكثر من 1330 فلسطينيا.

واكد المصدر المصري في البيان "ان تطاول نصر الله على مصر لا يمكن فهمه الا من خلال الاطار الاكبر الذي يأتي في سياقه والذي

تكشفت ابعاده على مدى الفترة السابقة ومن خلال مطالبات بعض الفصائل الفلسطينية لمصر باسقاط معاهدة السلام الموقعة مع اسرائيل والدخول في مواجهة عسكرية مجددا بعد عقود من السلام".

واشار المصدر الى ان "المخطط الذي رمى اليه البعض تلميحا وتصريحا بشأن فتح معبر رفح للافراد والسلاح ودعم ما يطلق عليه خيار المقاومة كان امرا مكشوفا لدى مصر منذ البداية ولم يكن من الوارد للحظة ان تنساق مصر وراء حفنة من المغامرين السذج الذين يتاجرون بدماء المدنيين الابرياء لمصلحة اطراف اقليمية محددة تعبث بمصائرهم وتستخدمهم وقودا في مواجهتها مع قوى كبرى ومصلحة قضايا بعيدة كل البعد عن القضية الفلسطينية".

وتابع البيان "ان الصراع الذي اشار اليه نصر الله بين تيارين في المنطقة هو حقيقي ولكن بين تيارين احدهما ادمن ثقافة اللهو بالدماء وبحياة الابرياء على غير هدى تأسيسا على حسابات مملاة من الخارج والاخر يهدف الى البناء والسلام والاستقرار وحقن الدماء دونما تفريط في الحقوق كما يدعي اشاوس المقاومة".

وختم البيان ان "مصر ستظل على سياستها ولن تلتفت للحظة لتجاوزات هؤلاء وستبقى على عهدها دعما لاخوانها الفلسطينيين وسندا لقضيتهم العادلة وحفظا لحياتهم وحقهم في غد افضل".

من جهة اخرى اعلنت مصر رسميا الجمعة انها ستستضيف مؤتمرا دوليا حول اعادة اعمار غزة في الثاني من اذار/مارس المقبل وانه سيعقد "بالتنسيق الكامل مع السلطة الفلسطينية".

واكد المتحدث باسم وزارة الخارجية المصرية حسام زكي ان المؤتمر "يعقد بالتنسيق الكامل بين الحكومة المصرية والسلطة الوطنية الفلسطينية" وانه "قد يبحث كذلك في عدد من الامور ذات الطابع السياسي التي من شانها ان تؤثر بشكل مباشر او غير مباشر على جهود اعادة الاعمار وتنفيذها على الارض" في اشارة الى ضرورة الاتفاق على الجهة الفلسطينية التي سيتم التعامل معها من اجل التنسيق بشان اعادة الاعمار.

وكان نصر الله اعتبر ان "ربط اعادة الاعمار في غزة بشروط سياسية سواء كانت المصالحة او التهدئة او التسوية ابتزاز سياسي غير اخلاقي ومهين يجب ادانته".

كما دعا الى "تقديم مساعدات للحكومة الموجودة في غزة وفصائل المقاومة والشعب الفلسطيني مباشرة" مشيرا الى ان هناك "من يمنع حتى الان وصول الدعم الى غزة".

Friday 30 January 2009

هر کشوری حق دفاع دارد

رضا وشاحی

2009-01-30

رفتار رجب طیب اردوغان در کنفرانس داووس نشان داد که دموکراتیک ترین انواع احزاب اسلامی هم به درد کار سیاسی نمی خورند

تصور کنید که هر سیاستمدار در زمان گفتگو وقتی که قدرت پاسخ گویی نداشته باشد بلند شود و مچ مجری را فشار دهد، تهدید کند و از جلسه خارج شود.

تصور این صحنه ها فقط با حضور احزاب اسلامی میسر است. حزب عدالت و توسعه که ادعای مدرن بودن را می کند، بارها و بارها صرفا بر اساس ایدئولوژی اسلامی رفتار کرده است و مصالح ملی ترکیه را فراموش کرده است. رفتار اردوغان در کنفرانس داووس نشان داد که دموکراتیک ترین انواع احزاب اسلامی هم به درد کار سیاسی نمی خورند.

نمونه دیگر این رفتار را در زمان حمله به عراق شاهد بودیم که ترکیه اجازه استفاده از پایگاه هایش را نداد. که یک رفتار غیر سیاسی بود و صرفا مبنی بر افکار اسلامی بود. حزبی که مصالح وطنی خود را فدای مصالح اسلامی بکند که فایده ندارد.

در جنگ غزه هم ترکیه اردوغان با احمدی نژاد گویا مسابقه گذاشته است. سیاستمدار یعنی کسی که به مصالح ملت اش توجه می کند و مصالح کشورش را بر مصالح شخصی و حتی حزبی خود ترجیح می دهد.

حتی اگر استدلال های اردوغان را در اجلاس داووس در نظر بگیریم، یک بام و دو هوا است از یکطرف خودش شهروندان کرد خود را بمباران می کند و از طرف دیگر به کشور دیگری اجازه دفاع نمی دهد. شیمون پرز رییس جمهور اسراییل یک سوال منطقی کرد و گفت اگر این موشک ها بر ترکیه وارد می شد، ترکیه چکار می کرد؟ وقت جلسه تمام شده بود ولی بالاخره تفکر اسلامی کار خود را کرد.

هر کشوری حق دفاع دارد

سیستم منطقی عده ای به این شکل است، سوریه حق دفاع دارد، ونزوئلا حق دفاع دارد، روسیه حق دفاع دارد ولی وقتی به اسراییل می رسد، نه اسراییل حق دفاع ندارد!! خب این نمی شود یا حق دفاعی هست و برای همه است و یا اصولا نیست.

حماس مقصر اصلی قتل کودکان و زنان غزه است و نه اسراییل. حماس با کلمه صلح مشکل دارد کافی است نگاهی به مانیفست حماس بکنید که در آن هر نوع صلحی و به هر شکلی را یک خیانت می داند.

اینقدر چهره حماس ترسناک است که حتی بی بی سی تقاضای پخش درخواست برای غزه را رد کرد. خب اینها همه ضررهایی است که از حماس به مردم بیچاره غزه می رسد.

شما به عکس گانگسترهای حماس در بالا نگاه کنید و ببینید که غیر از خشونت، لات گرایی سیاسی، ضد حقوق بشر بودن و ضد ارزش های مدرن بودن و نشانه های اسلام گرایی افراطی چه چیز دیگری در این عکس پیدا می کنید.

Wednesday 28 January 2009

یک زن برای اولین بار در مصر شهردار شد





یک مادر مجرد ۵۳ ساله مصری در مصر برای اولین بار با پیروزی در انتخابات محلی به عنوان شهردار انتخاب شده است.
اوا هابیل در انتخابات محلی توانست بر پنج رقیب مرد از جمله برادر کوچکترش پیروز شود و شهردار شهر عمدتا مسیحی نشین "کوم بوها" شود. بیشتر ساکنان این شهر در مصر علیا، مسیحیان قبطی هستند.

کریستیان فریزر، خبرنگار بی بی سی در قاهره می گوید در کشوری که اکثریت آن با مسلمانان است و عرصه سیاسی آن در تسلط مردان است، خانم هابیل توانسته پیروزی چشمگیری در زمینه حقوق زنان به دست آورد.

این پیروزی از آن رو قابل توجه است که خانم هابیل یک مادر مجرد است و با آرای مسلمانان توانسته به این پیروزی دست پیدا کند.
اوا هابیل یک وکیل است و پدر او نیز سال ها پیش شهردار بوده است.

در مصر سنت دیرینه انتقال قدرت از پدر به پسر به وفور دیده می شود اما چنین مساله ای از پدر به دختر تا کنون سابقه نداشته آن هم در شرایطی که برادر جوانتر او هم در این انتخابات شرکت داشت.

خانم هابیل می گوید: "نتیجه انتخابات نشان می دهد که من رای بیشتری از مسلمانان گرفتم تا از مسیحیان. مردم شهر ما دنبال فردی بودند تا بتواند به نیابت از آنها کار کند و حقوق آنها را به دولت مرکزی یادآوری کند و آنها در میان کاندیداها، علی رغم جنسیتم، مرا واجد چنین شرایطی یافتند."

زنان برای اولین بار در سال ۱۹۵۶ در مصر حق رای یافتند اما همواره نقش بسیار کوچکی در صحنه سیاسی مصر ایفا کرده اند.
در مجلس ۴۵۴ نفری مصر، تنها ۹ نماینده زن دیده می شود.

خانم هابیل می گوید انتخاب او نشان می دهد که زنان می توانند راه را برای ورود خود به صحنه سیاسی باز کنند و البته باید در این راه آماده نبرد باشند.

Tuesday 27 January 2009

آقای لوی اشترواس تولدتان مبارک











به قلم : فرنگیس حبیبی

چند دهه پیش، هنوز قبائل بومی آمریکای جنوبی،استرالیا و آمریکای شمالی "وحشی" خوانده می شدند. آثار لوی اشتراوس، نگاه
به این اقوام را تغییر داد. پس از مونتنی، فیلسوف فرانسوی قرن شانزدهم، این مردم شناس قرن بیستم فرانسه تنها اندیشمندی است که جهان و بشریت را با چشمی متفاوت از آنچه خرد غربی حکم می کند نظاره کرده است.

کلود لوی اشتراوس که در بیست و هشتم نوامبر 1908 در بروکسل بدنیا آمد، کودکی و نوجوانیش را در پاریس گذراند و در رشته های حقوق و فلسفه تحصیلات درخشانی کرد. وی راه خود را به سوی انسان شناسی و مردم شناسی با خواندن کتابی از ریمون لووی در
بارۀ " جوامع ابتدایی " پیدا کرد.



در سال 1935، به عنوان استاد ، تدریس در دانشگاه سائوپولو، را در برزیل پذیرفت و چند سال در عین کار دانشگاهی به تحقیق در بارۀ زندگی بومیان ماتو گروسو پرداخت و تجربه های خود را در کتاب معروفش، " مناطق حاره ای غمزده" بازگو کرد. این کتاب که علاوه بر ارزش مردم شناسی اش، ذوق ادبی او را نیز به کمال نشان می دهد، برای لوی اشترواس شهرت جهانی به ارمغان آورد.
او در سال 1940 به آمریکا رفت و با زبان شناس نامدار رومان جاکوبسون آشنا شد و تئوری ساختارگرایی او را در زبان با یافته های خودش در پژوهش های مردم شناسی همسو دید.



لوی اشترواس با مشاهدۀ موشکافانۀ زندگی بومیان بورورو در برزیل مناسبات خویشاوندی و رفتار های مجاز یا ممنوع رایج در میان آنان ، به این نتیجه رسید که این زیر بناهای ناخود آگاه جوامع اولیه اند که پیوند های خانوادگی را شکل می دهند و از طریق کاوش در ساختار زبان، آفرینش های هنری،اسطوره ها و افسانه ها می توان به قوانینی راه یافت که بر مناسبات اجتماعی حاکم هستند.
به قول یکی از شاگردان و پیروان لوی اشتراوس، این مردم شناس کهنسال چشم انسان را به روی چیزی باز می کند که جلوی چشمش قرار داشته ولی آن را نمی دیده است، و آن جامعه ای شکننده است. جامعه ای که در آن همۀ اجزاء به هم پیوسته اند و کافیست یک جزء را جا بجا کنیم تا تعادل کل بر هم ریزد

سفر های پژوهشی بیشمار لوی اشتراوس به شمال و جنوب قارۀ آمریکا ، به ژاپن،هند و بنگلادش، نگاه غرب مرکز را به تمدن
دگرگون کرد. به نظر او فرهنگ یعنی تفاوت و گاه تقابل. از همین رو از تسلط تمدنی یگانه و همشکل در جهان گریزان بود.
ژان ماری بلاس دو ربلس، نویسندۀ فرانسوی ، که رمانش " خانۀ مألوف ببر ها" دو هفته پیش جایزۀ ادبی Renaudot را برد و از آثار لوی اشترواس برای نوشتن این کتاب بهره برده است می گوید : لوی اشترواس یک کاشف و یک ماجراجو ست . او واقعیت برهنه و خام را زیر ذره بین می گیرد و آن را بازگو می کند . او با عشق و احترام به زندگی بومیان وارد می شود، خود دانشمند و غربیش را فراموش می کند تا جلوه های پیدا و پنهان زندگی آن ها را در یابد

بدین ترتیب عرصۀ پژوهش او سخت گسترده است و از آشپزی گرفته تا موسیقی و ادبیات را در بر می گیرد. یافته های او در کتاب
هایش:"خام و پخته"، " اندیشۀ وحشی"، "توتمیسم" و "روایات اساطیری" متجلی است .

دلبستگی او به به سنت ها و ائین های آباء و اجدادی در بخشی از افکار سیاسی و اجتماعی او نیز بازتاب می یابد. از همین روست که
رفتار ها و اندیشه های سنت شکنانۀ جنبش ماه مه 68 فرانسه را سخت به باد انتقاد گرفت و از سال 1973 که به آکادمی فرانسه وارد شد، از سنت این نهاد که زنان اندیشمند را به خود راه نمی داد دفاع کرد. و هنگامی که این سنت شکسته شد به آن اعتراض کرد.
برای بزرگداشت صدمین سال تولد کلود لوی اشتراوس ، موزۀ هنر های اولیه Quai Branly در پاریس ، با نمایش فیلم های مستند و ترتیب سخنرانی های مختلف در بارۀ این مردم شناس بزرگ، یک روز تمام ، روز 28 نوامبر، را به او اختصاص داده است. موزه ای که وی 1500 قطعه از آثار بومیان برزیل و دیگر نقاط جهان را که خود گرد آورده یا خریده بود به آن هدیه کرده است

Saturday 24 January 2009

خطابۀ پرزیدنت باراک اوباما در آغاز دوران ریاست جمهوری





رئيس جمهوری گفت "امروز ما گرد هم آمده ایم زیرا به جای ترس امید و، به جای ستیز و نفاق اتحاد را بر گزیده ایم."

