Wednesday 31 December 2008

برای فلسطینی ها اهواز اهمیتی ندارد


رضا وشاحی

2008-12-31

حماس شاخه اخوان المسلمین در فلسطین است. حماس ضد تمام مفاهیم و مدرن است. در غزه حکومت شریعت اسلامی
[1] تشکیل داده است و اقتصاد شهر به شکل مافیایی اداره می شود. حماس نه فقط با اسراییل صلح ندارد بلکه با فتح هم در جنگ است. عده زیادی از اعضای فتح به دست حماس اعدام و شکنجه شده اند. با این همه کمتر کسی در مورد موارد نقض حقوق بشر توسط حماس چیزی می گوید.

حماس و زنان

حماس زنانی را که متهم بودند که خارج از ازدواج، رابطه جنسی داشتند، مجبور می کرد که به عملیات بمب گذاری انتحاری تن دهند تا این این شرم را از پبشانی خانواده خود پاک کنند
[2]. این وحشی ترین نوع رفتاری است که شاید بتوان با آزادی زنان انجام داد.

حماس زنانی را که حجاب اسلامی را رعایت نکردند با مورد حمله و ضرب وشتم قرار داد. طبق گزارش سازمان ملل زنان در غزه از ترس مجبور شدند که روسری بر سر کنند
[3].

حماس با مغز شویی کودکان، آنان را وارد حلقه بمب گذاری انتحاری می کند
[4]. چندین نفر را به جرم جاسوسی[5] برای فرانسه، اسراییل، آمریکا و فتح[6] و غیره، بدون هیچ محاکمه ای اعدام کرد[7].

در حدود یکماه از حکومت اسلامی حماس در غزه نگذشته، حماس حدود هزار نفر از افراد وابسته به فتح را دستگیر کرده و مورد شکنجه قرار دادند. بسیاری ناپدید شدند
[8].

خالد مشعل که یک انسان دیوانه است از قتل عام ملت فلسطین برای ایدئولوژی افراطی اسلامی خود ابایی ندارد. سیاست های احمقانه حماس باعث محاصره اقتصادی و گرسنگی دادن به مردم بی گناه غزه شد. امروزه هم که موشک و بمب برایشان به ارمغان آورده اند. رهبران حماس البته در سوراخ های امن خود خزیده اند و مردم را به امان خدا رها کرده اند.

بارها مصر و سعودی در مورد مسایل صلح بین خود فلسطینی ها و بین فلسطین و اسراییل واسطه شدند ولی هیچ فایده ای نکرد.

هر زمان که دولت آمریکا سعی می کند که طرح صلحی را در منطقه ایجاد کند، حماس و گروه های مشابه مانند جهاد اسلامی با حملات خود موجب ایجاد اختلال در این روند می شوند.

به دلیل بینش خاص حماس و عدم توجه و ضدیت با صلح و استفاده از خشونت، اتحاد اروپا و آمریکا انتخابات حماس را به رسمیت نشناخت. اصولا برای آمریکا و اروپا همکاری با گروهی که شاخه ای از جریانات افراطی اسلامی است و از تروریسم حمایت می کنند امکان ندارد و این توقع بی جایی است که عده ای دارند و می خواهند که اروپا و آمریکا همچنین گروهی را به رسمیت بشناسد. مگر قرار است هر دولتی که به صرف انتخاب شدن، مورد قبول جامعه جهانی قرار بگیرد؟ نازی ها هم از طریق دموکراسی بالا آمدند. آیا باید آنان را قبول می کردند؟

مشخص و واضح است که حیات و بقای گروه هایی همانند حماس و حزب الله در تولید تنش و ایجاد درگیری است و صلح عامل نابودی ایدئولوژی این گروه ها است. به همین دلیل هر چند وقت ، شروع به ایجاد درگیری و تنش می کنند.

ماجرای غزه همه اش تقصیر ایران و سوریه است

آشکارا فرمان حماس به دست ایران و سوریه است. دو کشوری که منزوی ترین کشورهای منطقه هستند. دو کشوری که دشمن الاهواز و عرب های اهوازی هستند.

ماجرای حماس شبیه به ماجرای حزب الله، دست نشانده دیگر ایران در منطقه است. وقتی اسراییل به کشور لبنان برای نجات سربازان گروگان گرفته خود حمله کرد، بسیاری افراد بی گناه و چه بسا مخالف حزب الله هم کشته شدند. اینبار در غزه هم تمام تقصیرات بر گردن حماس است که موشک اندازی به سوی اسراییل را شروع کرد و در نتیجه عده ای بی گناه کشته شده اند.

مشکل چه در لبنان و چه در عراق و چه امروز در غزه این است که گروه های تروریستی در پشت سر مردم بیگناه و در میان زنان و کودکان مخفی می شوند. و در نتیجه در هر گونه عملیات نظامی متاسفانه زنان و کودکان بی گناه هم هدف قرار می گیرند. از بیرون البته کسانی که تاکتیک های امثال حماس را نمی دانند فکر می کنند که این هدف قرار دادن مستقیم مردم است.

ما اهوازی ها از حماس طرفداری نکنیم

عده ای تحت لوای اینکه زنان و کودکان بی گناه در غزه کشته می شوند از حماس دفاع می کنند.

حماس طرح سعودی را که تمام کشورهای عربی قبول کرده اند قبول ندارد. تنها جهتی که از حماس حمایت می کند ایران و متحدین وی یعنی سوریه و حزب الله لبنان هستند.

آنان بسیار علاقه دارند که مصر را هم به آشوب بکشند و حرکت های اسلامی همسو با ایران را در مصر سرکار بیاورند.

ما اهوازی ها باید متوجه این نکته باشیم و از حمایت حماس به هر شکلی دوری کنیم. حمایت از حماس فقط ضرر است.

ما اهوازی ها اصولا صلح و آرامش را برای تمام منطقه و جهان می خواهیم و با قتل هر انسان بی گناهی در هر کجا مخالفیم. ولی با نیروهای تروریستی حماس هم باید مخالفت کنیم، چرا که حماس خود دشمن واقعی صلح در منطقه است.

امیدوارم که روزی ریشه تمام گروه های تروریستی مانند حماس و حزب الله و القاعده که از سوی ایران تغذیه می شوند و از دین برای مقاصد سیاسی خود سو استفاده می کنند، خشکانده شوند.

متاسفانه عده ای به ایجاد جهاد و جنگ های مذهبی برای اهواز معتقدند، ولی ما باید آگاه باشیم که مشکل ما در اهواز مشکل مذهبی نیست و مشکلی سیاسی است. چنین افرادی از مسایلی مانند جنگ غزه و لبنان و عراق بهره برداری می کنند ولی باید آگاه بود که در دام این غرب ستیزان نیفتیم.

این عده همانند حماس و بسیج ایران با همه مفاهیم مدرن مخالفند. با دموکراسی و انتخابات آزاد مشکلی اساسی دارند. با حقوق زنان مشکل دارند.

اصولا ما مشابه رهبری حماس را هم در اهواز داشته ایم که برای یک سری کارهای خشونت آمیز برنامه ریزی کرده و بعدا این رهبران فرار کرده و عده ای را به جوخه دار سپرده اند. یک رهبر می بایست برای جان ملتش اهمیت قایل شود. اینها می خواهند از ملت اهواز ملت شهید پرور بسازند. تو گویی قضیه اهواز دیروز شروع شده است و شهیدی تاکنون نداده است.

ما از این گونه رهبران که در جای امن می نشینند و برای اهواز فتوا صادر می کنند خسته شده ایم. از دیدن جوانانمان که بی خودی پر پر شوند خسته ایم. به همین دلیل با خشونت مخالفیم.

تشکیل دولت اسراییل

دولت اسراییل توسط فشار اتحاد جماهیر شوری در زمان استالین تشکیل شد. و بر خلاف گفته ها، بریتانیا از تشکیل دولت اسراییل حمایت نکرد. اگر تشکیل این دولت اشتباه بود، اشتباه بر گردن چپ ها و کمونیست ها می باشد.

متاسفانه این واقعیت مسلم تاریخی را عده زیادی که خود را صاحب نظر در قضیه فلسطین هم می دانند و سنگ فلسطین را بر سینه می زنند یا نمی دانند و یا به دلایل تعلق و وابستگی به اندیشه های چپ کتمان می کنند.

تشکیل دولت فلسطینی

به دلیل جنگ های متعدد که بین اعراب و اسراییل صورت گرفت، تشکیل دولت فلسطینی تاکنون میسر نشده است. اعراب محدوده قلمروی را که سازمان ملل تعیین کرده بود نپذیرفتند و این قلمرو در نتیجه شکست های پی در پی، کوچکتر و کوچکتر شد.

برای فلسطینی ها اهواز اهمیتی ندارد

من در جلسه ای بودم و یک خانم دکتر و استاد دانشگاه فلسطینی که مسئول مهمترین سازمان فرهنگی عرب در جهان است آنجا حضور داشت. وقتی از ایشان درخواست کردم که از طریق سازمان مهم خود که همانند یونسکو برای جهان عرب است، مسایل سرکوب فرهنگی عرب های اهواز بدست فارس ها را بررسی و مطرح و محکوم کند، ایشان سوالی پرسید به این شرح: که آیا شما ها در جنوب ایران خود را عرب می دانید؟ شما که عرب نیستید!! و ایشان همان مدعای حکومت فارس ها را تکرار کرد که "زبان شما در اثر مجاورت با عراق عربی شده است."

این هم همدردی فلسطینی ها با ملت عرب احواز از زبان مسئول فرهنگی مهمترین سازمان فرهنگی عربی در جهان.

قضیه اهواز بسیار قدیمی تر از قضیه فلسطین است. قضیه اهواز در 1925 شروع شد و ماجرای فلسطین در 1948 اهواز منطقه ای غنی و استراتژیک می باشد. فلسطین منطقه ای خشک و بی آب.

ما اهوازی ها همواره باید این را بخاطر داشته باشیم که فلسطینی ها برای ما تره هم خورد نمی کنند. نه اهواز برایشان اهمیت دارد و نه عرب های اهواز. دلسوزی ما یکطرفه است و از طرف مقابل هیچ دلسوزی وجود ندارد. برای کسی بمیر که حداقل برایت اشک بریزد.

زمین بایر و خشک و کم آب فلسطین کجا و زمین پر محصول و نفت خیز اهواز کجا. فلسطین در مقابل اهواز از هر لحاظ یک قطره هم نمی شود و اهواز اقیانوس است. تاریخ فلسطین و تاریخ اهواز اصلا قابل مقایسه با هم نیستند.

این خانم در جواب سوال من که چرا فلسطین اهمیت پیدا کرد و اهواز نه؟ هیچگونه پاسخی نداشت. من سه بار این سوال را پرسیدم. واقعیت این است که اگر جنبه مذهبی این مساله نبود، (آنهم البته قابل بحث است) اصولا مساله فلسطین هم اهمیتی پیدا نمی کرد.

