Monday 26 December 2011

چهره رژیم منفور ملاها هر روز بیشتر آشکار می شود



رضا وشاحی
 
26/11/2011


از ابتدای انقلاب اسلامی هر روز عده بسیاری از رژیم جمهوری اسلامی  جدا شده اند. ابتدا حکومت موقت بازرگان بود که جدا شد. بعد حکومت بنی صدر و هوادارانش، سازمانهای مختلف مثل مجاهدین( که در ابتدا به خمینی امام گفتند) و حزب توده ( که رهبری خمینی را قبول کرده بود) و این ها یک به یک جدا شدند. تا بسیاری از پاسداران سابق مثل گنجی، باقی و دیگران، در بین ما اهوازی ها هم این ریزش و فاصله گرفتن در رژیم کم وبیش به همین شکل بوده است. تا آخرین نمونه بایکوت انتخابات  آینده توسط سازمان هایی که خود عامل استقرار و نظام و سرکوب ملت بوده اند. مانند مجاهدین انقلاب اسلامی.

بسیاری از جوانهای عرب اهوازی ما که وارد گروههای مبارز مسلمان شده بودند سر از سپاه و بسیج درآوردند و اینها که برای آزادی به خیابانها ریخته بودند یکدفعه تا چشم بازکردند دیدند که خود در اتاق های بازجویی کابل بدست دارند و خون بیگناهان بر دستشان ریخته است. بسیاری البته بعدها که آگاه شدند از وزارت اطلاعات و سپاه جدا شدند و در گوشه و کنار جهان زندگی می کنند، البته پر از احساس شرمساری و ندامت از جنایاتی که به ملت خود کرده اند. من دو نفر را می شناسم که در سالهای اخیر خودکشی کردند.

این ریزش نیرو و فاصله گرفتن از قطار خامنه ای که با سرعت به سوی دره عمیق جهنم در حرکت است البته همچنان ادامه دارد. واقعیت این است که چهره منفور رژیم خامنه ای روز به روز بیشتر نمایان می شود. هر روز عده بیشتری از جوانان احوازی ما واقعیت رژیم خمینی را می فهمند و از نقشه های شوم فارس ها و تاریخ اشغال احواز آگاه می شوند. و نقطه مهم همه این آگاهی ها البته خواند تاریخ است.

آگاهی و تاریخ

خود من با تاریخ عربستان آشنایی نداشتم. خب سانسور رژیم این فرصت را به بسیاری همچون من نمی داد که با تاریخ خود آشنا بشویم. نسخه حکومتی تاریخ برای اهواز این بود که ما اصولا عرب در ایران نداریم و شیخ خزعل را انگلیسی ها تحریک کردند و  بعد صدام این مسایل را دوباره مطرح کرد وغیره. وقتی به غرب آمدم چشمان باز شد و با خواندن تاریخ خود فهمیدم که تمام این تاریخی که حکومت ایران در به ما در مورد عربستان می گفته است همه دروغ و مزخرف است. نه قضیه احواز ساخته و پرداخته انگلستان بوده است و نه صدام. تاریخ بسیار غنی اهواز شامل چند صد سال حکومت مستقل مشعشیان می شود. تاره این متاخر است باقی را هم فعلا نمی گوییم. و عربستان در سال 1925 توسط رضا شاه اشغال نظامی می شود. و مردم عربستان از همان هفته و ماههای اولیه تاکنون بارها قیام های کوچک و بزرگی کرده ان تا مخالفت خود را با اشغل فارس ها اعلام کنند.

جالب این است که حکومت ایران در طی دهه ها از هر حقه ای استفاده کرد تا عرب ها را فارس کند ولی شکست فضیحت باری خوردند. حتی آن عده از ما عرب ها که به شدت فارس زده هستند، در محیط فارس ها بزرگ شده اند، مغز شویی مذهبی شیعه شده اند، و حتی برای عرب ها جک می گویند وقتی که به کمترین آگاهی از تاریخ خود می رسند، بیدار می شوند و می گویند عرب هستند! این نشان دهنده این است که ما عرب های عربستان ریشه بسیار عمیق تاریخی داریم.

