Sunday 23 November 2008

افتخار کن که عرب هستی

نگاهی نو به زبان عربی

رضا وشاحی

2008-11-23

مقدمه

در دورانی که عرب بودن با تروریست بودن مترادف شده است همچنین وضعیت رقت بار حقوق بشر در کشورهای عربی، وضعیت اقتصادی و سیاسی نابسامان، توسعه نیافتگی اجتماعی و فرهنگی، همه و همه این سوال را پیش روی می گذارد که آیا عرب بودن امروزه جایی برای افتخار دارد؟

مقاله زیر سعی بر این دارد که ثابت کند که عرب بودن هنوز جایی برای افتخار دارد.

نقش عرب ها در فرهنگ جهانی

در مجموع مولفه های تعریف هر فرهنگی و مخصوصا فرهنگ عربی، زبان یک مولفه بسیار مهمی می باشد
[1].

زبان عربی

بسیار مهم است که زبان عربی را در خانواده زبانی خود نگاه کنیم و نه فقط به شکل یک زبان منفرد.

جوزف گرینبرگ زبان شناس آمریکایی در سال 1963 کتاب مشهور خود را به نام زبان های آفریقا
[2] منتشر کرد. گرینبرگ که استاد زبان شناسی دانشگاه استنفورد بود، در این کتاب مجموعه زبان های عربی یا سامی را جزوی از خانواده بزرگتر زبان ها قرار داد و آن خانواده زبانی را افرو-آسیایی[3] نامگذاری کرد. تقسیم بندی گرینبرگ تاکنون معتبر شمرده می شود.

زبان های جهان از لحاظ متکلمین بومی، به ده خانواده بزرگ زبانی تقسیم می شوند
[4].

از لحاظ جغرافیایی این خانواده زبانی شامل زبانهایی از میانه آفریقا تا بیشتر خاورمیانه می شود. زبانهای بربر، چاد، سامی، کوشیتیک، مصری و امتیک همه گی سر مجموعه های اصلی این خانواده زبانی هستند
[5]. زبان های عربی، امحریک، تیگرینیا و عبری همه به خانواده زبانی به نام سامی[6] بر می گردند. در کل خانواده افرو –آسیایی شامل 375 زبان می شود[7].

این گستره عظیم زبانی و ادبیات و هنری که از آن تراویده است بسیار عظیم می باشد. سه دین بزرگ مسیحیت، یهودیت و اسلام از دل این مجموعه زبانی افرو- آسیایی بیرون آمده اند.

از یک منظر شاید بتوان گفت که فلسفه و هنری و تمدنی که ما امروز مشاهده می کنیم زیر بنایش کنش و یا واکنش به این سه دین بوده است. تاثیر این خانواده را بر فرهنگ بشری اگر بخواهیم بنویسیم می شود مجموع دست آوردهای خاورمیانه و غرب، که این دو اساس تمدن کنونی بشری را تشکیل می دهد.

خانواده زبان های سامی

زبان عربی به خانواده زبان سامی تعلق دارد. خانواده زبان های سامی به چند خانواده و یا گروه تقسیم می شود. در یکی از این خانواده ها یک نمونه شگفت انگیز وجود دارد و به همین علت به ناچار من تقسیم بندی زبان شناسی آن را اینجا می آورم.

خانواده زبان های سامی شرقی
این خانواده امروزه منقرض شده است. این خاواده شامل زبان های اکدی و ابالایت می شود
[8].
زبان اکدی تحت تاثیر زبان غیر سامی سومری قرار گرفت و لوحه نویسی را از سومریان فرا گرفتند. سومری لقبی است که کنعانی ها به آنان دادند. سومری ها خود را ساگ گیگیا می نامیدند که به معنای کله سیاه است!!!
[9]

در همین جا باید تصریح کرد که سومری ها عرب نبودند. و در واقع زبان سومری چون یک زبان ایزوله در جهان است به خانواده زبانی زبان های ایزوله در جهان تعلق دارد. علت این امر هم این است که زبان شناسان هیچ خانواده و گروه زبانی دیگری را چه نزدیک به آنان پیدا نکردند. دیگر زبان های موجود در خانواده زبانی های ایزوله شامل زبان باسک در اسپانیا، زبان اینو در ژاپن، زبان بروشسکی در شمال پاکستان و زبان کره ای می شود
[10].

