Friday 29 April 2011

تظاهرات در اهواز: دیدگاه های مختلف: تشویق خشونت، تشویق اعتراض و واکنش منفعل


رضا وشاحی

29.04.2011

در روز پانزدهم نیسان امسال مردم اهواز از گوشه و کنار و برای نشان دادن اعتراض خود به خیابان ها آمدند. تظاهرات به شکل بسیار گسترده ای منتشر شد. شعار ها هم در مورد استقلال و آزادی برای احواز بود. تظاهرات نه شیعه بود و نه سنی. تظاهراتی ملی اهوازی بود. حکومت ایران مانند همیشه متاسفانه به سرکوب مردم عرب اهواز پرداخت. و بار دیگر چهره خونین خویش را آشکار نمود.  نوشته زیر تحلیلی است بر موضع گیری های سیاسی گروه های سیاسی در خارج از احواز. در تظاهرات اخیر گروه های سیاسی اهوازی در خارج به سه قسمت تقسیم شده بودند.

قسمت اول تشویق به خشونت:
 عده ای از فعالین سیاسی احوازی واقعا تظاهرات مسالمت آمیز را نه می فهمند و نه باور دارند. برای این عده به خیابان آمدن تشویق به و قتل و درگیری فیزیکی و خشونت نشان دهنده اعتراض است. برخی از اعضای این جریان بسیار مشکوک هستند، یا حداقل احمق هستند، برای اینکهمگر نمی دانند که  حکومت ایران همواره سعی دارد که تظاهرکنندگان را آشوب گر و تروریست جلوه کند تا سرکوب ها را توجیه کند؟ اینها  البته اقلیتی بسیار معدود و غیر متشکل بودند.

وزارت اطلاعات هم یک خبر دروغ درگیری مسلحانه را در خبرگزاری های حکومتی منتشر کرد تا حرکت مسالمت آمیز مردم اهواز را خشونت آمیز جلوه دهد و خشونت حکومت را موجه نماید. که البته این خبر را کسی جدی نگرفت و همه با کارهای وزارت اطلاعات سید علی آشنا هستند.

برای این عده که خشونت را ترویج می کنند، عرب بودن یعنی خشونت و نمی خواهند قبول کنند که انسان مدرن و شهری لطیف است. و عرب هم لطیف است و اصولا خشونت با جسم و روان انسان منافات دارد . عصبیت و فریاد زدن برایشان یک ارزش است. من با کل این جماعت مخالف هستم.

یکی از این آقایان در فیس بوک نوشته بود که احوازی ها به فارس ها فنون قتال را در معرکه نشان می دهند! دیگری اما تصور می کند که با یک تظاهرات گسترده براحتی می توان برای احواز استقلال آورد. یکی نیست بگوید ترویج خشونت چه نفعی برای ما دارد. و ساده انگاری قضایا به ما هیچ کمکی نکند. خوب قبیله ای بودن همین است.

فرق انسان شهری و قبیله ای یکی هم این است که انسان شهری و متمدن تظاهرات مسالمت آمیز می خواهد و انسان قبیله ای قتل و خشونت و کشتن چند سرباز نیروی انتظامی را پیروزی می داند! انسان عرب اهوازی شهری به دنبال رساندن صدای اعتراض ملت عرب اهواز به گوش جهان است و انسان قبیله ای به دنبال افزایش آمار تلفات از دو طرف است. و خواهان ایجاد امت شهید پرور است.

هشدار
نقطه آمال این عده هم که ترویج خشونت می کنند، ایجاد بمب گذاری های انتحاری به رسم حماس و القاعده و حزب الله است. که ما باید به شدت با این امر مبارزه کنیم و از تبدیل این خشونت های سیاسی به یک فرهنگ خودکشی سیاسی جلوگیری کنیم. تو گویی نمی داند که در بین همین سربازان، سربازانی هستند که عرب هستند و یا از ملیت های دیگر کرد و بلوچ. هر کس سربازی رفته است این را می فهمد و هر کس نرفته است خوب نمی فهمد این را! و بهرحال قتل قتل است و قاتل قاتل. اگر حکومت ایران مرتکب قتل می شود این دلیلی نمی شود که ما هم همین خطا را مرتکب شویم، و این درست است. فرهنگ انتقام ،فرهنگ قبیله ای است. به قول ضرب المثل انگلیسی انجام عمل اشتباه توسط دو نفر، اصل اشتباه بودن را تغییر نمی دهد. باید با خشونت مخالفت کرد از هر طرف که باشد. صریح و بدون تعارف.