و تمام این دیکتاتورها از خمینی و صدام گرفته تا غذافی و کیم ایل سانگ همه بر این نکته متفق بودند که تاریخ نویسان مستقل را سرکوب و ممنوع القلم نموده و آنان را با انبوهی تاریخ نویس حکومتی جایگزین کنند. در انگلستان که من زندگی می کنم تاریخ نویسی کاملا برعکس است. کار تاریخ نویسان این است که خطاهای حکومت را بازگو کنند و با جزییات تمام شرح دهند. نگاه انتقاذی به تاریخ داشتن تاریخ نویسان بریتانیایی را بسیار متمایز کرده است. و اصولا خود حکومت بریتانیا در این راه پیشگام است. وزارت خارجه بریتانیا برای مثال می خواهد تمام اسناد زمان دوران استعمار بریتانیا را بیکباره منتشر کند. شما ببینید با اینکه بسیاری از این اسناد بالقوه می توانند مسایل منفی زیادی را مطرح سازند ولی با علم به همه اینها دولت بریتانیا اسناد را می خواهد منشتر بکند. این احترام به تاریخ است. قبول کردن اشتباهات گدشته است. این یعنی ترقی کردن و جلو رفتن.

البته با انتشار کامل این اسناد است که ما می توانیم به برخی زوایای تاریخ احواز هم بپردازیم. متاسفانه تاریخ نویسی در مورد اهواز بسیار غیر علمی بوده است. کمتر کار دقیق آکادمیک و علمی انجام گرفته است.

ما نیاز داریم که یک کتابخانه ملی عربستان راه اندازی کنیم و تمامی اسناد مربوط به عربستان را در یکجا جمع آوری کنیم. این پروژه ای است البته بسیار بزرگ ولی نشدنی نیست.

Friday 18 November 2011

اهوازی ها در غرب



رضا وشاحی

2011/11/19


تعداد اهوازی ها در غرب هر ماه و هر سال بیشتر می شود. و این البته مایه خوشحالی است.  واقعیت این است که ما همه، کم و بیش از جامعه ای شکسته و فقر زده می آییم. از جامعه ای می آییم که هنوز ابتدایی روابط اجتماعی جا نیافتاده است.

از جامعه ای می آییم که بسیار کم با هنر آشنا هستیم. هنوز قدر هنر را نمی دانیم. بسیاری در تمام عمرشان یک صفحه روزنامه جدی نخوانده اند. یک بار به تئاتر نرفته اند. سطح کتاب خوانی پایین است. به این اضافه کنید سرکوب فرهنگی حکومت ایران و سانسور و غیره.

این مسایل البته فقط با جابجایی جغرافیایی از بین نمی روند. مشکلات  فرهنگی و اجتماعی با خود ما به غرب هجرت کرده اند. و در اجتماع ما انعکاس پیدا کرده اند. هنوز ریشه های قبیله گرایی خشک نشده اند. تا این ریشه ها خشک نشوند، گلهای سلامت روانی و تحلیل واقع گرایی و زندگی مدرن و پذیرش روش های زندگی مختلف شکوفا نخواهند شد.

هنوز یاد نگرفته ایم که قدر دوستی را بدانیم، دوست نگاهدار باشیم. از جامعه ای آمده ایم که به دلایل مختلف از جمله فرهنگ عقب مانده فارسی، موجب شده اند که اتحاد اجتماعی نداشته باشیم و دوستی ها به جای اینکه با محبت پر شوند با نیرنگ و مصلحت چی بودن پر شده اند. تا شخص به مصلحت مورد نظر خود رسید دیگر نه تماسی و نه سلامی و نه خبری.

پیش دواری های عجیب و غریب داریم. با خود حرف زدن ها و با خود مشورت کردن های احمقانه و رسیدن به جمع بندی های غیر واقعی و احساسی جزوی از شخصیت ما شده است.

دوستی هایمان نمی پاید، اتحادمان نمی پاید و در نتیجه احزاب سیاسی ما هم رنگ می بازند.

گاهی من ایمیل دریافت می کنم که آقا چرا این مسایل را می گویی. باید بگویم من که چیزی نگفتم، دیگر از آن آقای رهبر خود خوانده نمی گویم که می گفت بیا بیانیه بدهیم تا فلان شخص را اعدام کنند و راحت شویم! از آن دیگری نمی گویم که ای میل می فرستاد و کسانی را که در حزبش وارد نمی شدند به عنوان تروریست معرفی می کرد!، یا آن آقایی که شخصی را جاسوس می خواند و بر سر کفن همین فرد گریه می کرد و سینه می زد! و چرا ننویسم؟ به غرب نیامدم که در مقابل معضلات فرهنگی جامعه مان سکوت کنیم.