سخنان پرزيدنت باراک اوباما
خطابۀ پس از ايراد سوگند رياست جمهوری
سه شنبه 20 ژانویۀ 2009
واشنگتن دی سی

هم میهنان من:

من امروز در حالی اینجا ایستاده ام که در برابر وظیفه ای که ما پیش روی خود داریم احساس خضوع می کنم، از بابت اعتمادی که به من ارزانی داشته اید حق شناس هستم و به فداکاری های نیاکانمان آگاهی دارم. از پرزیدنت بوش به خاطر خدمتی که به کشور کرده و نیز برای بزرگواری و همکاری که در تمامی این دوران انتقال از خود نشان داده است سپاسگزارم.

تا کنون 44 آمریکایی سوگند ریاست جمهوری ادا کرده اند. کلماتی که چه در هنگام به پا خاستن امواج رونق و چه در هنگام آبهای آرام صلح بر زبان آمده اند. با این همه، هر از چندگاه سوگند در میان گردآمدن ابرها و توفانهای خشمگین ادا شده است. در چنین لحظاتی آمریکا نه تنها به دلیل مهارت مقامات بلند پایه، بلکه به این سبب که ما مردم به آرمانهای نیاکان خود وفادار مانده ایم و نسبت به اسناد بنیادینمان صداقت نشان داده ایم از تنگنا گذشته است.

این چنین بوده است. وباید برای این نسل از آمریکاییان نيز به همین گونه باشد.

ازاین که ما امروز در بحبوحۀ بحران قرارداریم به خوبی آگاهیم. کشور ما در برابر شبکۀ گسترده ای از خشونت و نفرت در حال جنگ به سر می برد. کشور ما در نتیجۀ آزمندی و بی مسؤلیتی بعضی از افراد، ولی همچنین به دلیل ناتوانی جمعی ما از دست زدن به انتخاب های دشوار و آماده ساختن کشور برای یک عصر نو، به شکل ناگواری ضعیف شده است. خانه هایی ازدست رفته اند، مشاغلی حذف شده اند و فعالیتهای اقتصادی از هم گسیخته اند. مراقبت های بهداشتی ما بیش از اندازه پرهزینه اند و مدارس ما افراد بسیاری را ناکامیاب گذاشته اند و با گذشت هرروز دلیل دیگری بر این واقعیت ارائه می شود که نحوۀ کاربرد ما ازانرژی، دشمنان ما را تقویت می کند و کرۀ ما را در معرض تهدید قرار می دهد.

اینها، بسته به چگونگی داده ها و آمارها، نشانه های بحران هستند. آنچه کمتر قابل اندازه گیری است اما عمق آن کمتر نیست فرو ریختن اساس اعتماد درسراسر سرزمین ما است –ترس آزار دهنده ای از این که انحطاط آمریکا امری چاره ناپذیر است و نسل آینده باید سطح انتظارات خود را پایین تر بیاورد.

امروز من به شما می گویم که چالش هایی که ما فراروی خود داریم واقعی هستند. چالش هایی جدی اند و شمارشان بسیاراست. اما این را بدانید، آمریکا از عهدۀ آنها برخواهد آمد.

امروز ما گرد هم آمده ایم زیرا به جای ترس امید و، به جای ستیز و نفاق اتحاد را بر گزیده ایم.

در این روز ما آمده ایم تا اعلام کنیم که دوران شکایت های حقیر و وعده های دروغین، جزم اندیشی ها و سرزنش های کهنه که برای مدتی بیش از حد دراز نفس را بر سیاست ما تنگ کرده بودند سپری شده است.

ما هنوز کشور جوانی هستیم، ولی بنا به عبارات کتاب مقدس، زمان آن فرارسیده که ما چیزهای کودکانه را به کناری بگذاریم. زمان آن فرارسیده که بر روحیۀ استوار خود تاکید بورزیم؛ آنچه را که در تاریخ ما بهتر است برگزینیم؛ آن هدیۀ گرانبها، آن اندیشۀ شریف را که از نسلی به نسل دیگر رسیده است به پیش ببریم: وعدۀ ارزانی شده از سوی خداوند را که همه مساوی اند، همه آزادند و همه سزاوار پیگیری کامل خوشبختی هستند.

ما با تاکید دوباره بر عظمت کشور خود، در می یابیم که عظمت راهیچگاه به کسی نمی دهند. باید آن را به دست آورد. سفر ما هرگز یک راه میان بُر و یا قانع شدن به کمتر نبوده است. راهی نبوده است که بزدلان در آن گام نهند – کسانی که تفریح را بر کار ترجیح می دهند، یا تنها در جستجوی دستیابی به لذت ثروت و شهرت هستند. برعکس پذیرندگان خطر، انجام دهندگان کار و سازندگان چیزها بوده اند که ما را از راهی دراز و ناهموار به سوی رفاه اقتصادی و آزادی رهنمون شده اند. برخی از آنها مشهورند ولی اکثر آنها زنان و مردانی هستند که در تلاش خود گمنام مانده اند.

آنها به خاطر ما، مختصری اسباب دنیوی خود را با خود برداشتند و از خلال اقیانوس ها به جستجوی یک زندگی نو برخاستند.

آنها به خاطر ما، در کارگاه ها عرق ریختند، غرب را به صورت مسکون در آوردند، ضرب تازیانه را بر خود تحمل کردند و زمین سخت را شخم زدند.

آنها به خاطر ما، درمکانهایی مانند کنکورد؛ گتیزبرگ، نورماندی و خه سان جنگیدند و جان باختند.

بارها وبارها این مردان و زنان کوشیدند، قربانی دادند و تا هنگامی که دستهاشان بی حس شد کار کردند تا ما زندگی بهتری داشته باشیم. آنها آمریکا را بزرگتر از مجموع بلند پروازی های فردی ما؛ بزرگتر از همۀ اختلافات ناشی ازتولد و ثروت یا تعلق به یک گروه و فرقه دیدند.

این سفری است که ما امروز هم ادامه اش می دهیم. ما همچنان مرفه ترین و نیروومند ترین کشور روی زمین هستیم. کارگران ما از هنگامی که بحران آغاز شده کمتر مولد نیستند. مغزهای ما آفرینندگی کمتری ندارند، نیاز به کالاها و خدمات ما از هفتۀ گذشته، یا ماه گذشته و یا سال گذشته کمتر نشده است. توانایی ما همچنان بی نقص است. اما فرصت برای خودداری از تغییر مسیر، محافظت از منافع حقیرانه و به عقب انداختن تصمیمات نامطبوع – چنین فرصتی بی شک گذشته است. از امروز به بعد ما باید به پا خیزیم، گرد و غبار را از خود بزداییم و کار بازسازی آمریکا را از سر گیریم.

زیرا به هر سو که می نگریم کاری برای از پیش برداشتن وجود دارد. وضع اقتصادی ما را به اقدام، اقدام جسورانه و سریع، فرا می خواند، و ما دست به عمل خواهیم زد، نه تنها برای آفریدن کار، بلکه برای ریختن شالوده ای در راستای رشد. ما راهها و پلها، شبکه های برق، خطوط دیجیتالی را که بازرگانی ما را تغذیه می کنند و ما به هم پیوند می دهند، خواهیم ساخت. ما دانش را بر جایگاه شایسته خود بازخواهیم نشاند، و از شگفتی های فن آوری برای بالابردن کیفیت مراقبت های بهداشتی و پایین آوردن هزینۀ آن سود خواهیم جست. ما خورشید و باد و خاک را برای تامین سوخت اتومبیل ها و به کار اندختن کارخانه ها مان مهار خواهیم کرد. و ما مدرسه ها و کالج ها و دانشگاه های خود را برای برآوردن نیازهای عصر نو متحول خواهیم کرد. ما توانایی از پیش برداشتن همۀ این کارها را داریم. و ما چنین خواهیم کرد.

اکنون کسانی هستند که دامنۀ بلندپروازی های ما را زیر سؤال می برند – و بر این باورند که نظام ما تاب تحمل این همه نقشه های بزرگ را ندارد. حافظۀ آنها چندان نیرومند نیست. زیرا فراموش می کنند که این کشور تا کنون از عهدۀ انجام آنچه که مردان و زنان آزاد هنگام به هم پیوستن نیروی تخیل با مقصود مشترک و ضرورت و جرأت، می تواند تحقق بخشند برآمده است.

آنچه که ناباوران از فهمش عاجزند این است که زمین در زیر پایشان جا به جا شده است – که استدلال های کهنه که برای مدتی چنین دراز ما را به خود مشغول داشته اند، دیگر کارآیی ندارند. پرسشی که ما امروز مطرح می کنیم بزرگ یا کوچک بودن دولت نیست، بلکه این است که آیا دولت کارآیی دارد – آیا به خانواده ها برای یافتن کار با مزد آبرومندانه، برای برخورداری مراقبت بهداشتی که از هر نظرتوانایی اش را داشته باشند، برای یک بازنشستگی توام با منزلت کمک می کند. هرجا که پاسخ مثبت باشد، ما قصد داریم به جلو حرکت کنیم. هرجا که پاسخ منفی باشد، برنامه ها متوقف خواهند شد. و از میان ما کسانی که وجوه عمومی را اداره می کنند برای هزینه کردن عاقلانۀ آن، اصلاح عادات بد، انجام کارهایمان در روز روشن، مسئول شناخته خواهند شد، زیرا تنها در آن زمان است که ما می توانیم اعتماد حیاتی میان مردم و دولتشان را احیا کنیم.

و نیز این پرسش که آیا بازار یک نیروی خوب است یا نیروی بد برای ما مطرح نیست. قدرت بازار برای ایجاد ثروت و گسترش آزادی بی رقیب است، اما این بحران به ما آموخت که بدون چشم های مراقب، بازار می تواند مهار بگسلد – و ملتی که تنها مرفهان را مورد لطف قرار می دهد، نمی تواند برای مدتی طولانی در رفاه به سر برد. موفقیت اقتصاد ما همواره فقط به میزان تولید ناخالص داخلی ما وابسته نبوده بلکه به وسعت دامنۀ رفاه ما؛ به توانایی ما در برخوردار ساختن همۀ قلب های با اراده از فرصت، نه به عنوان صدقه، بلکه به این سبب که این مطمئن ترین راه در جهت مصالح مشترک است، بستگی داشته است.

تا آنجا که موضوع به دفاع ما مربوط می شود، ما انتخاب میان امنیتمان و آرمانهامان را به عنوان یک انتخاب نادرست رد می کنیم. پدران بنیانگذار ما با مخاطراتی مواجه بودند که ما تصورش را هم نمی توانیم بکنیم. آنها منشوری را برای تضمین حکومت قانون و حقوق انسانی تدوین کردند، منشوری که با خون نسل ها عجین شده است. آن آرمانها همچنان بر جهان نور می فشانند و ما از آنها به خاطر مصلحت چشم نخواهیم پوشید. و بنا بر این همۀ ملل و مردمی که امروز ما را تماشا می کنند، از بزرگترین پایتخت ها تا کوچکترین روستاها، نظیرجایی که پدر من در آن چشم به جهان گشود، می دانند که آمریکا دوست هر کشور و هر زن، مرد، کودکی است که خواستار پیشبرد صلح و منزلت انسانی باشد و می دانند که ما برای این که بار دیگر رهبری را به دست گیریم آماده ایم.

به یاد آورید که نسل های جلوتر تنها با موشک و تانک پوزۀ فاشیسم و کمونیسم را به خاک نمالیدند، بلکه به یاری اتحادهای استوار و عقاید پایدار به این توفیق دست یافتند. آنها دریافتند که قدرت ما بتنهایی نمی تواند ما را نگهدارد، و نیز ما را محق به هر کاری که دلمان بخواهد نمی کند. برعکس، آنها می دانستند که قدرت ما از طریق به کاربستن محتاطانۀ آن افزایش می یابد، امنیت ما از عادلانه بودن خواستهامان، قوّت الگویی که ارائه می دهیم، کیفیت های وسوسه انگیز انسانیت ما و خویشتن داری ما نشأت می گیرد.

ما نگهبانان چنین میراثی هستیم. ما یکبار دیگر به رهنمونی این اصول می توانیم با تهدیدهای جدید که حتی کوشش بزرگتر – حتی همکاری و تفاهم بزرگتری را میان کشورها طلب می کنند، به مقابله برخیزیم. ما واگذاشتن مسئولانۀ عراق را به مردم آن آغاز می کنیم و آرامش دشوار به دست آمده در افغانستان را استحکام می بخشیم. همراه با دوستان دیرین و دشمنان پیشیین به گونه ای خستگی ناپذیر برای کاستن خطر هسته ای و به عقب راندن شبح گرمایش کرۀ زمین خواهیم کوشید. ما به خاطر شیوۀ زندگی خود از کسی پوزش نمی خواهيم و از دفاع آن هم چشم پوشی نمی کنیم. به آنهایی که می خواهند هدفهای خود، از جمله ترور وکشتار بی گناهان را پیش برند؛ می گوییم، شما می دانید که اینک روحیۀ ما قوی تراست و نمی توان آن را در هم شکست و شما نمی توانید بیشتر از ما دوام بیاورید و ما شما را شکست خواهیم داد.

