Monday 14 September 2009

ازدواج فامیلی از معایب فرهنگی ما عرب های اهوازی است

نقد معایب فرهنگی

رضاوشاحی

2009-09-14


یک آقایی از احواز صحبت می کرد و می گفت بالاخره موفق شده است که با دختر عمویش ازدواج کند!! من را در این فکر فرو برد که چرا حتی روشنفکر ترین جوان های عرب ما همچنان ازدواج های فامیلی را قبول می کنند؟ مگر هر کدام از ما در خانواده های خود نمونه هایی از این مشکلات را ندیده ایم؟ این فرهنگ اشتباه از کجا شروع شده است؟ این یک مشکل بزرگ ماست.

از نظر پزشکی ثابت شده است که ازدواج فامیلی موجب ایجاد انواع بیماری های شامل بیماری های ژنتیکی، خونی، عروقی شده می تواند شکل اندام را تغییر داده و موجب بیماری های صرع و غیره شود. حتی در برخی گزارش ها صحبت از ارتباط میان بعضی انواع سرطان و ازدواج های فامیل شده است. ازدواج های فامیلی موجب بسیاری ناهنجاری های اجتماعی می شود. متاسفانه در فرهنگ اهوازی ما این پدیده یعنی ازدواج فامیلی همچنان رواج دارد.

تعریف ازدواج فامیلی

ازدواجی که بین فامیل های نزدیک و یا حتی دور شکل می گیرد ازدواج فامیلی نام دارد. من به جای ازدواج فامیلی و غیر فامیلی از ازدواج درون قبیله ای و بیرون قبیله ای نام می برم. یعنی ازدواج فامیلی فقط به معنای ازدواج بین عموزاده ها و خاله زاده و دایی زاده ها و غیره نیست. ازدواجی که درون یک قبیله باشد هر چند هم که نسبت فامیلی نزدیکی هم به ظاهرا نداشته باشند، مردود است، چرا که بعلت تقارب ژنتیکی موجب ایجاد بیماری ها و ناهنجاری های اجتماعی می شود.

ازدواج فامیلی در غرب

جالب اینجاست که در غرب ازدواج فامیلی به طوری که بین ما رواج دارد ازدواج با محارم تلقی می شود. یعنی اینکه شما در غرب خیلی نادر است که ببینید پسر عمو و دختر عمو با هم ازدواج کنند. اصلا برای غربی ها عجیب است که کسی با فامیل خود ازدواج کند.

حداقل نسل جدید در غرب باید این را یاد بگیرند. خجالت آور است که کسی در غرب دختر فامیل خود را عقد کند و با خود به خارج بیاورد.

علت ازدواج فامیلی چیست؟

ازدواج فامیلی با یک مشکل بزرگ اجتماعی فرهنگی ما ارتباط دارد و این مشکل چیزی جز بافت قبیله ای نیست. ازدواج فامیلی نگهدارنده و توسعه دهنده فرهنگ قبیله ای است. و این از لحاظ سیاسی موجب شده است که ما همبستگی ملی نداشته باشیم به این شکل که وقتی ازدواج های درون قبیله ای شکل می گیرد این به عنوان یک ارزش مثبت تلقی می شود و ازدواج با بیرون قبیله به شکل یک پدیده منفی دیده می شود. و این شروع دیدگاه و تقسیم بندی خودی و غیر خودی است.

فرهنگ قبیله ای جهان را به شکل خودی و غیر خودی می بیند. شما معمولا در مراسم ازدواج های قبیله ای این را می شنوید که می گویند خب این دختر با فلان کس از قبیله اش ازدواج کرد و این بهتر از این است که با "غریبه" ازدواج کند!! این "غریبه" یا "غیر خودی" البته کسی نیست جز جوانی از قبیله دیگر!! و این رسوم غلط به همین شکل ادامه پیدا کرده اند.

در یک ملت قبیله بندی جایی ندارد و قبیله پاشنه آشیل حرکت های سیاسی ما هم هست. شما در پشت بسیاری از بحث های سیاسی می توانید مسایل قبیله ای را به خوبی ببنید. شما در انگلستان از کسی بپرسید آنگلو هستید و یا ساکسون، نمی داند و اهمیتی هم برایش ندارد. چرا که این هویت های قبیله ای حل شده اند و جای خود را به هویت های جدید داده اند.

اگر ما آرزو داریم که وضعیت احواز بهتر شود، اگر آرزو و باور داریم که یک ملت هستیم و استحقاق پیشرفت کردن را داریم می بایست با این پدیده بد مبارزه کنیم.

فرهنگ ازدواج فامیلی را می بایست تغییر داد

پدر و مادر های ما اشتباه کردند، ما دیگر این اشتباهات را تکرار نکنیم.