این مشکلات همه از جامعه ما بر می خیزد. که مسایل را چنان عقده ای نگاه می کنیم که از مرگ هم خوشحال می شویم. اجل را پیش می اندازیم و احترام و ادبی در کار نیست.

این است که در خود مانده ایم و جلو نمی رویم تا قضیه احواز را هم جلو ببریم.

با دوستی صحبت می کردم که سالهای طولانی در منطقه بالکان بعنوان محقق کار می کرد. به من توصیه ای کرد که از تجربه کوزوو درس بگیریم. از همبستگی و حمایت شدید بین کوزوویها می گفت. از اینکه چگونه شبکه های مستحکم اجماعی بوجود آوردند. و با اینکه بیش از یک قرن در خارج از کوزوو زندگی کردند ولی همواره ریشه های خود را حفظ کردند. و در وقت مناسب این شبکه ها به پیوستند و موجب استقلال کوزوو شدند.

در واقع ما نیاز داریم که شبکه های اجتماعی را گسترش دهیم. دوستی ها را گسترش دهیم و حفط کنیم. از میان این دوستی ها خواهد بود که احزاب جدید رشد خواهند کرد. فیس بوک و شبکه های اجتماعی بسیار می توانند در این امر به ما کمک کنند.

ترس حکومت ایران از اتحاد ماست. ترس حکومت ایران از استحکام دوستی ها بین ماست.

من برای نسل آینده می نویسم. از گذشته گذشته. امید و باورم به نسل جدید است که از ویرانه های اخلاقی امروز، قصرهای وفا و اتحاد و مهربانی بنا خواهند کرد.


شاید این همیشه گم گشته ام تو باشی.


Monday 14 November 2011

جوک 2




برادر حاج محسن را برای یک ماموریت ویژه از طرف سپاه به اروپا می فرستند.

در روز اول وقتی به مجارستان می رسه، در گزارشش در مورد وضعیت اروپا می نویسه زنده باد ملت مجارستان. روز دوم در رومانی گزارش می ده که زنده باد آزادی و ملت رومانی. در روز سوم در ایتالیا می نویسه زنده باد ایتالیا و آزادی. روز چهارم وقی که قرار بوده که برگرده در فرانسه می نویسه زنده باد آزادی حاج محسن.

Monday 31 October 2011

'افزایش تنبیه بدنی و سوء رفتار جنسی در مدارس اسلامی بریتانیا'





 

برخی از کودکان در مدارس اسلامی بریتانیا گزارش داده اند که قربانی تنبیه های شدید بدنی بوده اند
نتیجه یکی از تحقیقات بی بی سی حاکی از آن است که مدرسه های اسلامی در بریتانیا ظرف سه سال گذشته، در بیش از ۴۰۰ مورد با اتهامات تنبیه بدنی و سوء استفاده های جنسی از دانش آموزان روبرو شده اند.
این در حالی است که این اتهامات تنها در چند مورد محدود منجر به پیگیرد قانونی شده اند.
تنبیه بدنی، از هر نوعی، در کلیه مدارس بریتانیا ممنوع است.


نتایج منتشر شده در این تحقیق سبب شده است که اکنون درخواست هایی برای وضع قوانین نظارتی بر عملکرد این مدارس مطرح شود، مدارسی که روزانه بیش از ۲۵۰ هزار دانش آموز مسلمان برای فراگیری قرآن در آن ها تحصیل می کنند.
رییس هیات مشورتی مساجد و امامان جماعت در بریتانیا گفته است که این موضوع را با فوریت ویژه پیگیری خواهد کرد.
رهبران اسلامی بریتانیا می گویند معمولا خانواده های مسلمانی که فرزندانشان مورد آزار و اذیت جسمی قرار می گیرند، تحت فشار قرار می گیرند تا به دادگاه مراجعه نکنند و از طرح شکایت رسمی خودداری کنند.
یکی از دادستان های عالی بریتانیا به بی بی سی گفته است که احتمالا آمار ارائه شده توسط بی بی سی تنها نشانگر بخش کوچکی از واقعیت های موجود در مدارس اسلامی بریتانیاست.