زیرا ما می دانیم که میراث متنوع ما یک قوت است نه یک ضعف. ما کشوری متشکل از مسیحیان، مسلمانان، یهودیان، هندوها و غیر معتقدان [به خدا] هستیم. ما از تمامی زبانها و فرهنگ ها شکل پذیرفته و از هرگوشه و کنار این کرۀ خاکی برخاسته ایم و از آنجا که ما شربت تلخ جنگ داخلی و جدایی [سفید و سیاه] را آزموده و از آن دوران سیاه نیرمندتر و یکپارچه تراز آنچه بودیم بیرون آمده ایم، جز این نمی توانیم باور کنیم که کینه های کهن روزی خواهند گذشت؛ که خط قبیله ای بزودی محو خواهد شد، که به موازات کوچکتر شدن جهان، انسانیت مشترک ما خود را آشکار خواهد کرد و که آمریکا باید نقش رهبری خود را در دوران تازه ای از صلح ایفا کند.

به جهان مسلمان می گوییم، ما در جستجوی راه تازه ای به جلو بر اساس منافع و احترام متقابل هستیم. به آن گروه از رهبران که سراسر جهان می کوشند بذر ستيز بپاشند، یا همۀ مفاسد جامعۀ خود را به غرب نسبت دهند می گوییم، بدانید که مردم شما در بارۀ شما به داوری خواهند نشست و شما نمی توانید چیزی را که شکستید بسازید. به آنهایی که با توسل به فساد و فریبکاری و خاموش کردن دگر اندیشان به قدرت می چسبند می گوییم، بدانید که شما در راه غلط تاریخ گام می زنید، ولی ما در صورتی که شما بخواهید مشت بستۀ خود را هم بگشایید، به سویتان دست دراز می کنيم.

به مردم کشورهای فقیر می گوییم، ما قول می دهیم که در کنار شما کار کنیم تا کشتزارهاتان بارور شوند و به روان شدن آب پاکیزه مدد می رسانیم تا به بدنها و فکرهای گرسنه غذا برسد. و به کشورهایی که نظیر کشور ما از رفاه نسبی برخوردارند می گوییم، ما نمی توانیم بیش از این در برابر رنجهای خارج از مرزهای خودمان بی اعتنا بمانیم، و نیز نمی توانیم منابع جهانی را بدون توجه به پیآمد آن به مصرف برسانیم. زیرا جهان تغییر یافته است و ما نیز باید همگام با آن تغییر پیدا کنیم.

در اثنایی که به راه گشوده شده در پیش روی خود می نگریم، آمریکاییان شجاعی را که در همین ساعت در حال گشت در بیابانهای دورافتاده و کوهستان های دور دست هستند، با حق شناسی فروتنانه به یاد می آوریم. آنها هم چیزی دارند که به ما بگویند، درست مانند قهرمانان به خاک افتاده [گورستان] آرلینگتن که از پس قرنها در گوش ما زمزمه می کنند. ما به آنها نه به این سبب که پاسداران آزادی ماهستند، بلکه به این دلیل که تجسمی از روحیه خدمت، از آمادگی برای یافتن چیزی بزرگتر از خویش اند، ادای احترام می کنیم. و با این همه، در این لحظه – لحظه ای که معرف یک نسل خواهد بود – دقیقا همین روحیه است که باید در همۀ ما حضور داشته باشد.

هر قدر که دولت بتواند و باید کارانجام دهد، در وهلۀ آخر ایمان و عزم راسخ مردم آمریکا است که تکیه گاه این ملت است. مهربانی نسبت به یک غریبه در هنگام شکستن سیل برگردانها، از خود گذشتگی کارگرانی که آماده اند از ساعات کار خود بکاهند تا دوستی کار خود را از دست ندهد، چنین رفتاری است که به ما برای پشت سر گذاشتن تاریک ترین ساعات خود مدد می رساند. شجاعت آتش نشانی است که به سوی پله ای که از دود آکنده شده هجوم می آورد، اما همچنین آمادگی پدرومادر برای پروردن یک کودک است که سرانجام سرنوشت ما را تعیین می کند.

چالش های پیش روی ما ممکن است تازه باشند. ابزارهایی که ما با آنها به رویارویی با آن چالش ها می رویم ممکن است نو باشند. اما ارزشهایی که موفقیت ما به آنها وابسته است – سخت کوشی و درستکاری، شهامت و انصاف، بردباری و کنجکاوی، وفاداری و میهن دوستی –اینها چیزهای کهنه ای هستند. این چیزها حقیقت دارند. آنها نیروهای آرام پیشرفت در سراسر تاریخ ما بوده اند. پس آنچه که مورد نیازاست بازگشت به این حقایق است. آنچه که اکنون از ما انتظار می رود یک عصر تازۀ مسئولیت است – تایید این نکته از جانب هر آمریکایی است که ما نسبت به خویش وظایفی داریم، وظایف مربوط به کشور ما و دنیا که ما آنها را با اکراه نمی پذیریم، بلکه با خوشوقتی در آنها چنگ می زنیم، با این آگاهی استوارکه هیچ چیز رضایت بخش تر از این برای روح، بهتر برای معرفی شخصیت نیست که تمامی وجودمان را وقف یک وظیفۀ دشوار کنیم.

این بهایی است که برای شهروندی باید پرداخت و نویدی است که در آن نهفته است.

این سرچشمۀ اطمینان ما است – آگاهی از این که خداوند ما را با شکل بخشیدن به یک سرنوشت نا مطمئن فرا می خواند.

این معنای آزادی و ایمان ماست - چرا مردان وزنان از هر نژاد و دینی می توانند در جشنی که در این محوطۀ شکوهمند برپاست بپیوندند، چرا مردی که پدرش تا شصت سال پیش نمی توانست در یک رستوران محلی غذا بخورد امروز برای ادا کردن مقدس ترین سوگندها در برابر شما ایستاده است.

بنا بر این بگذارید این روز به عنوان روزی به یادماندی شخصیت بخشیم. به ياد بياوريم که ما که هستیم و چه راه دوری را پیموده ایم. در سال تولد آمریکا، در سردترین ماه ها، گروه کوچکی از مردان در کنار آتش در حال مردن اردوگاه خود در کرانۀ یک رود یخ زده به هم چسبیده بودند. پایتخت رها شده بود. دشمن در حال پیشروی بود. برف به لکه های خون آغشته بود. در لحظه ای که سرنوشت انقلاب ما نامعلوم بود ، پدر ملت ما فرمان داد که این کلمات برای مردم خوانده شود:

"بگذارید به دنیای آینده گفته شود ... که در عمق زمستان، وقتی که هیچ چیز جز امید و تقوی نمی توانست دوام آورد ... شهر و روستا، که از خطر مشترک در تشویش بودند، برای دیدار با [آن] گام پیش نهادند."

آمریکا، در برابر خطرهای مشترک، در این زمستان دشواری های ما، بگذارید این واژه های جاودانی را به یاد آوریم. بگذارید باردیگر با امید و تقوی، به استقبال جریانهایی به سردی یخ برویم، و در برابر هر توفانی که برخیزد پایداری کنیم. بگذارید فرزندان ما بگویند که ما [به سختی] ها پشت نکردیم و تزلزل به خود راه ندادیم و با چشمان دوخته شده بر افق و با شمول الطاف خداوندی به ما، آن هدیۀ بزرگ آزادی را به پیش بردیم و درست و سالم به نسل های آینده تحویل دادیم.

Monday 19 January 2009

اهواز، نفت سیاه و آب سیاه

متن سخنرانی در دانشگاه دورام انگلستان

رضا وشاحی

من بسیار متشکرم که از من دعوت به عمل آوردید که امشب در مورد وضعیت اقلیت ها در ایران صحبت کنم. شهر دورهام همچنان که سالها قبل توسط وایکینگ و بعدها نورمن ها اشغال شده بود، معنای اشغال و اسارت و تبعید را می داند و در حافظه تاریخی خود با آن آشنا می باشد. از جمله اشخاصی که با تاریخ خاورمیانه رابطه نزدیکی دارند و با مسایل اقلیت ها در ایران رابطه دارند آقای لرد لثویان بل هست که ایشان نماینده پارلمان در دورهام بوده است. نوه دختری ایشان گرترود بل هست که ایشان همراه با تی. ای. لرنس یا لرنس عربستان خالق کشورهای اردن و عراق امروز هستند. برای اینکه مرز بندی عراق هم بر مرز ایران تاثیر گذاشته، بنابر این بر ایران هم تاثیر گذاشته اند. برای مثال عرب ها و کردهای ایران می توانستند این طرف خط باشند و داستان کلا سر این است که خط کش کجا قرار بگیرد.

مقدمه

وضع حقوق بشر در مناطق ملت های ایران بسیار تاسف آور است. اصولا کلمه ایران کلمه ای نژاد پرستانه است. در زمان نازی ها، وزیر اقتصاد آلمان به نام هاملر شاخت به سفیر ایران در برلین پیشنهاد می کند که شما که خونتان مثل ما آریایی است و بر دیگران برتری دارید، چرا نام کشورتان را از پارس به نامی تغییر نمی دهید که برای همه روشن باشد که این کشور آریایی است؟ سفیر ایران هم این پیشنهاد را به رضا شاه می رساند و حکومت ایران دستور می دهد که نام ایران در مکاتبات رسمی استفاده شود. خب هیچکس از این نام نباید خوشش بیاید. اساس این نام نژاد پرستی است. ایران به معنای محل تجمع آریایی ها است. هر چند که نام سابق یعنی پارس هم نشانه سرکوب و نادیده گرفتن باقی ملت ها در ایران است. این روایت را البته فارس ها در ایران سانسور کرده و دلایل نامگذاری ایران را منتشر نمی کنند.

اهواز، نفت سیاه و آب سیاه

در منطقه اهواز که بزرگترین مخازن نفت و گاز جهان در آنجا هست، وضعیت آب بسیار بد است. مردم به آب آشامیدنی سالم که حداقل حق انسانی هر انسانی است دسترسی ندارند. جالب است در خود شهر اهواز در قسمت هایی که عرب نشین کمتر است و بر اثر سیاست های حکومتی فارس ها را ساکن کرده اند، وضعیت آب بسیار بهتر از مناطقی است که عرب نشین هستند.

بیماری های مختلف از جمله وبا و مالاریا بسیار شیوع پیدا کرده است. در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی سرمایه گذاری نمی کنند.

ایجاد صنایع آلوده کننده مانند پتروشیمی ها، صنایع فولادسازی حیات وحش طبیعی را در معرض انقراض شدید قرار داده است. تالاب فلاحیه بسیار آسیب دیده است. خلیج خور موسی و مناطق معشور از ورود فزاینده فاضلآب های پتروشیمی تبدیل به یک محیط سمی برای آبزیان شده اند.
موارد سقط جنین و بیماری های سرطانی در این مناطق افزایش چشمگیری در پنج سال اخیر پیدا کرده است.

مردم عرب از کار در صنایع نفتی منع شده اند و نرخ بیکاری بالاترین نرخ را در کل ایران را دارد. از سال 1925 که احواز توسط فارس ها اشغال شد، صحبت و ممارست فرهنگ عربی ممنوع گردید. نام خیابان ها تغییر کرد. نام عربی کودکان را ثبت نمی کنند. هیچکدام از موارد اعلامیه حقوق بشر در اهواز و دیگر منازق ملت ها در ایران رعایت نمی شود.

رسانه های بین المللی را از ورود به منطقه اهواز و تهیه گزارش آزادانه منع کرده اند.

مشکل میدان های مین

در مناطق کردنشین و عرب در غرب ایران مناطق وسیع مین وجود دارند. حکومت به شکل عمدی این مناطق را پاک سازی نمی کند. هر هفته به شکل متوسط این میدان های مین 2 قربانی می گیرند که قربانی ها اکثرا کودکان و زنان هستند.

صحبت از 25 ملیون مین است که یکی از بزرگترین میدان های مین جهان را تشکیل داده اند و باقی مانده هشت سال جنگ بین ایران و عراق است. ما گزارشی داریم از یکی از فرماندهان نظامی ایران و طبق این گزارش حکومت ایران نه فقط این مناطق را پاک سازی نکرده است بلکه در بعضی مناطق ایجاد به مین گذاری های جدید هم نموده است.

سرکوب فعالان فرهنگی ترک در ایران

هفته ای نیست که خبری از دستگیری فعالان ترک در ایران به جهان منتشر نشود. روزنامه نگاران، استادان دانشگاه و دانشجویان ترک در خط اول این فشارها و سرکوب ها قرار دارند. فعالان فرهنگی ترک حق تدریس و آموزس به زبان مادی خود را می خواهند. در ایران هیچ زبان دیگری غیر از زبان فارس ها که اقلیتی 15 درصدی هستند به رسمیت شناخته نمی شود.

فعالیت صلح آمیز فعالان حقوق بشر ترک را در ایران تحمل نمی کنند. طبق بعضی از گزارش ها حکومت ایران سعی بسیار دارد تا حرکت ترک ها را رادیکالیزه کرده و با تغذیه غیر مستقیم بعضی از گروه ها، حرکت های مسلحانه به وجود بیاورد تا از این طریق سرکوب هر چه بیشتر جنبش حقوقی مسالمت آمیز ترک ها آسان و مهیا شود. خوشبختانه فعالان ترک تاکنون با هشیاری از این دام برچیده شده گذر کرده اند.