خانواده زبان های سامی غربی
شامل زبان های عربی و عربی جنوبی و همچنین اتیوپی می شود. زبان عربی جنوب غربی قدیم امروزه منقرض شده است
[11]. زبان عربی امروزی که 27 شاخه دارد زبان مادری حدود پانصد ملیون نفر می باشد. قدیمی ترین نمونه زبان عربی، نمونه هایی از شاخه نبطی آن می باشد که در مناطقی چون پترا در اردن، صحرای سینا، بصرا که امروز در استان درعا در سوریه قرار گرفته و همچنین در شهر هگرا در نروژ کشف شده است. [12] و این خود اهمیت و گستره زبان نبطی را می رساند. نکته جالب در مورد شهر هگرا در نروژ این است که مرکز پرورش اسب مهمی در نروژ می باشد!!

خانوده زبانی شمال غربی
[13]
در این خانواده است که به چند نکته بسیار مهم برمی خوریم. نکته اول اینکه زبان آرامی جزو این گروه طبقه بندی می شود. نکته دوم اینکه زبان کنعانی در این گروه قرار دارد. کنعانی زبان هایی هستند که مردم ساکن این مناطق به آن صحبت می کردند که شامل زبان فلسطینی، اسراییلی و فینیقی و کنعانی می شود.

نکته سوم و مهم تر اینکه باستان شناسان فرانسوی در سال 1928 در محلی به نام راس شمرا که امروزه در استان لاذقیه سوریه قرار دارد بقایای شهر باستانی اوغاریت را کشف کردند. زبان اوغاریت یکی از زبان های سامی می باشد. در این محوطه باستانی که قدمت آن به 6000 سال قبل از میلاد می رسد، به لوحه هایی دست پیدا کردند که ثابت می کرد که الفبای یونانی و بعدها رومی و لاتین که اساس الفبای کنونی غرب است، از الفبای اوغاریت منشا گرفته است
[14]

و این کشف به نظر من بسیار مهم است. این نشان می دهد که نه فقط الفبای سامی چه به شکل آرامی و چه به شکل جدید توسط فارس های پر مدعا به کار گرفته شد، بلکه تمدن غربی هم براساس این الفبا شکل گرفت.

الفبا مهمترین قسمت تشکیل دهنده هر تمدن و فرهنگی است. این افتخاری است برای زبان های خانواده سامی که فرهنگ آنان این چنین بر جهان تاثیر گذاشته اشت.

موارد این چنین است که من می گویم افتخار کن که عرب هستی. تحت تاثیر چهار جوک فارس و زرق و برق تمدن غرب نباید قرار گرفت. جو سیاسی می آید و می رود. فرهنگ اجتماعی تغیر می کند. ولی موارد تاریخی این چنینی هرگز تغییر نخواهند کرد.

افتخار کن که عرب هستی


پانوشت ها

[1] Katzner, K. (1999). The Languages of the World. New York, Routledge

[2] Greenberg, Joseph H. (1963) The Languages of Africa. International journal of American linguistics, 29, 1, part 2.

[3] Afro-Asiatic languages

[4] http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_language_families

[5] http://en.wikipedia.org/wiki/Afro-Asiatic_languages

[6]
http://en.wikipedia.org/wiki/Semitic_languages

[7] http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_language_families


[8]
http://en.wikipedia.org/wiki/East_Semitic_languages


[9] W. Hallo, W. Simpson (1971). The Ancient Near East. New York: Harcourt, Brace, Jovanovich, 28

[10] http://en.wikipedia.org/wiki/Language_isolate

[11] http://en.wikipedia.org/wiki/West_Semitic_languages


[12] http://en.wikipedia.org/wiki/Nabataean_language

[13]
زبان شناسان معمولا زبان عربی را به این خانواده اضافه می کنند تا خانواده جدیدی به نام خانواده زبان های سامی مرکزی را بوجود آورند.

[14] http://en.wikipedia.org/wiki/Ras_Shamra


Tuesday 18 November 2008

فقر و حقوق بشر اقلیت های ایران

متن سخنرانی در دانشگاه اکسفورد انگلستان

من قبل از هر چیز تشکر می کنم از دعوت من برای سخنرانی در این قدیمی ترین دانشگاه انگلیسی زبان در جهان. همچنان که شعار دانشگاه اکسفورد "هفتصدسال تربیت دولتمردان جهان است" این دانشگاه را در موقعیتی یگانه در جهان قرار می دهد.

سازمان حقوق بشر اقلیت های ایران در ابتدای سال 2008 تشکیل شد. من قبل از اینکه به دلایل تشکیل این سازمان بپردازم در مورد نام این سازمان توضیحاتی خدمت شما عرض می کنم.