قسمت دوم تشویق به اعتراض:

 گروه ها و افرادی که برای تظاهرات مسالمت آمیز اهمیت قایل بوده و در فکر کم کردن هزینه صدمات هم بوده اند. و یک تظاهرات مسالمت آمیز را در احواز همواره تشویق کرده و می کنند.خصوصا اینکه در شرایط فعلی کشورهای عربی و جنبش بیداری بخش نسل جوان عرب دوربین های جهان را مجذوب خود کرده است و این فرصتی است که ما عرب های اهواز هم صدای خود را هم به گوش جهانیان برسانیم که ما عرب های اهواز خواهان استقلال اهواز هستیم. من از این دسته هستم و این فکر را ما می باید تشویق کنیم. که بسیاری از گروه ها و احزاب سیاسی به این بلوغ سیاسی رسیده اند و از این نوع اعتراضات مسالمت آمیز حمایت می کنند که نکته بسیار مهمی است.

از لحاظ سیاسی افرادی بودند که طرفدار افکار مختلفی بودند، برخی مثل من استقلال طلب بودند، برخی دیگر خوستار نوعی اصلاحات بودند و برخی دیگر خواستار خود مختاری و فدرالیسم بودند. نکته جالب و مهم اینجا بود که در صحبت ها معلوم شد که ما همه در بدنه اختلافی نداریم. یعنی  همه کمابیش با سرکوب حکومت ایران و فشارهای و اختناق سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی موافق بودیم و هستیم. و این نکته مهمی است. اختلافات بر سر پایان کار است. که آنرا می بایست در یک رفراندوم به ملت احواز سپرد تا خود انتخاب کنند.

نکته مهم دیگر این است که تظاهرات به این شکل افراد و گروه های سیاسی  احوازی را در خارج با هم نزدیک تر می کند. و این امری است حکومت ایران به شدت از آن هراس دارد. یک مسئول سابق وزارت اطلاعات قسمت برون مرزی که به غرب پناهنده شده است در بخشی از صحبتهایش گفته است که "وزارت طلاعات قاسملو را در همان سالهای اول طرح کرد و چند بار موفق نشدیم. تا در نهایت تیم ترور در اتریش آقای قاسملو  را ترور کرد چون قاسملو در حال ایجاد نزدیکی بین گروه های کرد و رفع اختلاف و اتحاد کردها بود. برای حکومت ایران خطری بسیار بزرگ بود. از قاسملو بسیار می ترسیدند. به ما از بیت رهبری، سپاه و وزارت خارجه مرتب فشار می آوردند که این ترور قاسملو پس چی شد؟ ولی ما اصلا طرحی برای ترور مسعود رجوی نداشتیم! چرا که وی سیستم بسته ای بود و نه خواهان و نه قدرت همکاری  و اتحاد با دیگران را داشت. چراغ فانوسش به شکل طبیعی رو به خاموشی بود"

مشکل  اینکه تظاهرات مسالمت آمیز مشکل دارد، رژیم فاشیستی ایران است که هرگز فرصت تظاهرات نمی دهد و بر روی تظاهر کنندگان آتش گشود. ما می بایست با تکرار تظاهرات این امر را تغییر دهیم. اعتراض یک حق مهم است. در مورد درس های این تظاهرات من باز باید جداگانه بنویسم.

قسمت سوم واکنش منفعل:

تنها حزب دموکراتیک تضامن اهواز و المجتمع المدنی است که بنابر گفته های آقای موسی شریفی در تلویزیون العربیه متاسفانه با هرگونه تظاهراتی مخالفت کرده است. چگونه حزبی که خود را جلو دار احزاب سیاسی می داند اینقدر از تحلیل اوضاع و تحلیل ساختار اجتماعی خود غافل است؟ نمی بیند که تمام اخبار جهان به مدت هفته است که به اعتراضات کشورهای عربی توجه دارد؟ مگر نمی داند اگر پتانسیل موجود در جامعه بشکل اعتراض خارج نشود در نهایت توسط گروه های مشکوک به شکل بمب گذاری خارج خواهد شد؟ و در حرکتی بسیار سوال برانگیز با این تظاهرات مخالفت کرده است و در بیان رسمی خود به هفت مورد اشاره کرده است. که واقعا سفسطه هایی طولانی هستند. من به یک به یک توضیحاتی می دهم. لینک بیانیه را هم در پایان می آورم که شما خود بخوانید و قضاوت کنید.