علت اینکه حکومت ایران حرکت های رادیکالیزه را تشویق می کند این است که نمی داند با حرکت های مسالمت آمیز چکار کند اینقدر در مانده است که یک منبع غربی از گفتگوی بین یک دیپلمات ایرانی به یک دیپلمات سوری در سازمان ملل نقل می کند که "در سابق سرکوب گروه های مسلح ساده بود، ما با این حرکت های مسالمت آمیز نمی دانیم که چکار بکنیم"

سرکوب بلوچ ها در ایران

بلوچ های ایران تحت فشار بسیار هستند و. روستاهای بلوچی بمباران می شوند. قاضی های انتخاب شده توسط وزارت اطلاعات حکم های خودسرانه صادر می کنند. عده بسیاری بی جهت زندانی هستند. رهبران روحانی سنی بلوچ را اعدام می کنند. مساجد سنی را با بلدوزر ویران می کنند. رهبران فرهنگی و فعالین حقوق بشر را اعدام می کنند.

حکومت ایران تمام تلاش خود را می کند تا در بلوچستان حرکت های مسالمت آمیز بوجود نیاید. از این حرکت های مسالمت آمیز به قدری هراس دارد که بنابر گزارش ها همکاری امنیتی وسیعی را با کشور پاکستان ایجاد کرده است که مبادا در پاکستان هم کسی برای بلوچ های ایران فعالیت بکند. وضعیت بلوچ ها در پاکستان هم که واقعا بد است سرکوب و شکنجه است و از این جهت حکومت ایران و پاکستان مشترکا عمل می کنند.

وضعیت کردها در ایران

کردها بعلت سنی بودن و پایبندی به سنن خود بسیار تحت فشار هستند. فعالیت احزاب سیاسی در کردستان ممنوع است و بسیاری را به جرم همکاری با احزاب سیاسی در معرض اعدام قرار دارند.

روزنامه های مستقل کردی بسته شده، مواد مخدر به شکل وسیعی در بین جوانان کرد رواج داده می شود، نرخ بیکاری بسیار بالاست. فعالان حقوق بشر مثل آقای کبودوند را به زندان می اندازند و در زندان هم تازه با ایشان بدرفتاری می کنند و به خانواده ایشان اجازه نمی دهند با ایشان ملاقات کنند و همچنین وی را از دسترسی به دکتر و درمان که بر اثر شکنجه های وارده به شدت به آنها محتاج است دور نگاه می دارند.

وضعیت ترکمن ها

از زمان سرکوب ترکمن ها و واژگونی قایق ماهیگیران وضعیت بحالت امنیتی در آمده است. بر اثر سرکوب شدید، جوانان ترکمن دسته دسته به کشورهای مجاور پناه می برند. حتی کشور همسایه ترکمنستان هم که با ایران قرار دادهای امنیتی دارد ترکمن ها را تحت فشار می گذارد.

حکومت ایران در مناطق ترکمن صحرا شروع به مین گذاری کرده است.

وضعیت عرب های اهواز

رسانه های مستقل ممنوع بوده و فعالیت هر حزب اهوازی ممنوع می باشد. بسیاری از زندانیان سیاسی در سالهای اخیر اعدام شده اند. گزارش های بسیاری از شکنجه زندانیان منتشر می شود. عرب ها از تحصیل در آموزش عالی منع می شوند.

غیر از مسایل نفت و بیکاری که در بالا بیان شد، قرار داد های امنیتی ایران با رژیم سوریه موجب شده که سوریه پناهندگان سیاسی ثبت شده در سازمان ملل را دستگیر و تقدیم وزارت اطلاعات ایران بکند از جمله این دستگیر شدگان خانواده جمیله کعبی می باشد که همراه با پنج کودک به ایران فرستاده شده اند.

مساله قرار دادهای امنیتی ایران با کشورهای مختلف

این قرار دادهای امنیتی ایران با کشورهای همسایه یکی از بدعت هایی است که در بین رژیم های سرکوب گر دیگر سابقه ندارد. ما نه در امریکای لاتین دهه های شصت و هفتاد و نه در افریقا و نه در جنوب شرق آسیا شاهد این بوده ایم. زمانی که نسل کشی و سرکوبی می شده مردم به راحتی به آنسوی مرز می رفتند تا نفسی تازه بکشند. در مورد ایران، حکومت دیکتاتور و سرکوب گر ملا های ایران حتی در کشورهای همسایه هم می خواهند پناهندگان و سرکوب شدگان را دوباره سرکوب کنند.

حکومت ایران با تطمیع و بستن قرار دادهای نفت و گاز و دادن امتیازات بازرگانی این کشورها را مجاب می کند که هم زبان های خود را هم سرکوب کنند.


دانشگاه دورهام انگلستان
دسامبر 2008

Sunday 18 January 2009

راکت های فلسطینی آتش بس را هدف قرار دادند






ساعاتی پس از آغاز آتش بس یک جانبه از سوی اسرائیل، پنج راکت از غزه به جنوب اسرائیل شلیک شده است.
از میان آنها حداقل چهار راکت به نقاطی در نزدیکی شهر اسرائیلی اسدروت اصابت کرده است که تا کنون گزارشی از آسیب های وارد شده مخابره نشده است.

اسرائیل در پاسخ یک حمله هوایی به غزه انجام داد.

این تبادل آتش، آتش بس ایجاد شده پس از سه هفته جنگ را در شرایطی شکننده قرار می دهد.
مقام های ارتش اسرائیل اعلام کرده اند اندکی پیش از شلیک راکت های حماس، نیروهای اسرائیلی در شمال نوار غزه مورد حمله قرار گرفتند و در نتیجه به تبادل آتش با پیکارجویان فلسطینی پرداختند.

اسرائیل اعلام کرده است فعلا نیروهایش را از غزه خارج نخواهد کرد اما حماس حاضر به پذیرش حضور نیروهای اسرائیلی در غزه نیست.

با این وجود کاتیا آدلر گزارشگر بی بی سی در بین المقدس از خروج برخی نیروهای اسرائیلی از غزه خبر داده است و وسایل نقلیه زرهی اسرائیل در حال غروج از نواحی مرزی به داخل اسرائیل دیده شده اند.

دیپلماسی بدون حضور حماس
آتش بس در عصر روز شنبه 17 ژانویه اعلام شد.

اهود اولمرت نسخت وزیر اسرائیل در یک سخنرانی تلویزیونی گفت اهداف تهاجم اسرائیل بطور کامل محقق شده است.
در جریان حملات اسرائیل که از روز 27 دسامبر آغاز شد تقریبا 1200 فلسطینی و 13 اسرائیلی کشته شدند.

در همین حال حسنی مبارک رئیس جمهور مصر از رهبران کشورهای اروپایی و بان کی مون (دبیر کل سازمان ملل متحد) دعوت کرده است در اجلاسی برای یافتن آتش بس پایدار میان اسرائیل و حماس شرکت کنند.

انتظار می رود نمایندگان بریتانیا، آلمان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، ترکیه و اردن در دیداری که در ناحیه شرم الشیخ در ساحل دریای سرخ برگزار می شود شرکت کنند.

آلمان، فرانسه و بریتانیا نامه های مشابهی را به دولت های مصر و اسرائیل ارسال کرده اند که در آنها پیشنهاد کرده اند از آتش بس حمایت کرده و به مقابله با قاچاق اسلحه به غزه کمک کنند.

بازنشدن گذرگاه های ورودی به غزه با وجود اعلام آتش بس، نارضایتی آژانس های کمک رسانی را به دنبال داشته است.
بر اساس مفاد آتش بس فعلی تا زمانی که حماس تعهد خود به یک آتش بس را اعلام نکند این گذرگاه ها بسته باقی خواهند ماند.

Saturday 17 January 2009

جوک 2

رییس جمهور آمریکا در تلویزیون اخبار را نگاه می کرد. و خبرنگار در گزارش خبری می گفت: کاخ سفید به ایران حمله نخواهد کرد چون هیچ برنامه ای برای بعد از حمله وجود ندارد.

رییس جمهور آمریکا گفت که خب ما برای بعد از حمله به عراق هم هیچ برنامه ای نداشتیم

"گروه بادر ماینهوف"، تروریست‌های چپ سرگردان در تندباد خشونت





فیلم سینمایی "گروه بادر ماینهوف" که به تازگی در آلمان به روی پرده عمومی آمده، سروصدای زیادی به پا کرده است.
جبهه‌گیری موافقان و مخالفان فیلم در بسیاری موارد از بحث نظری درباره قوت و ضعف فیلم فراتر می‌رود، و نشان می‌دهد که گفتگو درباره یکی از مقاطع مهم تاریخ معاصر آلمان هنوز پایان نگرفته است.

در شرایطی که جهان با موج تازه‌ای از تروریسم و خشونت کور روبروست، فیلم به یاد می‌آورد که تنها سی سال پیش جامعه آلمان با چنین آفتی روبرو بوده، و تا امروز از برخورد تحلیلی و منطقی با آن پرهیز کرده است.
'قهر انقلابی در برابر خشونت ارتجاع'

در اواخر دهه ۱۹۶۰ در کشورهای اروپای غربی رشته‌ای از اعتراضات دانشجویی به راه افتاد که در بسیاری موارد، به درگیری‌های خشونت‌بار میان جوانان مبارز و مأموران حکومت کشید.
برخی از جوانان که از فشار دستگاه‌های انتظامی به خشم آمده بودند، به این ایده گرایش یافتند که مبارزان باید با توسل به "قهر انقلابی" در برابر "خشونت دستگاه سرکوب" مقاومت کنند. جنبش اعتراضی که با تظاهرات و فعالیت‌های مسالمت‌آمیز شروع شده بود، به مسیر افراط و تندروی افتاد.

دیدار محمد رضا شاه پهلوی از آلمان، نقطه عطف مهمی در تاریخ مبارزات دانشجویی آلمان به شمار می‌رود. با حمله چماقدارانی که گفته می‌شد "سفارت شاهنشاهی" در آلمان آنها را بسیج کرده است، تظاهرات به خشونت کشیده شد و جوانی به نام بنو اونه زورگ با تیراندازی پلیس به قتل رسید. فیلم این صحنه‌ها را با دقت فراوان بازسازی می‌کند.

دیدار محمد رضا شاه پهلوی از آلمان، نقطه عطف مهمی در تاریخ مبارزات دانشجویی آلمان به شمار می‌رود. با حمله چماقدارانی که گفته می‌شد "سفارت شاهنشاهی" در آلمان آنها را بسیج کرده است، تظاهرات به خشونت کشیده شد و جوانی به نام بنو اونه زورگ با تیراندازی پلیس به قتل رسید. فیلم این صحنه‌ها را با دقت فراوان بازسازی می‌کند.

در آلمان به ویژه پس از تیراندازی به رودی دوچکه، رهبر مبارزات دانشجویی، اقلیت کوچکی از دانشجویان دست به سلاح بردند و خود را "چریک شهری" خواندند. با اتحاد دو گروهک به رهبری اولریکه ماینهوف و آندرئاس بادر، سازمانی تروریستی به نام "فراکسیون ارتش سرخ" (راف) پدید آمد که تا پایان دهه ۱۹۷۰ کشور را در وحشت و هراس فرو برد.
مرجع اصلی فیلم "گروه بادر ماینهوف" کتاب معروفی از اشتفان آوست، روزنامه‌نگار و پژوهشگر آلمانی است که سرگذشت "راف" را با دقت دنبال کرده است. فیلم به پیروی از کتاب، تلاش دارد سرگذشت "تروریسم آلمانی" را از زمان پیدایش این جریان در اواخر دهه ۱۹۶۰ تا نابودی آن در اواخر دهه ۱۹۷۰ بازگو ‌کند.

اشتفان آوست در کتاب خود بر پایه اسناد و گواهان فراوان، روند گرایش چپ‌گرایان افراطی آلمان را به ایده‌های خشونت‌آمیز نشان می‌دهد و اقدامات تروریستی "راف" را تا پایان فاجعه‌بار آن تشریح می‌کند.
یک فیلم در برابر دو راه

برند آیشینگر چهره موفق و سرشناس سینمای آلمان تهیه‌کننده این فیلم است، که پیش از این، فیلم‌های زیادی از جمله فیلم پرفروش "سقوط" را تهیه کرده است.

کمابیش مانند فیلم "سقوط" که آخرین روزهای زندگی آدولف هیتلر، رهبر نازیان را بازسازی می‌کند، در این فیلم نیز تلاش شده است، فرازهای برجسته‌ یک تشکیلات تروریستی با دقت تمام بازسازی شود. تنها اشکال در این است که برخلاف مورد هیتلر، جامعه آلمان به ماجرای "راف" همچنان با حساسیت فراوان نگاه می‌کند و آن را هنوز به حافظه تاریخی نسپرده است. واکنش‌های تند در برابر فیلم را باید در این چارچوب ارزیابی کرد.

اولی ادل کارگردان فیلم خود در جوانی در اعتراضات دانشجویی شرکت داشته است. ادل به گفته خودش، بر آن بوده که فیلمی بیطرفانه بسازد و سیر حوادث را به گونه‌ای نمایش دهد که برای نسل جوان، که از آن دوران پراضطراب فاصله گرفته اما امروزه با نمونه‌های دیگری از تروریسم روبروست، قابل فهم باشد

اولی ادل کارگردان فیلم خود در جوانی در اعتراضات دانشجویی شرکت داشته است. ادل به گفته خودش، بر آن بوده که فیلمی بیطرفانه بسازد و سیر حوادث را به گونه‌ای نمایش دهد که برای نسل جوان، که از آن دوران پراضطراب فاصله گرفته اما امروزه با نمونه‌های دیگری از تروریسم روبروست، قابل فهم باشد.