ما برای انتخاب نام مناسب برای سازمانمان دچار مشکل بودیم. نمی توانستیم نامی را انتخاب کنیم که با معیارهای بین المللی سازگار نباشد. ما نمی توانستیم نام ملت را انتخاب کنیم چرا که با معیارهای بین الملل سازگار نبود و از طرفی گروه های دینی را پوشش نمی داد. دیدیم واژه اقلیت بهترین انتخاب است. هرچند که راضی نیستیم. از نظر ما کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و ترک صد البته که ملت هستند. در مورد نام اقلیت باید دو نکته را در نظر گرفت. یکی اینکه فارس ها هم اقلیت هستند. دوم اینکه جمعیت هر کدام از این گروه های عرقی و نژادی نسبت به کل جمعیت می شود اقلیت. و غیر فارس ها در ایران در کل اکثریت هستند. در ایران هیچ ملتی جمعیتش از مجموع جمعیت دیگر ملت ها بیشتر نیست. نکته دیگر در مورد پسوند ایران است. ایران در اینجا صرفا اشاره به موقعیت جغرافیایی است و نه بیشتر. من خودم را ایرانی نمی دانم. بجای این ملت ها نمی توانم حرف بزنم ولی حدسم این است که بسیاری مانند من فکر می کنند.

اصولا کلمه ایران کلمه ای نژاد پرستانه است. در زمان نازی ها، وزیر اقتصاد آلمان به نام هاملر شاخت به سفیر ایران در برلین پیشنهاد می کند که شما که خونتان مثل ما آریایی است و بر دیگران برتری دارید، چرا نام کشورتان را از پارس به نامی تغییر نمی دهید که برای همه روشن باشد که این کشور آریایی است؟ سفیر ایران هم این پیشنهاد را به رضا شاه می رساند و حکومت ایران دستور می دهد که نام ایران در مکاتبات رسمی استفاده شود. خب هیچکس از این نام نباید خوشش بیاید. اساس این نام نژاد پرستی است. ایران به معنای محل تجمع آریایی ها است. هر چند که نام سابق یعنی پارس هم نشانه سرکوب و نادیده گرفتن باقی ملت ها در ایران است. این روایت را البته فارس ها در ایران سانسور کرده و دلایل نامگذاری ایران را منتشر نمی کنند.

دلایل تشکیل این سازمان چند دلیل اساسی به شکل زیر بود که اولا سازمانی که به شکل چتری تمام اقلیت و ملت ها را در بر بگیرید و به شکل اختصاصی روی آنان کار بکند، وجود نداشت. سازمان های حقوق بشر مربوط به هر کدام از این ملت ها و ادیان البته وجود دارند. ما سعی کردیم این خلا را پر کنیم.

دلیل دیگر این بود که اکثر این سازمان ها به زبان انگلیسی گزارش ندارند. به زبان فارسی، عربی، کردی، ترکی و غیره می نویسند در حالی که زبان بین المللی و رسمی در مسایل حقوق بشر همانند دیگر مسایل بین المللی، انگلیسی است. سازمان های بین المللی مختلف که در مورد حقوق بشر در ایران کار می کنند اکثرا کارکنان و محققان شان انگلیسی می دانند. بنابراین ما تصمیم گرفتیم که فقط به زبان انگلیسی بنویسیم تا کمی این خلا را هم پر کنیم.

به هر حال سازمان ما رابطه مستقیمی با سازمان های حقوق بشر ملت های مختلف دارد. چرا که این سازمان ها در کار خودشان اختصاصی کار می کنند و از مسایل منطقه خودشان بیش از هر کس دیگری آگاه هستند و در کل سطح کار و کیفیت کارشان بالاست.

وضعیت حقوق بشر اقلیت های ایران

ملت های ایران تحت فشار روزمره هستند. تعداد زیادی از فعالین ترک به تازه گی دستگیر شده اند. در سالهای اخیر بسیاری از عرب ها اعدام شده اند. نمونه های زیادی گزارش شده است که کردها تحت شکنجه به قتل رسیده اند. در بلوچستان مساجد را ویران کرده اند و فعالان حقوق بشر را اعدام کرده اند.

از زمان روی کار آمدن احمدی نژاد، مسیحیان، سنی ها، بهایی ها و مندایی ها، همه گی تحت فشار روز افزون هستند. مسیحیانی که تغییر دین داده باشند را مجبور می کنند که دین خود را ترک کنند. مساجد سنی ها را خراب کرده، چند روحانی سنی را اعدام کرده، عده دیگر را به شکل آدم ربایی دستگیر کرده و به زندان انداخته اند. بهایی ها را از داشتن شغل، ملک و تحصیلات عالی محروم کرده و حتی در پایان خدمت سربازی ممکن است که برگه سربازی به ایشان ندهند. مندایی ها را از داشتن اتحادیه صنفی محروم کرد و فشارهای مختلفی به آنان وارد می کنند.