در مورد اول می گویند که چون ما از نظر عددی کم هستیم(در مقابل حکومت) پس ما نمی توانیم به تنهایی کار کنیم و می بایست با ملت های دیگر متحد شویم! مطلب بسیار عجیبی است. اول اینکه تعداد ما در منطقه اهواز از تمام ماموران حکومتی و دولتی موجود در احواز بیشتر است! یعنی جمعیت حداقل ده ملیون نفری اهواز، تعدادش از جمعیت کل نیروهای بسیج و اطلاعات و نیروی انتظامی و مهاجرین زمین خوار و غیره بیشتر است. اگر هم سر آمار اختلاف است همین پنج ملیون نفر را اهوازی را در نظر بگیریم بازهم روشن است که تعداد نیروهای حکومت بیشتر نیست. نکته دوم مگر صحبت سر لشگر کشی به شکل جنگهای قدیم است؟ صحبت از یک تظاهرات مسالمت آمیز در اهواز بود. این ربطی به تعداد بیشتر  نیروهای حکومتی ها ندارد. و کجای این نیاز به اتحاد با ملت های دیگر دارد تا تظاهراتی در اهواز شکل بگیرد؟ عجیب است. حتما نوع اتحاد مورد نظر هم مساله خیالبافانه فدرالیسم است! جان من اتحاد کردن را می بایست در بین خود احوازی ها شروع کرد. و شما که افتخار می کنید در یو ان پی او نماینده مردم هستید، آیا هرگز برای حزب اهوازی دیگری اجازه داده اید که وارد این سازمان بشود؟ مگر نه اینکه بارها مانع وجود دیگر احزاب اهوازی بوده اید و قبیله ای عمل کرده اید؟ در عین حال شما با سازمان مجاهدین خلق ایران و حزب پژواک وارد اتحاد شدید! در حالیکه  خود اینها در لیست تروریستی قرار دارند!

نکته دوم: گفته اند که مشکلات ارتباطی هست و قبل از تظاهرات می بایست با تلویزیون ها تماس گرفت! که این هم سفسطه دیگری است. وقتی تظاهرات شکل می گیرد، تظاهر کنندگان خود خبرنگار می شوند و تصاویر و اخبار را منتشر می کنند، نه اینکه از شبکه های بین اللمللی دعوت کنند تا تظاهرات را پوشش خبری بدهند. برای مثال تمامی خبرگزاری های جهان در بسیاری موارد در تظاهرات های اخیر در لیبی، تونس، سوریه، مصر، یمن و غیره به تصاویر و ویدیوهایی استناد کردند که بر روی یوتیوب توسط خود تظاهر کنندگان منتشر شده بود. و شما که این قدر از پوشش تلویزیون صحبت می کنید، چرا هیچگاه تظاهرات شما در همین لندن در نشریات بریتانیا باز تاب نداشته است؟ اینجا که آزادی هست پس چرا این توانایی را نداشته اید؟ حالا از این عدم پوشش خبری را در احواز بهانه می کنید؟

نکته سوم: در بیانیه گفته شده است که بر عکس( تظاهرات) درکشورهای عربی، نقاط نظر کشورهای عربی و غربی در مورد قضیه اهواز معلوم نیست و به این دلیل نباید تظاهرات کرد! این یکی از خطرناک ترین موردهاست. آیا این به این معناست که حزب تظامن منتظر چراغ سبز کشورهای عربی و یا غربی است تا از مردم بخواهد که به خیابان ها بیایند؟ واقعا تاسف آور است. خوب شد که از این حزب خارج شدیم! در تمام این کشورها که تظاهرات شد، همه خودجوش بودند. یعنی اینکه هیچ حکومت خارجی در شکل گرفتنشان نقش نداشت. این یک واقعیت است. شما چطور می گویید کشورهای عربی و غربی در شکل گرفتنشان نقش داشتند؟

نکته چهارم: نبودن فرماندهی و رهبری را در داخل هم دلیلی بر این امر می داند که نباید تظاهرات کرد. اول این توهین آمیز است که تصور کنیم غیر از ما کسی در داخل نیست و لیاقت و توانایی رهبری یک تظاهرات را ندارد. و ما که با برخی از این افراد در داخل در تماس هستیم بسیار انسان های لایق و خلاقی دیده ایم. و اصولا رهبری ها در همین جریانات خودجوش شکل می گیرند. افراد اصولا توانایی های خود را در بحران ها نشان می دهند.

