Tuesday 30 September 2008

إسرائيل: النساء العربيات يبلغن عن تعرضهن للاعتداءات والمضايقات


تواجه النساء من عرب إسرائيل مستويات متزايدة من العنف في المنزل وفي مكان العمل ولكن عدد اللواتي بدأن يبلغن عن تعرضهن للعنف أخد يشهد ارتفاعاً مستمراً، ربما بسبب حدوث بعض الفضائح العامة.
وقد أفادت منظمة نساء ضد العنف Women Against Violence، وهي منظمة غير حكومية في شمال إسرائيل، أن هذه الفضائح "شجعت العديد من النساء على الكشف عن تعرضهن للعنف وجعلتهن يدركن أنه يمكن وقف ذلك".
وفي هذا السياق، تجدر الإشارة إلى أن إسرائيل اهتزت خلال العامين الماضيين عندما اتُهم الرئيس السابق، موشيه كتساف، ووزير العدل السابق، حاييم رامون، بارتكاب مضايقات جنسية بحق شابات يعملن في مكتبيهما. ومنذ ذلك الوقت، تم إجبار كتساف على الاستقالة وقد يواجه تهماً بالاغتصاب.

كما وجّهت صعقة جديدة لعرب إسرائيل، الذين يشكلون 20 بالمائة من سكان إسرائيل، عندما علموا بأن مسؤولاً حكومياً في مركز التوظيف في كفر كنا بالقرب من الناصرة اتهم بمحاولة إجبار النساء على مضاجعته مقابل منحهم فرص عمل.
ووفقاً لمنظمة نساء ضد العنف، التي تفتح خطاً ساخناً لمعالجة الأزمات باللغة العربية، شهد النصف الأول من عام 2008 ارتفاعاً في عدد حالات الاعتداء والمضايقات ضد النساء في مكان العمل بنسبة وصلت إلى 58 بالمائة مقارنة بالعام 2007، مما يعكس زيادة في الوعي بالمشكلة بين النساء العربيات واستعدادهن لاتخاذ الإجراءات اللازمة ضدها.

اللوم
على البيت أن يكون مكانا آمناً... ولكنه ليس كذلك بالنسبة للعديد من النساء اللواتي يتعرضن للاعتداء من قبل أفراد أسرهن إلا أن ردة فعل المجتمع تجاه المضايقات الجنسية لا تترك لضحاياها من النساء خيارات كثيرة، إذ أفادت منظمة نساء ضد العنف أن ثلث القضايا لديها تتعلق بنساء بين سن 26 و46 عاما وقد تم توجيه اللوم لهن لحدوث مثل هذه المضايقات بدل اعتبارهن كضحايا. وما يزيد الوضع سوءاً بالنسبة لهن هو أن 76 بالمائة من الهجمات الجنسية هي إما حالات أو محاولات اغتصاب.
ووفقاً لليندا خوالد أبو الحوف، مسؤولة مركز المساعدة، فإن المجتمع عادة ما يتقبل اعتبار الأطفال الذين يتعرضون للمضايقات أو الاستغلال كضحايا ولكن في حالات النساء "يلقى المجتمع اللوم عليهن عند حدوث المضايقات أو الاستغلال".

العنف المنزلي

كما تحدث 42 بالمائة من حالات العنف ضد النساء في المنازل. وفي هذا السياق، قالت ريم حزان، المنسقة الإعلامية في منظمة نساء ضد العنف، أنه "على البيت أن يكون مكانا آمناً... ولكنه ليس كذلك بالنسبة للعديد من النساء اللواتي يتعرضن للاعتداء على يد أفراد أسرهن". وهذا مخالف لما يراه المحافظون الذين كانوا دائماً يدعون بأن إبقاء النساء داخل البيوت وحرمانهن من التعليم والعمل يضمن لهن الحماية.
وقالت خوالد: "يجب أن نقضي على ظاهرة العنف بجميع أشكالها، ونغير الواقع الذي عادة ما يفرض علينا التزام الصمت حيال الجرائم [ضد النساء] بدل معاقبة الجناة". وأضافت أنه من المهم جداً أن "يتم تقديم الدعم المعنوي للنساء والفتيات اللواتي قررن عدم الاستسلام للعنف".
[ لا يعكس هذا التقرير بالضرورة وجهة نظر الأمم المتحدة ]

شرکت ژاپنی: اظهارات وزیر نفت ایران صحیح نیست


شرکت ژاپنی اینپکس روز چهارشنبه گفت برخلاف اظهارات وزیر نفت ایران در پی افزایش سهم خود در توسعه میدان نفتی آزادگان نیست.
غلامحسین نوذری، وزیر نفت ایران، روز سه شنبه گفته بود که بزرگترین کاشف نفت و گاز ژاپن در مورد احیای سهم اولیه خود در میدان آزادگان پرس و جو کرده و ایران در حال بررسی این درخواست است.
اما به گزارش رویتر شرکت "اینپکس هولدینگز اینک" در بیانیه ای گفت: "در این اظهارات هیچ حقیقتی وجود ندارد."
آقای نوذری که روز سه شنبه در مورد خروج شرکت توتال از بخش نفت و گاز ایران اظهار نظر می کرد گفت که نه تنها توتال در نامه ای خواستار ادامه فعالیت در صنعت نفت ایران شده بلکه سایر شرکت ها از جمله اینپکس به افزایش سرمایه گذاری در ایران چشم دوخته اند.
اینپکس در اکتبر 2006 با ذکر افزایش شدید هزینه های توسعه میدان نفتی آزادگان گفت از تصمیم خود برای توسعه این پروژه صرف نظر کرده است.
کاظم وزیری هامانه، وزیر نفت وقت ایران، آن زمان اعلام کرد که تکلیف شرکت ژاپنی اینپکس در قرارداد توسعه میدان نفتی آزادگان مشخص شده و ایران به دنبال پیمانکاران جدیدی برای توسعه این میدان نفتی است.
ایران گفت سهم شرکت ژاپنی به ده درصد کاهش یافته و بازگشتی برای این شرکت در این قرارداد وجود ندارد.
ژاپن که برای لغو آن قرارداد مدتها تحت فشار آمریکا بود، بیش از 14 درصد نفت خود را از ایران تامین می کند.
با این حال مدیران اینپکس این موضوع را که خروج از این پروژه ناشی از فشارهای آمریکا و وضع احتمالی تحریم های بین المللی بوده را رد کرده و گفتند که این تصمیم تنها به دلیل برخی مسایل تجاری و وجود مین های خنثی نشده در محدوده این میدان نفتی بوده و همکاری های طرفین ادامه خواهد داشت.
قرارداد اينپکس با ایران بر سر توسعه آزادگان در فوريه 2004 پس از دو سال مذاکره امضا شده بود.
حجم ذخيره نفتی ميدان آزادگان که در استان خوزستان در جنوب غرب ايران قرار دارد تا 26 ميليارد بشکه برآورد شده است.