با این پدیده می بایست به انحاء مختلف مبارزه کرد. احزاب و سازمان های فرهنگی می توانند در این امر بسیار سهم داشته باشند و برای تغییر این فرهنگ جزوه، برنامه و مقاله و غیره منتشر کنند. و جای تاسف است که ما تاکنون چنین حرکتی را مشاهده نکرده ایم.

هیچ اشکالی ندارد که احزاب در مانیفست خود این مطلب را هم اشاره کنند که اعضای این حزب از ازدواج درون قبیله ای منع شده اند. و چرا نه؟ مگر احزاب برای تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی به سوی بهتر شدن تشکیل نمی شوند؟ مگر وطیفه احزاب روشنگری نیست.

با فرهنگ خرافاتی مرتبط با ازدواج درون قبیله ای می بایست مبارزه کرد. اینکه عقد دختر عمو و پسر عمو را در آسمان بسته اند را می بایست آگاهی داد که خرافاتی بیش نیست. این ها را معمولا پدر بزرگ ها می گویند. امان از این پدر بزرگ ها.

از لحاظ فردی کسانی که آگاهی دارند وظیفه دارند که به جوانان این آگاهی را برسانند و ازدواج درون قبیله ای را نهی کنند و ازدواج های بین قبیله های مختلف را تشویق کنند تا این مسایل روزی حل شود و تغییر کند. یک قدم مثبت می تواند ایجاد آشنایی بین جوانان از قبایل مختلف باشد.

مراسم ازدواجی را که به شکل فامیلی باشد را می بایست بایکوت کرد و در این این مراسم به نشانه اعتراض شرکت نکرد. باید جوانان را تشویق کرد که با جوانان دیگر از قبایل دیگر ازدواج کنند تا از شر این فرهنگ قبلیه ای رها شویم. بهترین روش البته آزاد گذاشتن جوانان است تا خود جفت مناسب خود را پیدا کنند. این قید و بندهای اجتماعی، این انبوه ممنوعیت تماس با جنس مخالف، این ممنوعیت بوسه و در آغوش کشیدن محبوب را می بایست تغییر داد.

با مبارزه با ازدواج فامیلی به چهار هدف زیر خواهیم رسید

هدف اول اینکه از انبوه بیماری ها جلوگیری خواهد شد و نسل های آینده را از این بیماری ها نجات خواهیم داد. و نسلی سالمتر خواهیم داشت. اصولا ادامه ازدواج درون قبیله ای موجب ضعیف شدن ژنتیکی می شود.

هدف دوم این است که با تغییر فرهنگ ازدواج درون قبیله ای، ریشه فرهنگ قبیله ای را خواهیم خشکاند. ریشه تغذیه فرهنگ قبیله ای همانا ازدواج های فامیلی است. ازدواج فامیلی روابط قبیله ای را مستحکم می کند. علت اینکه عرب های اهواز حتی در بخش شهرنشین همچنان فرهنگ قبیله ای را حفظ کرده اند را می بایست در این نکته جستجو کرد.
هدف سوم از میان بردن فرهنگ غلط ناموس پرستی و تعصبات جنون آمیز در مورد زنان است که این هم ریشه ازدواج های درون قبیله ای دارد. ازدواج درون قبیله ای نوعی جنون ناموس پرستی را گسترش داده است. و این موجب شده است که ما فرهنگ مدرن دوستی پسر و دختر را نداشته باشیم. یعنی جوانان ما از انتخاب طبیعی منع شده اند. و بسیار عجیب است که کسی نتواند جفت و همسر خود را که قرار است سالهای بسیار با وی سر کند را انتخاب نکند.

از لحاظ سلامت ازدواج هم ازدواج های درون قبیله ای موجب می شوند که مردها به شکل جنون آمیزی به زن های خود مشکوک باشند. ریشه بسیاری از طلاق ها و قتل های ناموسی و جفا بر زنان هم به این امر بر می گردد. چه بسیار زنانی که از این مشکلات رنج می برند و شکنجه می شوند. در فرهنگی که همه چیز مبروط به زنان تابو است، صد البته این تهمت ها همانند ابزار شکنجه عمل Text Colourمی کنند.

هدف چهارم از میان بردن پدیده زشت ازدواج های اجباری است. ازدواج اجلاری چیزی جز برده داری نیست. نگاه داشتن شجره نامه یک قبیله به بهای سرکوب آزادی دیگران. ازدواج های اجباری هم به نوعی با مسئله ازدواج های درون قبیله ای ربط دارند. یعنی اگر این فرهنگ ازدواج های درون قبیله را تغییر بدهیم. فرهنگ ازدواج های اجباری هم تغییر خواهند کرد. ثمره ازدواج های اجباری هم چیزی جز خانواده های در هم شکسته و نارضایی ها و بیماری های روانی زوجین نیست که همه این مشکلات را به کودکان خود منتقل می کنند و این کودکان معصوم با انواع مشکلات روحی و روانی در بزرگسالی دست در گریبان خواهند بود. چه بسیار زنان عرب اهوازی که در این ازدواج های اجباری شکنجه شدند، استعدادهایشان شکوفا نشد و هدر رفتند. دلم می سوزد از باغی که می سوزد.