فیلم بیش از هر چیز به روایت تصویری رویدادها تکیه کرده، و به عمد از داوری اخلاقی درباره تروریست‌ها فاصله گرفته است. اما ایراد مهمتر فیلم آنست که برای شناخت علت‌ها و انگیزه‌های تروریسم کمترین کمکی به تماشاگر نمی‌کند.
این نارسایی را بیش از هر چیز باید در سرگردانی فیلم میان دو نوع بیان یا دو سبک روایت دید که کارگردان نتوانسته راه خود را میان آنها انتخاب کند یا در فیلم تعادلی مناسب میان آنها برقرار سازد:

راه اول تصویرسازی تاریخچه "راف" و ارائه یک فیلم نیمه مستند از سرگذشت آن است؛ گزارشی تصویری از فعالیت‌های "راف"، بازسازی دقیق صحنه‌ها و رویدادها در کنار گفتگو با عاملان و گواهان و بازماندگان این جریان احتمالا می‌توانست روشن کند که چرا گروهی از جوانان جامعه‌ای مرفه و پیشرفته به ماجراجویی‌های جنون‌آمیز و خشونت‌بار کشیده شدند.

راه دوم داستان‌گویی است، یعنی تدارک بافتی دراماتیک با گرته‌برداری از سرنوشت‌های فردی و انگیزه‌های شخصی. این راه طبعا از دقت "وقایع‌نمایی" فیلم می‌کاهد، اما در عوض دست فیلمساز را در کاوش شخصیت‌ها و تحلیل انگیزه‌های شخصی و روانی آنها باز می‌کند.

فیلم نمونه‌هایی از این رویکرد را به صورتی خام ارائه داده است: روابط پرتنش بادر با اطرافیانش، رفتار عصبی و تیپ ماجراجوی او... یا در شخصیتی که با ظرافت بیشتر از اولریکه ماینهوف ارائه شده است: مادر دو فرزند، روشنفکر و روزنامه‌نگاری برجسته که با تصمیمی ناگهانی کار و زندگی را رها می‌کند، و از "پنجره‌ زندگی عادی" به درون مبارزات تروریستی می‌جهد.
در اولین پلان فیلم اولریکه ماینهوف را می‌بینیم که با همسر و دو دخترش برای گذراندن تعطیلات به ساحل دریا آمده است. او در مجله‌ای خبر دیدار شاه از آلمان را می‌خواند و بر آن می‌شود که نامه‌ای سرگشاده به "شهبانو فرح دیبا" بنویسد و او را از فقر و تیره‌روزی مردم ایران باخبر کند. در پلان‌های بعدی می‌بینیم که این زن روشنفکر با موج رویدادها غوطه می‌خورد و کمابیش بی‌اختیار به دنبال حوادث کشیده می‌شود.

فیلم بیش از هر چیز به روایت تصویری رویدادها تکیه کرده، و به عمد از داوری اخلاقی درباره تروریست‌ها فاصله گرفته است. اما ایراد مهمتر فیلم آنست که برای شناخت علت‌ها و انگیزه‌های تروریسم کمترین کمکی به تماشاگر نمی‌کند

اما پیش از آنکه خود فیلم به پایان برسد، ظرفیت این خط روایی ته می‌کشد. با دستگیری و سپس خودکشی ماینهوف در زندان، فیلم قهرمان اصلی خود را از دست می‌دهد. از این به بعد، فیلم به بازگویی وقایع می‌پردازد و با نگاهی کمابیش سرسری تنها به نقل حوادث تا نابودی کامل "راف" اکتفا می‌کند.

در بخش پایانی که نسل دوم و سوم تروریست‌ها به میدان می‌آیند، هدف فیلم مقصور به پرورش این ایده است که خشونت یک نیرو یا افزار ساده نیست، بلکه در سیر خود هر دم نیروی بیشتری می‌گیرد؛ به دینامیسمی درونی مجهز می‌شود و به صورت گردونه‌ای خودکار به جریان می‌افتد. این نیروی نامعقول نه تنها از اراده عاملان بیرون می‌رود، بلکه سرنوشت آنها را به دست می‌گیرد و به دنبال خود می‌کشد.

فیلم "گروه بادر ماینهوف" بی‌گمان از یک نظر اثری قابل‌تحسین است: فیلم بدون هراس از پیش‌داوری‌های رایج یا جبهه‌گیری‌های چپ و راست، در برخورد با گذشته و شکستن سکوت شهامت نشان می‌دهد.
این فیلم در مراسم آینده اسکار از سوی آلمان برای جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان نامزد شده است.

Thursday 15 January 2009

اتفاق ايراني-صيني لتطوير حقل نفطي في ايران





وقعت ايران والصين الاربعاء عقدا بقيمة 1.76 مليار دولار لتطوير حقل ازادجان الشمالية النفطي في جنوب غرب ايران، حسب تصريحات مسؤول في وزارة النفط الايرانية.

وتم توقيع العقد الذي ينص على تطوير المرحلة الاولى من حقل ازادجان الشمالية بين كل من شركة النفط الوطنية الصينية وشركة النفط الوطنية الايرانية.

وتمتد فترة العقد لـ48 شهرا ومن شأنه ان يسمح بانتاج 75 الف برميل من النفط يوميا بحسب المصدر نفسه.

واذا ما تم تنفيذ المشروع بحسب ما ينص عليه العقد، يمكن ان تسند ايران الى الشركة الصينية المرحلة الثانية منه التي تتضمن قدرة انتاج ممماثلة.

وتقدر احتياطيات حقل ازادجان الشمالية الواقع في محافظة خوزستان عند الحدود مع العراق بحوالى 6 مليارات برميل.

وترفض كبرى الشركات النفطية الغربية الاستثمار في ايران بسبب برنامجها النووي المثير للجدل، مما جعل طهران الى تتوجه نحو الشركات النفطية الاسيوية.

ومع ان ايران وقعت العديد من العقود مع عدة شركات اسيوية، الا ان هذا العقد هو اول عقد بهذه الاهمية توقعه طهران مؤخرا.

Wednesday 14 January 2009

Hamas In Their Own Voices

توضیحی در مورد مقاله مشکلات جنسی در اهواز

رضا وشاحی

2009-01-14

من چند ایمیل موافق و مخالف به دستم رسید و تصمیم گرفتم که یک توضیحی در مورد این مساله بدهم.

واقعیت این است که ما در اهواز مشکلات جنسی داریم و از نوع بسیار حاد آن. مسایل ناموس پرستی و تعصبات شدید یکی از مسایلی است که بر رشد اجتماعی ما تاثیر بدی گذاشته است.

خب من این مسایل را می بینم و بر خودم وظیفه می دانم که حالا که در غرب آزاد نشستم این مسایل را هم فراموش نکنم و در موردشان بنویسم. من البته متوجه هستم که عده ای ناراضی خواهند بود.

ما در جامعه اهوازی خودمان، سنت بسیار قوی داریم. بهرحال باید کسی این کار را بکند و این مسایل را جلو ببرد و یا حداقل شروع کند. من معتقدم که در کنار کار سیاسی کردن، ما نیاز داریم که کار فرهنگی بکنیم. توسعه سیاسی و فرهنگی با هم نیاز است. چرا احزاب ما لنگ هستند؟ خب چون فرهنگ اجتماعی و ارتباطی ما ضعیف است. چون فرهنگ سازی نکردیم.

عده ای با این امر موافق نیستند مساله را فقط آزاد سازی احواز می دانند. مساله را فقط سیاسی می بینند. به نظر من بحث آزایا برلین هنوز هم برای ما مفید است. که ما دو نوع آزادی داریم: "آزادی از" و "آزدای در". "آزادی از" مانند این است که ما از استعمار ایران آزاد شویم. که خیلی خوب است و مهم و اساسی است ولی یک مقدمه است. به "آزادی از" آزادی منفی هم می گویند.

"آزادی در" یا آزادی مثبت یعنی اینکه ما در آزادی بتوانیم آزدانه رفتار کنیم و گرفتار یک وضعیت مشابه سابق ولی به یک نام جدید نشویم و همچنین این اصولا کمک خواهد کرد که به "آزادی از" هم برسیم
[1]. برای اینکه روابط سیاسی جدید مدرن شده است. شما برای اینکه حمایت بین المللی داشته باشید می بایست نشان دهید که مدرن هستید. کافی است یکی از این موارد مثل سرکوب فلان بخش جامعه نمودار شود و معلوم شود که فلان اپوزیسیون جویای آزادی و استقلال چشمانش را بر این مسایل می بندد. به یکباره فاجعه رخ خواهد داد. و آن اپوزیسیون از چشم می افتد.

من مثالی برای شما بزنم. دالایی لاما رهبر مشهور تبت در لندن سخنرانی داشت. در حین سخنرانی یک فرقه بودایی دیگر بیرون تظاهرات می کردند و منشورات خود را منتشر کردند. منشورات در حین تنفس جلسه به دست حاضرین در جلسه رسید. بحث این فرقه بودایی این بود که قبل از حمله چین این فرقه، توسط فرقه بودایی اصلی که دالایی لاما اکنون مسئول آن است، سرکوب می شد و الان هم فرقه بودایی دالایی لاما در انتشارات خود می گویند که فردا که از چینی ها راحت شدیم باز هم برای شما در تبت جایی نیست!! وضع به حدی رسید که بیشتر مردم جلسه سخنرانی دالایی لاما را ترک کردند. گفتند ما آمدیم اینجا که از شما که سرکوب شده اید دفاع کنیم ولی حاضر نیستیم که یک سرکوب را با یک سرکوب دیگر جایگزین کنیم.

مشابه این بحث را هم من در بین اهوازی ها شنیده ام. مسایل قبیله ای و مذهبی و غیره در بین ما اهوازی ها بسیار وجود دارد. مسئله تسامح فکری و مذهبی اصولا جا نیافتاده است. من در جلسه ای بودم و عده ای از تهدید بر علیه فلان فکر و غیره صحبت می کردند. یک آقایی خود من را تهدید می کرد. خب اینها به این علت است که ما روی این مسایل کار نکردیم. بخش زیادی از فرهنگ قبیله ای دست نخورده باقی مانده است.

بهرحال مسایل به یکدیگر مرتبط هستند و با گفتن اینکه این ها صرفا جزو فرهنگ ماست و باید دو دستی به آنها بچسبیم، ما بجایی نخواهیم رسید. این مسایل زمانی هم جزو فرهنگ غرب بود ولی تغییر ایجاد شد.

اصولا ما عرب های اهواز هم تغییر کرده ایم. شما سنت ازدواج را در نظر بگیرید: آیا ما همانطور ازدواج می کنیم که صد سال پیش رایج بود؟ یعنی تمام مراسم سابق با تمام جزییات هنوز به همان شکل اجرا می شود؟ طبعا نه ولی چون تغییرات ملایم بوده ما این را حس نمی کنیم و نمی بینیم. اصولا جامعه تغییر می کند و جامعه ای که تغییر نکند جامعه نیست.

اینکه به شکل گذشتگان باید زندگی کنیم و همین رفتاری را که پدر بزرگ ها با خانواده خود داشتند، نگاهی را که به دنیا داشتند، نوع روابط اجتماعی که ایجاد کرده بودند، الان هم داشته باشیم، خصوصا اینجا در غرب، غیر قابل قبول است.

نبرد ما در چند جبهه است. یک نبرد با فارس ها و حکومت فارس هاست. یکطرف دیگر فرهنگ داخلی خودمان است که عدم اصلاح آن تاکنون به نبرد ما با حکومت فارس ها بسیار ضربه زده است. این در بعد سیاسی شامل اصلاح افکار رمانتیک سیاسی باقی مانده از دوران سد اسوان مصر تا فروپاشی اتحاد شوری می شود. در بعد اجتماعی و فرهنگی از نحوه مهمان پذیری ما و غیبت نکردن پشت سر میهمانی که ده دقیقه پیش منزل ما بوده می شود تا مسایل هنری مدرن و خلاص کردن خود از موسیقی یکنواخت علوانیه و ملال آور ما و نگاه مدرن به هنر و ادبیات.

بهرحال مسایل ارضای جنسی بسیار مهم هستند. صحبت به سادگی از نرمال یا غیر نرمال بودن است. محافظه کاری نباید کرد.

عرب مدرن

من به دنبال این هستم که مفهوم عرب مدرن را جا بیاندازم. که یعنی ما عرب هستیم افتخار می کنیم به سنت های عربی، به ادب عربی و غیره. ولی عرب سنتی نیستیم. نیستیم و نمی خواهیم هم باشیم. برای اینکه معتقدم ما عرب های احواز از دیگر جوامع دنیا هیچ کم نداریم و عقب ماندگی فرهنگی، صنعتی، سیاسی و اقتصادی ما غیر قابل قبول است. و برای این امر هم چاره را در یک رفورم همه جانبه و ورود نظریه انتقادی به تمام کنج ها و زوایای زندگی عربی اهوازی خودمان می دانم.

راه سخت است کاشتن و نگاهداری درخت سخت است ولی میوه شیرین است.



[1] http://en.wikipedia.org/wiki/Two_Concepts_of_Liberty

Sunday 11 January 2009

جمع‌آوری اطلاعات در مورد ناپدید شدگان دوران فرانکو





دادگاه عالی اسپانیا از کلیسای کاتولیک این کشور و شوراهای محلی خواسته تا اطلاعات خود را در مورد هزاران نفری که در زمان جنگ داخلی و پس از آن اعدام شدند، در اختیار این نهاد قضایی قرار دهند.

جنگ داخلی اسپانیا حدود هفت دهه پیش پایان یافت اما زخم های ناشی از آن کماکان باقی مانده است.

دادگاه عالی می خواهد با جمع آوری اطلاعات در این زمینه، تصمیم بگیرد که آیا باید افراد مسئول در این کشتارها را تحت پیگرد قرار دهد با خیر. دادگاه همچنین به دنبال آن است تا فهرستی از قربانیان آن سال ها را تهیه کند.
این بزرگ ترین تحقیق دادگاه عالی در مورد افرادی است که در حین حکومت دیکتاتوری ژنرال فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا ناپدی شدند.