Wednesday 24 September 2008

مظلومیت تفکر ملی در اهواز


مظلومیت تفکر ملی[1] در اهواز

آسیب شناسی تفکر ملی در احواز

رضا وشاحی

2008-08-18

مقدمه

شاید تاکنون بسیار به این سوال رسیده باشیم که چرا مساله اهواز بعد از این همه سال هنوز به یک جنبش سراسری در اهواز تبدیل نشده است، جنبشی که بتواند مقاومت مدنی ایجاد نماید. چرا همبستگی و آگاهی جمعی ای را که در مورد مناطق و قضایای مشابه قضیه اهواز می بینیم در مورد احواز نمی بینیم؟ آیا فقط و فقط سرکوب فارس ها عامل عدم ایجاد آگاهی بوده است؟ آیا عوامل دیگری هم وجود دارند؟

یکی از دلایل عمده عدم اتحاد و ایجاد مقاومت مدنی، غیر از سرکوب فارس ها، در دهه های گذشته وجود ایدئولوژی های رقیب برای فکر ملی بوده است. این ایدئولوژی های رقیب چنان قوی بوده اند که بخش بسیاری از نیروهای جوان ما را به خود جذب کرده اند و امکانات بسیاری به این افکار اختصاص داده شد. و در کل جلوی تولد"حس احوازی بودن" و تعلق به یک "محدوده سرزمینی" را گرفتند و به تاخیر انداختند.

تشکیل یک کشور

شما برای تشکیل یک کشور، نیاز به ایجاد دولت-ملت
[2] دارید. دولت-ملت هم اساس اش بر ناسیونالیسم[3] می باشد. ناسیونالیسمی که در یک محدوده جغرافیایی تعریف شده باشد[4]. که من آن را ناسیونالیسم خفیف می نامم. و یک سری منافع ملی در نتیجه این تعریف، ایجاد شوند. مشکل اینکه ما منافع ملی مان هنوز تعریف نشده هستند، به همین نکته بر می گردد که فکر ملی و نگاه ملی در بین ما اهوازی ها هنوز جا نیافتاده است.

علت نداشتن نگاه ملی

نداشتن دید ملی در احواز البته بی دلیل نیست. اتفاقا دلیل موجه و خوبی هم دارد. در آسیب شناسی فکر ملی در احواز با این نکته موجه می شویم که فکر ملی در احواز همواره با دیدگاه های منطقه ای و جهانی قوی ای روبرو بوده است که تاب مقاومت در مقابل آنان را نداشته است. ناسیونالیسم نوع ناصری، کمونیست جهانی، تفکر بعث و اسلام گرایی، چهار حرکتی بوده اند که همواره برای فکر ملی در اهواز یک رقیب به شمار می آمده و می آیند.
[5]

فکر اسلامی و جنگ جهاد

یکی از مثالهای مهمی را که می شود برای بررسی و مقایسه قدرت فکر اسلامی در مقابل فکر ملی استفاده کرد، جنگ جهاد می باشد.

جنگ جهاد در واقع پیروزی فکر اسلامی بر فکر ملی بود، چرا که فکر ملی می گفت که حالا بگذار انگلیسی ها بیایند و ما را جدا کنند، در دراز مدت این به نفع ما خواهد بود.

فکر مذهبی البته فرمانش دست حوزه نجف بود که حوزه نجف هم مه می دانیم، قرن هاست که فرمانش دست فارس ها می باشد. فکر مذهبی می گفت این بریتانیایی ها کافرینی هستند که به سرزمین مسلمانان هجوم آورده اند. در فکر اسلامی، عرب و فارس وجود ندارد. همه مسلمان هستند. همه برادر هستند.

نتیجه این شد که در جنگ مشهور جهاد سربازهای بریتانیایی را شکست دادیم تا سلطه فارس ها ادامه پیداکند!! این برتری فکر رقیب، یعنی فکر اسلامی بود که فکر ملی را کنار زد و مصالح ما قربانی احساسات دینی مان شد.

و این بسیار مهم است که ما به نقد واقعه جهاد بپردازیم. فقط تاریخ نگاری این واقعه کافی نیست. چون به نقد واقعه جهاد نپرداختیم، مشابه این مسایل در آستانه انقلاب 57 دوباره ظهور کرد. باید از تکرار سه باره آن جلوگیری کرد. و فقد با نقد است که می توان به این مطلب دست یافت.

فکر ناسیونالیسم نوع ناصری

اینکه ما ملت عرب یک ملت هستیم و از این ور اقیانوس تا آن ور اقیانوس باید به داد هم برسیم، البته رقیب بسیار قدرتمند دیگری برای فکر ملی در احواز بود. در دهه شصت میلادی، فکر ملی احوازی نمی توانست توجیه کند که چرا اهواز مهمتر از فلسطین است. برتری فکر ناسیونالیسم عربی و ناصری را تا همین دوران ما نیز می توان مشاهده کرد.

شاید شما هم مثل من به کسانی برخورده باشید که به شما گفته باشند که" قضیه فلسطین بر قضیه احواز ارجح است، یعنی تا فلسطین به جایی نرسد ما اصولا نباید کاری بکنیم" یا "اگر اسراییل به ایران حمله کند به ایران می رویم و در کنار فارس ها با اسراییل خواهیم جنگید چون فلسطین مهمتر است" اینها همه قدرت فکر ناسیونالیسم عربی است که باز موجب عدم توسعه فکر ملی شده اند و جلوی ایجاد تعریف منافع ملی را برای ما عربستانی ها گرفته اند.

فکر کمونیست

فکر کمونیستی در دهه های پیش از فروپاشی اتحاد شوروی جولان دار میدان بود. شما اگر می خواستید فعالیت سیاسی بکنید نمی توانستید از کنار فکر کمونیسم به راحتی رد بشوید. جاذبه شعارهای کمونیستی به راحتی فکر ملی در اهواز را کنار زد. در جهان کمونیست فارس و عرب انسان بودند و تفکر ناسیونالیسم یک فکر ارتجاعی بود.

آقایی اهوازی، بازمانده از دوران جنگ سرد، به من می گفت که " ما چرا سر خطوط قرمز روی نقشه که به آنها می گویند حدود جغرافیایی، با فارس ها کشمکش کنیم، ما که همه برادر هستیم و همه انسان هستیم و اصولا مرز در جهان چه معنایی دارد؟" خب شما با این اتوپیا و ایده الیست ذهنی چه کار می توانید بکنید؟ با این نگاه می توانید منافع ملی را تعریف کنید؟ دقیقا امکان ناپدیر می باشد. شاید شنیده باشید که می گویند " خوب باید نفت را با بقیه تقسیم کرد، می خواهید مردم اصفهان از گرسنگی بمیرند" نتیجه این شد که افکار فدرالیسم مطرح شد.