فشار جامعه مسلمانان

رادیوی چهار بی بی سی در یکی از برنامه های خود نتیجه تحقیق از بیش از ۲۰۰ نفر از مقامات محلی در انگلستان، اسکاتلند و ولز، درباره تعداد شکایات های دریافتی در مورد سوء رفتارهای فیزیکی و جنسی از دانش آموزان در مدارس اسلامی بریتانیا را اعلام کرد.
از میان این افراد ۱۹۱ نفر موافقت کردند که اطلاعاتی را در این ارتباط در اختیار بی بی سی قرار دهند، که این اطلاعات حکایت از دریافت ۴۲۱ مورد شکایت برای سوء رفتار فیزیکی با دانش آموزان در مدارس اسلامی دارد.
مدارس اسلامی بریتانیا
محمد حنیف خان به جرم تجاوز و آزار و اذیت جنسی دانش آموزان در یک مدرسه اسلامی به شانزده سال حبس محکوم شد
تنها ۱۰ مورد از این پرونده ها به دادگاه ارجاع داده شد و بی بی سی در تحقیقات خود دریافت که فقط در دو مورد پیگیری این پرونده ها به صدور محکومیت برای متهمان منجر شدند.

شهرداری ها در بخش هایی از بریتانیا همچنین ۳۰ مورد اتهامات سوء استفاده جنسی در مدارس اسلامی را ظرف ۳ سال گذشته گزارش کرده اند که از این میان ۴ مورد در دادگاه رسیدگی شدند و تنها در یک مورد به محکومیت انجامید.
شخصی که در آن پرونده از سوی دادگاه مجرم شناخته شد محمد حنیف خان نام دارد. او یکی از امامان جماعت در شهر "استوک-آن-ترنت" بود که به جرم تجاوز جنسی به یک پسر ۱۲ ساله و تعرض جنسی به یک پسر ۱۵ ساله به ۱۶ سال زندان محکوم شد.
برخی از مقامات محلی می گویند بسیاری از خانواده های کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار می گیرند، به دلیل فشارهایی که در جامعه مسلمانان وجود دارد، شکایت خود را پس می گیرند.
در پرونده ای که در منطقه لمبث در جنوب لندن تشکیل شد، ادعا شده بود که دو نفر از کارکنان یک مدرسه اسلامی، با کابل تلفن و مداد به دانش آموزان حمله کردند. اما چندی بعد، دانش آموزانی که قربانی این حمله بودند از طرح شکایت خود در دادگاه منصرف شدند

در منطقه لنکشایر، پلیس اعلام کرده بود که دانش آموزان یکی از مدارس اسلامی که کوچک ترین آنها ۶ ساله است، گزارش دادند که در مدرسه با مشت به کمرشان کوبیده شده، سیلی و لگد خورده اند و موی سرشان کشیده شده است.
در بسیاری از موارد دانش آموزان گفته اند که با ترکه چوب و دیگر وسایل کتک خورده اند.

"هیچ توجیهی قابل پذیرش نیست"

به نظر می رسد تعداد موارد سوء رفتار این چنینی در حال افزایش است. در میان شهرداری هایی که آمار سوء رفتارها را به شکل سالانه اعلام می کنند، ۸۹ مورد اتهام سوء رفتار فیزیکی در سال ۲۰۰۹، ۱۷۸ مورد در سال ۲۰۱۰ و ۱۴۶ مورد تنها در ۹ ماه نخست امسال (۲۰۱۱) دیده می شود.

محمد شهید رضا، رییس هیات مشورتی مساجد و امامان جماعت در بریتانیا می گوید این آمارها را برای بررسی فورا در دستور کار قرار می دهد.
آقای شهید رضا ریاست نهادی را برعهده دارد که توسط خود مسلمانان برای بهبود استانداردها در مساجد تشکیل شده است.

او در مورد آماری که در نتیجه تحقیق بی بی سی اعلام شده می گوید: "این آمار بسیار بسیار هشدار دهنده و بهت آور است. هیچ توجیهی برای چنین تنبیه هایی در مدارس و مساجد ما وجود ندارد".

وی می افزاید: "من مطمئن نیستم که چنین برخوردهایی تا چه اندازه در مدارس اسلامی فراگیر هستند، اما ما وظیفه داریم کسانی را که مسئولیت اداره مساجد را برعهده دارند متوجه کنیم که ما در جامعه ای متمدن زندگی می کنیم و این نوع برخورد به هیچ وجه قابل قبول نیست".

آقای شهید رضا گفت مایل است این موضوع با نظارت نهادهای وابسته به مسلمانان بررسی شود، اما اکنون درخواست هایی برای اقدام فوری دولت در این مورد مطرح شده است.