جمیله کعبی یک خانم عرب احوازی همراه با پنج کودک در حالی که در دفتر سازمان ملل به عنوان پناهنده قبول شده و شناخته شده است، توسط حکومت سوریه دستگیر می شود و به ایران برگردانده می شود. همین روزها آقای صادق کبودوند پایه گذار سازمان حقوق بشر کردستان را فقط به جرم دفاع از حقوق کردها 11 سال زندان محکوم کردند و حکم قطعی شد. یعقوب مهرنهاد که یک فعال فرهنگی در بلوچستان بود و کنسرت موسیقی برای جوانان آن منطقه ترتیب داده بود را اعدام کردند. روحانیون ترکمن را مجبور می کنند که خطابه های خود را براساس متن های از قبل تنظیم شده توسط حکومت، بخوانند.

ریشه فقر چیست؟ عدم مدیریت این ملت ها به دست خودشان و عدم سرمایه گذاری عامدانه حکومت ایران در این مناطق موجب فقر و افزایش بیکاری در این مناطق شده است. عرب ها از کار در صنایع نفت محروم شده اند. در مناطق کردی برای ایجاد اشتغال سرمایه گذاری نمی شود. مواد مخدر را در بلوچستان رواج می دهند. و به شکلی سیستماتیک ملت های ایران را در گرسنگی و فقر نگاه داشته اند. که این یک جرم بین المللی است.

در مناطق عرب نشین الاحواز مردم با مشکل شدید آب مواجه هستند. آب سالم و بهداشتی در این مناطق وجود ندارد. آب مناطق الااحواز را از طریق ساختن سدهای بزرگ و لوله کشی های وسیع به مناطق غیر عرب می برند. مشابه همین مشاکل در مناطق بلوچ نشین وجود دارد. مردم در بسیاری از مناطق بلوچ نشین هنوز از آب چاه استفاده می کنند.

مهمات باقی مانده از دوران جنگ ایران و عراق و میدان های مین در مناطق مرزی غرب در زمین های عرب ها و کردها که البته الان به مناطق مختلف هم سرایت کرده است و ما در گزارشی به شکل مفصل به آن پرداخته ایم، موجب عدم رشد کشاورزی در این مناطق شده است، آب های زیر زمینی را مسموم کرده و تقریبا هر هفته از مردم روستایی قربانی می گیرد که اکثر قربانیان کودکان و زنان هستند.

در مناطق ترک نشین گزارش شده که سقف یک مدرسه بر سر دانش آموزان فرو ریخته است. این وضعیت مدارس است. ملت ها از تحصیل به زبان مادری خود ممنوع هستند. یک دختر کرد را از دانشگاه سنندج به علت پرسیدن سوالی به زبان کردی اخراج کردند.

در این مناطق دولت برای بیمارستان و مراکز بهداشتی و درمانی سرمایه گزاری نمی کند. در عوض در چیزی که سرمایه گزاری می کند افزایش پایگاه های سپاه پاسداران و بسیج است، که مردم را بیشتر و سخت تر سرکوب کند.

مردم عرب الاهواز که بر دریایی از نفت و گاز زندگی می کنند از داشتن حتی یک درصد سهم از فروش نفت محروم کرده اند. شما در هیچ کجای دنیا مانند اهواز، نسبت فقر را به مردمی که می بایست ثروتمند باشند اینقدر بالا نمی بینید. زندانی عرب را در حین اعتصاب غذا اعدام کرده اند.

تمام این ثروت عادلانه تقسیم نشده به شهر ها و مناطق فارس نشین می رود. و همچنین صرف توسعه مخفی سلاح های کشتار جمعی و حمایت حکومت ایران از گروه های تروریستی در عراق، افغانستان و باقی مناطق می شود.

تمام احزاب مرتبط به این ملت ها در خارج از ایران هستند. رژیم خامنه ای در ایران به هیچ حزب عرب و کرد و بلوچ و ترک و ترکمن اجازه نمی دهد که در ایران دفتر داشته باشد و آزادانه فعالیت کند. رسانه ها غیر دولتی به شکل کلی ممنوع هستند. اینترنت سانسور می شود و داشتن دیش تلویزیون ماهواره ای در خانه جرم است. سازمان عفو بین الملل از همان سال تاسیس یعنی 1961 از ورود به ایران و فعالیت در ایران منع شده است.