پس فرهنگ ازدواج درون قبیله ای را تغییر دهیم تا راه برای حل بسیاری مشکلات دیگر هم فراهم شود.

Friday 11 September 2009

دیدار با وزارت خارجه آمریکا


در تاریخ 2009-09-04 با وزارت خارجه آمریکا در لندن دیدار کردم. در این دیدار مسایل مختلف نسبت به وضعیت حقوق بشر اقلیت های ایران مطرح شد.

دیدار بسیار موفقیت آمیز بود.

سازمان حقوق بشر اقلیت های ایران سازمانی است که برای دفاع از حقوق اقلیت ها در ایران شکل گرفته است.

Saturday 5 September 2009

اهواز را به مسایل دیگر گره نزدیم


رضا وشاحی

2009-09-05

مقدمه

یک آقایی اهوازی به من زنگ و گفت که حالش خوب نیست. گفتم چرا؟ گفت برای فلسطین. چرا دیده می شود عده ای به فلسطین ده ها برابر بیشتر از اهواز اهمیت می دهند؟ مگر ما حب الوطن نداریم؟ هر چند وقت جنگی در منطقه شکل بگیرد آیا ما هم می بایست پاپتی وسط بپریم؟ آیا مصالح ملی اصولا برای عده ای از ما اهمیت دارند و تعریف شده اند؟ چرا برای اهواز حالمان بد نمی شود؟ مگر ظلم و ستمی که توسط فارس ها می شود هزاران برابر بیشتر از بقیه جا ها نیست؟


در جنگ اخیر غزه هیچ چیز تازگی ندارد

در جنگ اخیر غزه نه تلفات مردمان غیر نظامی چیز جدیدی است و نه صلح موقت و یکطرفه ای که بعد از آن بوجود آمد. نمونه این جنگ های چند هفته ای و چند ماهه با تلفات غیر نظامی و مالی فراوان قبلا هم بین فلسطینی ها و اسراییلی ها روی داده است.

در درگیریهای صبرا و شتیلا، غانا، خان یونس، دیر یاسین و بسیاری دیگر، مشابه همین مسایل رخ داده است و وقایع اخیر کم و بیش تکرار همین مسایل هستند. سوال اینجاست که صلح با دوام بین فلسطینی ها و اسراییلی ها چه زمانی صورت خواهد گرفت؟ پاسخ این سوال برای بحثی که ما با به برخی اهواز ها که برای فلسطین پیراهن پاره می کنند داریم ، مهم می باشد.

با تمام محاسبات این معادله و فرمول بسیار پیچیده فلسطین، به نظر نمی رسد که به این زودی ها صلحی در کار باشد. دورنمای صلح بسیار دور و ضعیف است. این یعنی درگیری های دیگری در راه هستند.

اگر احتمال ضعیف بودن صلح بین فلسطین و اسراییل درست باشد، و تا سالها از صلح خبری نباشد، سوال اینجاست که منافع ملی اهوازی ما تا به کی می بایست قربانی مساله فلسطین و اسراییل شود؟ آن عده ای که مساله اهواز را به مساله فلسطین گره می زنند آیا می دانند که تا سالها ممکن است صلحی روی ندهد؟ پس تکلیف اهواز چه می شود؟ آیا مساله اهواز برای این دسته اصولا ارزشی دارد؟ یک آقای اهوازی به صراحت می گفت که اگر اسراییل با ایران جنگ کند از ایران دفاع خواهد کرد. تاسف آور است که کسانی اینگونه فکر می کنند و برای اهواز هم فعالیت می کنند.

نگاهی بکنید به تیتر عناوین بعضی وب سایت های اهواز در دوران درگیری غزه و مقایسه بکنید با تیترهای خبرگزاری های حکومت ایران. کم و بیش یکی است. چرا باید یکی باشد؟ پس فرق ما با آنان در چیست؟ ملا باید فرق بکنیم.

من در جلسه پالتاکی که توسط مجتمع مدنی در این مورد برگزار شده بود شرکت کردم. آدم با خودش فکر می کند که اگر یک درصد این دلسوزی ها به جای فلسطین برای اهواز صرف می شد ، ما به جایی رسیده بودیم.

اهواز را به مسایل دیگر گره نزنیم

ایدئولوژی انسان را کور می کند. بهتر است که ایدئولوژی و باید و نباید و مطلق گرایی را رها کرد و به جهان واقعی نسبیت قدم گذارد. مصالح اهوازی را در پرتو سیاست مدرن و روز دنیا تفسیر کرد و جلو رفت. دوران سیاست های فرمولی شده و کمونیستی پایان یافته است.