این همه توجهاتی که از طریق کشورهای عربی به فلسطین می شود یک درصدش هم به اهواز نمی شود. بهتر است ما اهوازی ها توجه خود را به مصالح اهواز جلب کنیم چرا که فلسطین به اندازه کافی ساپورتر دارد. چرا که اگر ما این کار را نکنیم هیچ کس دیگری دلش بحالمان نخواهد سوخت.

حالا لازم نیست از کمک یاسر عرفات به تاسیس سپاه پاسداران ایران در ابتدای انقلاب سخن گفت. لازم نیست از ماجرای دیدار عرفات از اهواز و کمک به فارس ها برای شناسایی رهبران اهوازی بین سالهای 80 و 81 میلادی صحبت کرد. لازم نیست از گفتن جزییات نقشه های نظامی ارتش عراق و مواضع عراق در محمره توسط فلسطینی ها به ایران، صحبت کرد. هر چند ارتش صدام حسین هم فقط برای توسعه طلبی آمده بود ولی بهرحال کاری که فلسطینی ها کردند افتضاح بود. همین موارد جدید برای به هوش آمدن عده ای که منافع ملی اهواز را زیر پای فلسطینیان پهن می کنند می بایست کافی باشد.

سالها قضیه اهواز به دلیل شعارات و ابراز احساسات بی خودی در مورد مسایل این چنینی به عقب افتاده است. نیاز است که ما به شکل ملی و وطنی به قضایا نگاه کنیم.

سوالی که هر فعال سیاسی اهوازی می بایست از خود بپرسد این است که: برای من اهوازی، فلسطین که دلش هم بحال من نمی سوزد چه اهمیتی دارد؟ معنای وطنی و ملی نگاه کردن چیست؟

برای من شخصا اهواز، نقطه اول و آخر جهان است.


منابع

[1] http://europenews.dk/en/node/17680

[2] http://www.jihadwatch.org/archives/000678.php

[3] http://europenews.dk/en/node/17233

[4]http://www.child-soldiers.org/childsoldiers/CSC_AG_Forum_case_study_June_2006_Occ_Pal_Territories_Hamas.pdf


[5] http://www.jpost.com/servlet/Satellite?cid=1215331034395&pagename=JPost%2FJPArticle%2FShowFull

[6] http://uk.reuters.com/article/latestCrisis/idUKL1474078020070614

[7] http://www.menewsline.com/article-2281-Hamas-Sentences-Convicted-Spy-To.aspx


[8] http://europenews.dk/en/node/17233

Monday 29 December 2008

عباس في القاهرة: كان بإمكان حماس تجنب ما جرى


أعلن الرئيس الفلسطيني محمود عباس عقب اجتماعه بالرئيس المصري حسني مبارك في القاهرة اليوم الأحد أنه كان بوسع حركة المقاومةالإسلامية (حماس) أن تتجنب الهجمات الإسرائيلية على قطاع غزة.

واتفق عباس ووزير الخارجية المصري أحمد أبو الغيط في مؤتمر صحفي مشترك عقب اللقاء، على أن الأولوية الآن لوقف شلال الدم في غزة وحماية الشعب الفلسطيني.

وأضاف عباس أن حركة التحرير الوطني الفلسطيني (فتح) تحدثت إلى حماس بشكل مباشر وغير مباشر عن طريق جهات عربية وغير عربية، وطلبت منها عدم إنهاء التهدئة حتى تتفادى العدوان الإسرائيل

وقال إن السلطة الفلسطينية مسؤولة عن الشعب الفلسطيني و"ما يهمنا الآن في هذه المرحلة هو أن تتم السيطرة على الوضع الحالي".

وأضاف "أننا ندين العدوان ونريد الحوار مع حماس أمس قبل اليوم"، وأنه أجرى اتصالات مع عدد من الدول العربية أمس واليوم، إضافة إلى الأمم المتحدة والإدارة الأميركية، وأكد أن "ما يهمنا هو وقف شلال الدم في غزة الآن".

من جهته قال وزير الخارجية المصري إن مصر تبذل جهودا كبيرة للسيطرة على الموقف في غزة، مضيفا أنه" كانت هناك تحذيرات مصرية في الفترة الماضية وهي التحذيرات التي لم يسمعها أحد".

وقال إن المطلوب من وزراء الخارجية العرب في اجتماعهم يوم الأربعاء القادم أن يقرروا كيفية تحقيق وقف شامل لإطلاق النار واستعادة التهدئة.

وذكر أنه لا بد من الإعداد الجيد للقمة العربية المزمع عقدها على خلفية الاعتداءات الإسرائيلية على قطاع غزة

وعن الإجراءات التي اتخذتها بلاده قال إن مصر استدعت سفير إسرائيل في القاهرة مرة أخرى اليوم لكي تبلغه باعتراض مصر على
تصريحات وزير الدفاع الإسرائيلي بتوسيع العدوان على غزة. وبالنسبة للجرحى ذكر أن حركة حماس تمنع الفلسطينيين الذين أصيبوا في الهجمات الإسرائيلية على قطاع غزة من العبور إلى مصر لتلقي الإسعافات اللازمة.

وردا على سؤال عن فرص انعقاد قمة عربية طارئة، قال أبو الغيط إن علينا أن ننظر لرؤية ما سيتم الاتفاق عليه في المؤتمر الوزاري، "ولا نتصور أن يتم التحرك للخطوة التالية بدون إعداد جيد".

وأكد وزير الخارجية أن مصر ستجري اتصالات مع أعضاء مجلس الأمن الدولي ودول مجلس التعاون الخليجي لوقف العمليات العسكرية والعدوان الإسرائيلي.

وقد أفاد مراسل الجزيرة في القاهرة أن مصر لم تحسم بعد موقفها من الدعوة القطرية لعقد قمة عربية طارئة يوم الجمعة المقبل لبحث العدوان
ونقل المراسل عن مصادر مطلعة قولها إن مصر أبلغت الجامعة بأن اجتماع وزراء الخارجية العرب الأربعاء المقبل هو الذي سيقررانعقاد القمة من عدمه.

مجلس التعاون

وفي العاصمة العمانية مسقط قال وزير الإعلام العماني حمد الراشدي اليوم إن الهجوم الإسرائيلي على غزة سيتصدر جدول أعمال قمة اقتصادية لدول مجلس التعاون الخليجي تبدأ غدا الاثنين "وستشغل المساحة التي تستحقها في المناقشات".

وفي وقت سابق اليوم دعا مجلس الأمن الدولي إلى وقف فوري لكل أشكال العنف في غزة، وذلك في وقت تواصلت الغارات الإسرائيلية اليوم على القطاع. ودعا البيان الذي تم الاتفاق عليه بعد أربع ساعات من المناقشات المغلقة، كل الأطراف إلى تلبية "الاحتياجات الإنسانية والاقتصادية العاجلة في غزة".

كما حث كل الأطراف على اتخاذ الإجراءات اللازمة بما في ذلك فتح المعابر لضمان إمداد سكان غزة بالغذاء والوقود والعلاج الطبي.

وأكد أعضاء المجلس على "الحاجة إلى استعادة التهدئة بشكل كامل" لفتح الطريق لحل سياسي فلسطيني إسرائيلي.

انخفاض عدد القتلى من المدنيين في العراق


فاد باحثون بانخفاض عدد القتلى من المدنيين في العراق في عام 2008

وتفيد الاحصاءات العراقية الرسمية بمقتل 5714 عام 2008 مقارنة بـ 16252 في السنة التي سبقتها

وقالت منظمة "احصاء جثث العراق" غير الحكومية ان عدد القتلى انخفض بنسبة الثلثين ولكنها قدرت العدد بما بين 8315 و 9028 قتيلا
وقد انخفض عدد القتلى من العسكريين من 900 عام 2007 الى 300 حسب الموقع المستقل icasualitiers.org.

وقد شهدت بغداد أكبر درجة من التحسن كما تقول مراسلة بي بي سي كارولين وايت، وتفيد تقارير رسمية عراقية ان 2300 شخص قد قتلوا في العاصمة هذه السنة.

الجدار الأمني

وسيؤدي تحسن الوضع الأمني في بغداد الى ازالة الجدران الأمنية التي أصبحت من معالم العاصمة منذ عام 2003
ولكن ما زالت الانفجارات تقع بشكل منتظم في بغداد، مستهدفة المدنيين بالاضافة الى رجال الشرطة والجيش العراقيين.

وقد انفجرت سيارة مفخخة يوم زيارة رئيس الوزراء البريطاني جوردون براون للعراق قبل أسبوعين مودية بحياة 18 شخصا، بينما أدى
انفجار أخرى السبت الى مقتل 22 شخصا وجرح 54

Sunday 28 December 2008

جنگ غزه نتیجه همپیمانی اعراب و اسرائیل؟






احمد زیدآبادی
تحلیلگر مسایل خاورمیانه

آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی با صدور بیانیه‌ای در واکنش به حمله هوایی گسترده اسرائیل به نوار غزه، دولت عبری را «کافر حربی» نامید و «همه مومنان دنیای اسلام» را به دفاع از مردم غزه فراخواند.

پیام آیت‌الله خامنه‌ای شدیدترین واکنشی است که تا کنون در بین رهبران جهان درباره حوادث خونین نوار غزه، صورت گرفته است.

آقای خامنه‌ای در پیام خود، ضمن اعلام یک روز عزای عمومی در ایران، از موضع رهبران کشورهای عرب و مسلمان در برابر حمله اسرائیل به نوار غزه به شدت انتقاد کرد و در اشاره‌ای به سران مصر و اردن آنها را «منافقان امت» نامید.

بسیاری از کشورهای عرب با محکوم کردن حمله هوایی اسرائیل به نوار غزه، خواستار توقف فوری این حملات شده‌اند، اما به نظر می‌رسد که موضع آنها در برابر حوادث غزه بی‌شباهت به رفتار آنها در مقابل جنگ ۳۳ روزه بین اسرائیل و حزب‌الله لبنان در تابستان سال ۲۰۰۶ نباشد.

در جنگ ۳۳ روزه، تقریبا همه کشورهای عرب، بمباران مناطق جنوبی لبنان از سوی ارتش اسرائیل را محکوم کردند، اما مقام‌های اسرائیلی بارها ادعا کردند که برخی کشورهای متنفذ عرب از آنها خواسته‌اند که کار حزب‌الله را یکسره کند.

در واقع خشمی که برخی کشورهای عرب از عملکرد حزب‌الله داشتند، درباره عملکرد حماس در نوار غزه نیز مصداق دارد.

برخی محافل عربی، حماس را متهم می‌کنند که با بی‌اعتنایی به طرح صلح عربی، همانند حزب‌الله لبنان عملا به صورت بخشی از استراتژی ایران برای گسترش نفوذ آن کشور در خاورمیانه در آمده است.

حماس بر خلاف حزب‌الله یک گروه سنی است و از این جهت، روابط آن با ایران معمولا پیچیده بوده است.