مشکلات ملت های ایران البته فقط مال دوران جمهوری اسلامی نیست. دوران پهلوی همین سرکوب ها به اشکال مختلف ادامه داشته است. رضا شاه اصولا عامل تمام بدبختی و نکبت ملت های ایران است.

راه حل اما کجاست؟

راه حل به نظر من یک رفراندوم تحت نظر سازمان ملل است برای اقلیت و ملت های ایران که آینده خودشان را خودشان تعیین کنند. اگر حکومتی سرکوب گر نباشد همواره از رفراندوم استقبال خواهد کرد. حکومت دموکراتیک مشکلی با رفراندوم ندارد. این حکومت دیکتاتور است که از رفراندوم می هراسد.

این حق هر ملتی است که سرنوشت خودش را خودش انتخاب کند.

رضا وشاحی
دانشگاه اکسفورد انگلستان
ششم نوامبر 2008

Sunday 16 November 2008

سازمان ملل متحد محاصره غزه توسط اسرائیل را شرم آور خواند

مقامات سازمان ملل متحد در نوار غزه محاصره این منطقه توسط اسرائیل را شرم آور خوانده و می گویند چنانچه اسرائیل اجازه ورود مواد غذایی را ندهد، موجودی مراکز توزیع آذوقه تا دو روز دیگر تمام خواهد شد.
اسرائیل از یک هفته قبل مانع ورود کالا از جمله مواد غذایی و سوخت به داخل نوار غزه شده و این اقدام سبب شده بود که از دوشنبه شب گذشته به علت نداشتن سوخت، تنها نیروگاه برق نوار غزه تعطیل شود.
بامداد امروز سه شنبه، 11 نوامبر (21 آبان)، اسرائیل ارسال محدود سوخت به نیروگاه نوار غزه را از سر گرفت ولی هنوز اجازه ورود مواد غذایی به داخل نوار غزه را نداده است.
اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، پس از ملاقات با تونی بلر، نخست وزیر سابق بریتانیا و نماینده گروه چهارگانه مذاکرات صلح خاورمیانه، اعلام کرد که با وجود ادامه موشک پرانی از باریکه غزه به داخل خاک اسرائیل، این کشور برای کاهش مشکلات ساکنان غزه، تحریم ارسال سوخت نیروگاهی را تا حدودی لغو می کند.
نیروگاه غزه، که نیاز حدود نیم میلیون تن از ساکنان باریکه غزه به برق را تامین می کند ، از روز دوشنبه به دلیل اتمام سوخت نیروگاهی بسته شد.
اسرائیل هفته گذشته اعلام کرد که به دلیل ادامه موشک پرانی تندروهای فلسطینی وابسته به جنبش حماس، ارسال مواد سوختی به باریکه غزه را متوقف می کند و روز گذشته نیز دفتر وزیر دفاع این کشور گفت که تحریم سوختی غزه تا زمانی که موشک باری فلسطینیان قطع نشود ادامه خواهد داشت.
با توقف فعالیت نیروگاه غزه، روز گذشته بخش هایی از باریکه غزه بدون برق ماند و دشواری هایی را برای ساکنان منطقه در پی آورد.
به گفته سخنگوی دولت اسرائیل، تصمیم به از سرگیری نسبی ارسال سوخت به غزه در پی درخواست آقای بلر از وزیر دفاع اسرائیل اتخاذ شد.
آقای باراک پس از گفتگو با تونی بلر گفت که لغو تحریم سوختی علیه غزه براساس ملاحظات بشردوستانه صورت گرفته اما افزود که هیچ کشوری در جهان نمی تواند ادامه حملات موشکی و سایر اقدامات خشونت آمیز علیه شهروندان خود را بپذیرد و به آن واکنشی نشان ندهد.

Wednesday 12 November 2008

خامنه ای از بن لادن هم خطرناک تر است: تولید سلاح های میکروبی و شیمیایی در ایران

رضا وشاحی

2008-11-12

حکومت ایران چند بار از در صدر خبرهای منطقه باقی ماندن جسته است. وضعیت فلسطین و اسراییل و عراق دوران صدام حسین و حکومت طالبان در افغانستان همه موجب شدند که حکومت ایران در صدر خبرها قرار نگیرید. ولی این وضعیت به شدت در چند سال اخیر به شدت در حال تغییر است و هر روز بیشتر و بیشتر ایران در صدر اخبار جهان قرار می گیرد. مقاله زیر بر اساس گزارش های فوق محرمانه تهیه شده است و نگاهی می کند به تولید سلاح های کشتار جمعی در ایران.