ایدئولوژی بعثی و قرارداد الجزایر

تفکر بعثی در واقع ناسیونالیسم سوسیالیست نوع عربی می باشد، با مایه هایی از اسلام. که در نهایت مانند سلف آلمانی خود به ماوت هاوزن، داخائو، آشویتس و انفال و حلبچه رسید.

یکی دیگر از خنجرهایی که حرکت احواز از پشت سر خورد، قرار داد الجزایر بود بین شاه سوپر شوینیست ایران و رژیم بعث عراق. رژیم عراق احوازی ها را فروخت و دفترهای اهوازی ها را بست. بسیاری مجبور به فرار از عراق شدند. بعد از این واقعه حداقل چیزی که توقع می رفت این بود که فکر ملی ایجاد شود ولی ما عربستانی ها بازهم درس نگرفتیم و هنوز هم که هنوز است عده زیادی از ما تحت تاثیر چنین شعارهایی هستیم. هنوز هم عده ای هستند که حتی قرار داد الجزایر را توجیه می کنند!! تعجب نکنید. ریشه همه این نوع تفکرات ایدئولوژی های برتر است که فکر ملی را از احواز کنار زده اند.

تحول دادن احوازی ها توسط رژیم بعث سوریه

نمونه جدید از خدمات درخشان حزب بعث( اینبار در سوریه)، به ملت عربستان، تحویل اهوازی ها به شکل دست بسته به رژیم ایران بود. اهوازی هایی که اسم شان در دفتر سازمان ملل هم ثبت شده بود. این حرکت حزب بعث هم متاسفانه موجب بیداری بسیاری از دوستان اهوازی ما نشد.

معلوم نیست بعثی ها چند بار دیگر باید ما اهوازی ها را بفروشند، تا شاید تلنگری به ما زده بشود که" ای بابا!! دنیا بر اساس منافع ملی می چرخد و ما هم مثل بقیه می بایست فکر ملی داشته باشیم"

جمع بندی

مجموعه فکرهای اسلامی، بعثی، کمونیستی و ناسیونالیسم ناصری، که با وجود افتراقاتشان، در یک نکته مشترک هستند و آن این است که "رقیب جدی فکر ملی در حوزه جغرافیایی محدود" هستند، موجب شده است که فکر ملی در اهواز رشد نکند و دارای دیدگاه ملی نشویم و ما به سلاح ملی مسلح نشویم. سلاح ملی در اینجا ایمان به یک مجموعه منافع ملی می باشد.

اهمیت داشتن فکر ملی

بدون فکر ملی و ناسیونالیستی تشکیل یک کشور محال است. تاریخ علوم سیاسی گواه این مطلب است که هیچ کشوری بدون فکر ناسیونالیستی تشکیل نشده است. و دقیقا زمانی کشورها و اتحادیه ها فرو پاشیده اند که تفکر ناسیونالیسم در آن کشورها ضعیف شده باشد.

تفکر ناسیونالیسم هم رابطه مهمی با نژاد و یا فرهنگ خاص دارد. دلیلی اینکه در نقشه جهان بریتانیایی هست، فرانسه ای هست و آلمان و ایتالیایی وجود دارند، به دلیل داشتن نژادی خاص و یا دستکم فرهنگی متمایز می باشد.

اگر تفاوت های نژادی و فرهنگی نبود، حدودی و مرزی وجود نداشت. ولی این تفاوت ها وجود دارند و نادیده گرفتن شان به خسارت های عظیمی می انجامد. نادیده گرفتن این تفاوت ها موجب رنج انسان ها می شود.

فکر ملی چه می گوید؟

فکر ملی می گوید این درست است که ما عرب هستیم و جزوی از باقی عرب ها هستیم و مسایل فرهنگی و خونی و غیره ما را به هم پیوندی ابدی داده است، ولی ما در چارچوب جغرافیایی خاص خود زندگی می کنیم. برای ما ملت اهواز در اولویت هستند
[6].

این درست است که ما با ملت فلسطین همدردی می کنیم، ولی مسایل اهواز بر فلسطین ارجحیت دارد.

این درست که ما انسان ها همه برابر هستیم، ولی خاک و سرزمین اهواز، حقوق ملت اهواز هستند. حفظ فرهنگ عربی احواز برای ما مهم می باشد. فرهنگ عربی اهواز برای ما یک ارزش است.

بنابر این ما منافع ملی خاص خودمان را داریم. و براساس این منافع ملی است که استراتژی خود را مطرح می کنیم و بر طبق این منافع است که حرکت می کنیم.

و مظلومیت

فکر ملی در احواز، مثل یک دختر زیبایی بوده است که چهار بار به شکل اجباری شوهر کرده است. هربار زیر مشت و لگد قرار گرفته و اجازه صحبت کردن نداشته است. هر بار که از ظلم فارس ها حرف زده، صدایش ناشنیده باقی مانده است. یکبار به اسم دین و خدا، بار بعد به اسم امت عربی و یکی دوبار بار هم برای جامعه انسانی قربانی شده است.

تمام این ازدواج ها به شکست انجامیده است. بر ماست که یک جوان جدید برای این دختر زیبا پیدا کنیم. به عبارت دیگر ما بسیار نیازمند یک فکر جدید هستیم که موجب اتحاد شود، بتواند ما را از تکرار گذشته حفظ نماید و بتوانیم براساس آن منافع ملی خود را تعریف بکنیم.

پیشبینی خود من این است، که فکر ملی به سرعت رشد خواهد کرد. مناطقی مانند اهواز برای فکر ملی جای بسیار دارند. من در مقاله های آینده پیشنهاد خود را در مورد برون رفت از این بن بست ارائه خواهم داد.




منابع


[1]
با فکر ملی فارس ها و ایران و جبهه ملی و غیره اشتباه نشود.
[2]
http://en.wikipedia.org/wiki/Nation-State

[3]
http://en.wikipedia.org/wiki/Nationalism

[4]
Hobsbawm, Eric J. 1992. Nations and Nationalism Since 1780: Programme, Myth, Reality. 2nd ed. Cambridge University Press.
ISBN 0-521-43961-2.


[5]
عوامل دیگری همچون ساختار اجتماعی و قبیله ای را می توان به لیست فوق افزود. قصد این مقاله بررسی ایدئولوژی های رقیب می باشد.
[6]
Smith, Anthony D. 1986. The Ethnic Origins of Nations London: Basil Blackwell. pp 6–18.
ISBN 0-631-15205-9.