حماس در واقع شاخه‌ای از جنبش اخوان‌المسلمین به شمار می‌رود، اما شاخه‌های مختلف اخوان‌المسلمین در کشورهای عربی و اسلامی هر کدام بر مبنای ویژگی‌ها و شرایط کشور خود، مواضع سیاسی خاص خود را دارند.

برای نمونه، اخوان‌المسلمین سوریه، پس از سرکوب شدید قیام آنها در سال ۱۹۸۰ در شهر حماء توسط دولت حافظ اسد که گفته می‌شود ده هزار کشته بر جا گذاشته است، برای براندازی دولت سوریه تلاش می‌کند و به همین علت، روابط گرمی با کشورهای مخالف سوریه دارد.

اخوان‌المسلمین مصر اما یک گروه «مخالف قانونی» برای دولت حسنی مبارک به حساب می‌آید و هر چند که تحت فشار دولت است، اما در مجموع تحمل می‌شود.

رفتار سیاسی حماس اما برگرفته از شاخه‌های اخوان‌المسلمین در سوریه و یا مصر نیست، بلکه مختصات فلسطینی خاص خود را دارد.
در حقیقت، گروههای فلسطینی از جمله حماس، معمولا کوشیده‌اند تا روابط خوبی با همه کشورهای عرب و مسلمان با هر نوع گرایشی، داشته باشند، اما اغلب در تضادهای پیش آمده، مجبور به انتخاب یک گرایش در مقابل گرایش دیگر شده‌اند.

تا حدود یک سال قبل، حماس ضمن گسترش روابط خود با ایران و سوریه، بر حفظ مناسبات خود با کشورهایی مانند مصر، عربستان و ترکیه نیز اصرار داشت و اغلب سعی می‌کرد تا در روابط خود با این دو طیف از کشورها نوعی توازن ایجاد کند.

در پی تسلط حماس بر نوار غزه که از طریق درگیری نظامی با گروه فتح امکانپذیر شد، حماس به تدریج از محور کشورهای محافظه کار منطقه فاصله گرفت و هر چه بیشتر به ایران و سوریه نزدیک شد.

این تغییر مسیر را می‌توان به خشم اعراب محافظه کار از نادیده گرفتن توافقنامه مکه از سوی حماس نسبت داد، مساله‌ای که این گروه را در نوار غزه منزوی کرد.

انزوای حماس در نوار غزه، آن را به سمت گسترش روابط با ایران سوق داد و ایران نیز بنا به استراتژی خود در خاورمیانه از این موضوع استقبال کرد.

بدین ترتیب، با آنکه جهاد اسلامی فلسطین به رهبری عبدالله رمضان شلح متحد اصلی ایران در سرزمین‌های فلسطینی محسوب می‌شد، حماس عملا به صورت متحد استراتژیک ایران در نوار غزه در آمد.

این مساله، به نوبه خود بر خشم اعراب محافظه کار از حماس افزود، بخصوص اینکه اسرائیلی‌ها در گزارش‌های امنیتی خود، بر نفوذ روزافزون ایران بر حماس و تقویت جناح‌های شبیه القاعده در صفوف فرماندهان نظامی گردان‌های عزالدین قسام شاخه نظامی حماس تاکید می‌کردند.

در واقع مصر که هم مرز نوار غزه است، از گرایش‌های اسلامی حماس نیز که می‌تواند سبب تقویت اخوان‌المسلمین در مصر شود، بیمناک است و ظاهرا به همین دلیل، طی هفته‌های گذشته مقام‌های رسمی مصر تاکید کرده‌اند که اجازه نخواهند داد یک موجودیت اسلامی که به ادعای آنان، نقش ابزار برای ایران را بازی می‌کند در نزدیک مرزشان شکل گیرد.

در این میان، حماس نیز با خنثی کردن نقش میانجیگری مصر برای آشتی این گروه با فتح و نیز نادیده گرفتن تلاش‌های دولت حسنی مبارک برای تمدید آتش بس بین حماس و اسرائیل، مصری‌ها را به تقابل با خود تشویق کرد.

البته در مورد تمدید آتش بس با اسرائیل، صداهای متفاوتی از رهبران مختلف حماس شنیده شد و به نظر می‌رسد که برای تصمیم‌گیری در این باره، اختلاف‌هایی بین رهبران داخلی و تبعیدی حماس وجود داشته است.

به هر حال، اگر از نقطه نظر منافع سیاسی کشورهای محافظه کار عرب نگریسته شود، آنها براندازی حکومت حماس در نوار غزه را به سود خود می‌دانند، هر چند که ترجیح می‌دهند این اقدام با حداقل تلفات انسانی در غزه صورت گیرد.

این در واقع نوعی همسویی سیاسی اعراب و اسرائیل در منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود، نکته‌ای که به شدت سبب نگرانی ایران است. به همین علت، محافل دولتی در ایران، حمله نظامی اسرائیل به نوار غزه را که دیگر روشن شده است با هدف سرنگونی یا تسلیم کامل حماس برنامه ریزی شده، نتیجه تبانی پنهان اسرائیل و اعراب می‌دانند و در کنار محکوم کردن حمله اسرائیل، از محکوم کردن آنچه را که سکوت کشورهای عرب در برابر جنگ در نوار غزه می‌نامند، دریغ نمی‌کنند.

این نوع موضع گیری در برابر اعراب، قاعدتا به تنش بین آنها و ایران دامن خواهد زد، اما این دیگر گویا ایران را چندان نگران نمی‌کند، چرا که اظهارات رهبران ایران نشان می‌دهد که آنان جنگ غزه را علامت روشنی از همپیمان شدن اعراب محافظه کار با اسرائیل در یک برنامه کلان‌ترعلیه جمهوری اسلامی تلقی می‌کنند.

ماهیت واقعی فریبکاری و ریاکاری آخوندها در ایران- ویدیو

وضعیت زنان مراکش، ۵ سال پس از اصلاح قوانین





قانون خانواده در مراکش چند سالی است که اصلاحات بسیاری به خود دیده و اکنون حقوق بیشتری برای زنان این کشور قائل است. اما هنوز هم هستند زنانی که به جرم داشتن فرزندانی خارج از ضوابط جوامع اسلامی، به تن‌فروشی کشیده می‌شوند.
پنج سال پیش در مراکش قانون خانواده تغییر کرد. پس از ماه‌ها راهپیمایی اعتراض‌آمیز فعالان حقوق زنان در خیابان‌های رباط، پایتخت این کشور، سرانجام محمد ششم، پادشاه مراکش، با وجود مخالفت گروه‌های محافظه‌کار اسلامی، اصلاحات در قانون را پذیرفت. بر اساس قوانین جدید، زنان مراکشی، دست‌کم روی کاغذ، صاحب حقوق جدید شدند: چند همسری محدود و منوط به اجازه همسر اول شد، ازدواج اجباری دخترانی که به سن بلوغ نرسیدند ممنوع گردید و به زنان حق طلاق داده شد.

امروز اما که ۵ سال از اصلاحات قانون می‌گذرد وضعیت چگونه است؟ هنوز هم بسیاری از زنان برای تغییر برخی قوانین جوامع اسلامی مبارزه می‌کنند. هنوز هم، هم‌چون گذشته، زنانی که فرزندانشان خارج از چارچوب متعارف جوامع اسلامی متولد می‌شوند، در آتش دوزخ آداب و سنت‌ها می‌سوزند.

"انصاف" ، بارقه‌ی امید

در مراکش انجمنی به نام "انصاف" وجود دارد که به آموزش و حمایت از مادرانی می‌پردازد که از نظر جامعه مراکش محکومند کودکان خود را به تنهایی بزرگ می‌کنند. هر سال ۸۰ زن به این انجمن مراجعه می‌کنند. زنانی که از خانواده و جامعه طرد شده و بلاتکلیف مانده‌اند. این زنان در دوران بارداری از حمایت مؤسسه "انصاف" برخوردار می‌شوند و ماه‌ها مورد آموزش قرار می‌گیرند.

در مراکش هم که کشوری اسلامی است، بر اساس قوانین، داشتن رابطه جنسی پیش از ازدواج برای زنان ممنوع است. زنانی که چنین رابطه‌ای را تجربه می‌کنند یا به آن وادار می‌شوند، از سوی خانواده خود طرد و از محل کار خود بیرون رانده می‌شوند.

Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: فعالان حقوق بشر در مراکشیک زن ۲۲ ساله که سال گذشته در ششمین ماه بارداری در وضعیتی شبیه آن‌چه که شرح داده شد، به انجمن مراجعه کرده بود، می‌گوید: «شکمم هر روز بزرگ‌تر می‌شد. من همراه خواهرم زندگی می‌کردم. او می‌خواست از من قول بگیرد که فرزندم را پس از زایمان سر راه بگذارم، من اما قبول نکردم. از سویی خواهرم نمی‌تواست به شوهرش بگوید که من باردارم. این‌ها آداب و رسوم ما هستند.»

زن دیگری از طریق یکی از دوستانش از وجود مرکز "انصاف" آگاه شده و فرزند خود را در آنجا به دنیا آورده است. او در حال حاضر در آپارتمان خود زندگی می‌کند و نزد انصاف دوره حسابداری می‌گذراند. فرزندش هم تا پایان این دوره در مهد کودک انجمن نگهداری خواهد شد.

اصلاحات انجام‌شده در قانون هم تأثیر مثبت خود را کم کم نشان می‌دهند. به عنوان مثال تعداد ازدواج‌های مجدد ثبت‌شده در وزارت دادگستری مراکش در سال گذشته بسیار کم‌تر از ۷ سال پیش از آن بوده است. در سال ۲۰۰۷، تنها ۸۶۰ مرد تجدید فراش کرده‌اند، در حالی که این آمار در سال ۲۰۰۰ بیش از دو برابر بوده است. در حال حاضر هر مردی که بخواهد دوباره ازدواج کند باید با اجازه دادگاه باشد که در جریان بررسی‌ها، سخنان همسر اول هم شنیده می‌شود.

اخبار تغییر قوانین خانواده در مؤسسه "انصاف" مرتب دنبال می‌شوند. اخباری که هر کدام می‌توانند گره‌ای از مشکلات زنان مراکشی بگشایند.

در مؤسسه انصاف هم‌چنین کلاس‌های آموزش خیاطی وجود دارد. به گفته دست‌اندرکاران این مرکز اکثر زنان مراجعه کننده بی‌سوادند. آنها باید در ابتدا اعداد و اندازه‌گیری پارچه را بیاموزند که چندان آسان نیست و نیاز به زمان دارد. سپس تلاش می‌شود که فرصتی برای کار موقت برای آنان فراهم شود و اگر کمی بخت و اقبال هم یارشان باشد، می‌توانند همان‌جا شغلی بیایند.