دکتر غیاث الدین صدیقی، بنیانگذار یکی از موسسات تحقیقی اسلامی در بریتانیا می گوید تعداد زیادی از سازمان هایی که تحت هیچ گونه نظارت دولتی نیستند اقدام به راه اندازی مدارسی در سراسر بریتانیا کرده اند که اکثر آنها در داخل مساجد تشکیل می شوند.
اما به گفته او کلاس های برخی از این مدارس اسلامی در گاراژها، میخانه های که مورد استفاده قرار نمی گیرند و یا در خانه های شخصی مردم تشکیل می شوند.

"تنبیه معقول"

ناظر افضل، دادستان شمال غرب بریتانیا در این مورد می گوید: "ما در واقع با چنین برخوردی زندگی جوانان را تباه می کنیم. باید نوعی از سیستم نظارتی وجود داشته باشد تا اطمینان حاصل شود که در این مدارس تنها تدریس و آموزش در جریان است، نه اذیت و آزار بدنی و جنسی".
این مقام ارشد قضایی می گوید به اعتقاد او آمار ارائه شده توسط بی بی سی بسیار کمتر از واقعیت است

آماری که بی بی سی در مورد شمار اتهامات آزار و اذیت فیزیکی در مدارس اسلامی برتانیا ارائه کرده به اعتقاد برخی ناظران بسیار کمتر از واقعیت های موجود است

آقای افضل می گوید: "باید کاری کنیم که مردم اعتماد لازم را برای طرح شکایت هایشان داشته باشند".
تنبیه بدنی در بعد مذهبی، تا زمانی که از حد "تنبیه معقول" خارج نشود قابل قبول است.

یک گزارش دولتی که نتایج آن سال گذشته میلادی در بریتانیا منتشر شد، به طور مشخص پیشنهاد ممنوعیت هرگونه تنبیه بدنی در مدارس اسلامی را مطرح کرده بود.

این گزارش سال گذشته اندکی پیش از برگزاری انتخابات سراسری توسط حزب کارگر پذیرفته شده بود، اما تا به امروز از سوی دولت به اجرا در نیامده است.
سر راجر سینگلتون نویسنده این گزارش می گوید آمار ارائه شده توسط بی بی سی نگران کننده است و باید تحقیقات بیشتری در این مورد انجام شود.

آقای سینگلتون در این مورد می گوید: "این آمار نشان می دهد که ما تنها با چند مورد استثنایی مواجه نیستیم. بنابراین برای من جالب است بدانم چرا این اتهامات به موارد بیشتری از محکومیت منجر نشده اند".

تیم لوتن، وزیر امور کودکان بریتانیا حاضر به گفتگو با بی بی سی نشد. اما در بیانیه ای که از سوی بخش آموزش این وزارتخانه منتشر شده آمده است که آقای لوتن با نویسنده گزارش سال پیش دیدار داشته و سرگرم بررسی پیشنهادات طرح شده در این گزارش است
.
در بخشی از این بیانیه آمده است: "دولت از تنبیه بدنی در مدارس و دیگر محیط هایی که کودکان در آن حضور دارند حمایت نمی کند".

در حدود دو و نیم میلیون نفر از مردم بریتانیا را مسلمانان تشکیل می دهند. بیش از نیمی از این افراد زیر ۲۵ سال سن دارند. بنابراین شمار مدارس اسلامی در این کشور که دانش آموزان در هفته ۱۰ ساعت را برای یادگیری قرآن به زبان عربی در آن حاضر می شوند به سرعت در حال افزایش است.

Thursday 20 October 2011

سکوريتوکراسيها: قذافی، صدام حسین،مبارک، بشار الاسد و سوسیالیسم عربی


رضا وشاحی

20/10/2011

یک سوراخ موش دیگر

در ساعات اخیر خبر کشته شدن غذافی دیکتاتور لیبی منتشر شده است. وی در لوله های سیمانی مخفی شده بود. مخفی شدن صدام حسین را در سوراخ موش بیاد دارید؟ سرنوشت بشار الاسد را هم می توان کم و بیش به این شکل حدس زد. سوراخ موش پایان کار علی خامنه ای هم خواهد بود.

بشار الاسد که میراث دار حافظ الاسد دیکتاتور بزرگ سوریه است وارث نظامی بعثی و سیوسیالیستی است. شبیه همین نظام هم در عراق دوران صدام حسین بود. و سیستم حکومت غذافی هم در همین طبفه بندی است.