Wednesday 17 September 2008

الاندبندنت: الفلسطينيون يمارسون التعذيب بصورة منتظمة


عمر عبد العزيز بي بي سي - لندن

تناولت الصحف البريطانية الصادرة الثلاثاء العديد من الملفات في منطقة الشرق الأوسط من الأراضي الفلسطينية إلى الشأن الايراني وانفجارات اسطنبول، كما تناولت بالتحليل مقتل الخبير الكيميائي للقاعدة.
في صحيفة الاندبندنت نطالع تقريراً اخبارياً بعنوان "الفلسطينيون يمارسون التعذيب بصورة منتظمة".
وينقل دونالد ماكينتاير مراسل الصحيفة في القدس في تفاصيل التقرير عن منظمات معنية بحقوق الإنسان إن التعذيب يمارس بصورة منتظمة على الفلسطينيين الذين تعتقلهم الاجهزة الأمنية التابعة لحركة فتح في الضفة الغربية وكذلك الذين تعتقلهم حركة حماس في قطاع غزة.
وينقل المراسل عن منظمة الحق الفلسطينية المعنية بحقوق الانسان قولها "إن ما بين 20 إلى 30 في المئة من الأشخاص الذين يعتقلون بصورة عشوائية في الضفة والقطاع يعانون من الضرب المبرح والضرب بالسياط وإجبارهم على الوقوف أو الجلوس في أوضاع مؤلمة لساعات وغيرها من العقوبات المهينة".
وتضيف المنظمة أن ثلاثة أشخاص قد ماتوا في غزة وواحد مات في الضفة الغربية خلال الاعتقالات التي حدثت منذ سيطرة حركة حماس على غزة منذ أكثر من عام، وأن حوالي ألف شخص قد اعتقلوا بواسطة كل من فتح وحماس في الضفة والقطاع.
ويقول التقرير إن سلسلة الاعتقالات الأخيرة اعقبت مقتل خمسة مسلحين من حماس وطفلة تبلغ من العمر الخامسة يوم الجمعة الماضي.
ويقول مراسل الصحيفة في القدس إن تقريراً آخر سيترافق مع تقرير منظمة الحق الفلسطينية وتنشره غداً منظمة هيومان رايتس ووتش "مراقبة حقوق الإنسان"، والذي سيلقي الضوء على حالتين حدثتا في غزة تم فيهما اطلاق النار من مسافة قريبة على المعتقلين.
وينقل المراسل عن أحد الباحثين في منظمة هيومان رايتس ووتش قوله "إن على المجتمع الدولي الذي تعهد بتقديم 4 مليار جنيه استرليني للسلطة الفلسطينية التي يقودها الرئيس محمود عباس أن يتأكد من أن القوات الأمنية الخاصة بتلك السلطة لا تستخدم التعذيب وتحترم حقوق الإنسان". عرض مغر
وحول الشأن الايراني كتب جورج مونبويت في صحيفة الجارديان الصادرة الثلاثاء مقالاً تحليلياً حول الأزمة النووية بين إيران والدول الغربية.
ويرى الكاتب أن عرض مجلس الأمن لإيران عرض جيد بالنسبة لطهران لأنها إذا أوقفت تخصيب اليورانيوم ستكون مؤهلة للحصول على امدادات قانونية ومضمونة من الوقود لانتاج الطاقة النووية إضافة إلى مساعدات لبناء مفاعل يعمل بالماء الخفيف ومساعدات خارجية ونقل للتقنية وبداية النهاية للعقوبات الاقتصادية المفروضة عليها.
ويدلل الكاتب على ما ذهب إليه بأن الولايات المتحدة تبدو -كما يقول- مستعدة لأول مرة منذ الثورة الإسلامية في إيران لافتتاح مكتب تمثيل دبلوماسي في طهران، لكنه يرى أن الجانب الإيراني في المقابل اتخذ موقفاً متعنتاً في جنيف قبل عشرة أيام.
ويقول الكاتب إن الكلمات التي القاها كل من رئيس الوزراء البريطاني جوردون براون والمرشح الديمقراطي لانتخابات الرئاسة الأمريكية باراك أوباما في اسرائيل مؤخراً غير مبررة، ولكن بالمقابل يرى مونبويت أن الحجج التي يسوقها معارضو الحرب على إيران غير مبررة كذلك.
ويقول الكاتب إن التقرير الأخير الذي أصدرته الوكالة الدولية للطاقة الذرية لم يجد دليلاً على تحويل مواد قابلة للانشطار من مخزون إيران، لكن التقرير كذلك أثار تساؤلات مهمة حول بعض الوثائق التي يبدو أنها بحوث حول صناعة القنابل والتي قالت إيران إنها مزورة.
ويواصل الكاتب تحليله بالقول "ليس هناك ما يدعو لتصديق الرئيس الإيراني أحمدي نجاد من أن برنامج بلاده النووي هو للأغراض السلمية فقط، وليس هناك أيضاً ما يدعو لتصديق القصص الخيالية التي يسوقها المعترضون على برنامج إيران النووي". فوضى سياسية
ومن ناحية أخرى تابعت مراسلة التايمز في تركيا سونا ارديم كلمة لرئيس الوزراء رجب طيب أردوجان والاجواء التي سادت البلاد عقب تفجيرات أول أمس.
وتنقل الكاتبة عن أردوجان قوله "اليوم يوم للوحدة والتلاحم، كلما دعمنا بعضنا البعض كلما حققنا النجاح كأمة" وذلك خلال مراسم تشييع القتلى الذين سقطوا في الانفجارين.
وتقول الكاتبة إن تركيا تعرضت لهذه التفجيرات في وقت تمر فيه البلاد بفوضى سياسية، وتفسر ما ذهبت إليه من أن يوم الجمعة الماضي
شهد إصدار احكام قضائية بحق 86 من القوميين المتعصبين في اتهامات تتعلق بحملة اغتيالات وأعمال إرهابية ومحاولة اشاعة الفوضى.
وتضيف مراسلة التايمز أن التفجيرات تزامنت كذلك مع بدء المحكمة الدستورية النظر في قضية حظر حزب العدالة والتنمية الحاكم على خلفية اتهامات بتبني انشطة موالية للنهج الإسلامي.
ويضيف التقرير الاخباري أنه لم تعلن جهة مسؤوليتها عن التفجيرين، كما تقول المراسلة إن التفجير الأول على ما يبدو قصد به محاولة جمع المارة في مكان الحدث ومن ثم القيام بالتفجير الثاني لايقاع أكبر قدر من الإصابات.
ويمضي التقرير للقول انه على الرغم من أن التقارير الأولية أشارت بأصابع الاتهام إلى حزب العمال الكردستاني إلا أن الحزب -الذي يستهدف عادة أهدافاً عسكرية في المناطق الريفية- أنكر قيامه بالعملية وأدانها. هجوم أمريكي محتمل
وحول آخر تطورات الحرب على الارهاب أوردت الديلي تلجراف تقريراً لمراسلها في واشنطن حول اغتيال الخبير الكميائي للقاعدة مدحت مرسي السيد عمر.
ويقول مراسل الصحيفة في واشنطن إن الانشطة التي قام بها مدحت مرسي عمر دفعت الولايات المتحدة لرصد مبلغ خمسة ملايين دولار للتخلص منه.
ويقول الكس سبليوس إن المخاوف تتزايد الآن في باكستان من هجوم أمريكي محتمل على منطقة القبائل الحدودية مع افغانستان، حيث كانت القوات الأمريكية قد صعدت من هجماتها على أهداف محتملة للقاعدة وحركة طالبان خلال العام الحالي.
ويرى سبليوس إن هذه التطورات الأخيرة جعلت من باكستان قضية أساسية في حملة الانتخابات الأمريكية بعد أن قال المرشح الديمقراطي للرئاسة باراك أوباما إن على أمريكا التركيز أكثر على مناطق القبائل غير المستقرة بين البلدين. مقتل العروس
وفي قضية بريطانية نقلت غالبية الصحف البريطانية خبر مقتل طبيبة بريطانية شابة واصابة زوجها اصابة بالغة عندما اقتحم شخص مسكنهما في جزيرة انتجوا الكاريبية.
وتنقل صحيفة الاندبندنت تفاصيل الخبر حيث دخل رجل مسلح صباح الأحد إلى فيلا كاثرين وبنيامين البالغين من العمر 31 عاماً، وبعدها سمع نزلاء المنتجع المقيمون في الغرف القريبة صوت صراخ صادر من غرفتهما.
وعندما وصل بعض النزلاء إلى الغرفة وجدوا كاثرين تعاني من جرح كبير في رأسها بينما يتألم زوجها من اصابة في عنقه.