باورهایی تنیده در تار و پود جامعه

با وجود این که قانون خانواده در مراکش در سال‌های اخیر تغییرات بسیاری کرده و حقوق بسیاری را برای زنان به رسمیت می‌شمارد، اما هنوز هم برای زنانی که کودکان خود را به تنهایی بزرگ می‌کنند، کاستی‌های بسیاری دارد. هر سال بیش از ۲۰۰ جنین مرده در خیابان‌های کازابلانکا پیدا می‌شوند. رئیس انجمن "انصاف" می‌گوید که زنان هنوز در این کشور از پیامدهای بارداری «ممنوع» خود می‌ترسند: «اگر زنی در دادگاه از پدر بچه‌اش شکایت کند، به حبس از دو ماه تا دو سال محکوم می‌شود، حتی اگر مورد تجاوز قرار گرفته باشد.»

Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: با وجود این‌که قانون مراکش با اصلاحات اخیر حقوق بسیاری را برای زنان این کشور به رسمیت می‌شمارد، اما هنوز هستند زنانی که چون قانون از آنها حمایت نمی‌کند به تن‌فروشی روی می‌آورنددر چنین شرایطی زنان همواره در معرض سقوط قرار دارند. یکی از زنانی که در "انصاف" نگهداری می‌شود، معتقد است که برای کودک هم مشکل خواهد بود وقتی کمی بزرگ‌تر شود. او هم دیر یا زود خواهد فهمید که چگونه متولد شده و جامعه و خانواده مادر چه برخوردی داشته‌اند.

مدیر مؤسسه "انصاف" که برای برابری حقوق زن و مرد در مراکش مبارزه می‌کند، امیدوار است که روزی نه‌تنها قوانین، که باور عمومی هم تغییر کند؛ زیرا مادامی که جامعه با زنان این‌گونه رفتار می‌کند، مادران طرد شده هم وجود خواهند داشت. این زنان حتی اگر کار و درآمد مستقلی هم داشته باشند، هم‌چنان فکری هست که آزارشان می‌دهد و آن هم آرزوی داشتن موقعیتی هم‌چون یک زن شوهردار است. زیرا تنها در این صورت است که آغوش جامعه و خانواده باز هم به رویشان باز می‌شود.

زنان با چنین ذهنیتی باز هم به دنبال مرد دیگری می‌گردند و باز این خطر وجود دارد که کودک دیگری خارج از ازدواج‌های ثبت‌شده به دنیا بیاید و اگر چنین شود، همه چیز باز هم فرو خواهد ریخت. بوده‌اند بسیاری از زنان که در چنین شرایطی به سراغ تن‌فروشی رفته‌اند

Saturday 27 December 2008

مصر: يبيعون كلاهم لتأمين لقمة العيش


في أزقة حي شبرا، أحد أكبر أحياء القاهرة، يتجول تجار الأعضاء البشرية بحثاً عن شباب مصريين معوزين ويحاولون إقناعهم ببيع كلاهم بأقل من 3,000 دولار.

وكان أحد ضحاياهم عامل مصري فقير يدعى إدريس، 33 عاماً، قام ببيع كليته قبل سبعة أشهر لسائح عربي لم يسبق له أن التقى به مقابل 12,000 جنيه مصري (حوالي 2,225 دولار). وعن تلك الصفقة قال إدريس: "قال لي الوسيط أن العملية تخلو من المخاطر بينما كان يحاول إقناعي ببيع كليتي مقابل مبلغ لا بأس به من مال يمكنني الحصول عليه بسرعة".

غير أن حياة إدريس تغيرت كثيراً منذ أن تخلى عن كليته حيث أخبر شبكة الأنباء الإنسانية (إيرين) في القاهرة قائلاً: "لقد أصبحت أشعر بالتعب بسرعة ولا أستطيع العمل كثيراً كالسابق. كما أنفقت جميع الأموال التي حصلت عليها في هذه الصفقة".
وحال إدريس حال الكثيرين من أمثاله الذي باعوا كلاهم ليجدوا أنفسهم في حالة صحية سيئة ووضع مادي أصعب مما كانوا عليه قبل إجراء العملية.

ووفقاً لدراسة أعدها تحالف مكافحة تجارة الأعضاء Coalition for Organ Failure Solutions ،يعاني 78 بالمائة من المصريين الذين يتبرعون بأعضائهم من تدهور في وضعهم الصحي بعد الجراحة بينما يعاني 73 بالمائة منهم من ضعف في قدرتهم على أداء الأعمال التي تتطلب مجهوداً بدنياً.

ولا تتوفر أية إحصائيات رسمية في البلاد حول العدد الحقيقي للأشخاص الذين يتبرعون بأعضائهم ولكن عمر مصطفى، العضو في تحالف مكافحة تجارة الأعضاء أفاد أن عددهم يقدر بالآلاف وأنه من الصعب تعقبهم بسبب وصمة العار التي يشعرون بها.
لا أحد يرغب بالحديث عن تجارة الأعضاء البشرية في مصر لأنها مصدر هائل للثراء وأضاف مصطفى قائلاً: "هذا بالتحديد ما دعانا إلى التحالف مع المبادرة المصرية للحقوق الشخصية لمحاولة الوصول إلى ضحايا الاتجار بالأعضاء البشرية".
ولكن تبقى الصعوبات التي تعيق وصول مصطفى وغيره من العاملين في مكافحة هذه الأعمال غير الشرعية إلى الضحايا السرية التي تكتنف نشاط الاتجار بالأعضاء.

وقال الدكتور محمد غنيم، الجراح المصري المعروف في زراعة الكلى في منطقة الشرق الأوسط: "لا أحد يرغب بالحديث عن تجارة الأعضاء البشرية في مصر لأنها مصدر هائل للثراء".

ويوافقه الرأي كبير كريم من تحالف مكافحة تجارة الأعضاء الذي قال: "لقد أصبح الاتجار بالأعضاء تجارة مربحة للغاية يتعاون فيها الأطباء مع الوسطاء لتحقيق الأرباح. وبالطبع من ينجح في تحقيق الأرباح يود أن يستمر الوضع على حاله. ولذلك لا بد من التركيز على أخلاقيات المهنة". حملات مداهمة

وحملات المداهمة التي بدأتها الحكومة المصرية في منتصف شهر نوفمبر/تشرين الثاني لملاحقة تجار الأعضاء والمتبرعين والمراكز الطبية التي تجرى فيها العمليات الجراحية في مختلف أحياء القاهرة قد ألقت الضوء على هذه القضية في مصر، التي تصنف الثالثة عالمياً من حيث انتشار تجارة الأعضاء غير المشروعة، كما ذكر وكيل وزارة الصحة سعد المغربي.

بدوره، قال عبد الرحمن شاهين، الناطق باسم وزارة الصحة أن الوزارة بدأت عمليات تفتيش بالتعاون مع إدارة العلاج الحر، الجهة الوحيدة التابعة للوزارة التي تملك السلطة القانونية للاعتقال الفوري لمن يشتبه بتورطه بتجارة الأعضاء البشرية أو عمليات نقل الأعضاء غير المشروعة.

وقال شاهين: "تتألف الإدارة من فريق مهمته تعقب الوسطاء والمتبرعين ومداهمة العيادات والمستشفيات التي تسمح بإجراء مثل هذه العمليات دون الحصول على تراخيص".
الصورة: COFS

يشاع أن تجار الأعضاء يعملون الآن في مدن الصفيح في ضواحي القاهرة على الرغم من وجود قوانين تنظم عمليات زرع الأعضاء في مصروأضاف قائلاً: "ترسل الإدارة فرقاً إلى المقاهي التي يرتادها الوسطاء بحثاً عن متبرعين محتملين وحيث تعقد الصفقات. كما أنهم يزورون المستشفيات للتأكد من أن جميع عمليات زرع الأعضاء التي أجريت فيها حاصلة على تراخيص من الوزارة".
خرق القانون
ويشاع أن تجار الأعضاء يعملون الآن في مدن الصفيح في ضواحي القاهرة على الرغم من وجود قوانين تنظم عملية زرع الأعضاء في مصر.

وأوضح شاهين قائلاً: "تسمح القوانين السارية بالقيام بعمليات زرع الأعضاء في المستشفيات الحكومية والخاصة والمراكز الطبية. ولكن بما أن الطلب على زراعة الأعضاء يفوق العرض، فقد شهدنا تحولاً كبيراً دفع تجار الأعضاء والأطباء والفنيين لخرق القانون في المستشفيات الحكومية والمراكز الطبية الخاصة على حد سواء".

كما يوجد تعديل مقترح على القانون يمنع العيادات والمراكز الطبية الخاصة من القيام بعمليات زرع الأعضاء.
ولكن شاهين قال: "طالما تجرى عمليات زرع الأعضاء في المراكز الخاصة فهذا يعني أنها ليست ممارسة طبية وإنما تجارية. وهذا أمر غير أخلاقي".

ووفقاً لكريم من تحالف مكافحة الاتجار بالأعضاء، تمتد هذه القضية لأبعد من تعديل القانون، حيث قال: "التحالف يؤيد التعديل الجديد بكل تأكيد... ولكننا إذا أردنا أن نخاطب المشكلة من جذورها ونجد حلولاً أخلاقية لقضية الاتجار بالأعضاء، لا بد لنا من أخذ إجراءات أخرى في الاعتبار".

ويقول الخبراء أنه ربما يكون حل المعضلة هو التبرع بالأعضاء بعد الوفاة. ولكن كريم قال أنها مسألة ينظر إليها البعض أيضاً بأنها لا أخلاقية "فالتبرع بأعضاء أحبائك بعد الوفاة أمر في غاية الصعوبة لأسباب دينية وثقافية".