سکوریتوکراسی ها
نکته مهم این است که تمام این سیستم های بعثی بر اساس ناسیونالیسم عربی و فلسفسه سوسیالیزم بنا شدند. قسمت پان عربیسم که به جهان عرب که کمکی نکرد که هیچ موجب سرکوب خود مردم این کشورها شد. چنان که با سرنگونی صدام حسین مردم عراق جشن گرفتند. همین جشن را امروز در لیبی هم مشاهده می کنیم.

نقش مخرب سوسیالیزم
قسمت سوسیالیستی البته فقر و گرانی و تورم را در نتیجه بازار بسته و مدیریت ورشکسته دولتی برای این کشورها به ارمغان آورد. اقتصاد بازار بسته هم فضای سیاسی بسته را بدنبال آورد. در مورد توالی دقیق البته بحثی نداریم. بهرحال سیستم بسته اقتصادی با فضای باز سیاسی نمی سازد. همین فقر ساخته و پرداخته نظامهای سوسیالیستی عربی البته همچنان موجب گردآوری نیرو و طرفدار برای نظرات سویالیستی است. که این دلیل این است که هنوز می بینیم در بین قشر جوان و تحصیلکرده و البته تاریخ نخوانده این تفکرات هنوز حرارت دارد.

                                                                                                                                        
نقش قبیله
طارق الطيب محمد البوعزيزي جوان تونسی که خود را آتش زد نه فقط فقر و بیکاری محرکش بود، حکومت چرخ دستی اش را که وی با آن امرار معاش می کرد را گرفته بود و کارمند دولتی که یک زن بود با سیلی زدن به وی غرور وی را جریحه دار کرد. بله سیلی یک زن جرقه بهار عربی شد. این موجب شد که وی خود را آتش زند. قبیله گرایی بهرحال جزوی از معادله است.

مجموعه پان عربی، قبیله گرایی و سوسیالیزم موجب بوجود آمدن نظامهای خشن پلیسی یا سکوریتوکراسی ها
 شد. حیدر ابراهیم نظریه پرداز سیاسی عرب در کتاب خود[i] که به بررسی وضعیت سودان پرداخت این نامگذاری را ارایه داد. این نظامهای سکوریتوکراسی بعلت سرکوب های خشن و شکست های اقتصادی موجب تولید نارضایتی شدید در جامعه شده و رژیم ها مردم را در خیایبان در روبروی خود خود خواهند دید. هیچکدام از این دیکتاتورها نه با رای مردم سر کار آمدند و نه با رای مردم ادامه به کار دادند. روی کارآمدن بعثی ها و سویالیست های عرب با سرکوب و کودتا گره خورده است.

این پایان تفکرات اصیل بعثی است. این پایان دوران سوسیالیت های عرب است. که البته باید جشن گرفت. احمقانه است که برخی می گویند این نظامها نماینده تفکرات بعثی و سوسیالیستی نبوده اند. اینها کاملا نماینده این تفکر بودند. و تفکرات پان عربیسم و سوسیالیستی چیزی بهتر از نظامهای امنیتی خشن به ارمغان نمی آورد. از کوزه همان تراود که در اوست.

واقعیت این است که دموکراسی با نظام های سوسیالیستی جمع اضداد است و به جایی نمی رسد. دموکراسی اسلامی را هم که در ایران مشاهده کردیم به کجا کشید. تنها راه رهایی مردم خاورمیانه به آغوش کشیدن لیبرالیسم و نظام سرمایه داری است.

کسانی در لیبی هم همانند عراق پیدا خواهند شد که یوتیوب را با عکس هایی از غذافی همچون صدام حسین، با آهنگ های بسیار رومانتیک پر کنند! از برنامه های سوسیالیستی مثل ساختن مدارس و تعلیمات سراسری غذافی با چنان حرارتی همانند طرفداران صدام حسین سخن بگویند و فیس بوک ها را با عکس های قائد و مجاهد و مزخرفات دیگر پر کنند. اما واقعیت این است که از دیکتاتورهای لیبی، سوریه و عراق چیزی جز سرکوب، اعدام و شکنجه چیز دیگری به ذهن نمی آید.






حيدر ابراهيم، الأمنوکراسيه في السودان چاپ اردن نوامبر 2011 منتشر خواهد شد.[i]  

Monday 19 September 2011

روسیه : حمایت از رژیم های سرکوبگر و مساله احواز

 
رضا وشاحی

19.09.2011

اظهارات اخیر نخست وزیر روسیه آقای دمیتری ممدوبف در مورد اینکه روسیه هر قطعنامه ای را بر علیه سوریه وتو خواهد نمود و حمایت بی دریغ این رژیم البته برای آگاهان مسایل سیاسی مساله جدیدی نیست.