Tuesday 16 September 2008

دراسة: استفحال ظاهرة التحرش الجنسي في مصر





أظهرت إحصائيات أن اكثر من ثلثي الرجال في مصر يقرون بارتكابهم ممارسات التحرش الجنسي ضد نساء، وإن الغالبية منهم تلقي باللوم على المرأة في ذلك
.
جاء ذلك في دراسة أجراها المركز المصري لحقوق المرأة واطلق عليها اسم "غيوم في سماء مصر"، وشملت عينة من ألفي رجل وامرأة
مصريين و109 امرأة أجنبية.
وجاء في الدراسة التي أعلن عنها المركز الخميس خلال مؤتمر صحفي عقد في القاهرة إن الغالبية العظمى من المصريين يعتقدون أن عدد حالات التحرش الجنسي يتزايد، بسبب تفاقم الوضع الاقتصادي وعدم التعمق في القيم الدينية.
وهذه الدراسة هي الثانية التي يصدرها المركز وتعد استكمالا للمرحلة الثالثة من عمل المركز في حملة "شارع آمن للجميع"، والتي تبناها منذ عام 2005 كما يقول موقعه الالكتروني.
وبلغت نسبة الرجال الذين اعترفوا بارتكابهم التحرش الجنسي 62%، بينما بلغت نسبة النساء اللواتي قلن إنهن تعرضن لهذه الممارسات 83% نصفهن قلن إن ذلك يحدث يوميا.
الخوف من الابلاغ
وياخذ شكل التحرش الجنسي في مصر، التي تجتذب الملايين من السياح الأجانب، بشكل عام ملامسة النساء، والتلفظ بعبارات إباحية، وقيام رجال بكشف أعضائهم الخاصة للنساء.
واحيانا يمارس هذا السلوك في مصر في الشوارع أو وسائل النقل العامة، بالإضافة إلى الأماكن السياحية أو المعاهد التعليمية الأجنبية.
وقد يكون لهذا السلوك عواقب وخيمة على السياحة في مصر والتي تشكل مصدرا رئيسيا من مصادر الدخل القومي في البلاد.
ولم تزد نسبة النساء اللواتي قمن بالتبليغ عن محنتهن للشرطة عن 2.4%، وذلك لأنهن لا يرون جدوى في ذلك، أو يخشين من ايذاء سمعتهن كما تقول الدراسة.
وقالت الدراسة "إن معظم النساء لم يفعلن شيئا حين تعرضن للتحرش الجنسي" مضيفة أن معظم النساء المصريات يعتقدن أن عليهن عدم فتح الموضوع أبدا.
وألقى 53% من الرجال باللوم على المرأة لأنها تستدعي هذا السلوك، فهي تستمتع به ، أو ترتدي ملابس غير محتشمة. وتوافق بعض
النساء الرجال في هذا الرأي.
ويرى هؤلاء أن على المرأة أن تلزم منزلها بحلول الثامنة مساء.
ووجدت الدراسة أن معظم النساء اللواتي ذكرن أنهن تعرضن للتحرش قلن إنهن كن يرتدين ملابس محافظة، وإن غالبيتهن ترتدين الزي الإسلامي.

Sunday 14 September 2008

دیدار با وزارت خارجه آمریکا

رضا وشاحی

2008-09-14

در تاریخ 29 ام آگوست با نماینده وزارت خارجه آمریکا در لندن دیدار کردم. دیدار در مورد مسایل مختلف مربوط به ایران بود. همچنین چگونگی حل مشکلات بررسی شد. در مورد وضعیت حقوق بشر ملت ها، خصوصا احواز تبادل نظر شد.

دیدار در فضایی بسیار دوستانه شکل گرفت و بسیار موفقیت آمیز بود.

ایالات متحده آمریکا نسبت به مسایل حقوق بشر ملت ها در ایران همواره توجه خاصی نشان داده است. اصولا اگر بریتانیا و آمریکا پرونده حقوق بشر ایران را به چالش نگیرند، در این جهان پهناور کشور دیگری نخواهد بود که از ایران انتقاد کند.

من دیپلماسی و لابی کردن را از طرف ما اهوازی بسیار کم رنگ و ضعیف می بینم. این ضعف هم البته علت دارد و بی دلیل نیست. من در مقاله ای این مطلب را بررسی خواهم کرد.

Sunday 7 September 2008

نه عرب ایرانی هستیم و نه ایرانی عرب


رضا وشاحی

2008-09-07

یکی از بحث های زیربنایی موجود در بین دو طرز فکر طرفدار فدرالیسم و طرفدار استقلال، بحث ایرانی عرب بودن و یا عرب ایرانی بودن می باشد. من در این مقاله سعی می کنم تعریفی از این مساله بدست بدهم.