الفن والرقابة الامنية في سورية




مارتن آسر بي بي سي، دمشق
في محاولة لمعرفة مدى قوة الرقابة التي تفرضها الحكومة السورية على الاعمال الفنية دخلت الى احدى المكتبات وسط العاصمة دمشق وطلبت من صاحب المكتبة رواية "مديح الكراهية" للروائي السوري خالد خليفة الممنوعة في سورية فدهشت للسهولة التي حصلت بها على الرواية.
فقد طلب مني صاحب المكتبة الانتظار لبضع دقائق وبعد الاتصال عبر الهاتف باحد الاشخاص وصل صبي يحمل في يديه كيسا عاديا بداخله الرواية المطلوبة.
لا اخفيكم انني شعرت ببعض الخيبة لان ما حدث بدد الافكار التي كانت لدي حول الرقابة التي تفرضها الحكومة على الاعمال الفنية.
هناك عدد من القضايا التي يعتبرها الحكم في سورية بمثابة محرمات لا يسمح للرأي العام في سورية التطرق اليها مثل قضايا السياسة الداخلية وحكم عائلة الاسد والقضايا الامنية.
وقد خابت خططي لاختبار مدى قوة الرقابة في سورية عندما اشتريت بسهولة رواية مديح الكراهية لكن ما لبث ان تيقنت سريعا مدى قوة الرقابة مرة اخرى عندما طلبت من صاحب المكتبة ايصالا بالرواية.
فقد رفض وقال "انها رواية ممنوعة ولا يمكنني اعطاءك اي ايصال بها"، وفي محاولة لتجاوز هذه المشكلة وافق على اعطائي ايصالا بنفس القيمة لكن باسم كتاب اخترعه من مخيلته سماه "في مديح امرأة" بدلا من مديح الكراهية.
ورغم منع الرواية يمكن لقاء كاتبها خالد خليفة بسهولة في دمشق اذ لم يتردد في قبول دعوتي الى اللقاء به في مقهاه المفضل في احد الاحياء القديمة من دمشق.
قال خليفة اثناء اللقاء ان "العلاقة بين السلطة والكتاب تحولت الى لعبة فنحن نكتب ما نشاء والحكومة تقول ما تشاء ورغم منع روايتي الاخيرة في سورية لكن للكتب اجنحة تطير بها فوق الحدود كما يقولون".
تتناول رواية مديح الكراهية صعود التطرف الاسلامي في سورية في ثمانينيات القرن الماضي والصدام الدموي بين الحكم والجماعات الاسلامية المسلحة في سورية والتي قمعها الحكم بقسوة بعد صراع مرير.
وكانت الرواية قد وصلت الى التصفيات النهائية لافضل الاعمال الروائية لعام 2008 المرشحة للفوز بجائزة الرواية العربية التي باتت تعرف باسم "بوكر العربية" اسوة بجائزة بوكر البريطانية المرموقة السنوية التي تمنح لافضل الروائيين.
ويقول خليفة ان سورية تمر الان بمرحلة انتقالية بعد ثماني سنوات ونصف من حكم الرئيس السوري بشار الاسد واصفا المرحلة بانها "رمادية ولا احد يعرف ان كنا سننتقل الى مرحلة اكثر حرية وانفتاحا ام سنشهد مزيدا من التراجع حيث تفرض الحكومة مزيدا من الرقابة على الانترنت، لكن في المقابل لا يتم اعتقال من يجاهرون بآرائهم المعارضة".
خالد خليفة واحد من مجموعة من الكتاب والمثقفين الذين يؤيدون الدخول في حوار مع الحكم على امل تحسين اوضاع حرية الرأي في البلد.
لكن خليفة يقول انه على وشك الوصول الى مرحلة اليأس من هذا الحوار لانه لم يتم تحقيق شيء يذكر حتى الان فـ "الحكومة تقدر رغبتنا واستعدادنا للحوار معها لكننا تعبنا من هذا الحوار وبحاجة الى الامل للاستمرار فيه وتحقيق شيء ملموس".
هروب
لكن ليس كل الكتاب والفنانين السوريين لديهم نفس القدرة على الاستمرار والتكيف مع الاوضاع القائمة في البلد
.
في الطابق السفلي من فندق الفردوس في دمشق هناك بار يتحول كل ليلة اثنين الى ملتقى للفنانين وللكتاب وللشعراء السوريين ذوي الميول البوهيمية يستمعون فيه الى الشعر والموسيقى العربية الكلاسيكية والحديثة.
في اخر السهرة تناولت الرسامة التشكيلية والمغنية السورية هالة الفيصل الميكروفون وادت فقرة غنائية قصيرة صفق لها الحضور بحماس.
امضت هالة اغلب سنوات عمرها في الغربة في نيويورك وباريس وعادت الى سورية قبل سنتين ونصف على امل الاستقرار فيها مجددا.
بعد يومين من اللقاء مع هالة الفيصل في البار التقينا مجددا وكانت تمتلكها مشاعر المرارة من الاوضاع في البلد. وقالت انها لم تعد تحتمل وان عليها حزم حقائبها والرحيل مجددا.
رفضت هالة اعطاء مزيد من التفاصيل عن الاسباب التي جعلتها تتخذ هذا القرار لكنها قالت "قد تكون الاسباب سياسية، انهم يدفعونني دفعا الى الرحيل عن سورية لانني لا اوافق على بعض الاوضاع القائمة هنا ولا استطيع الا ان اكون صادقة مع نفسي. ولا يمكنني اغماض عيني عما موجود وتجاهله، في الاخير عندما اضع رأسي على الوسادة في اخر الليل يجب ان اشعر براحة ضمير".
من المؤسف ان سورية التي تحتفل باختيار دمشق عاصمة الثقافة العربية لعام 2008 تجبر فنانة مثل هالة على الاختيار ما بين القبول بالقمع السياسي او حزم حقائبها للرحيل
.
وهو ما يقول المخرج السينمائي السوري عمر اميرلاي انه بالضبط الهدف الذي يسعى الى تحقيقه النظام السياسي القائم في سورية اي اما
القبول بالقمع او الرحيل.
ويضيف اميرلاي الذي لم يتم عرض اي من افلامه الوثائقية داخل سورية بسبب الرقابة ان السلطة " تدرك تماما ان الشعب لا يؤمن بأيديولوجيتها" وان ما يهمها هو اظهار الناس الولاء لها

ويوضح "ان اهم شيء للسلطة ان يظهر الفرد الولاء والطاعة والاستسلام للنظام والقضاء على فكرة الاحتجاج والتمرد لديه".

Tuesday 23 December 2008

شرکت در جلسه پارلمان بریتانیا

23/12/08

رضا وشاحی

در جلسه ای که به دعوت توسط سازمان مطالعات خارجی و مشاور وزارت خارجه انگلستان در پارلمان بریتانیا صورت گرفت، شرکت نمودم.

این جلسه به مناسبت انتشار گزارش تحقیقی در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران بود که سازمان حقوق بشر اقلیت های ایران هم به شکل فعال در آن نقش داشت.

در این جلسه رییس کمیته روابط خارجی پارلمان بریتانیا شرکت داشت. جلسه فرصتی مناسب بود برای گفتگوی بیشتر با افراد و سازمان های مختلفی که در مورد حقوق بشر در ایران کار می کنند

متن گزارش منتشر شده را می توانید از اینجا داونلود کنید

http://fpc.org.uk/events/181

Saturday 20 December 2008

در نقد فرهنگ عدم خرید روزنامه توسط احوازی ها در غرب

رضا وشاحی

2008-12-20

در ایران که بودیم خب یک عده ای می گفتند که روزنامه ها همه دولتی هستند و حرفی برای گفتن ندارند. اینجا در غرب هم من تاکنون یک نفر احوازی ندیدم که خرید و خواندن روزنامه جزو کار روزانه اش باشد. دلیل این روزنامه نخریدن ما چیست؟ مقاله زیر نگاهی به اهمیت فرهنگ روزنامه خوانی دارد.

طرح مشکل

برای آن دسته از چپ هایی که فکر می کنند روزنامه ها در غرب هم آزاد نیستند و در نتیجه ارزش خواندن ندارند، من هیچ توضیحی نمی توانم بدهم. چون شنیده ام این بیماری توهم توطئه تا این حد هم رشد کرده است.

جای سوال دارد که کسی اهل سیاست باشد ولی روزنامه نخواند. اصولا یک شهروند خوب هم می بایست عادت روزنامه خواندن داشته باشد، چه برسد به ماها که کار سیاسی هم می کنیم.

روزنامه خواندن جزو لاینفک یک فرد سیاسی می باشد. مخصوصا ما شرقی های استبداد زده، که استبداد از سر و روی جامعه ای که از آن آمدیم می بارد، به هزار و یک دلیل دیگر هم می بایست حتما روزنامه بخوانیم. برای اینکه با روزنامه خواندن است که ما با روند دموکراسی در کشور خاصی که هستیم آشنا می شویم. با نحوه انتقاد کردن، پیشنهاد کردن و مخالفت کردن آشنا می شویم. روزنامه یک مدرسه است. مهمتر از همه نوع تفکر انتقادی غرب را خواهیم فهمید.

دلایل عدم نخریدن روزنامه

یکی از دلایل عمده نخریدن روزنامه ندانستن زبان است. بسیاری از اهوازی ها در یادگیری زبان کشوری که در آن ساکن هستیم مشکل داریم. علت اش هم بیشتر به این می گردد که غالبا با غیر احوازی ها معاشرت نمی کنیم و بیشتر در خودمان هستیم. و این موجب کندی یادگیری زبان و فرهنگ جدید برای ما شده است. در واقع روزنامه به ما کمک خواهد کرد که زبان کشوری را که در آن ساکن هستیم زودتر یاد بگیریم و با تاریخ و فرهنگ آن کشور آشنا شویم.

علت دیگری که مطرح می شود مشکلات اقتصادی است. که البته این مطرح نمی شود ولی مثل بسیاری مسایل شرقی دیگر ریشه پنهان مالی دارد. در انگلستان که چند روزنامه طراز اول جهان در آن منتشر می شود، خرید روزنامه در کل مبلغ ناچیزی است. با کمتر از چهار پوند در هفته می توان 5 روز کاری هفته روزنامه خرید.

عذر و بهانه رایج دیگر این است که ما از نسخه های الکترونیکی استفاده می کنیم و به همین دلیل روزنامه چاپی نمی خریم. که در عالم واقعیت چنین نیست. نکته مهم این است که بسیاری از اجزای روزنامه، مثل ضمیمه ها ومجلات دوره ای، و بسیاری از گزارشات و نظرات در نسخه الکترونیکی معمولا منتشر نمی شوند. من به این نوع استدلالات نام محافظه کاری جدید داده ام. استفاده از تکنولوژی برای حفظ وضعیت موجود.

دلیل اصلی البته به طور غیر مستقیم این است که ما ترس از تغییر داریم و می ترسیم که اگر با افکار چدید آشنا بشویم تغییری در افکار محافظه کارانه مان پیش بیاید.

واقعیت این است که اهمیت روزنامه خواندن را نمی دانیم

روزنامه برای ما یک رسانه یک سویه بوده است. توقع و نگاهی که به روزنامه داریم چیزی مثل یک شبنامه است. این نگاه را می بایست تغییر داد.

من بسیاری از سو تفاهم های موجود در بین فکر شرقی و غربی در این دیده ام که ما با نوع نگرش و فکر غربی آشنا نیستیم. و روزنامه یکی از مهمترین ابزاری است که به رفع این تناقضات کمک می کند.

اگر ما روزنامه نخواهیم چگونه می خواهیم دموکراسی را یاد بگیریم؟ دموکراسی فقط یک تئوری دوست داشتنی سیاسی نیست، یادگیری نیاز دارد. تمرین نیاز دارد. یادگرفتن نظریه دموکراسی کافی نیست.

من سوالی دارم و آن این است که چگونه کسی می تواند ادعای رهبری یک حزب سیاسی را بکند در عین حالی که یک روزنامه نمی خواند؟ بررسی کتاب ها و نظریات جدید پیش کش.

در روزنامه شما می توانید روند دموکراسی و دیالوگ را در یک کشور بررسی کنید. روزنامه خواندن نوعی تمرین دموکراسی هم هست.