سلاح های کشتار جمعی در ایران

در اینکه حکومت ایران در حال ساختن سلاح های کشتار جمعی است هیچ شکی نیست. این سلاح های کشتار جمعی هم البته فقط سلاح اتمی نیست. لیست سلاح های که حکومت ایران در حال تلاش برای بدست آوردن آن است شامل سلاح های شیمیایی و میکروبی هم می شود.

حکومت ایران همچنان به شکل سری در حال جلو بردن این پروژه ها می باشد. بعضی از تحلیلگران معتقدند که پروژه اتمی ایران هر چند که جدی است ولی پروژه اصلی نیست و پروژه اصلی تولید سلاح های شیمیایی و میکروبی می باشد. بنابر تحلیل یکی از کارشناسان حکومت ایران امیدوار است که اگر پروژه اتمی به جایی نرسید، سلاح های کشتار جمعی میکروبی و شیمیایی بتواند به شکل پروژه اصلی به خوبی توسعه پیدا کند.

گزارش های متعددی نشان می دهد که کارخانجات تولید سلاح های شیمیایی شامل گازهای بسیار سمی و خطرناک ماسترد
[1]، سارین[2] و تابون[3]، سامون[4] و از همه خطرناک تر گاز وی اکس[5] یا عامل اعصاب می باشد. بر اساس گزارش های داخلی اکثر این گازها در منطقه الاحواز تولید می شود. مجموعه پتروشیمی های ایجاد شده در چند دهه اخیر در مناطق معشور (بندر ماهشهر) و سربندر کاربردی دو گانه دارند.

صنایع دارو سرپوش دیگری است که حکومت ایران از آن برای مخفی نگاه داشتن صنایع گازهای شیمیایی کشنده خود استفاده می کند.

همچنین سلاح های میکروبی در کارخانه جات مختلفی در مشهد، یاسوج، شیراز، و همچنین شهر های رشت، اهواز و دامغان در حال توسعه هستند. بعضی از گزارش ها حاکیست که جمهوری اسلامی ایران و رهبر آن، سید علی خامنه ای برنامه وسیعی برای تولید آنتراکس یا سیاه زخم دنبال می کنند.

در بعضی گزارش ها از واحد های ویژه سپاه پاسداران صحبت می شود که برای تولید سلاح های میکروبی و شیمیایی مجهز شده و آموزش دیده اند. برخی گزارش ها حاکیست از زمان روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و طرح فکر نابودی کشور اسراییل توسط حکومت ایران، توسعه این واحدها شدت گرفته است.

بیشتر این سلاح ها در طول جنگ ایران و عراق ساخته شد و حکومت ایران بارها از سلاح های شیمیایی علیه ارتش عراق استفاده کرد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مناطق کرد نشین ایران و عراق هم از این سلاح ها استفاده کرده است. بسیاری دست حکومت ایران را در کشتار جمعی حلبچه در عراق را هم به علاوه حکومت وقت عراق، دخیل می دانند.

سلاح های میکروبی و شیمیایی، همانند سلاح های هسته ای تهدید بسیار جدی برای جهان بشری به شمار می روند. شاید خطر سلاح های میکروبی به علت وسعت انتشارشان خطرناک تر هم باشد.

خامنه ای از بن لادن خطرناک تر است

خامنه ای که رویای حکومت بر سرتاسر جهان و برده کردن دیگر انسان ها را در سر
می گذارند خطری است بسیار خطرناک تر از گروه تروریستی بن لادن. هر چند با وجود اینکه گروه تروریستی القاعده در سالهای اخیر بسیار ضعیف شده است، ولی هنوز هم نباید خطر گروه تروریستی القاعده را ناچیز شمرد.

خامنه ای با تجهیز گروه های مسلح مختلف مانند حماس و حزب الله و هم چنین در کشورهای همسایه مانند عراق و افغانستان و ترکیه، همواره سعی در ایجاد آشوب و نا امنی در منطقه دارد. و حکومت ایران بعنوان یک دولت، طبعا منابع بسیار بیشتری از یک گروه تروریستی در اختیار دارد. برای مثال سفارت هایش در بسیاری نقاط جهان فعال هستند و بعنوان پوششی برای عملکردهای تروریستی استفاده می شوند. و همچنین حکومت ایران منابع مالی و امکانات بسیار بیشتری در اختیار دارند که اصولا با امکانات گروه های تروریستی قابل مقایسه نیست.