نکته پنجم: دلیل دیگر را گفته اند عدم وجود دید طولانی مدت و یا کوتاه مدت برای تظاهر کنندگان است. این هم بسیار توهین آمیز است. شاید به این معنی باشد که وضع موجود بهتر است تا تغییر. و یا شاید چون فدرالیست شکل نخواهد گرفت پس حرام است که نظاهرات کنید! رساندن صدای اعتراض مردم اهواز به گوش جهانیان بسیار مهم است. این می بایست دید اصلی همه ما باشد تا روز استقلال احواز. اصل نشان دادن اعتراض است در احواز تا به دنیا نشان بدهیم که مردم عرب اهواز از اشغال احواز راضی نیستند. در ایران حل نشده و نخواهند شد.

نکته ششم: جلوگیری از یاس و سرکوب شدید عنوان شده است. اولا تظاهرات موجب شکفتن حرکت های سیاسی می شود و نه ایجاد حالت یاس. حالت یاسی که بعد از انتفاضه سال 2005 بود به علت خیانت بعضی از رهبران این جنبش بود. خصوصا قسمت اصلی اصلاح طلبان فارس. و حکومت هم البته سرکوبگر هست ولی با برنامه ریزی و استفاده از تجارب می تواند تظاهرات ها را گسترده تر و کم هزینه تر ایجاد نمود. شما اگر واقعا دلتان بحال جان افراد می سوزد چرا جلوی اعضای ارشد دفتر سیاسی مانند وجدان عفراوی را نمی گیرید که برای پناهندگان اهوازی پرونده سازی می کنند که به ایران دیپورت و اعدام شوند؟ مدارکش هم موجود است.

نکته هفتم: که این یکی واویلا است! می گویند لازم بود که با ملت های کرد و بلوچ و غیره برای تظااهرات در اهواز تماس و برنامه ریزی می شد. این هم نمونه آینده فدرالیست آقایان! که ما حتی حق ایجاد یک تظاهرات در اهواز نداشته باشیم مگر اینکه با دیگران تماس بگیریم. اعتراض حق مردم اهواز است.

چند نکته در مورد حزب تضامن و مساله تظاهرات: حزب تضامن قبلا افتضاحات دیگری هم داشت مانند فشار به اعضای حزب تا در تظاهرات لندن بر ضد جنگ احتمالی بر علیه ایران شرکت کنند! آدم حیرت می کند از کارهای این حزب! یادم هست که دکتر کریم عبدیان زنگ زده بود و درخواست شدید داشت که من هم شرکت کنم و می گفت یاسر اسدی برنامه های قطار را نگاه کرده و می گوید شما به موقع می توانی بیایی! صد البته که من نرفتم! ولی متاسفانه برخی اعضای حزب بر اثر فشار شدید دکتر کریم عبدیان شرکت کردند.

یکی دیگر از افتضاحات این بود که در مقابل درخواست برای تظاهرات در مقابل سفارت سوریه در لندن آقایان بشدت مخالفت بودند! و ما هرگز نفهمیدیم چرا در مقابل سوریه، متحد ایران و عامل شکنجه اهوازی ها، نباید تظاهرات کرد. در جلسه حزب یک سفسطه های طولانی و روده درازی کردند. به نظر من دلیل اصلی وابستگی های ایدیولوژیک بود و اینکه نباید از کشور عربی حتی مانند سوریه انتقاد کرد.

اما این افتضاح اخیر حزب تضامن اما بسیار بزرگ تر است و نوری بر دلان های تاریک و اتاق های برنامه ریزی این حزب می فشاند. من پیش بینی می کنم که این موضع گیری در مورد تظاهرات اخیر شروع سقوط کامل حزب تظامن است. این بیانیه اخیر حزب تضامن، یک خودکشی سیاسی بود.

واقعیت این است که آقایان چپ در حزب همبستگی الاهواز چپ محافظه کار هستند. این خاصیت چپ هاست. بر اثر کهولت سن و رشد دانش سیاسی بجای نقد چپ و تغییر مسیر، محافظه کار می شوند. بسیاری از رهبران و فعالت چپ ایرانی را دیدیم مکه از گذشته خود به شکل انتقادی نوشتند و منتشر کردند و تغییر کردند. متاسفانه چپ های اهوازی ما از این محروم هستند. یکبار ندیدم یکی از چپ های احوازی خود انتقادی بکند و از اشتباهات گذشته چیزی بنویسد.