ما کجایی هستیم؟

آیا ما عرب ایرانی هستیم؟ به این معنا که نه فقط حکومت ایران حقوق ما را رعایت می کند( که البته هیچگاه نکرده و نخواهد هم کرد)، بلکه به این معنا است که ما اصولا از بدو تاریخ جزو ایران بوده ایم؟ در اینصورت اشغال 1925 چه می شود؟

آیا ما ایرانی عرب هستیم یعنی اینکه یک هویت ایرانی داریم و جزو ایران بوده ایم و در عین حال یا اصولمان عربی است و یا زبان و فرهنگمان در عین مجاورت با مناطق عربی تغییر یافته است؟

واقعیت این است که هر دو تفسیر فوق در یک نکته مشترک هستند و آن این است که اشغال 1925 را نادیده می گیرند. گاهی می نویسند که ایران، اهواز را ضمیمه کرد. از نوشتن کلمه اشغال به اشکال مختلف پرهیز می کنند. گریزی می زنند به کلمات حقوقی که شاید فرجی شود.

مشکل ما فقط تبعیض نیست، مشکل ما اشغال است

مشکل ما با فارس ها فقط مسایل تبعیض و شونیسم نیست. مشکل اصلی ما اشغال است. صورت مساله اهواز ساده است. اهواز در سال 1925 اشغال شد. قبل از آن مستقل بود. این تمام صورت مساله است.

ما نه عرب ایرانی هستیم و نه ایرانی عرب. ما ملتی عرب هستیم. ما ملتی هستیم که اشغال شده هستیم.

استدلالی ضعیف

عده ای که به تفسیر عرب ایرانی و ایرانی عرب باور دارند در استدلال خود می گویند که شیخ خزعل مدال های رضا شاه و یا قاجار را بر سینه می زد. شیخ خزعل پرچم ایران را بر سر ساختمانی نصب کرده بود و غیره.

در جواب باید گفت که این رسم است که سلاطین و شیخ ها مدال های متعدد به روئسای مختلف اهدا می کنند و هدیه هم می گیرند. شما به کاخ باکینگهام پالاس در لندن بروید و این نشانه های اهدایی شده به ملکه الیزابت دوم را مشاهده کنید. آیا این به این معناست که ملکه بریتانیا دست نشانده فلان کشور است؟ اکثر این مدالها هم نشانه های دوستی هستند که گیرنده بر حسب احترام موظف است چند باری آن را به سینه بزند.

در مورد پرچم هم باید گفت که هر سفارت و هم وابسته مطبوعاتی و سازمان بین المللی طبعا پرچم خود را نصب می کند. براساس روایت یک جهانگرد انگلیسی در محمره هم، پرچم های زیادی از کشورهای مختلفی برساختمان های مختلفی دیده می شد. که طبیعی است. خنده دار است این استدلال ها.

دلیل دیگری که مطرح میشود این است که خوب شناسنامه ما ایرانی است. مدارک بین المللی ما به ما می گوید که اهواز جزوی از ایران است. پس ما ایرانی عرب یا عرب ایرانی هستیم.

جواب به این استدلال این است که بله به شکل فعلی، اهواز متاسفانه در نقشه بین المللی به شکل مستقل نیست. احواز در سازمان ملل کرسی ندارد. ولی هیچکدام هم ابدی نیست. این به معنا نیست که چون شناسنامه ایرانی به من تحمیل شده است من هم دیگر باید همه چیز را بپذیرم و بنشینم. این دلیل نمی شود که من هویت تحمیلی اشغالگر فارس را بپذیرم.

در نقشه اروپا دو دهه بیش بسیاری کشورها اصولا وجود نداشتند. ولی امروز وجود دارند. تخمینی هست که می گویند تعداد کشورهای جهان در ظرف یکصد سال آینده شاید نزدیک به دوبرابر هم بشود.

کمونیست های اهوازی

کمونیست های اهوازی می گویند خوب شمال عراق هم حق دارد تجزیه بشود چون قوم کرد در آنجا هست. جنوب مغرب(پولیساریو) هم حق دارد که تجزیه شود چون ملتی جدا هستند. با استقلال جنوب سودان هم موافق هستند ولی وقتی قضیه به اهواز می رسد می گویند احواز باید جزوی از ایران باشد!!! و این شگفت آور است.

تاثیر چپ فارس بر چپ اهوازی این بود که نخبه ما را به نحوی پرورش داد که مدافع منافع خودش بشود. شاید هم اصلا چنین قصدی نداشت، ولی بهرحال نتیجه یکی است. اینقدر چپ ها گفتند که فکر ملی و ناسیونالیسم ارتجاعی و عقب مانده است که بالاخره تاثیر خود را کرد.

ریشه دیگر ماجرا یاس است

اینکه چون نه دهه است که ما اشغال شده ایم نمی بایست در ایمان ما خللی وارد کند.

ملت های دیگری بسیار بیشتر از ما در اشغال بوده اند، بسیار بیشتر از ما هم رنج کشیدند ولی چون ایمان خود را از دست ندادند و چون یاس و ناامیدی را در وجود خود راه ندادند به تفسیرهای این چنینی نرسیدند. و در نهایت حق خود را از استعمارگر و اشغالگری که خاکشان را تصرف کرده بود، باز پس گرفتند.

نباید بعلت اینکه ما در اشغال هستیم، ذره ای و قدمی از هویت عربی- احوازی خود کوتاه بیاییم. درست است که تحت فشار و ظلم وستم از هر جهت و از هر لحاظ هستیم و فارس ها دیگر بلایی نمانده است که سرملتمان نیاورده باشند، ولی نباید یاس را در خود راه بدهیم.

بهرحال دنیا چنین نخواهد ماند. روزی ما به حقوقمان خواهیم رسید.

نباید ناامید شد.



Friday 5 September 2008

الجذور التاريخية لمشكلة دارفور


كانت دارفور( وتعنى ديار الفور نسبة إلى القبيلة الرئيسية التى تعيش فيها) سلطنة مستقلة عن السودان بحدوده التى تشكلت عام 1821 على يد محمد على باشا والى ممصر إبان االإمبراطورية العثمانية التى ثار عليها محمد أحمد المهدى عام 1881 ليبسط سيطرته على السودان عام 1885 بعد إغتيال الجنرال غوردون حاكم السودان وقتئذ.

و اندثرت الدولة المهدوية فى السودان بعد إنتصار القوات البريطانية بقيادة كتشنر فى معركة أمدرمان عام 1898التى جاءت لهذا الهدف وللسيطرة على منابع النيل وحرمان القوى الإستعمارية الأوربية الأخرى من ذلك.

وتمكنت بريطانيا بعد عام من ذلك التاريخ من إقناع مصر بتحمل تكاليف حكم السودان ووقعت معها إتفاقية الحكم الثنائى للسودان التى كانت لبريطانيا اليد العليا فيها.