در عین حال همکاری حکومت ایران را با گروه های مانند گروه تروریستی القاعده نباید نادیده گرفت. داشتن اشتراک در افکار ضد غربی و ضد دنیای مدرن، به راحتی حکومت اسلامی ایران و گروه های تروریستی مشابه را به هم نزدیک می کند و زمینه همکاری را فراهم می سازد. همچنان که تاکنون بارها نمونه هایی از این گونه همکاری ها گزارش شده است.

پروژه توسعه قدرت موشکی نظام جمهوری اسلامی به خوبی نشان دهنده نیات واقعی این رژیم است.

در خط اول این توسعه سلاح های مخرب البته ملت های غیر فارس و خصوصا ملت عرب اهواز قرار دارد چرا که حجم بزرگی از صنایع شیمیایی و میکروبی رژیم ایرن به شکل عمدی در این مناطق پایه گذاری شده است.

خطر خامنه ای و رژیم اسلامی ایران را می بایست بسیار مهم و جدی در نظر گرفت. به نظر می رسد که وقت آن رسیده به پرونده سلاح های شیمیایی و میکروبی ایران هم رسیدگی شود.




[1] http://en.wikipedia.org/wiki/Mustard_gas

[2] http://en.wikipedia.org/wiki/Sarin

[3] http://en.wikipedia.org/wiki/Tabun_(nerve_agent)

[4] http://en.wikipedia.org/wiki/Soman


[5] http://en.wikipedia.org/wiki/VX_(nerve_agent)

Sunday 9 November 2008

مجموعة مالية اماراتية تشتري نادي مانشستر سيتي

ووقع بيروج بيمونجاسانت مستشار شيناواترا مذكرة تفاهم مع مجموعة ابوظبي المتحدة للاستثمار والتطوير التي لم تفصح عن قيمة العقد.
و قاد مفاوضات المجموعة، التي تتخذ من العاصمة الإماراتية أبو ظبي مقرا لها، سليمان عبد الكريم الفهيم عضو مجلس إدارة المجموعة والذي سيمثلها في مجلس ادارة مانشستر سيتي
.
وفي اول تصريحات له عقب الإعلان عن الاتفاق وصفه الفهيم ذلك بانه " حدث عظيم للنادي ولابو ظبي."
وقال "هدفنا بسيط، وهو ان نجعل نادي مانشستر سيتي افضل واكبر نوادي الدوري الانجليزي الممتاز بدءا بالوصول الى واحد من المراكز الاربعة الاولى هذه السنة." وتعهد الفهيم بحل المشاكل المالية التي يعاني منها النادي، وقال: "سنعتمد خططا تسويقية تعكس ايجابا صورة النادي والمجموعة
."
وقالت المجموعة الإمارتية إنها ستستثمر الاموال في شراء لاعبين جدد وتطوير المرافق الخاصة بالنادي.
وأوضح الفهيم أنه سيسعى لتدعيم صفوف مانشيستر بمجموعة من أفضل اللاعبين على مستوى العالم، لكنه أوضح أن عملية شراء اللاعبين ستعتمد على احتياجات الفريق وليس لمجرد الشهرة فقط.
وأضاف دعم مجموعة أبو ظبي المتحدة لمدرب الفريق مارك هيوجز مشيرا إلى ان المجموعة تسعى لأن يكون مانشيستر سيتي من ضمن أفضل أندية العالم وليس الدوري الإنجليزي فقط.
وقالت تقارير إن ثاكسين سيبقى رئيسا فخريا للنادي دون ان تكون له اية صلاحيات ادارية. يذكر ان ثاكسين، الذي اشترى النادي في شهر مايو/ايار الماضي، هارب من الملاحقة القضائية في بلده تايلاند بتهم الفساد ويعيش في المنفى بلندن.

Saturday 1 November 2008

چرا اهواز به دست فارس ها افتاد؟

رضا وشاحی

2008-11-01

فرض کنید شیخ خزعل پارلمان تاسیس می کرد و انتخابات آزاد برگزار می کرد. فرض کنید قبایل عربی اختلافات ابتدایی خود را کنار می گذاشتند و متحد می شدند. فرض کنید ارتش منظم تاسیس می شد و با کشورهای همسایه پیمان اتحاد بسته می شد و کشورهای همسایه واقعاٌ کشورهای مستقلی بودند و بر سر این پیمان ها می ایستادند.

فرض کن شیخ های ما به جای مسموم کردن همدیگر با قهوه، چهار تا روزنامه منتشر می کردند و ادیبان ما بجای دعوا بر سر قافیه و وزن، چهار تا شعر از موج نوی اروپا ترجمه می کردند که شاید افق فکر ما کمی گسترده می شد.