یک تحلیل دیگر این است که حزب تضامن همواره می بایست بر طبل مخالفت بکوبد و بجای همگرایی مروج واگرایی از بقیه جامعه اهوازی ها باشد. گویی این حزب تشکیل شده است تا موجب اختلاف بین اهوازی ها شد. مرحوم منصور به من این مطلب را می گفت. می گفت که اگر باقی اهوازی ها بگویند روز است، ما باید بگوییم شب است. اگر اهواز را شروع کنند با "ه" بنویسند ما باید با "م" بنویسیم و از نام هایی مانند اوکسین استفاده کنیم! شما خود جمله های ناخوانده را دربین سطور بخوان.


زنده باد مردم  عرب احواز

Thursday 14 April 2011

تظاهرات در احواز در روز 15 نیسان یا 26 فروردین یک نیاز ملی احوازی است



رضا وشاحی

با مبارزه مسلحانه مخالف باشیم ولی مخالف تظاهرات مسالمت آمیز هم باشیم دیگر واقعا علامت سوال ایجاد می کند. متاسفانه عده ای از احزاب و گروه ها تظاهرات مسالمت آمیز را هم مفید نمی دانند. این واکنش منفعل است. ما همین عده را هم داشتیم که اصولا از تظاهرات حتی در مقابل سفارت سوریه و ایران در لندن هم ابا داشتند!، چه برسد در اهواز! بدون تظاهرات به جایی نخواهیم رسید. مبارزه مسلحانه نه، ولی تظاهرات مسالمت آمیز بله. در هیچ کجای دنیا بدون حضور گسترده مردم در خیابان ها، حقی به مردم بازگردانده نشده است. در آفریقای جنوبی تظاهرات همراه با اعتصابات شدید کمر رژیم آپارتاید را شکست. در هند تظاهرات و راهپیمایی های ملیونی موجب استقلال هند شد. در آمریکا تظاهرات گسترده بود که موجب ایجاد برابری بین سپید پوستان و سیاه پوستان شد. در بریتانیا جنبش مشهور سافروگت زنان با تظاهرات بسیار موجب بدست آوردن حق رای شدند. در تظاهرات اخیر در مصر و تونس و کشورهای دیگر هم شاهد همین مطلب هستیم.

تظاهرات جزوی از حقوق اساسی مدنی بوده است و بخشی از آزادی بیان هستند. و اگر حکومت ایران این را برسمیت نمی شناسد دلیل بر از بین رفتن این حق نمی شود. باید از این حق استفاده کرد. چرا که پیام سیاسی بسیار بالا و رسایی دارد. خصوصا وقتی که با اعتصابات همراه شوند.

ما نیاز به تظاهرات مبرم در عربستان داریم. نیاز داریم که بگوییم ما عرب های اهوازی وجود داریم هستیم و اعتراض داریم. ما ملت عرب هستیم نه قوم و عرب زبان و وضعیت موجود را تحمل نمی کنیم. نیاز داریم که بگوییم به دنیا ما حقمان را می خواهیم و هیچکدام از اینها بدون تظاهرات میسر نیست. تظاهرات ها در تاریخ ثبت خواهند شد و ریشه اعتراضات را عمیق تر خواهند کرد. و موجب آگاهی بخشی وسیعی در منطقه خواهند شد. برای همین هم حکومت ایران از این تظاهرات و تجمعات بشدت می هراسد.

نمی شود تماشا کرد که در کشورهای مختلف عربی مردم تظاهرات می کنند ولی در احواز سکوت باشد. ما وقتی از وضعیت اهواز صحبت می کنیم، خبرنگاران می پرسند پس نشانه های این اعتراضات کجاست؟ این وضعیت سکوت اشتباه است. وضعیت اهواز به این شکل است که سکوت، سکوت وهر چند سال یکبار به شکل انفجاری و بدون برنامه ریزی خوب مردم به خیابان ها بریزند. که این ضرر دارد. ما می بایست این اعتراضات را برنامه ریزی شده جلو ببریم. واقعیت این است که تظاهرات کردن هم راه و روش خود را دارد.

تظاهرات هم بمنظور ایجاد امت شهید پرور نیست. ملت ما شهید بسیار داده است و نیاز به اثبات این امر با خون مردم نیست ولی اعتراضات حق مردم است و بشکل بین المللی فقط این اعتراضات است که نشان دهنده نارضایتی مردم از وضع موجود خواهد بود. ما نیاز داریم که نشان بدهیم ملت احواز هم جزوی از پروسه موجود در منطقه است. اینها دو موضوع جدا از هم هستند. آن عده ای که تمام تقصیر سرکوب های احتمالی را بر گردن معترضین می گذارند، در بهترین حالت، نتیجه گیری های اشتباهی دارند. و اهمیت تظاهرات را درک نمی کنند. و برنامه ریزی جایی در محاسباتشان ندارد.