قاضی بالتازار گارزون از کلیسای کاتولیک اسپانیا خواسته است تا تمام اطلاعات خود در مورد هزاران نفری که در زمان زمامداری فرانکو ناپدید شدند را در اختیار دادگاه بگذارد.

بسیاری از افراد ناپدید شده در دوران جنگ داخلی اعدام شدند و یا پس از پایان جنگ داخلی توسط هواداران ملی گرای ژنرال فرانکو به قتل رسیدند.

ژنرال فرانکو تا سال 1975 در اسپانیا به مدت سی و شش سال در راس قدرت بود. او خوان کارلوس، پادشاه فعلی را به جانشینی خود انتخاب کرده بود.

هیچ آمار رسمی در مورد تعداد کشته شدگان این دوران در اسپانیا وجود ندارد اما آمار غیر رسمی میان سی تا پنجاه و پنج هزار نفر متغیر است.

جسد حدود سی هزار نفر که شناسایی نشده در حال حاضر در گورهای دسته جمعی در سراسر اسپانیا وجود دارد.
در اختیار داشتن آمار و اطلاعات افرادی که ناپدید شدند، بر تصمیم دادگاه عالی برای تعقیب قضایی مسببان آن حوادث تاثیر خواهد گذاشت.

احزاب سیاسی اسپانیا در هنگام دوران انتقال به دموکراسی طی سال های دهه هفتاد میلادی قرار بر این گذاشتند تا هیچ کس را برای جنایات دوران جنگ داخلی و پس از آن مسئول ندانند.

حزب مردم، حزب اصلی محافظه کار اسپانیا آن قدر نگران این بخش از تاریخ این کشور است که با لایحه کمک به خانواده ها برای شناسایی جسد نزدیکان خود که بیش از هفتاد سال است مرده اند، مخالفت کرد.

اولین مورد نبش قبر و شناسایی اجساد یک گور دسته جمعی مربوط به قربانیان دوران ژنرال فرانکو نزدیک به ده سال پیش انجام شد.
تحقیقات جدید توسط قاضی بالتازار گارزون، می تواند قدم مهم دیگری برای هزاران اسپانیایی باشد که امیدوارند با شناسایی اجساد نزدیکان خود به آرامش دست یابند.

قاضی گارزون یک قاضی عالی رتبه اسپانیایی است که در مسایلی چون جنایات جنگی و تروریسم فعال است و این اولین بار است که وارد مساله ای چون نقض حقوق بشر در دوران فرانکو می شود.

او پیشتر به پرونده ژنرال آگوستو پینوشه، دیکتاتور شیلی و ریکاردو میگوئل کاوالو، افسر پیشین دوران حکومت نظامیان در آرژانتین پرداخته است.

Saturday 10 January 2009

الكونغرس الأميركي يبارك الإسرائيل











أعلن الكونغرس الأميركي بفرعيه الجمعة تأييده لإسرائيل على قطاع غزة وأصدر قرارا حول ما أسماه "حق إسرائيل في الدفاع عن نفسها ضد الهجمات من غزة"، بأغلبية 390 صوتا مقابل خمسة.

وأيد مجلس الشيوخ الأميركي العدوان الذي تشنه إسرائيل على قطاع غزة الخميس وحذا مجلس النواب حذوه الجمعة.
ويقدم قرار مجلس الشيوخ لإسرائيل "التزاما لا يتزعزع" على حد وصف القرار، ودعا إلى "وقف لإطلاق النار يمنع حركة المقاومة الإسلامية (
حماس) من إطلاق الصواريخ على إسرائيل".

وعلى الرغم من إشارة القرار إلى أن الوضع الإنساني في غزة يزداد حدة فإنه تجنب توجيه أي انتقاد لإسرائيل.
انحياز دائم

ولكن قرار الجمعة ليس جديدا من نوعه فالمشرعون الأميركيون يصدرون بشكل روتيني قرارات غير ملزمة تؤيد إسرائيل في أزمة الشرق الأوسط، وصدّق المجلس في السنوات القليلة الماضية على قرارات مماثلة بأغلبية كبيرة.

وحتى المشرعون الذين يبدون تعاطفهم مع الفلسطينيين يترددون كثيرا في تصنيف أنفسهم على أنهم موالون للفلسطينيين ويعبرون في نفس الوقت عن تأييدهم القوي لأمن إسرائيل ملتزمين بعقود من العلاقات الوثيقة بين إسرائيل والولايات المتحدة.
والقلة القليلة من معارضي هذه القرارات هم في الأغلب مشرعون أميركيون من أصل عربي أو يمثلون مناطق يعيش فيها أميركيون عرب أو نواب عرفوا بمواقفهم المتفردة مثل الديمقراطي دينيس كوسينتش من أوهايو، أو الجمهوري رون بول من تكساس.

حليفوقال النائب الديمقراطي نيك رحال وهو أميركي من أصل لبناني صوت ضد عدد من الإجراءات "حين تقع مثل هذه الأحداث يسارع الكونغرس وركبه تهتز تقريبا إلى تبني رد فعل يؤيد 1000% كل ما تفعله إسرائيل".

وقال "إسرائيل حليفتنا وكانت دوما كذلك وأتفق مع هذا تماما لكني لا أؤمن بأن أجعل هذا يعمينا عن مصالحنا أو يجعلنا نوافق وركبنا تهتز على كل ما تفعله إسرائيل، لا نفعل هذا مع أي حليف آخر".

وعبر هاري ريد زعيم الأغلبية الديمقراطية في مجلس الشيوخ الأميركي عن عمق هذه العلاقة حين قال الخميس "قرارنا يعكس إرادة دولة إسرائيل وإرادة الشعب الأميركي".

ويقول ريك ستول -أستاذ العلوم السياسية بجامعة رايس- إن هذا القرار يتماشى بشكل وثيق مع تصريحات الرئيس الأميركي الجمهوري جورج بوش عن الأزمة، لكنه شكك فيما إذا كان مثل هذا القرار يساعد الدبلوماسيين الأميركيين على التوصل إلى وقف لإطلاق النار.

وقال ستول "ليس مطلوبا منك أن تقول إن أعضاء حماس أناس طيبون، لكن كيف ستقنع مؤيدي الفلسطينيين بالضغط على حماس لقبول وقف إطلاق النار إذا بدت بياناتك تميل بشكل كبير نحو إسرائيل".
تجاهل

واتهم كوسينتش -الذي سعى للفوز بترشيح الحزب الديمقراطي لخوض انتخابات الرئاسة العام الماضي- الولايات المتحدة بتجاهل الأزمة الإنسانية الراهنة في غزة، وفي الوقت نفسه تسهيل المهمة على إسرائيل بمدها بأسلحة تقدر بمليارات الدولارات.
وقال إن "واشنطن تسد أنفها عن ذبح الأبرياء في غزة، أموال الضرائب الأميركية والنفاثات الأميركية وطائرات الهليكوبتر الأميركية المقدمة لإسرائيل تغذي المذبحة الجارية في غزة".

ويقول جيمس زغبي -رئيس المعهد الأميركي العربي- إن جماعات الضغط الإسرائيلية تعتبر في الأغلب القوة وراء القرارات المؤيدة لإسرائيل لكنه لا يعتقد أن الأمر بهذه البساطة.

ويرى أن بعض الأميركيين لا يعرفون التاريخ الفلسطيني، وأضاف أن المشرعين يسترشدون في السياسة الخارجية بالرئيس، ولذلك يمكن أن يحدث بعض التغيير مع تسلم الرئيس الأميركي المنتخب باراك أوباما -الذي لم يقل الكثير عن الأزمة حتى الآن- السلطة.

التاريخ الروسي .. ستالين بطلا !!








القمع الستاليني كان أسطورة لا تدعمها حجج. كثير من الناس توبعوا لأسباب معقولة لأنهم قاموا بأعمال تستوجب المتابعة‘. هذا ما قاله الجنرال المتقاعد فالينتين فارنينكوف (85 سنة) في ختام مرافعته عن ستالين التي قدمت في العرض التلفزيوني الذي اختيرت فيه الشخصية الروسية الكبرى عبر التاريخ. انتهى ستالين باحتلاله للرتبة الثالثة؛ أمر ملفت للنظر.

قلل الجنرال فارنينكوف ومعه ثلث الشعب الروسي من 'شطط‘ وانحرافات النظام الستاليني، وركز بالمقابل على الجوانب 'الإيجابية‘ منه ستالين حافظ على أمن البلد، قهر هتلر- ألمانيا وجعل من روسيا ما بعد الحرب دولة عظمى في زمن قياسي.

وعلى العكس، يرى عدد كبير من الروس أن ستالين قاتل لا يرحم. طارد الملايين من المواطنين بلا شفقة. كما أنه كان السبب المباشر في الخسائر الفادحة في الأرواح خلال الحرب الروسية ضد هتلر؛ أكثر من خسائر كل المشاركين في الحرب مجتمعين. وعلى العموم فإن الشباب أكثر من الكبار انتقادا لستالين.

جاءت نتيجة العرض التلفزيوني للبحث عن 'أعظم الروس عبر التاريخ‘ على عكس الاستبيانات التي كانت تنشر كل سنة. ولذلك لا يمكن الحديث هنا عن نتيجة تصويت موضوعية. فلقد تقدم على ستالين رجل الدولة والقديس أليكساندر نيفسكي الذي عاش في القرن الثالث عشر ورئيس الوزراء بيوتر ستوليبين قبيل الثورة وانتهى مباشرة قبل الشاعر الروسي الكبير إليكساندر بوشكين وهو في حد ذاته أمر سخيف.

ستالين بطل تلفزيوني
ليس أقل عجبا أو غرابة من المرتبة الثالثة لستالين، ينبغي ملاحظة من حصل على الرتبتين الأولى والثانية. كل واحد منهما حصل على أكثر من نصف مليون صوتا، لكن يبدو أن أقلية من المصوتين أدلوا بأصواتهم أكثر من مرة. ولعل حصول أليكساندر نيفسكي على هذا العدد الكبير من الأصوات يرجع إلى الفلم الذي يتناول حياته، والذي بدأ عرضه مؤخرا. نفس الشيء ينطبق على ستالين الذي كانت أفلامه تعرض باستمرار في المسلسلات التاريخية، وأصبح بالتالي نوعا من 'البطل التلفزيوني

وعندما بدأنا السؤال، ظهر أنه لا أحد في محيطنا على علم بانتخاب 'الشخصية الروسية العظمى‘، وبالأحرى الاهتمام بالأمر. 'النقاش حول
التاريخ الوطني‘ كما يقدمه هذا البرنامج هو تاريخ مصور لا يمكن أن يتعدى تأثيره أسوار استوديوهات التلفزيون.

كلمات ضخمة
هذا أمر مؤسف، ذلك أن هذا النوع من النقاش ضروري للبلد الذي، كلما ألقى نظرة عميقة على تاريخه الوطني، كلما تأكد أن ذلك تفرضه
الحقيقة السياسية الراهنة. الكلمات السحرية في روسيا تحت فلاديمير بوتين هي: 'القوة العظمى‘، 'روسيا انطلقت‘، 'الانبعاث‘، 'الميلاد الجديد‘ و 'افرض الاحترام عبر العالم‘.

كلمة 'عظمى‘ في معناها 'الضخم‘ و 'الجبار‘ كانت مناسبة أيضا لسماع جملة أخرى في العرض التلفزيوني: 'اسم روسيا‘. هذا المنحى
الجديد لا يعطي أي مجال لنظرة ناقدة على التاريخ الوطني المعاصر.

نتيجة هذا التوجه الجديد يمكن استخلاصها من الكتب التاريخية الحديثة التي تنشر بأمر من الكرملين. نعم، يمكن أن تقرأ في هذه الكتب أن الشعب كان مقموعا في عهد ستالين، إلا أن ذلك كان ضروريا: 'الإسراع في تحديث البلد كان بحاجة إلى إدارة مناسبة قادرة على تنفيذ توجهاتها‘. وهكذا يقدم ستالين كأحد 'أنجح القيادات في الاتحاد السوفيتي‘.

شهود صامتون
وبهذه الكيفية يتعرف التلاميذ الروس على إحدى الفصول الدامية من فترات تاريخهم الوطني، لكن من دون الدخول في تفاصيل الجانب الدموي منها. وفي الوقت الذي يقدم الانتصار على ألمانيا الهتلرية بنوع من التضخيم، ما تزال روسيا لا تتوفر على متحف خاص بالجولاغ
ماذا يوجد بالفعل؟ كتب، أرشيف، صلبان وأشياء تذكارية صغيرة موزعة على أنحاء روسيا، شهود صامتون على حقبة ستالين المظلمة. هؤلاء هم الذين ينتظرون اهتمام التلاميذ الروس.

Friday 9 January 2009

ثبت اعتراض ایران به بریتانیا در سازمان ملل متحد





ایران در نامه ای به دبیر کل سازمان ملل متحد و رئیس دوره ای شورای امنیت نسبت به سیاست های بریتانیا اعتراض کرده است.
محمد خزاعی نمایند دائم ایران در سازمان ملل، در نامه ای به بان کی مون دبیر کل سازمان ملل و نماینده چین که رئیس دوره ای شورای امنیت در ماه اکتبر است، نسبت به خارج شدن نام سازمان مجاهدین خلق از لیست سازمانهای تروریستی بریتانیا، اعتراض کرده است.