یکی از مشکلات ما این است که با فکر انتقادی غربی آشنا نیستیم. منابعی را که می خوانیم منابع شرقی هستند. سایت هایی را می خوانیم که همه از افکار قدیمی تغذیه می کنند. سایت هایی را می خوانیم که تازه مترقی ترین آنان مطالب غربی ها را ترجمه می کنند. خب چرا آب را از سرچشمه برنداریم؟ ما که در سرچشمه هستیم چرا از این امکانات استفاده نکنیم. برای ما گویی زمان متوقف شده است و در پنجاه سال اخیر هیچ چیز جدید منتشر نشده است.

یکی آقایی به من می گفت که هر روز روزنامه های فلان کشور عربی را می خواند. گفتم فلان کشور عربی که مطبوعات آزادی ندارد چیز زیادی را به شما یاد نخواهد داد. شما در غرب و در محیط آزاد نشستی و بجای اینکه از این امکانات استفاده کنی، باز بر می گردی و از منابع جوامع بسته استفاده نمی کنی و به این دلیل است که پیش نمی رویم.

علاوه بر این روزنامه ها منبع خبر در مورد تحولات جدید هستند. نقد فیلم و برنامه های تلویزیونی و نمایشی، نقد کتاب موسیقی، همه گی در روزنامه ها منعکس می شوند. مخصوصا در هفته نامه ها که در مورد انگلستان روزهای یکشنبه منتشر می شوند.

اینها را من برای روزنامه گفتم. ولی شما به راحتی می توانید شبکه های تلویزیونی و رادیویی را هم به این عنوان اضافه کنید. اکثر احوازی ها را که من دیدم فقط و فقط کانال های خاورمیانه را نگاه می کنند. خیلی ها از اخبار داخل کشوری که هستند حتی خبر ندارند و گاهی هم که در مورد وقایع داخلی صحبت می کنند، معلوم است که بر اساس شنیده ها حرف می زنند.

خب کی قرار است که ما قدمی جلو برویم و افکار جدید هم راهی به درون ما پیدا کنند؟ اگر روزنامه های غربی را نخوانیم، شبکه های تلویزیون غربی را نگاه نکنیم و شبکه های رادیو غربی را گوش ندهیم چگونه با جهان جدید آشنا می شوی؟ من پیشنهاد می کنم کسانی که عادت روزنامه خواندن ندارند، از همین فردا شروع کنند.

چند راهنمایی برای کسانی که تازه روزنامه می خوانند

مهمترین قسمت روزنامه قسمت مقاله های اصلی است. که بر حسب روزنامه ممکن است نامهای مختلفی داشته باشد.

قسمت نظرات هم که معمولا تحلیل مسایل داخلی و بین الملل هستند، بسیار مهم می باشند.

قسمت کارتون روزنامه هم بسیار جالب است. در انگلستان به کاریکاتور، کارتون می گویند. از این کارتون ها بسیار نکات را می شود یاد گرفت. که اولین نکته همانا آزادی بیان است.

سعی کنید روزنامه های مختلفی را در دوران های مختلفی امتحان کنید، طولی نخواهد کشید که روزنامه مورد علاقه خود را پیدا خواهید کرد.

Thursday 18 December 2008

خبير اقتصادي: البطالة العربية "خطر" يهدد الأمن القومي






منتهى الغرابة، حال الوطن العربي الذي يعيش بعضه مرفّـهًا لدرجة الغِـنى الفاحش، بينما يعيش بعضه الآخر فقيرًا لدرجة العوْز والحِـرمان، وبين هذا وذاك، تجده يحوي بين طياته 12 مليون عامل أجنبي، بينما هناك 17 مليون مواطن عربي عاطلين عن العمل في وطن يبلغ تعداده 388 مليون نسمة..."

هذا ما أكّـده التقرير الأول لمنظمة العمل العربية، الذي أوضح أن "هذا الرقم هو الأعلى والأسوأ في العالم"، حيث تمثل 14% من قوة العمل و25% من قوة الشباب.ولفت التقرير النظر إلى تدنّـي المستويات التعليمية للعاطلين عن العمل وضُـعف الخِـبرة المِـهنية وغِـياب التدريب المِـهني الموجّـه لسوق العمل، إضافة إلى غياب التخطيط وارتفاع نِـسبة الإناث العاطلات.وانتقد التقرير الهُـوّة الكبيرة القائمة بين دول النفط الغنية، التي تحتاج لأيد عاملة كثيرة وتستوردها من الخارج، وخاصة من دول شرق آسيا، والدول الأخرى الفقيرة التي تزخَـر بها الأيدي العاملة، والتي ترفضها الدول الغنِـية بدعوى أنها غير مدرّبة.وكشف التقرير أن نِـسبة البطالة بين الشباب في بعض الدول العربية تصل إلى 66%، وهو ما يؤكِّـد أن سياسة التعليم في الدول العربية غير سليمة، ممّـا يتطلّـب إعادة النظر فيها – بحسب وصف الأمين العام لجامعة الدول العربية عمرو موسى - الذي طالب بضرورة تطوير التعليم وخلق فُـرص عملٍ جديدة، موضِّـحًا أن ذلك مرتبِـط بالانفتاح على العالم الخارجي والاستثمار.حول هذا الأمر (البطالة) وهذا التقرير (الأول) لمنظمة العمل العربية، التقت سويس إنفو مع الخبير الاقتصادي أحمد السيد النجار، رئيس تحرير تقرير الاتِّـجاهات الاقتصادية الإستراتيجية الذي يصدِره مركز الدراسات السياسية والإستراتيجية بالأهرام، ليحدثنا عن حقيقة الأزمة وتأثيرها على التنمية وأسبابها وسُـبل مواجهتها، خاصة مع ارتفاع هِـجرة العقول العربية الفذّة إلى الخارج وعدم الاستفادة منها..

سويس إنفو: في البداية، كيف ترى أزمة البطالة في العالم العربي؟

الخبير الاقتصادي أحمد النجار: أراها كارثة. فالأمر جِـد خطير. وأندهش، لأن الحكومات العربية تقِـف محلك سرّ ولا تتحرّك قيد أنملة لوضع حلول لهذه الأزمة الكبيرة، والتي باتت الغول الذي يظل يكبر وينمو يوميًا إلى أن يأتي يوم ويقضي على الأخضر واليابس، وأنا أحذر من ذلك وأطالب بضرورة مواجهته، لأن الشباب الجالسين على المقاهي هم "قنبلة موقوتة" من المُـمكن أن تنفجر في أي لحظة، والمُـحزن أن الحكومات العربية لا تتعلّـم من ماضيها.وفي اعتقادي أن أحدَ أهمّ أسباب بروز ظاهرة "الجماعات المتطرفة" في العالم العربي، هو تفشي البطالة، ولو لم تكُـن البطالة، ما كان هناك تطرّف أبدًا، ولك أن تعلم أن البطالة في العالم العربي هي الأعلى عالميًا؛ إذ أن هناك ما يقرب من 20 مليون مواطن عاطلين، وهذا الرقم مهول وضخم جدًا، وما لم يكن هناك حلّ، فستكون النتيجة كارثية بكل ما تعنيه هذه الكلمة، ولهذا، فيجب النظر إلى البطالة على أنها "قضية أمن قومي"، يجب تكاتف الجميع لصدّها والعمل على حلِّـها، لأن الجميع سيُضار منها.


سويس إنفو: لكن، ما الذي أدّى إلى تفاقم الأزمة إلى هذا الحد.. وكيف أصبحت البطالة غولا يهدِّد الأخضر واليابس؟

الخبير الاقتصادي أحمد النجار: هناك للأسف تباين واضح بين خرِّيجي شهادات التعليم المختلفة، وبين احتياجات سوق العمل العربي، هذا من
جهة. ومن جهة أخرى، نقص الخدمات الدّاعمة للتشغيل، فلَـك أن تتخيّـل أن العالم العربي يشهَـد تخرّج الملايين من الدّفعات التعليمية سنويًا، كم من هذه الدفعات يقابلها مكانًا للعمل، بالطبع القليل جدًا. كل هذه التراكمات تستمرّ لسنوات طويلة ولم تتحرك أي حكومة جاءت في أي بلد عربي للعمل على حلّها، مما أدّى لتراكمها، وبات حلّها أمرا عسيرا.فقد أصبحنا اليوم نتحدث عن حجم مخيف للبطالة يتراوح بين 20 - 24 مليون مواطن عربي عاطلين عن العمل، وهذا حسب الدراسات الحكومية، إذ من الممكن أن يكون الرقم أكبر من ذلك بكثير، إذ أن التقارير والدراسات الحكومية تغفَـل دائمًا العاملين داخل مُـحيط الأسرة، وهؤلاء نسمِّـيهم في الاقتصاد "العاملين بدون أجر"، فمثلا في مصر، هناك ما يقرب من 15% من عدد السكان يعملون بدون أجر، بينما في السودان والجزائر تصِـل النسبة إلى 17%، فإذا أضفنا هؤلاء إلى نسبة "البطالة المقنعة"، فإننا نجد أن عدد العاطلين عن العمل في العالم العربي يقترِب من 30 مليون مواطن.
سويس إنفو: برأيك ما هي أهم أسباب البطالة في العالم العربي؟

الخبير الاقتصادي أحمد النجار: بالطبع، السياسات التعليمية الخاطئة هي أحد أهم الأسباب، وأنا أطالب بضرورة تغيير نظرة المجتمع إلى المِـهن المختلفة، ولَـك أن تتخيّـل أن الكلفة الاقتصادية للبطالة في 11 دولة عربية تصل إلى 25 مليار دولار سنويًا، أو 2،3% من إجمالي الناتج المحلي في المنطقة، وتُـعد المغرب هي الدولة الأكثر تحمّـلا لتكاليف البطالة، إذ تصل تكلفة البطالة فيها إلى 7،7 مليار دولار سنويًا، والجزائر 5،6 مليار دولار سنويًا، ومصر 4،6 مليار دولار سنويًا، والسعودية 3،2 مليار دولار سنويًا!!وهناك سبب آخر أراه لا يقِـل حدّة عن السياسات التعليمية الخاطئة، ألا وهو التبَـعية للسياسة الاقتصادية الأمريكية، التي تدعو إلى سرعة التحوّل نحو السوق، بغضِّ النظر عن وجود المقوِّمات التي تساعد إمكانية حدوث هذا التحول، إذ أن العالم العربي يفتقِـد للشفافية التنافسية والهياكل المؤسسية، التي تساعد على خلق سوق قوي، إذ أن الاحتكار بات السِّـمة السائدة في الأسواق العربية، وهذه الآفة تُـساعد على نمُـو البطالة، لأن الاحتكار يمنَـع ازدياد التنافسية، ومِـن ثَـم ظهور مؤسسات جديدة تجتذِب عمَّـالا جُـدد، وعليه، فإنني أطالب الحكومات العربية بمُـحاربة الاحتكار، لخلق سوق تنافسي يتحمّـل أكثر من منافس، وبالتالي، شركات جديدة تتحمّـل أفرادًا جُـدد، ممّـا قد يساعد على مواجهة غول البطالة.