آیا تظاهرات مسالمت آمیز هزینه دارد؟

واقعیت این است که جمهوری اسلامی همواره اعتراضات مردم اهواز را سرکوب کرده و در برخورد خشن در آینده هم ابایی ندارد. از مشتی انسان غیر متمدن با افکار مذهبی قرون وسطایی که اساس فکرشان فاشیستی و حذفی است، توقع بیشتری هم نداریم.

خب عده ای به این بهانه با تظاهرات کردن مخالف هستند. در صورتیکه با یک برنامه ریزی دقیق می توان بسیاری از مشکلات را برطرف کرد و خسارت ها و صدمات را به حداقل رساند.

تظاهرات و مبارزه می بایست در تمام طول سال باشد و نه فقط در یک روز معین. داشتن یک روز مهم برای نشان اعتراض البته امر خوبی است. ولی باید توجه کرد که حکومت هم نیروهای خود را برای این روز آماده می کند، چرا که از زمان و مکان با خبر است. پوشاندن صورت در حین تظاهرات هم مهم است چرا که حکومت هم سعی می کند از جمعیت فیلم بگیرد و یا از عکس ها و فیلم های منتشر شده افراد را بعد از تظاهرات ردیابی کند.

یکی از کارهای ساده: شعار نویسی بر روی دیوار می باشد. نوشتن شعارهایی چون "زنده باد الاحواز" و یا  "آزادی اهواز اشغالی از دست فارس ها" می تواند بسیار جو را تغییر دهد. با ایجاد یک کمیته برای شعار نویسی که چیزی جز چند جوان اهل مبارزه و اسپری نمی خواهد، می توان  لرزه بر حکومت ملاهای فارس انداخت. یکی از دوستان در ایمیلی که نوشته بود از شعار نویسی بر دفتر یکی از امام جمعه ها خبر داده بود و نوشته بود که کار بسیار ساده بود.

لزوم برنامه ریزی برای تظاهرات

ما نیاز داریم که برای تظاهرات برنامه ریزی کنیم. برای مثال می توان چهار اصل زیر را در نظر گرفت:

یکم: داشتن کمیته مستند سازی. یعنی ینکه کمیته ای ایجاد شود که آماده شود که از تظاهرات عکس بگیرد، فیلم بگیرد و صداها را ضبط کند و به خارج بفرستد تا به گوش جهانیان برسد. متاسفانه در بعضی از تظاهرات و اعتراضات سالهای گذشته کمتر فیلم و عکسی منتشر شده است. گویی هیچ اتفاقی نیافتاده بود! و بدون این کمیته تمام تلاش ها، فداکاریها و خون ها و اشک ها به نتیجه مطلوب نخواهند رسید. بهترین کار هم فیلمبرداری از روی پشت بام هاست. همچنین از وظایف دیگر این کمیته می بایست نوشتن شعارهایی در مورد اهواز برروی پلاکاردها باشد. آنهم به زبان انگلیسی تا تمام دنیا بفهمد در اهواز چه می گذرد.

دوم. هدایت و مسیر راهپیمایی. این نیاز دارد به کمیته ای که بتواند مسیر راهپیمایی را به شکل سری برنامه ریزی کند و دارای این دانش باشد که نیروهای حکومت از کدام مناطق وارد خواهند شد و راه متفرق شدن جمعیت به چه شکل می باشد.  

سوم. کمیته هماهنگی. طوری که خبرها می رسد گروه های مختلفی در سطح شهرها و روستاها فعال هستند. این گروه ها نیاز به هماهنگی بیشتر دارند. ساعت و مکان دقیق تظاهرات می بایست  از دید حکومت مخفی نگاه داشته شود.