روس ها در تشکیل و تشویق و حمایت از رژیم های سرکوبگر دست طولانی دارند. از حمایت بی دریغ برای تشکیل کشور اسراییل و حمایت تسلیحاتی گسترده در سالهای آغازی این کشور تا حمایت از گروه های چپ و مسلح برای ایجاد انقلاب های غیر مستقل و حمایت شده از طرف مسکو( مااند حزب توده، مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق در ایران) تا حمایت از رژیم هایی که روابط ایدئولوژیک داشته و بر روی بکار آمدنشان چندان نقشی نداشته اند مانند رژیم سوریه و لیبی.

مجموعه این مسایل تاریخی می بایست هر سیاست مدار عرب و خصوصا اهوازی را نسبت به سیاست های روس ها آگاه کرده باشد. اما و هزار دریغ کی برخی از اهوازی ها همچنان در دام افکار ابلهانه مارکسیسیتی گرفتار بوده و سیاست های سرکوب را نمی بینند.

چپ های ما البته نه جرات این را دارند که یک حزب رسمی با نام مثلا حزب کمونیست اهواز تشکیل دهند و نه جرات این را دارند که صریح حرف بزنند و مواضع چپ خود را روشن کنند. چون می دانند که حنای چپ دیگر خریداری ندارد. در لایه های قومیت عربی و افکار فدرالیست و غیره گم (اگر پنهان نشده باشند) شده اند.

این عده هنوز در خیال خود روس ها را کسانی می دانند که دموکراسی و آزادی برای سرزمین های عربی به ارمغان خواهند آورد. نه خیانت روسها به به رژیم های ناسیونالیست ناصر و عراق را قبول می کنند و نه سرکوب های خونین اتحاد جماهیر شوروی در کشورهای مختلف را. گوش هایشان را بسته اند و چشم ها را پرده زده اند.

یادم هست دآقایی اهوازی هورا می کشید که یک ناو جنگی روسی به سواحل ونزوئلا رسیده بود! تو گویی که روس ها خوشبختی را برایمان خواهند آورد. چقدر درد آور بود دیدن این افکار.

انتقاد شدید از آمریکا و انگلیس و غرب و سکوت در مقابل روس ها
قسمت دیگر این ماجرا انتقادهای بی شمار از سیاست های کشورهای غربی و نادیده گرفتن تمام خوبی هایشان است. در عین حال سکوت مطلق در برابر  سیاست های روس ها. ندیدیم یکبار از سیاست های روسیه انتقادی کرده باشند.

واقعیت این است که تمام این آقایان هم در غرب زندگی می کنند و نه در روسیه!


روسیه کشورهی با بحران های بزرگ

از انتقادات به سرکوب مخالفان سیاسی تا تقلب در انتخابات، از اقتصاد ضعیف  که برپایه نفت و گاز ( که به عنوان اهرم فشاری بر کشورهای اوکراین و اتحادیه اروپا استفاده می شود) می چرخد از فساد شدید اداری و حکومتی تا سیاست های غیر مسئولانه در سیاست بین المللی:روسیه چیزی بیشتر از این ندارد تا خدماتی ارائیه دهد. یک چیز دیگر هم دارد: فروش سلاح های نظامی درجه دوم همراه با خیل انبوه افسران روسی که در هنگام جنگ به بهانه عدم امنیت، کشور شما را به امان خدا رها خواهند کرد!

و ای کاش روسیه کشوری بود که از پتانسیل بالقوه دیپلوماسی خود در جهت بهتر شدن جهان گام بر می داشت. ما هم دلمان می سوزد. ولی فعلا در سیاست روس ها بر این پاشنه می چرخد. ای کاش روس ها همانند بریتانیا و آمریکا از حقوق بشر حمایت می کرد. وزیر خارجه بریتانیا آقای ویلیام هیگ در جلسه ای که در دفتر اصلی روزنامه وزین تایمز تشکیل شد، با صراحت گفت که پرونده حقوق بشر ایران از پرونده اتمی متفاوت است و پرونده حقوق بشر تنها زمانی تغییر خواهد کرد که شرایط حقوق بشر در ایران تغییر کند و تحریم ها تا زمانی که شرایط حقوق بشر در ایران تغییر نکند همچنان سرجایشان خواهد بود و محکم تر هم خواهند شد. پرونده حقوق بشر به کنار، روس ها حتی حاضر نشده اند در مورد پرونده اتمی هم در ایران همکاری کنند! بارها کارشکنی کرده اند!