سويس إنفو: يبدو أنه توجد علاقة وطيدة بين هجرة العقول العربية والبطالة.. كيف تراها؟

الخبير الاقتصادي أحمد النجار: بالطبع العلاقة وطيدة جدًا، لأنه ببساطة، لولا البطالة ما فكّـر أحد من هذه العقول في الهجرة، لأننا كشعوب عربية لا نحِـب الغربة والهجرة، لكن الظروف الاقتصادية تفرِض علينا أمورًا ربما لا نقبلها في أحيان أخرى، ويكفي أن تعلَـم أن نحو 50% من الأطباء العرب و23% من المهندسين و15% من العُـلماء يهاجرون إلى أمريكا وكندا سنويًا، وللأسف فإن 54% من الطلاب العرب الذين يدرسون في الخارج لا يعودون إلى بلادهم، كما يهاجِـر نحو 20% من خرِّيجي الجامعات العربية إلى الخارج، بسبب القيود المفروضة على حرية البحث العِـلمي والتفكير الحر.هذا غير أن 75% من المهاجرين العرب من ذوي الشهادات العليا يستقرّون في أمريكا وكندا وبريطانيا، والأخيرة لوحدها تحوي 34% من الأطباء العرب المهاجرين، ولعلّ أبرزهم جرّاح القلب المصري العالمي الدكتور مجدي يعقوب، ولَـك أن تتخيل أن مستوى الإنفاق على البحث العِـلمي في الوطن العربي لا يتجاوز 0.2% من إجمالي الموازنات العربية، وهذا رقم أقلّ بكثير مقارنة بما يحدث في العالم كلّه، حيث تبلغ في إسرائيل 2.6%، وذلك مقارنة بما تُـنفقه أمريكا 3.6% والسويد 3.8% ‏وسويسرا واليابان 2.7% وفرنسا والدنمرك 2%.ومن ثم، فإن ضعف الاهتمام بالعِـلم والبحث العلمي، يعد أحد العوامل المركزية في الضعف الإستراتيجي العربي في مواجهة إسرائيل، وأحد الأسباب الرئيسية وراء إخفاق‏ ‏مشاريع النهضة والتنمية العربية، ولذلك، فإنني أطالب بضرورة مُـضاعفة الإنفاق العربي على البحث العلمي إلى 15 ضعفًا عن المعدّلات الحالية،‏‏ وتطوير السياسات المشّجعة على تطوير البحث العلمي في كل قطاعات المجتمع، وذلك لوقف المعدّلات العالية للهجرة إلى الخارج والاستفادة منها في التنمية، كمحاولة لسدّ الفجوة العلمية والتكنولوجية بين العرب وإسرائيل.
سويس إنفو: بمناسبة الحديث عن الحلول.. ما هو الحل العِـلمي لمواجهة خطر هجرة العقول العربية؟

الخبير الاقتصادي أحمد النجار: يجب اعتبار هذه القضية قضية أمنٍ قومي، ووضع إستراتيجية عربية موحّـدة لمواجهتها، وضرورة تبنّي المواهِـب المختلفة وعدم إهمال الاختراعات التي تقدّم بالمئات إلى الجامعات وأكاديميات البحث العلمي في العالم العربي، دون أن تجد طريقها للتنفيذ على أرض الواقع، كما أنه يجب على الجامعات العربية الحِـرص والتمسك بعلمائها وأساتذتها الكِـبار وعدم التفريط فيهم بسهولة، مهما كانت المُـغريات في الخارج، سواء من خلال تقديرهم ماديًا وأدبيًا، والتوسع في إنشاء الأكاديميات التكنولوجية والبحثية.بالإضافة إلى أن هناك ضرورة مُـلحّـة للتعاون العربي، سواء من خلال الجامعة العربية ومراكز البحوث أو مؤسسات الأعمال والقِـطاع الخاص، فضلا عن ضرورة وضع الضوابط اللاّزمة التي تَـحُـول دون بقاء أعضاء البعثات في الخارج وخضوعهم لإغراءات تُـقدَّم لهم، كما أطالب بضرورة وضع ضوابط محدّدة لهجرة العلماء العرب للخارج، لا تصل إلى حدّ تحريم الهجرة، وإنما تقييدها وترشيدها، للاستفادة من هذه العقول في إحداث نهضة وتنمية عربية شاملة.
همام سرحان – القاهرة

Monday 15 December 2008

تابوی مسایل جنسی را باید شکست

رضا وشاحی

2008-12-15


مقدمه

برای مدت طولانی نویسندگان و شعرای ما، روشنقکران ما، احزاب سیاسی همواره به شکلی از مطرح کردن مسایل مربوط به مشکلات جنسی طفره رفته اند. به این مساله به شکل یک تابو نگاه کرده ایم. من بر این عقیده هستم که که این تابو را بشکنم. اصولا یکی از دلایل عقب ماندگی فرهنگ عربی مان را عدم طرح مسایل جنسی می دانم. تا مساله ای مطرح نشود، راه حلی اصولا برای حل آن نمی توان مطرح کرد. محافظه کاری دیگر بس است.

ضرورت طرح مساله

من موافق طرح مسایل اجتماعی هستم و با محافظه کاری در این موارد به شدت مخالفم. این درست است که مسایل ما مسایل اشغال هستند ولی طرح مسایل اجتماعی و فرهنگی نظیر این هم، حتی بسیار با مسایل سیاسی ربط مستقیم دارند. برای مثال بسیاری از اتهام ها و برچسب های سیاسی که موجب بسیاری مشکلات شده اند مستقیما و یا غیر مستقیم با مسایل جنسی رابطه داشته اند.

چند نمونه

آقایی اهوازی را می شناسم که در یکی از مدرن ترین پایتخت های جهان زندگی می کند. رفتار وی با خانمش به حدی بد بود که پلیس ناچار به مداخله شد. "من حق دارم زنم را بزنم"

آقایی دیگر که خود دکتر است، خانم پرستار خود را در یکی از کشورهای اروپایی خانه نشین کرده است و به وی اجازه نمی دهد که کار کند. فقط بر اساس این توهم ذهنی که" خانمم دوست پیدا می کند" .

خانم اهوازی را می شناسم که دوست دختر پسرش را با لگد بیرون کرده است. که مبادا روزی پسرش" عاشق دختری شود" گویی عشق هم در فرهنگ ما ممنوع است.

نمونه های بالا در مورد گسبه و خفاجیه و کوره ها و سربندر و فلاحیه نیست. همه نمونه های اروپایی هستند. سوال اینجاست که در عربستان اگر آموزش نبود و دلایل دیگر، در اروپا که تقریبا همه چیز مهیا است؟ چرا ما عرب های اهوازی تغییر نمی کنیم؟

هر وقت این بحث ها در محافل خصوصی مطرح کردیم، شنیدیم که" در فرهنگ ما چنین مسایلی وجود ندارد" و چه منطق عجیبی. مگر صد سال پیش طرح این مسایل در غرب امکان داشت؟ سویس آخرین دولت اروپا بود که به زنان حق رای داد. آنهم در دهه هفتاد میلادی[i]!!! اصولا این مسایل همه جدید است. چه در شرق و چه در غرب.

آیا من قرار است همانطور که پدر بزرگم زندگی کرد زندگی کنم؟ آیا نسل های جدید زندگی شان می بایست فقط یک کپی پست از زندگی گذشته باشد؟ آیا زمان متوقف شده است؟

حقوق زنان

چرا خانم های احوازی ما در عرصه سیاسی در غرب بسیار کمرنگ حضور دارند؟ چرا سطح تحصیلات زنان ما در غرب به نسبت بسیار پایین تر از مردان ما است؟ چرا زنان ما در غرب به ندرت کار می کنند و زندگی مستقل دارند؟ سوالاتی از این قبیل وضعیت حقوق زنان اهوازی را در غرب نشان می دهند. خودتان مسایل حقوق زنان در داخل اهواز را دیگر حساب کنید.

نداشتن فرهنگ دوستی پسر و دختر

طبیعی ترین رابطه بین دختر و پسر را قطع کرده ایم. به فرزندان خود اجازه انتخاب طبیعی نمی دهیم. رقص دختر و پسر، رشد دختر و پسر، اعتماد به نفس آنان را شکسته و ممنوع کرده ایم.

فرهنگ عقب مانده باکره دوستی، که ناشی از نگاه مرد سالارانه و قبیله ای ما عرب ها نسبت به زن است، یکی از مهمترین موانع موجود برای توسعه فرهنگ جنسی می باشد.

عرب بودن به طرز اشتباهی به این مساله گره خورده است. در صورتی که به نظر من اصلا عرب بودن با این مساله ارتباطی ندارد. من بر این باورم که می توان عرب بود و مدرن زندگی کرد. سوال من این است مگر ما عرب ها چه چیز از باقی ملل دنیا کم داریم که این مسایل جنسی همچنان لاینحل باقی مانده است؟

عرب بودن و مرد بودن و مساله شرافت را به شکلی در سنت ما مطرح شده است که همه را در یک سطح می بینیم. خیال هم نداریم که تفسیر جدید و مدرن و معقولی از این مفاهیم ارایه کنیم. برای ثابت کردن درست بودن این سنت از کتابهای دینی و متون قدیم و ادب و رسوم پناه می بریم. و هاله ای از ابهام دور خودمان ایجاد می کنیم. گویی که زمان برای ما عرب ها تغییر نکرده است.

سایه سنگین سنت قبیله ای حتی در مدرن ترین شهرهای دنیا هم دنبالمان می کند. گویی پدر بزرگ پیری مدام با یک چوب بالای سرمان است.

دستم رو بگیر تا بالم در بیاد
که تن من رقص جانانه می خواد
رقص آزادی رنگ های قشنگ
رقصی که پدر بزرگ یادم نداد
[ii]

ما یک بار و برای همیشه می بایست تکلیف خودمان را با این سنت میراث رسیده روشن کنیم. یکجا پذیرفتن هر سنتی همیشه مشکل زا بوده است.

تضاد بین زندگی واقعی و افکار

شما بسیاری از مردان عرب احوازی را می بینید که در عالم سخن و حرف، بسیار از حقوق زن و احترام به زن صحبت می کنند. ولی وقتی به زندگی خصوص آنان نگاه می کنید، می بینید که دقیقا بر عکس است.

یکی دیگر از تضاد های موجود در مورد مسایل جنسی خصوصا در بین مردان عرب اهواز این است که شما به عنوان یک مرد می توانید رابطه جنسی قبل از ازدواج داشته باشد ولی فلان خانم یا دختر نمی تواند چنین حقی را داشته باشد. و این تعجب آور است.

در جواب سوال شما می گویند که مرد حق دارد. و "مرد حق دارد" البته سیستم اجتماعی ما را به ورطه نابودی کشانده است. شما انبوهی از مردها و زن ها را در جامعه اهوازی خودمان را می بینید که دچار بحران های روانی/ جنسی هستند.