این نامه از سوی ایران به عنوان سند شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل منتشر شده است.
آقای خزاعی در این نامه نوشته است: "علیرغم ماهیت تروریستی کاملا آشکار این گروهک منفور و نیز تلاش آن برای بازسازی ظرفیتهای تروریستی اش، کمیسیون استیناف گروههای تروریستی انگلستان و نیز دادگاه استیناف و به عبارتی دولت انگلستان این شواهد غیر قابل انکار را نادیده گرفته‌اند."

در نامه ایران آمده است که "جمهوری اسلامی ایران شدیدا به این اقدام دولت انگلستان اعتراض کرده و دولت مزبور را مسوول عواقب گسترش فعالیت‌‏های این فرقه تروریستی در سرزمین انگلستان و نیز در منطقه و فراتر از منطقه می‌داند."

این نامه می افزاید: "ایران حق اتخاذ اقدامات حقوقی در خصوص خساراتی که ممکن است از ناحیه کوتاهی دولت انگلستان در اجرای تعهدات بین‌‏المللی‌اش متوجه اتباع ایرانی و امنیت کشور ما شود را برای خود محفوظ می دارد."

رأی دادگاه تجدیدنظر بریتانیا در واقع رد اعتراض وزیر کشور بریتانیا به حکمی بود که سی ام نوامبر ۲۰۰۷ (نهم آذر۱۳۷۶) از سوی دادگاه ویژه ای در لندن صادر و در آن اعلام شده بود که دولت بریتانیا با اصرار در عدم حذف نام سازمان مجاهدین خلق از فهرست گروههای ممنوعه تروریستی، به عمد راه خطا را در پیش گرفته است.

علیرغم ماهیت تروریستی کاملا آشکار این گروهک منفور و نیز تلاش آن برای بازسازی ظرفیتهای تروریستی اش، کمیسیون استیناف گروههای تروریستی انگلستان و نیز دادگاه استیناف و به عبارتی دولت انگلستان این شواهد غیر قابل انکار را نادیده گرفتهاند
نماینده ایران در سازمان ملل متحد

این حکم به درخواست ۳۵ عضو مجلسین عوام و اعیان بریتانیا صادر شد که چند سال است برای خارج ساختن نام سازمان مجاهدین
خلق از فهرست گروههای تروریستی در بریتانیا تلاش می کنند

رأی دادگاه تجدیدنظر به این حکم قطعیت بخشید و وزارت کشور بریتانیا را ملزم کرد تا نام سازمان مجاهدین خلق را از فهرست
گروههای تروریستی خارج سازد.

ایران همزمان با خروج نام مجاهدین از فهرست تروریستی بریتانیا، این رأی را "حکمی سیاسی و فاقد پایه‌ های حقوقی و ناشی از برخورد دوگانه بریتانیا با مسئله تروریسم " توصیف کرده بود.

وزارت کشور بریتانیا بر اساس قانونی که در سال ۲۰۰۰ در این کشور به تصویب رسید، سازمان مجاهدین خلق را تروریست قلمداد کرد و کلیه فعالیتهای این سازمان در خاک بریتانیا را ممنوع ساخت. اتحادیه اروپا و آمریکا نیز همین تصمیم را اتخاذ کردند.

گروهی از اعضای مجلسین عوام و اعیان بریتانیا طی این سالها دست کم سه بار به تصمیم وزارت کشور بریتانیا اعتراض کرده بودند اما وزارت کشور به درخواست آنان ترتیب اثر نداده بود تا اینکه سرانجام این اعتراضها در دادگاه مورد رسیدگی قرار گرفت.

دادگاه رأی داد که وزارت کشور، قانون مربوط به ممنوعیت فعالیت گروههای تروریستی را نادرست تفسیر کرده است، چراکه سازمان مجاهدین خلق از سال ۲۰۰۱ فعالیت مسلحانه را کنار گذاشته و از سال ۲۰۰۳ نیز که خاک عراق به اشغال ارتشهای آمریکا و متحدانش درآمد و قرارگاه مجاهدین در کنترل این نیروها قرارگرفت، نیروهای مجاهدین خلع سلاح شده و تلاشی نیز برای ازسرگیری فعالیت مسلحانه نکرده اند.

با اینکه دیوان عدالت اتحادیه اروپا نیز رأی مشابهی در مورد مجاهدین خلق صادر کرده اما دولتهای اروپایی همچنان از عمل به رأی دادگاه خودداری می کنند و هنوز رسماً مجاهدین خلق را تروریست می دانند.
سازمان مجاهدین خلق عمده ترین تشکل سیاسی در خارج از ایران است که طی ۲۷ سال گذشته با هدف براندازی حکومت جمهوری اسلامی در ایران فعالیت می کند.

با اینکه فعالیت مجاهدین خلق در اروپا طی هشت سال گذشته ممنوع بوده اما شاخه سیاسی این سازمان با عنوان شورای ملی مقاومت مجاز به فعالیت در کشورهای اروپایی و آمریکا است.

مهدی صفری معاون وزیر خارجه ایران در جریان دیدارهایی که اخیرا در لندن با مقام های بریتانیایی داشته نیز نسبت به خروج نام سازمان مجاهدین خلق از فهرست سازمان های تروریستی اعتراض کرده بود.

دولت بریتانیا می گوید که این اقدام از سوی دولت صورت نگرفته و از بابت صدور این حکم "ابراز تاسف" کرده است.
اما ایران می گوید که بریتانیا "مسئول عواقب گسترش فعاليتهاي اين فرقه تروريستي در سرزمين انگلستان و نيز در منطقه و فراتر از منطقه" است.

Thursday 8 January 2009

رشد تشیع در افغانستان و نقش ایران






روزنامه واشنگتن پست از رشد اعتقاد به اصول تشیع در افغانستان خبر داده است و از نگرانی برخی رهبران سنی از نقش ایران در این رشد نوشته است.

این روزنامه به مناسبت آغاز ماه محرم و برگزاری مراسم عزاداری شیعیان در این ماه در گزارشی به بررسی شرایط زندگی پیروان این مذهب پرداخته است.

پملا کانستبل گزارشگر واشنگتن پست با توصیف شرایط پایتخت افغانستان که "پرچم های سیاه در گذرگاه های آن نصب شده و صدای نوحه همراه با ریتم کند زنجیر زنی از بلندگوهای آن پخش می شود" برای خوانندگان خود توضیح داده که این موارد از نشانه های یک عزاداری 10 روزه در میان پیروان مذهب شیعه در سرتاسرجهان است که به یاد امام سوم شیعیان به "خودزنی" می پردازند.

اما برای خبرنگار این نشریه آمریکایی این نکته جالب بوده که مراسم عزاداری محرم در شرایطی مورد قبول سیاسی قرار گرفته که مسلمانان این کشور عمدتا سنی هستند و شیعیان در چند مقطع در تاریخ این کشور تحقیر و سرکوب شده اند که این روزنامه آن را "نشانه ای قابل توجه از ظهور سریع تشیع تحت لوای هفت سال حکومت دموکراتیک" در افغانستان دانسته است.

واشنگتن پست به نقل از سید حسین عالمی بلخی، روحانی شیعه و نماینده پارلمان این کشور شرایط موجود برای شیعیان افغانستان را "بهترین در تاریخ" ذکر می کند و یادآوری می کند که اکنون حق برگزاری مراسم مذهبی شیعه در قانون اساسی ذکر شده است.
پملا کانستبل متذکر می شود که شیعیان بیشتر از 25 درصد جمعیت مسلمانان افغانستان را تشکیل نمی دهند و هنوز هم بسیاری از شیعیان از جمله هزاره ها در نقاط فقیر افغانستان مانند ولایت بامیان زندگی می کنند. او حتی به برخورد تحقیر آمیز با هزاره ها در پایتخت افغانستان اشاره می کند که به کارهای پست گماشته می شوند و "به حمل بار می پردازند."

با این حال این گزارشگر می نویسد از زمان سرنگونی طالبان که تشیع را غیر اسلامی می دانست، ده ها هزار شیعه از ایران، همسایه غربی خود بازگشته اند و بسیاری با مهارت های حرفه ای و دید مدرن مدنی به وطن خود بازگشته اند.

واشنگتن پست به عنوان نمونه یادآور می شود که زنان شیعه کمتر از زنان سنی مقید هستند و در انتخابات عمومی سال 2004 میزان مشارکت زنان در مناطق شیعه نشین از دیگر نقاط بیشتر بود.

این روزنامه که به عنوان نشانه رشد حضور شیعیان در جامعه از نمایندگی پیروان این مذهب در پارلمان افغانستان و به عهده گرفتن پست های دولتی توسط آنها می نویسد و می افزاید: "دولت ایران با ساختن مسجد، ورزشگاه و دانشگاهی تازه در کابل، آشکارا به ظهور شیعه در افغانستان کمک کرد."
"
برخی افغان ها که درباره نیات ایران تردید دارند و نگرانند شیعیان با کسب نفوذی بیش از اندازه بر حکومت افغانستان آن را تضعیف کنند، لطف ایران را تحولی نگران کننده می دانند."

با این حال واشنگتن پست از رهبران محلی شیعه نقل می کند که آنها قصد ندارد اجازه بروز چنین تحولی را بدهند؛ این روزنامه می نویسد آنها معتقدند به نسبت روحانیون شیعه همتای خود در ایران مواضع و دید سیاسی بازتر و دموکراتیک تری دارند و تردید چندانی درباره انگیزه ایران نسبت به همسایگان فقیرترش که مورد حمایت نیروهای آمریکایی قرار دارند و با کمک غرب بازسازی می شوند، ندارند.

سید حسین عالمی بلخی به واشنگتن پست می گوید: "می دانیم که ایران نمی خواهد ببیند که افغانستان از نظر اجتماعی، اقتصادی یا نظامی پیشرفت کند، اما مقام های ما به ما می گویند ما شواهدی مبنی بر اینکه ایران در تلاش است صلح و ثبات را بر هم بزند ندیده ایم. ما می خواهیم همسایگان خوبی باشیم."

خبرنگار واشنگتن پست بار دیگر به افزایش آزادی های مذهبی اشاره می کند و می نویسد: "این سومین سال پیاپی است که مقام های ارشد افغان همراه با رهبران ارشد سنی در مراسم عزاداری روز عاشورا شرکت می کنند و هر چند بسیاری از سنی ها مراسم سینه زنی شیعیان را رد می کنند، برخی رهبران سنی در هفته منتهی به روز دهم محرم روزه می گیرند و فقرا را اطعام می کنند."

این نشریه امریکایی در نهایت در توصیف احساس قدرت و غرور کنونی شیعیان افغانستان از زبان یک کارگر 32 ساله شیعه می نویسد: "در زمان طالبان تنها جایی که می توانستیم مراسم محرم را انجام دهیم در زیر زمین خانه هایمان بود. اکنون به خیابان ها می رویم تا همه بینند."

Wednesday 7 January 2009

در غزه دشمن واقعي ايران است

مقاله اي از لس آنجلس تايمز

يوسي کلاين هالوي و مايکل بي اورن

تصاويري که از جنگ در غزه مي بينيم، دلخراش اما در نهايت فريبنده است. اين تصاوير ارتش قدرتمندي را نشان مي ‏دهد که به جت
هاي اف 16 مجهز است و مردم عادي را بمباران مي کند که هزاران جنگجويي که سلاحشان ابتدايي ‏است و به راکت مجهز هستند، از آنها دفاع مي کنند. اما اگر لنز دوربين را باز کنيم، واقعيت اصلي اين مناقشه را در ‏خواهيم ديد. حماس هم مثل حزب الله لبنان نماينده دشمن اصلي اسرائيل است: ايران.

عمليات اخير اسرائيل عليه حماس ‏تنها شانسي است که با توسعه طلبي ايران وجود دارد.‏

ماشين انقلاب ايران بدون وقفه در حرکت است. جنگ ايران و عراق در دهه هشتاد با به تصرف درآمدن خاک عراق ‏توسط ارتش ايران به پايان رسيد. بعد از آن نفوذ ايران در بخش شرقي شيعه نشين و نفتخيز عربستان سعودي، و از ‏طريق حزب الله تا لبنان گسترش پيدا کرد. از بعد از سقوط دشمن ديرينه شان، صدام حسين، ايرانيان تا اعماق عراق ‏نفوذ پيدا کردند. سوريه به جرگه ايران پيوسته است و حتي شيخ نشين هاي سني حاشيه خليج فارس هم به ايران احترام ‏مي گذارند و وزراي امور خارجه شان را به ايران مي فرستند و در مقابل تحريم هاي بين المللي عليه ايران مي ايستند.