فرض کنید انقلاب 1917 روسیه شکل نمی گرفت و سیاست سرخ کردن جهان در پیش گرفته نمی شد. فرض کنید که قبایل اهوازی بر اثر یک فتوای مذهبی از نجف بر ضد بریتانیا متحد نمی شدند. یا حداقل وقتی فارس ها آمدند و شیخ خزعل را بردند به همان اندازه که در جهاد، در مقابل بریتانیایی ها ایستادند، در مقابل فارس ها هم می ایستادند.

فرض کنید ما چند فیلسوف هم در کنار اینهمه ملا و دعا نویس و سید در اهواز داشتیم. و دیود هیوم بجای ادینبورو در اسکاتلند از گسبه می آمد و ما فلسفه انسان مدار را به جهان تقدیم می کردیم.

فرض کنید شیخ خزعل وقتی رضا شاه در ایران به قدرت رسید کسی را به تهران می فرستاد تا او را به قتل برساند. فرض کنید وقتی رضا شاه آمد، شیخ خزعل به راحتی تسلیم نمی شد. فرض کنید ملت عرب همانطور که برای فلسطین پیراهن پاره می کند برای ما هم پیراهن پاره می کردند. فرض کنید مقام های هویزه وعلوانیه را ما به شکل اوپرا و سمفونی به جهان غرب صادر می کردیم.

فرض کن به جای اینهمه ردیف کردن اسم اجدادمان و نسب نامه ها، و افتخار به این که کدام قبیله، قبیله دیگر را غارت کرد، تاریخ علمی می نوشتیم و از دنیای خود تحلیل داشتیم.

فرض کن ما دانش داشتیم و نفت را ما خودمان کشف می کردیم و نیازی نبود که کسی از هزاران کیلومتر دورتر بیاید و این کار را بکند
فرض کن پدران ما به جای این همه خانوده بزرگ ایجاد کردن و فقر و گرسنگی را برای این طفلکان معصوم ارمغان آوردن، از نعمت کاندوم هم بهره مند می شدند. فرض کن ازدواج اجباری نبود و خانواده ها بر اساس عشق پایه گذاری می شدند و نه به توصیه پدر بزرگ های مو سپید بی سواد. فرض کن زنهای ما هم حقوقی داشتند.

فرض کنید قبایل عرب اهواز به جای متحد شدن بر ضد انگلیسی ها در جنگ جهاد، بر ضد رضا شاه متحد می شدند.

فرض کنید حکومت عثمانی وجود نداشت یا عثمانی ها بریتانیایی ها را شکست می دادند و یا لا اقل اینقدر سیستم عثمانی عقب مانده و ظالمانه نبود.

فرض کن سیستم اجتماعی ما اینقدر بسته نبود که قتل در آن نشانه شجاعت باشد و هنر حرام باشد و فرهنگ "مخفی بوسیدن" نداشتیم و به جای اینها شجاعت در قلم بود.

فرض کن در انقلاب 57 مردم عرب ما، دسته دسته دنبال حرکت های چپ طرفدار خمینی راه نمی افتادند. فرض کن ما تا حالا هم مبتلا به علی شریعتی و جلال آل احمد نبودیم.

فرض کن بعد از برکناری رضا شاه، قیامی هم در اهواز می شد. فرض کن شیخ های ما بعد از برکناری رضا شاه، بجای بردن ژنرال های سه ستاره برای شکار آهو و گراز، کمی هم از آینده مردم اهواز برای آنان حرف می زدند.

فرض کنید رضا شاه اصلاٌ وجود نداشت، بریتانیا نبود واصلاٌ نفت پیدا نمی شد.

فرض کن دنیای ما قبیله ای نبود. فرض کن دنیای ما محدود به روستاهایمان نبود و حداقل یک نقشه درست و حسابی از منطقه خودمان داشتیم، یک نقشه از دنیای خودمان داشتیم. فرض کن به جای اینکه ما مستعمره می شدیم، می رفتیم و مستعمره می کردیم.

فرض کن من و شمای اکنون در غربت، کمی واقع بینانه رفتار کنیم، کمی مهربانانه رفتار کنیم. فرض کن هنر ما به جای قطع رابطه، ایجاد و نگاه داشتن رابطه باشد، فرض کن کمی کمتر فحش بدهیم، کمتر تهمت بزنیم و کمی از حب ریاست و کرسی، پایین بیاییم.

فرض کن. فرض محال که محال نیست.