واقعیت این است که از کوزه همان ترواد که دراوست. وقتی که در داخل یک کشور وضعت دموکراسی مشخص نیست و سرکوب فعالان سیاسی گسترده است و روزنامه نگاران مستقل و حقیقت یاب روس در دفترهای خود ترور می شوند، خب چه توقعی از این کشور می توان داشت؟ این البته روسیه تنها نیست و شامل چین هم می شود.

ما اهوازی ها می بایست از سیاست های روس ها در منطقه آگاه بوده و فاصله بگیریم. روس ها کارنامه سنگینی در توطئه و سرکوب مردم عرب دارند.منافع ملی ما حکم می کند که از همه مستقل باشیم و خصوصا از روس ها. مشکل دقیقا انجاست که ما منافع ملی ما را تعریف نکرده ایم. این عدم تعریف منافع ملی مشکل ساز است. خصوصا چپ های ما مسایل ملی را نمی دانند و درک نمی کنند. مسایل را انسانی می بینند و بس.


Friday 2 September 2011

ما ضعف فلسفی شدید داریم




رضا وشاحی

2011.09.02

فعالان سیاسی ما کم و بیش با جامعه شناسی و اقتصاد آنهم از روی ورق پاره های چپ آشنا می باشند. گروهی هم از ادبیات وارد سیاست شده اند که هم فواید و مضرات خود را دارد. ولی فلسفه خوانی در بین ما بسیار ضعیف است. ما نیاز به فلسفه داریم. علم علوم غافل مانده است.

من ریشه بسیاری از مشکلات را در جامعه اهوازی ما ضعف فلسفی می دانم. این ضعف فلسفی را در بین گروه های سیاسی می توان مشاهده کرد. در طبقات جامعه ما هم اثر گذاشته است. چاره کار ما فقط در خواندن روانشناسی و جامعه شناسی و تاریخ نیست. کلید کار در فلسفه خوانی است. با خواندن فلسفه به چند هدف زیر خواهیم رسید:

اول: رابطه دین و سیاست ضعیف خواهد شد. رابطه قسمت شیعه جامعه ما با جمکران و خرافات شیعه کم کم قطع خواهد شد. دین حریف پر قدرتی است و حریف پر قدرتی هم می خواهد. این راه حل بسیار کاربردی تر و واقع بینانه تر از جایگزینی افکار سنی و سلفی و وهابی به جای شیعه است.

دوم: نیروهای سکولاریست ما را پرورش خواهد داد. نیروهایی با شجاعت ایجاد خواهد کرد. شجاعت ابراز حقایق  توسط این نیروها و پایبندی به استدلال در نهایت این نیرو ها قوی شده و نیروهای محافظه کار تاریخی ما را را کنار خواهند زد.

سوم: نیروهای سیاسی ما را با سلاح قوی استدلال و تفکر عمیق مسلح می سازد. نیروهای سیاسی ما در استدلال کردن و مدیریت فکری ضعیف هستند. فلسفه پایه های نیروهای ما را قوی خواهد کرد.

چهارم: قدرت استدلال جایگزین تفکر قبیله ای و کوته بینی در جامعه خواهد شد. از سطحی فکر کردن به عمقی فکر کردن خواهیم رسید. از جامعه خشونت زدایی خواهد کرد.

پنجم: مدرن کردن و مدرن مدیریت کردن جامعه احوازی بدون آشنایی با فلسفه راه بجایی نخواهد برد. این فلسفه خوانی تاثیر خود را بر ادبیات و هنر هم نشان خواهد داد.

همواره باید توجه داشت که جامعه غرب با فلسفه خوانی دگرگون شد. این فیلسوفان بوده اند که پیشگام تغییرات شدند. ما در خاورمیانه مشکل فلسفه داریم. قرن هاست کمتر فیلسوفی پا به عرصه وجود گداشته است. جوهر فلسفه خشک شده است. در بهترین حالت شارحین فلسفه داریم. این ضعف فلسفه ما از ضعف تکنولوژی بسیار عمیقتر است.

ما می بایست پروژه فلسفه خوانی را کلید بزنیم و از این طریق در غارها را بر نور استدلال بگشاییم. و خفاشان تاریکی را از روح و روان ملت عرب احواز دور کنیم. من هر چه فکر می کنم بیشتر به اهمیت این پروژه پی می برم.