چهارم. ایجاد کمیته ای برای بررسی حوادث غیر مترقبه. برای مثال اگر حکومت سرکوب بسیار شدید را شروع کرد و به مردم تیراندازی مستقیم نبود چه باید کرد؟ این گروه برای مثال می بایست کمک های اولیه را در خانه های امن ایجاد کند و خود را برای  چنین حوادثی آماده کند. هر چقدر که آماده تر باشیم، صدمات کمتر بوده و جرات مردم برای ایجاد تظاهرات بعدی بیشتر خواهد شد.
به هر حال مواقعی پیش می آید که همه چیز از کنترل خارج می شود. خصوصا که وازرت اطلاعات ملاها سعی خواهد کرد که نیروهای آشوب گر را در بین جمعیت جا بزند تا با تخریب بانک ها و غیره تظاهر کنندگان را آشوب گر معرفی کند. برای جلوگیری از این امر  کمیته ها می بایست افراد نا آشنا را در برنامه ریزی ها وارد نکنند. مراقب نحوه ارتباطات خود با یکدیگر باشند.

وظایف ما اهوازی ها در خارج

ما اهوازی ها در خارج هم نیاز داریم که متشکل تر کار کنیم و نیروهای که واقعا به فکر احواز هستند نیاز به انتشار اخبار با سرعت بیشتر دارند. همچنین ما نیاز داریم که یک سازمانی که بتواند به پناهندگان به شکل سریع کمک کند ایجاد کنیم. بعد از هر درگیری در اهواز موج جدیدی از پناهجویان اهوازی ایجاد می شود که نیاز به کمک دارند. 


Monday 11 April 2011

نوروز را جشن نگیریم


رضا وشاحی

11.04.2011

آقایی احوازی به من زنگ زد و جشن نوروز را تبریک گفت. برای من عجیب بود.  مگر ما نمی دانیم که جشن نوروز و چهارشنبه سوری یکی از ابزار فرهنگی نفوذ فارس ها در اهواز است؟ و هیچکدام از این  مناسبات در فرهنگ عربی اهواز جایی ندارند. نه ایران کشور ما است، نه ما ایرانی هستیم و نه نوروز جشن ملی ما است. من نمی دانم چرا روشنفکران ما در این باره نمی نویسند. مگر می ترسیم به قبای فارس ها ور بخورد؟ بنویسیم و افشا کنیم.

اصولا استعمار به همین شکل عمل می کند. با جایگزین کردن فرهنگ خود (آشپزی، موسیقی، فیلم و جشن و غیره) می خواهد فرهنگ ساکنین اصلی را محو و نابود کند. چرا؟ برای اینکه مقاومت سیاسی شکل نگیرد. برای اینکه مقاومت سیاسی اساس اش بر فرهنگ ساکنین اصلی است. اگر فرهنگ ساکنین اصلی نباشد، خب چه مقاومتی می تواند شکل بگیرد؟ این  است که از دوران رضا شاه  تاکنون نه فقط در قسمت ایجاد موزه و تاریخ باستان ایلامی، عربی، آرامی و آشوری در منطقه سرمایه گذاری نشده است بلکه بسیاری از نمونه ها و آثار فرهنگی را هم غارت و نابود کرده اند.
نویسندگان فارس مثل صادق هدایت و بسیاری دیگر سعی بر حقیر نشان دادن فرهنگ عربی داشته اند که کسی به سراغ اش نرود و در ضمن فرهنگ فارس ها را بتوانند به راحتی جایگزین کنند. این را هم در سطح بین المللی انجام داده اند. اجازه حفاری و اکتشاف به دانشگاه های جهان نداده اند. موزه های جهان را هم به سویی سوق داده اند که گویی فقط فرهنگ خرافاتی آریایی در ایران بوده است و با سرمایه گذاری های زیاد توانسته اند این پروژه ها را جلو ببرند. هدف بعدی ما می بایست آگاه کردن این موزه ها باشد و ایجاد موسسات فرهنگی برای حفظ و انتشار فرهنگ باستانی احواز.
   
ما عرب ها با جشن نوروز هیچ رابطه ای نداریم. عید نوروز اساس هویت ایرانی و فارس ها و کردها، بلوچ ها و برخی ترک هاست. ولی ما اینجا از نظر احترام به این اقوام صحبت نمی کنیم. صحبت از قوم فارس است که بر قدرت مسلط است، ما را سوسمار خوار می خواند، نفت و گاز و ثروتهایمان را از سال 1925 تاکنون دزدیده و فرزندانمان را شکنجه و اعدام کرده و می کند، و در خارج از ایران هم فعالین اهوازی را ترور می کند، اصلا جایز نیست که فرهنگ نوروز را جشن بگیریم.