ايران با حماس همکاري مي کند و حماس يک سازمان سني است که به اخوان المسلمين در مصر نزديک است و مناقشه ‏بين فلسطين و
اسرائيل را به جهاد عليه دولت يهود تبديل کرده است

اما دست آورد متهورانه ايران در اين ميان، ‏برداشتن فشار بين المللي و نزديک شدن به اهداف اتمي اش است. به محض اينکه ايران به
سلاح اتمي دست پيدا کند، ‏هژموني اين کشور در خاورميانه کامل مي شود.‏

همه اين ها کمک مي کند تا دليل موضعگيري رهبران عرب ميانه رو مثل حسني مبارک، رئيس جمهور مصر و محمود ‏عباس مقصر نقض آتش بس بين اسرائيل و حماس را حماس مي دانند. احمد ابوالغيط، وزير امور خارجه مصر از ‏کشورهاي جهان عرب خواسته است که سازمان ملل را تبديل به محلي براي انداختن تقصير ها فقط به گردن اسرائيل ‏نکنند. اين رهبران به آن چيزي رسيده اند که بسياري در غرب هنوز به آن نرسيده اند: مناقشه خاورميانه ديگر فقط ‏درباره ايجاد کشور فلسطين نيست و بايد از اين که منطقه به دست اسلام تندرو بيافتد، جلوگيري کرد. مسلما، ايجاد ‏کشوري به اسم فلسطين بدون خنثي سازي تندروهايي که مخالف هر گونه مذاکره هستند، غير ممکن است.‏

اگر اسرائيل در مقابل حماس به پيروزي برسد، نيروهاي ضد ايراني در خاورميانه گسترش پيدا مي کنند و اين نشانه اي ‏است که اعلام مي کند که تحرکات ايران ممکن است برعکس بشود. عمليات ارنش اسرائيل ممکن است آغازگر روندي ‏باشد که طي آن رژيم تروريستي که از سال 2007 در نوار غزه به قدرت رسيده است و هزاران بمب و راکت در ‏مناطق مسکوني اسرائيل منفجر کرده است، سقوط کند.‏

چه حماس کاملا از بين بروند و چه از بين نرود، اسرائيل به اهداف مهمي رسيده است. اولين آن آتش بس مطلق است. ‏آتش بس قبلي به حماس اين اجازه را مي داد که هفته اي دو تا سه راکت به اسرائيل شليک کنند و از طريق تونل ها، به ‏غزه اسلحه قاچاق کنند. اين بار براي عقد آتش بس، محافل بين المللي بايد به اسرائيل حق بدهند که به هر نوع تجاوز به ‏مرزهاي بين المللي اين کشور، پاسخ بدهد و به قاچاق اسلحه توسط حماس از طريق تونل ها، پايان بدهد.‏

علاوه بر همه اين موارد، هدف اين است که حماي نتواند اعلام کند که پيروز شده است و اعتبار ايران را در دنياي ‏عرب بالا ببرد.‏اما اين اهداف محدود هنوز تضمين شده نيستند. موقعيت قبلي که عليه ايران بدست آمد در تابستان 2006 بود که اسرائيل ‏وارد جنگ با حزب الله لبنان شد و اين موقعيت در ميان رقابت اسرائيلي ها با يکديگر و فشار هاي بين المللي از دست ‏رفت. حزب الله با بالا بردن آمار تلفات افراد عادي و حتي با استفاده مجدد از اجساد و حمل آنها از منطقه اي به منطقه ‏ديگر، رسانه هاي غربي را فريب داد.‏

مجامع بين المللي قبل از اينکه اسرائيل به اهدافش برسد، اعلام آتش بس کردند و نيروهاي حافظ صلح را در آنجا مستقر ‏کردند و به حزب الله لبنان اين اجازه را دادند که سلاح هاي جنگي خود را دو برابر کند. با وجود اينکه اسرائيل يک ‏چهارم ارتش حزب الله را از بين برده و مقرشان را نابود کرده بود، به عنوان بازنده اصلي اين مناقشه معرفي شد.‏

اسرائيل از جنگ لبنان عبرت تلخي گرفت. در دو سال گذشته ارتش اسرائيل از ابتدا آغاز کرد و شديدا تمرين کرد و ‏روحيه جنگي خود
را تقويت کرد. رهبران اسرائيل با ارائه نقشه حمله به پايگاه هاي حماس که بزرگ ترين حمله ‏اسرائيل از بعد از جنگ شش روزه در سال 1967 بوده است، اين روحيه جنگي را بيشتر تقويت کردند.

حالا بايد پرسيد که آيا مجامع بين المللي هم درس خود را از جنگ لبنان آموخته اند يا يک بار ديگر به طرفداران جهاد ‏اين اجازه را مي
دهند که پيروز شوند.‏

حماس سعي مي کند که حمله اسرائيل را جنگ عليه مردم فلسطين نشان بدهد. نبينندگان تلويزيون با تصاوير دلخراش ‏کودکان زخمي و کشته شده و خرابي و ويراني گسترده مواجه مي شوند. پزشکان فلسطيني شکايت مي کنند که اسرائيل ‏راه را براي ورود داروهاي مورد نياز بسته است و سازمان هاي حقوق بشري درمورد قحطي هشدار مي دهند. در ‏واقع، بسياري از اين خبر ها غلو شده است.‏
اگرچه افراد عادي در اين مناقشه به شکلي تاثر برانگيز صدمه ديده اند و در حدود سه چهارم از 400 فلسطيني هاي ‏کشته شده، مسلح بوده اند و يک دست آورد بزرگ حماس اين است که راکت هايش را از پشت بام خانه ها، مساجد و ‏مدارس شليک مي کند و از بيمارستان ها براي مخفي شدن اسنفاده مي کند.‏

اخيرا اسرائيل اجازه داده است که 200 کاميون حامل دارو و غذا وارد غزه و حتي وارد سنگر ها بشود. اين اقدام به اين ‏دليل صورت گرفته است که اسرائيل قصد دارد از تلفات افراد عادي کم شود و باعث کاهش انتقاد هاي بين المللي بشود. ‏به گزارش بي بي سي در تاريخ 30 دسامبر، کشور مصر ده ها آمبولانس به مرز غزه فرستاد که خالي ماندند زيرا ‏حماس اجازه نمي دهد که زخمي هاي فلسطيني خارج بشوند.‏

محافل بين المللي نبايد دوباره فريب بخورند. اگر خماس موفق شده است که افکار عمومي جهان را از اينکه آتش بس را ‏نقض کرده است، منحرف کند، بار ديگر اعلام پيروزي مي کند و موشک هاي دور برد بيشتري براي حمله بعدي بدست ‏مي آورد. اين به معناي پيروزي ديگري براي ايران است.‏

محافل بين المللي نبايد اجازه بدهند که بحران غزه توجهشان را از تهديد اتمي قريب الوقوع ايران، منحرف کند. منابع ‏اطلاعاتي معتقدند که وقوع اين تهديد از چند سال به چند ماه رسيده است.‏

رئيس جمهور منتخب آمريکا، باراک اوباما، اعلام کرده است که قصد دارد با ايران از طريق ديپلماسي وارد شود. بهتر ‏است اين اتفاق بعد از شکست ايران صورت بگيرد. اگر به اسرائيل اجازه داده شود که به اهدافش در غزه برسد. دولت ‏اوباما براي رسيدن اهدافش در ايران در موقعيت بهتري قرار خواهد داشت.‏

منبع: لس آنجلس تايمز 4 ژانويه

Monday 5 January 2009

وزیر خارجه‌ی آلمان: حماس به موشک‌پرانی به خاک اسرائیل پایان دهد





اشتاین مایر، وزیر خارجه‌ی آلمان کشورهای اسلامی را فراخواند که همه‌ی نفوذ خود را برای پایان دادن به موشک‌پرانی‌های حماس به خاک اسرائیل به کار بگیرند. به گفته‌ی اشتاین‌مایر، این کار می‌تواند به درگیری‌ها خاتمه دهد.

به گزارش خبرگزاری آلمان، فرانک‌والتر اشتاین‌مایر، وزیر خارجه آلمان در گفت‌وگوی تلفنی با همتای ترک خود، علی باباجان تاکید کرده، آتش‌بسی که در پی قطع پرتاب موشک از سوی حماس بدست می‌آید، می‌تواند به فعالیت‌های دیپلمیاتیک امکان دهد تا راه‌حلی برای این مناقشه پیدا کنند.

گفت‌وگوی اشتاین‌مایر با علی باباجان شب گذشته و در آستانه‌ی نشست سازمان کنفرانس اسلامی صورت گرفت. این نشست در سطح وزیران امور خارجه، روز شنبه ۳ ژانویه (۱۴ دی‌ماه) در شهر جده در عربستان سعودی برگزار شد. سازمان کنفرانس اسلامی متشکل از ۵۷ کشور است که نزدیک به یک میلیارد مسلمان در آنها زندگی می‌کنند.

وزیر خارجه آلمان در گفت‌وگو با وزیر خارجه ترکیه یکبار دیگر تصریح کرد، گام بعدی پس از توقف درگیری‌ها، باید رسیدگی فوری به نیازهای انسانی باشد. به گفته‌ی اشتاین‌مایر به این ترتیب گام به گام باید شرایطی فراهم گردد که مرزهای غزه باز شوند، یک قرارداد دائمی آتش‌بس امضا شده و پروسه‌ی سیاسی آغاز گردد. وزیر خارجه‌ی آلمان اظهار امیدواری کرد، شورای امنیت سازمان ملل در هفته‌ی آینده، با چنین رویکردی با درگیری در غزه برخورد نماید.

بوش: حماس مسئول خشونت‌هاست

از سوی دیگر جورج بوش، رئیس‌جمهور آمریکا شب گذشته در سخنرانی هفتگی خود، حماس را مسئول خشونت‌های غزه معرفی کرد

و گفت، حماس از سوی ایران و سوریه حمایت می‌شود و خشونت‌های اخیر غزه هم ساخته و پرداخته‌ی این گروه تروریستی است.
رئیس‌جمهور آمریکا افزرد: «آتش‌بس یک جانبه در باریکه غزه، به معنای خشونت یکجانبه از سوی شبه‌نظامیان حماس است».
بوش در این سخنرانی گفت:« حرف‌های حماس کافی نیستند و لازم است مکانیسم نظارتی شدیدی اعمال شود تا قاچاق تسلیحات برای گروه‌های تروریستی در غزه متوقف شود».

رییس جمهور آمریکا افزود، موشک‌پرانی حماس به اسراییل، تلاش‌های میانجیگرانه مصر برای آتش‌بس با اسراییل را ناکام کرده است. بوش در عین‌حال نگرانی عمیق خود را از رنج‌های مردم غزه ابراز داشت ولی باردیگر، حماس را مسئول این آلام خواند.
نیروی هوایی اسرائیل روز شنبه‌ ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸، حملات سنگینی را علیه قرارگاه‌های حماس در غزه آغاز کرد. تاکنون بیش از ۴۴۰ نفر در این حملات کشته شده‌اند.

اسرائیل می‌گوید این حملات پاسخ به موشک‌پرانی‌ها از داخل غزه به خاک اسرائیل است. دولت اسرائیل پیشتر تهدید کرده بود اگر شلیک موشک‌های فلسطینی به خاک اسرائیل قطع نشود، ارتش این کشور به غزه حمله خواهد کرد.

سازمان ملل متحد و جامعه‌ی جهانی هر دو طرف را به قطع فوری حملات فراخوانده‌اند. تلاش‌های یک هفته‌ی اخیر برای برقراری آتش‌بس نافرجام مانده‌اند.

شاهزاده سعودی خواهان پیمان امنیتی میان ایران و اعراب شد





یک عضو خاندان سلطنتی عربستان سعودی خواهان آغاز مذاکرات امنیتی میان ایران و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس شده است.
شاهزاده طلال بن عبدالعزیز ، برادر ناتنی شاه عربستان و رئیس صندوق توسعه سازمان ملل برای کشورهای عربی حاشیه خلیج

فارس گفته است که منطقه خلیج فارس باید عاری از بحران و رقابت های تسلیحاتی باشد. او وضعیت فعلی منطقه خلیج فارس را سودمند نخوانده و بدتر شدن شرایط امنیتی را در نتیجه شک و تردیدهای طرفین دانسته است.

او افزود که اقدامات ایران به خصوص در زمینه برنامه هسته ای منجر به ایجاد هراس میان کشورهای حاشیه خلیج فارس شده است.
ایران می گوید برنامه هسته ای این کشور تنها برای مقاصد صلح آمیز است اما آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای غربی ایران را متهم به تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای می کنند، اتهامی که همواره از سوی ایران رد شده است.

شاهزاده طلال بن عبدالعزیز، سمت رسمی ندارد و یکی از اعضای خاندان سلطنتی سعودی است که به طور مرتب خواهان اصلاحات در این کشور و سایر کشورهای عربی می شود.

او طی بیانیه ای خواهان آغاز مذاکرات میان شورای همکاری خلیج فارس و ایران برای دست یافتن به توافق نامه همکاری های امنیتی شده که این توافق نامه تنها دربرگیرنده بحث عدم تجاوز نخواهد بود، بلکه مبنایی برای اعتمادسازی میان طرفین می شود.

شاهزاده طلال بن عبدالعزیز گفته است "در شرایط فعلی، ما خواهان تلاش برای تهیه پیش نویسی درباره پیمان امنیتی هستیم که به منطقه کمک می کند تا از بحران و رقابت های تسلیحاتی که به طور بالقوه می تواند منطقه را درگیر خود کند، اجتناب گزیند."
این شاهزاده سعودی پیمان مورد نظر خود را شامل این موارد دانسته است:
_

کلیه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس هرگز اجازه استفاده از زمین یا قلمرو آبی و هوایی خود برای هر نوع تجاوزی به ایران را نخواهند داد.
_تضمین های منطقه ای و بین المللی در مورد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای


_تهیه ساز و کار بازرسی ها از تمام راکتورهای اتمی منطقه توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی
_اعتمادسازی متقابل میان ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که هر دو طرف بر سر بازرسی های بین المللی از زرادخانه های نظامی یکدیگر به توافق می رسند.
این شاهزاده سعودی در دهه 60 میلادی عربستان را ترک کرد و به تبعید خود خوانده به مصر رفت و لقب "شاهزاده سرخ" را دریافت کرد. شاهزاده بن عبدالعزیز سال پیش از اعضای خاندان سلطنتی سعودی به علت انحصار قدرت و مسدود کردن اصلاحات انتقاد کرد و گفت که به زودی حزبی سیاسی در عربستان تشکیل می دهد. این در حالی است که تشکیل احزاب در این پادشاهی ممنوع است.

او همچنین از زندانی کردن روزنامه نگاران در این کشور و نقض حقوق بشر بارها انتقاد کرده است.

شاهزاده ولید بن طلال، پسر شاهزاده عبدالعزیز، یکی از ثروتمندترین مردان دنیا به شمار می رود.