عند إندلاع الحرب العالمية الأولى دخلت بريطانيا فى حرب ضد تركيا التى كانت تشاركها من الناحية النظرية حكم السودان.

ونادى السلطان العثمانى وقتها بالجهاد ضد البريطانيين فى فتوى صدرت فى 11 فبراير/شباط 1914 .

ووجدت تلك الفتوى هوى فى نفوس المسلمين من ناحية عامة واستجاب لها السلطان على دينار الذى كان يحكم سلطنة دارفور وقتذاك ، فقامت بريطانيا بالقضاء على حكمه وضمت دارفور رسميا للسودان عام 1916.

جذور الصراع

تقطن إقليم دارفور قبائل عربية وأخري إفريقية تتحدث إلى جانب العربية لغاتها الخاصة ويقدر عدد القبائل التى تقطن الإقليم بحوالى مئة.
ويبلغ عدد سكان الإقليم الذى تفوق مساحته مساحة فرنسا حوالى ستة ملايين نسمة. ومن أشهر القبائل الإفريقية الفور والزغاوة و المساليت والبرتى والتاما والبرحق والفلاتة أما القبائل العربية فتشمل الرزيقات والتعايشة والمسيرية وبنى هلبة والمعاليا والسلامات و الحوامدة والمهيرية والترجم.

يعتبر الإقليم إلى جانب إقليم كردفان المجاور المنطقة الرئيسية لإنتاج خمس إنتاج الصمغ العربى فى العالم كما يوجد به نحاس ويورانيوم و مخزون نفطى واعد.

ولكن من الناحية التاريخية وحتى اليوم كانت القبائل العربية التى تعيش فى حالة تنقل تمارس الرعى بينما كانت جل القبائل الإفريقية مستقرة وتمارس الزراعة

وكانت القبائل الإفريقية تسمح للقبائل العربية ومواشيها بدخول أراضيها فى تبادل للمنافع حيث تساهم الحيوانات فى تخصيب الأرض الزراعية فى الفترة من ديسمبر / كانون الأول وحتى أبريل/ نيسان أو مايو / أيار حين يبدأ موسم الأمطار ليعود بعده الرعاة بماشيتهم إلى
مناطق الرعى الطبيعية .

العامل البيئي
وكان العامل الأول الذى أدى إلى النزاع بين الطرفين هو الجفاف و التصحر حيث تضطر القبائل الإفريقية إلى الدفاع عن أرضها عندما يحاول الرعاة اللجوء إلى المناطق المخضرة هربا من الجفاف والتصحر. وظلت هذه النزاعات تندلع فى أوقات الجفاف والجدب الشديدة منذ خمسينات القرن الماضى ، ولكن العلاقة كانت دائما تعود إلى وتيرتها السابقة من سلام ووئام وتبادل للمنافع بعدأن يحسم الخلافات زعماء العشائر من الطرفين و لم يخرج النزاع من هذه الدائرة الضيقة.

فما هى العوامل الأخرى التى أدت إلى تفجر النزاع إلى الدرجة الخطيرة التى وصل إليها فى الآونة الأخيرة؟

ويعتقد المراقبون أن النزاع فى صورته الحالية لايمكن أن يصنف فى إطاره القبلي فقط ، كما لايمكن بالقدر ذاته تحميل الحكومة الحالية مسؤوليته الكاملة فهو صراع معقد تتداخل فيه العوامل البيئية والعرقية من ناحية و السياسية و الإقتصادية الداخلية والخارجية من ناحية أخرى .

أدى الجفاف والتصحر الذى حدث فى فترة الثمانينات إلى تفجر الصراع وزاد من تعقيداته إندلاع الحرب فى الجنوب إضافة إلى الحرب التشادية الليبية مما أدى إلى تدفق الأسلحة إلى الإقليم وتدريب المقاتلين من الجانبين.

أسباب إقتصادية وتنموية
وأدت السياسة الإقتصادية التى بدأت بتشجيع من صندوق النقد الدولى إلى تصدير الإنتاج الزراعى الغذائى فى أواخر سنى حكم جعفر محمد نميرى و المجاعات فى أيام القحط والجفاف إلى إنهيار العلاقة الحميمة بين المزاعين والرعاة ، حيث كان المزارعون يمنعون الرعاة من دخول مزارعهم و يتخذون إجراءات من قبيل قفل الآبار و حرق القصب المتبقى فى نهاية موسم الحصاد الذى كانت تقتات عليه ماشية الرعاة.
مما يجدر ذكره أن القطن كان السلعة الرئيسية التى يعتمد السودان عليها فى دخله القومى ولكن وبعد أن بدأ سعره يتراجع فى الأسواق العالمية، بدأت صادرات اللحوم من السودان تنافسه تدريجيا حتى أن دخل البلاد من عائدات تصدير الماشية فاق عائداتها من القطن لأول مرة عام خمسة وثمانين.

ولهذا السبب الإقتصادى البحت هناك من يرجع وقوف حكومة الصادق ا لمهدى 85- 89 والحكومة الحالية التى أطاحت به فى إنقلاب عسكرى إلى جانب الرعاة العرب على حساب المزارعين الأفارقة فى دارفور، رغم أن هناك عوامل أخرى.
فبالنسبة للصادق المهدى كانت القبائل العربية فى دارفور تصوت لصالح حزب الأمة الذى يتزعمه حيث فاز أربعة وثلاثون من نواب حزبه فى البرلمان فى دوائر إنتخابية فى دارفور، فضلا عن أن أنه إستنقرها للقتال إلى جانب الجيش فى الحرب فى الجنوب ضد الحركة الشعبية بزعامة جون غارانغ ، وتم تكوين نواة ميليشيات الدفاع الشعبى فى عهده والتى توسعت فيما بعد على ايدى الحكومة الحالية.
فى الوقت ذاته ومنذ نهاية السبعينات ونتيجة لعزلة دارفور التى لايربطها حتى الآن طريق معبد ببقية أرجاء البلاد إزدادت ظاهرة النهب المسلح التى تقول القبائل العربية إنها كانت تستهدف أنعامها فبدأت القبائل العربية تستفيد من التدريب العسكرى ومن تدفق الأسحة إلى الإقليم فى الدفاع عن مواشيها فى الوقت ذاته إزدهرت عمليات تهريب السلع من و إلى الدول المجاورة.

وظل أبناء دارفور و منذ عهد بعيد يجأرون بالشكوى من خلو المنطقة من مشاريع التنمية وضعف الخدمات الصحية والتعليمية. أسباب سياسية عرقية

وهناك من يضيف عاملا آخر إلى أسباب وقوف الحكومة الحالية إلى جانب الرعاة إذ تمرد على الحكومة المهندس داود يحى بولاد ( وهو من أبناء الفور) الذى كان قياديا بارزا فى صفوف الحركة الإسلامية السياسية مذ كان طالبا فى جامعة الخرطوم ورئيسا لإتحاد طلابها.
وعزى عدم إسناد دور بارز له عندما إنتقلت الحركة الإسلامية إلى سدة الحكم إلى التفرقة العنصرية وتزامن ذلك مع إستقالة عدد من أبناء دارفور من عضوية الجبهة الإسلامية.