و اگر فرودیستی نگاه کنیم این یک فاجعه تمام عیار است

ازدواج پستی

به علت نداشتن فرهنگ دوستی دختر و پسر، فرهنگ اجبار به ازدواج در بین جوانان اهوازی به شکل دیگری ظهور پیدا کرده است.

سارا که البته نامی مستعار است از شهر احواز است. "من رو مجبور کردم که با حمید در یکی از کشورهای اروپایی ازدواج کنم" ازدواج به شکست می انجامد. " من اصلا حمید رو نمی شناختم و بعد که اون رو دیدم رفتارش با مردهای اروپایی خیلی فرق می کرد"

"من را از درس خوندن منع کرد و بعد فهمیدم که آقا دوست دختر داره" زندگی سارا نمادی از این مشکلات است. " می گفت مسلمان است ولی شراب می خورد. دوست دختر هم داشت" باور کنید طرز تفکر بسیاری از مردان ما، از زندگی مدرن کم و بیش به این شکل است.

زندگی خصوصی در برابر زندگی قبیله ای

زندگی خصوصی در فرهنگ ما متاسفانه تعریف نشده و این مفهوم جا نیافتاده است. دلیل اینکه خیلی از احزاب و افراد به مخالفین شان بر چسب همجنس بازی می زنند و یا از این برچسب استفاده می کنند این نکته است که چون مفهوم زندگی خصوصی جا نیفتاده است، مسایل خصوصی به شکل مسایل داغ اجتماعی به نظر می رسند.

ما می بایست مفهوم زندگی خصوصی را تقویت کنیم.

اینکه شخصی اصولا رابطه جنسی دارد و یا ندارد و اگر دارد چگونه است، ربطی به حرف هایی که می زند و افکاری که دارد ندارد، شما می بایست با منطق با فکر روبرو شوید. این فرهنگ قبیله ای است که مسایل جنسی را بزرگ نمایی می کند و تابو سازی می کند.

من بارها و بارها از رهبران سیاسی!! احزاب اهوازی هم شنیده ام که رقیب سیاسی خود را برچسب همجنس گرایی زده اند. و این البته بی دلیل نیست. در عمق و ریشه مساله نگاهی قبیله ای است که حقوق جنسی و خصوصی را به شدت قبول نمی کند.

در فرهنگ قبیله ای برای مثال همجنس بازان را باید کشت، ولی در حقوق مدرن همجنس بازی یک حق است.

یک نکته مهم

من بسیار دیده ام که در فرهنگ ما همجنس بازی با سو استفاده از کودکان یکی شمرده می شود که یک اشتباه است. اولی یک حق است و دومی یک جرم.

فرهنگ جنسی قبیله ای: فرهنگ اختفا

مسایل جنسی در چنین فرهنگی جایی برای مطرح شدن و بررسی ندارند. چنین فرهنگی روابط جنسی مخفیانه را تشویق می کند. و به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم فرهنگ سو استفاده جنسی را ترویج می دهد. و سو استفاده جنسی فقط شامل کودکان نمی شود و شامل زندگی زناشویی هم می شود.

از عوارض دیگر این فرهنگ مخفیانه این است که معایب کار مشخص نمی شود. نارسایی جنسی والدین که از شرم قبیله ای هر گز حتی بین خود صحبت نمی شود، چه برسد به دیدار مشاور جنسی رفتن، خانواده ها پر از خشونت و پرخاش و نا مهربانی می شود و این ها بر کودکان معصوم اثر مستقیم می گذارد.

قتل های ناموسی که نهایت زشتی فرهنگ قبیله ای است از نتایج مستقیم رابطه جنسی را شرم آور دانستن است. ریاکاری، عدم صداقت از دیگر میوه های فرهنگ جنسی قبیله ای هستند.

باور کنید این قصه هزار و یک شب واقعی ما عرب هاست.

حقوق جنسی

مسایل جنسی فقط یک سلیقه نیست. مسایل جنسی حقوق هستند. ما حقوقی به نام حقوق جنسی داریم.

منع روابط جنسی با کودکان زیر سن، حق همجنس بازی، ممنوعیت داشتن بیش از یک همسر، حق داشتن رابطه جنسی و غیره از نمونه های این حقوق هستند که در بسیاری از نقاط جهان ممارست می شوند و به رسمیت شناخته می شوند.

تابو طرح مسایل جنسی را باید شکست

تنها راه حل برای برون رفت از این بن بست این است که تابو طرح مسایل جنسی را بشکنیم. بسیاری از مسایل اجتماعی، سیاسی ما به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم به این مساله بر می گردند.

عجیب این است که ما عرب ها با وجود سکس دوست بودن، عجیب ترین راه حل را برای آن در تاریخ خود پیموده ایم. و آن منع در نهایت ممکن است.

این همه انرژی و طاقت را هدر دادن و منع بیهوده کردن به شدت بر تمام سیستم زندگی ما اثر گذاشته است.

با محافظه کاری و حفاظت از سنتی که در بیشتر جاهای دنیا منسوخ شده است، ما عرب ها فقط بر چسب های ناشایست را برای خود می خریم.



[i] http://history-switzerland.geschichte-schweiz.ch/chronology-womens-right-vote-switzerland.html


شهیار قنبری[ii]

Saturday 13 December 2008

خشم روحانی سعودی از نمایش زنان نیمه عریان


بلندپایه ترین قاضی عربستان سعودی گفته است که کشتن صاحبان شبکه های تلویزیونی ماهواره ای که برنامه های غیراخلاقی پخش می کنند، جایز است.
شیخ صالح ابن الليحدان گفت برخی برنامه های سرگرم کننده "اهریمنی" که از این شبکه ها پخش می شوند، فسق و فجور را تبلیغ می کنند.
دهها شبکه تلویزیونی ماهواره ای برای کشورهای خاورمیانه ای برنامه پخش می کنند و روزانه میلیون ها عرب این برنامه ها را می بینند.
این روحانی سعودی این اظهارات خود را در یک برنامه رادیویی دولتی بیان کرد.
او این سخنان را در پاسخ به شنونده ای گفت که نظر این قاضی را درباره پخش برنامه های تلویزیونی در ماه رمضان که زنان را نیمه عریان نشان می دهد پرسیده بود

او گفت که صاحبان این شبکه های تلویزونی و افرادی که این برنامه ها را تماشا می کنند، به طور یکسان مقصر هستند.
شیخ صالح ابن الليحدان افزود: "کشتن افرادی که دیگران را به فساد دعوت می کنند و این کار آنها اگر از طریق سایر مجازات ها قابل توقف نباشد، مشروع است."
تحلیلگر جهان عرب بی بی سی می گوید با توجه به موقعیت آقای اللیحدان به عنوان عالی رتبه ترین قاضی عربستان، امکان نادیده گرفتن نظرات او چندان آسان نیست.

روحانیونی مانند شیخ صالح ابن الليحدان، خاندان سلطنتی عربستان را در تنگنا قرار می دهند.
از یک طرف حاکمان سعودی برای اینکه نشان دهند حکومتشان بر پایه اسلام است، به این روحانیون و حمایتشان نیاز دارند اما از طرف دیگر، مبارزه با شبه نظامیان اسلامی، هنگامی که قاضی و روحانی ارشد کشور دستور کشتن افرادی را می دهد که به گفته او برنامه های غیر اخلاقی پخش می کنند، دشوار می نماید.

Wednesday 10 December 2008

دیدار با وزارت خارجه آمریکا در لندن

رضا وشاحی

2008-12-10

در تاریخ 28 نوامبر در لندن با مقامات وزارت خارجه آمریکا پیرامون مسایل ملت ها در ایران دیدار کردم. دیدار در جوی بسیار دوستانه صورت گرفت و در مورد مسایل آینده ایران صحبت شد. در مورد وضعیت اخیر احواز و دیگر ملت های موجود در ایران صحبت شد. در مورد انتخابات اخیر آمریکا و انتخابات آتی ایران هم صحبت و تبادل نظر گردید.

در مورد وضعیت پناهنده گان اهوازی در مناطق مختلف و همچنین پناهندگان بازگردانده شده از سوریه به ایران صحبت شد. این دیدارها جزوی از دیدارهای دوره ای می باشد که به شکل مستمر ایجاد و برنامه ریزی شده اند.

ایالات متحده آمریکا همواره از حقوق بشر در سطح جهان و خصوصا در ایران حمایت کرده است.

لابی کردن در غرب یکی از ساده ترین کارهایی است که می شود انجام داد. و انتظار ملت ها در داخل هم به همچنین است. به نظر من احزاب اهوازی نیاز به رفورم دارند و بسیاری مسایل هستند که نیاز به تغییر دارند. مسایل ایدئولوژیکی موجب شده است که ما نتوانیم از پتانسیل موجود خود در غرب به شکل درست استفاده کنیم.

Saturday 6 December 2008

سولژنیتسین نویسنده مشهور روسیه درگذشت




آلکساندر سولژنیتسین، نویسنده مشهور روسیه که به خاطر افشای سیستم زندان های جوزف استالین در رمان هایش، بیست سال را در
تبعید گذراند، در ۸۹ سالگی درگذشته است.
آقای سولژنیتسین که نویسنده رمان های مشهور مجمع الجزایر گولاگ و یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ است، در سال ۱۹۷۰ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرده بود.
او در سال ۱۹۹۴ پس از بیست سال تبعید در غرب به روسیه برگشت.
آلکساندر سولژنیتسین پس از بازگشت به روسیه چندین مطلب درباره تاریخ و هویت روسیه نوشته بود.
منابع خبری روسیه علت مرگ آلکساندر سولژنیتسین را سکته قلبی و از کار افتادن قلب عنوان کرده اند. آقای سولژنیتسین دچار فشار خون بالا بود.
یکی از خبرگزاری های روسیه به نقل از پسر آقای سولژنیتسین علت مرگ او را از کارافتادن قلب گزارش کرده است. اما یکی دیگر از خبرگزاری های این کشور علت مرگ را سکته قلبی عنوان کرده است.
به گزارش خبرگزاری ایتارتاس، آلکساندر سولژنیتسین عصر روز یکشنبه در خانه اش در مسکو درگذشت.
آلکساندر سولژنیتسین در جنگ جهانی دوم به عنوان افسر توپخانه خدمت کرده بود و به خاطر شجاعتش، مدال افتخار دریافت کرده بود. اما در سال ۱۹۴۵ به خاطر نوشتن نامه ای در انتقاد از جوزف استالین مورد غضب قرار گرفت و هشت سال زندانی شد.
آقای سولژنیتسین پس از گذراندن هشت سال در گولاگ های روسیه، به قزاقستان تبعید شد و در آنجا به خاطر ابتلا به سرطان معده مورد درمان قرار گرفت.
او در سال ۱۹۷۴ از شوروی اخراج شد و از آن جا به آلمان غربی و سوئیس رفت و در نهایت در ایالات متحده ساکن شد.