نکته جالب اینجاست که خود فلسطینی ها این امر را بسیار خوب دریافته اند و ایدئولوژی را کنار گذاشته اند.

در ابتدا فلسطینی ها از فاشیست ها حمایت کردند به امید اینکه نازی ها غرب را شکست بدهند و حقوق ایشان را باز پس بدهد. که نازیها شکست خوردند و شکستشان به متحد ایشان یعنی فلسطینی ها هم ضرر زد. ماجرای محمد امین الحسینی مفتی قدس معروف است. یاسر عرفات یکی از سربازان وی بود. او ( حاج امین الحسینی) حتی مسلمانان بوسنی را وارد هنگ های اس اس کرد. نتیجه این کارها نفرت شدید غرب از حرکت های فلسطینی بود. بعضی از حرکت ها مانند حماس همچنان با دادن سلام های نازی این راه زشت و اشتباه را همچنان ادامه می دهند که میراث باقی مانده از مفتی الحسینی است.

فلسطینی ها بعد فلسطینی ها به سراغ ناسیونالیست عربی رفتند که شاید به اصطلاح امت عربی کمکشان بکند. جنگ پشت جنگ و شکست پشت شکست. با هر شکست قلمرو فلسطینی ها کوچکتر شد. پان عربیست ها سرزمین فلسطین را باز پس نگرفتند که هیچ، حتی سوریه، مصر، لبنان و اردن هم بخشی از خاک خود را از دست دادند.

بعد و بهتر گفته شود همزمان، سراغ کمونیست ها رفتند. به امید اینکه کمونیست ها در جنگ سرد غرب را شکست خواهند داد و حقوق فلسطینی ها را بازخواهند گرداند. و چه محاسبه اشتباه بزرگی. اتحاد جماهیر شوروری هم شکست خورد و فلسطینی ها هم خسارت زیادی در این مساله دیدند. اگر اسراییل کشور بدی است که من چنین نمی پندارم، اصولا این اتحاد جماهیر شوروی و یا رهبر زحمتکشان جهان جناب استالین دیکتاتور و آدم کش مشهور بود که اسراییل را ایجاد نمود. و شگفتی اینجاست که آقایان کمونیست و چپ هیچگاه این مطلب را نمی گویند. و تازه دروغ هم می گویند و تاسیس اسراییل را به انگلستان و آمریکا نسبت می دهند.

فلسطینی ها بعد سراغ بعثی ها رفتند. آخرین اشتباه فلسطینی ها شاید همان حمایت همه جانبه از اشغال کویت توسط حکومت بعثی عراق در دوران صدام حسین بود. که فلسطینی ها مقیم کویت تاوان آن را پس دادند. و اصولا در کل منطقه خلیج فلسطینی ها به شکل مشکوک دیده شدند و بسیار خسارت دیدند.

البته اشتباه بسیار بزرگ فلسینی ها در هجوم به اردن بود که به آنان پناه داده بود و اجازه داده بود که در اردن حضور نظامی هم داشته باشند را هم نباید فراموش شود که فلسطینی ها با این عمل نشان دادند که نان می خوردند و نمکدان می شکنند.

البته تا الان هم جماعت حماس متحد ایران شده است و این اتحاد هم بسیار به فلسطینی ها ضرر زده است. به هر حال جریان اصلی تمام این سالها یعنی فتح به این نتیجه رسید که از مسایل ایدئولوژیک دوری کند و مسایل فلسطین را نه به مسایل کمونیست جهانی و نه مسایل پان عربیسم و غیره گره نزند. همین رویکرد به غرب در سالهای اخیر بود که گشایشی در این امور حاصل کرد و بحث تاسیس دو کشور در کنار هم را بیشتر دامن زد. بین دوری از جهاد گرایی و کمونیست و پان عربیسم و نزدیکی به غرب و در نتیجه بحث صلح شدت گرفتن رابطه مستقیمی وجود دارد.

این گره نزدن مساله اهواز را به مسایل دیگر را هم، ما اهوازی ها هم می بایست یاد بگیریم. باید یاد گرفت که قضیه اهواز را ساده در نظر گرفت و به مسایل دیگر گره نزد.

ساده است که بنشینیم و شعار بدهیم که مساله اهواز جزوی از مبارزه جهانی طبقه کارگر و یا امت عرب و یا اسلامی و غیره است. ولی ارزش مساله اهواز بسیار بیشتر از شعارهای است که شاید از لحاظ روانی برای شعار دهنده ارضا کننده باشند ولی در عمل سودی نداشته باشند.

برای اهواز می بایست ملی و وطنی فکر کنیم.