وإنضم بولاد عام 1990 إلى الحركة الشعبية بقيادة جون غارانغ التى وفرت له ولغيره من أبناء الفور و الزغاوة التدريب العسكرى فتبنوا طروحات غارانغ التى تطالب المركز فى الخرطوم بمنح الأطراف المهمشة نصيبها من السطة والثروة والتنمية .
وحينئذ بدأ الصراع يأخذ بعده السياسى العرقى حيث قاد بولاد تمردا ضد حكومة الجبهة الإسلامية التى كان ينتمى إليها وبعثت الحكومة عددا

من ضباط أمنها لإلقاء القبض عليه ونجحوا بالفعل فى إعتقاله بمساعدة مسلحين كان يطلق عليم إسم الجنجاويد. وقدم بولاد للمحاكمة فى دارفور وتم إعدامه.

وكانت تلك المرة الأولى التى تعرفت فيها الحكومة إلى الجنجاويد وقرر جهاز الأمن دعمهم رغم تحفظات الجيش من أن تصعب السيطرة عليهم فى وقت لاحق.حيث أصبحت هذه القوات تفوق فى بعض الأحيان فى عتادها القوات النظامية فى الإقليم.
وأدى القضاء على تمرد بولاد فى مهده إلى زوال الحركة التى تزعمها قبل أن تعود إلى الوجود مرة أخرى بعد سنوات وفى عام ألفين تحت اسم حركة تحرير السودان بينما أسس الإسلاميون من أبناء دارفور من المعارضين للحكومة السودانية فى العام نفسه حركة العدل والمساواة
وفى عام ألفين وثلاثة بدأت حركتا التمرد تشنان هجمات مشتركة على مراكز الشرطة والقوات المسلحة بلغت أوجها فى أبريل نيسان امن عام ألفين وثلاثة فى الهجوم الذى إستهدف مدينة الفاشر (كبرى مدن الإقليم وعاصمة ولاية شمال دافور) .
وبدأت حركتا التمرد ترفعان شعارات المظالم السياسية والإجتماعية و التنموية والإقتصادية ومؤخرا إتهامهم للحكومة بممارسة سياسة التطهير العرقى عبر ميليشيات الجنجويد التى إستعانت الحكومة بها فى قمع التمرد الأخير وما صاحبه من عمليات نزوح جماعية داخل الإقليم وإلى دولة تشاد المجاورة. تفجر الأزمة دوليا

أدت عمليات القتال بعد رفض الحكومة السودانية بداية الأمر التفاوض مع حركتى التمرد واللجوء إلى الحسم العسكرى إلى تفجير الأزمة

دوليا فجاءت تصريحات الأمين العام للأمم المتحدة بمناسبة الذكرى العاشرة لمذبحة رواندا بأن العالم لايمكن أن يقف مكتوف الأيدى حيال ما يجرى فى دارفور.

وتلتها زيارته إلى السودان التى تزامنت مع زيارة وزير الخارجية الأمريكى التى جاءت بعد قرار الكونغرس الأمريكى نتيجة ضغط الجماعات السوداء فى الولايات المتحدة بأن مايجرى فى دارافور يعتير عملية إبادة جماعية، رغم تحفظ الإدارة الأمريكية والإتحادين الأوربى والإفريقى على هذا الحكم. ثم صدر قرار مجلس الأمن الدولى فى الثلاثين من يوليو/ تموز الذى أمهل خلاله الحكومة السودانية ثلاثين يوما لإنهاء الإنتهاكات فى إقليم دارفور.

Thursday 4 September 2008

اميرقطردرتهران غرب رامتهم به سوء استفاده ازکشورهای منطقه علیه ایران کرد



شیخ خلیفه بن حمد آل ثانی امیر قطر امروز پنجشنبه 21 اوت 2008 به منظور گفتگو با مقامهای ایرانی وارد تهران شد .به گزارش خبرگزاریها به نقل از سایت دولت جمهوری اسلامی ایران آقای احمدی نژاد ضمن استقبال از میهمان قطری آخرین تحولات منطقه وروابط دو کشور را با وی مورد بحث وگفتگو قرار داده است .
سایت دولت ایران در گزارش خود گفته است که رییس جمهور ایران با ابراز خرسندي از توسعه بيش از پيش روابط دو کشور در زمينه هاي مختلف، همکاري هاي جمهوري اسلامي ايران و قطر را به نفع منطقه و جهان اسلام دانست. احمدي نژاد در ادامه اين ديدار، همکاري هاي مشترک و گفت و گو براي حل و فصل مسايل منطقه اي و بين المللي را مهم ارزيابي کرد و گفت: هنگامي که کشورهاي منطقه و ايران، تصميم به گفت و گو و مذاکره براي توسعه همکاري ها و تاکيد بر نقاط مشترک اتخاذ مي کنند، دشمنان ملت هاي منطقه از اين امر مأيوس مي شوند.

همچنین گزارش شده است که قطر قصد دارد با برگزاری نشستی مشترک اقدام به حل وفصل مسایل منطقه ای کند و احمدی نژاد ضمن استقبال از چنین ابتکار عملی خواستار صلح ،ثبات و امنیت برای منطقه شده است .چندی پیش کشورهای عربی شورای همکاری خلیج که قطر نیز در آن عضو می باشد با حمایت از دولت امارات متحده عربی گشایش دو دفتر دریایی توسط جمهوری اسلامی ایران در جزیره ابو موسی را محکوم کرده بودند وعبد الرحمان العطیه دبیر کل شورای همکاری با صدور بیانیه ای بر اماراتی بودن سه جزیره ابو موسی ،تنب بزرگ وتنب کوچک تاکیده کرده وگفت که ایران آنها را اشغال کرده است .
شیخ حمد در این دیدار روابط کشورش با ایران را دوستانه توصیف کرده وگفته است :" کشورهاي غربي با برخي بهانه جويي ها، خواستار سوءاستفاده از کشور هاي منطقه عليه ايران هستند اما همکاري هاي مشترک کشورهاي منطقه با يکديگر مي تواند تمام توطئه هاي دشمنان را خنثي کند.
گفتنی است که مهمترین پایگاههای نظامی امریکا در منطقه به نامهای "العُدید" و "السیلیه" در کشور قطر جای دارد و مقامهای ایرانی بار ها تهدید کرده اند درصورت حمله نظامی به کشورشان به مصدر حمله به شدت پاسخ خواهند