و تازه به همین دلیل نزدیکی بین فارس ها و کردها و بلوچ ها است که متاسفانه برخی احزاب این ملت ها حاضر به استقلال از ایران نیستند و تعارف می کنند و صحبت از خودمختاری و غیره می کنند. چرا که بر این عقیده هستند که هویت مشترک دارند و داشتن نوروز را هم مثال می زنند. نصیحت من به این احزاب این است که تعارف را می بایست کنار گذاشت. استقلال حق ما و شماست. استقلال حق هر ملتی است که خود را ملت بداند.  

و این ( نداشتن فرهنگ مشترک نوروز ) وجه تفاوت حرکت ملت احواز با این ملت ها است. ما در زمینه فرهنگی غیر از دین شیعه هیچ عامل دیگری برای پیوند با فارس ها نداریم. و برای این عامل دینی شیعه هم می بایست راه حلی پیدا کرد. که این پیوند با فارس ها مشکلی است بزرگ. علت اینکه بعضی اهوازی ها برای مثال در دوران جنگ وارد جنگ با برادران عرب خود شدند همین ارتباطات شیعه و البته خریت مذهبی بود. یعنی یک عرب اهوازی که نفت و ثروتهایش را غارت کرده اند برای جلوگیری از ورود ارتش عراق( که البته حکومت عراق هم برنامه های دیگری داشت) در مقابل برادر عرب خود می ایستد. وارد سپاه و بسیج شدند و امروز البته تاسف می خورند. چرا که آن وقت جوان بودند و تحت تاثیر انقلاب و شعارهای مذهبی بودند. راه حل مساله دینی در احواز هم سنی شدن نیست. که این فقط موجب اختلافات بیشر می شود. راه حلش ترویج عقل گرایی و سکولاریسم و جدا کردن دین از سیاست است. تا حکومت ایران نتواند از طریق دینی به حکومت ظلم و ستم در اهواز ادامه دهد.

نکته دیگر این است که نوروز جشن بهار نیست. و فارس ها دروغ های زیادی در این مورد نوشته اند. جشن باز گشت روح مردگان است! آخر جشن گرفتن روح مردگان که به خانه هایشان برگردند مگر چیزی غیر از خرافه است؟ نگاه کنید به مطالعات پروفسور ویلهلم لودویک گایگر.
Heinz Bechert (1976), Wilhelm Geiger: His Life and Works

 برای ما احوازی ها البته نوروز معنایی جز یادآوری ظلم و اشغالگران فارس ندارد.  مطلب دیگر این است که جشن نوروز بر اساس خرافه پرستی است و روز تولد زرتشت است و ما اصولا عرب زرتشتی نداریم. اینها با تبلیغات خود از ضعف فرهنگی کنونی ما عرب های اهواز استفاده کرده اند و فرهنگ زرتشتی را به عنوان یک نمونه فرهنگ متعالی معرفی کرده اند که اصلا اینگونه نیست و دین زرتشتی دینی پر از خرافه و بسیار عقب مانده است.

تازه جالب است که مراسم نوروز هم در نهایت ریشه آریایی ندارد و ریشه اصلی اش از اقوام و ساکنین اصلی قبل از هجوم آرایایی ها منطقه بوده اند. نگاه کنید به کارهای کریستین  اندرسون.     مورخین و باستان شناسان قلابی فارس البته این را کتمان می کنند. و مانند بسیاری مطالب تاریخی دیگر ریشه اش را فرهنگ آریایی جا زده اند.

نوروز را جشن نگیریم و راه نفوذ فرهنگ عقب مانده فارس ها را در منطقه اهواز ببندیم.

.

Monday 4 April 2011

دیدار با وزارت خارجه بریتانیا

رضا وشاحی

04/04/2011


در جلسه ای که با حضور وزیر خارجه بریتانیا، ویلیام هیگ  صورت گرفته بود شرکت نمودم. این جلسه در محل وزارت خارجه بریتانیا در لندن صورت گرفت. در این جلسه وزیر خارجه بریتانیا در مورد مسایل مختلف حقوق بشر صحبت نمود.

آقای هیگ در صحبت های خود از وضعیت حقوق بشر در ایران بشدت انتقاد نمود و در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی کرد و افزود که دولت بریتانیا همواره با کشورهایی مانند ایران در مورد مسایل حقوق بشر صحبت کرده است و خواستار رعایت حقوق بشر در این کشورها بوده است. وی همچنین بسیاری دیگر کشورها را همانند عربستان سعودی، لیبی و سوریه را در مورد وضعیت حقوق بشر مورد انتقاد قرار داد و از تغییر در کشورهای منطقه خاورمیانه در جهت دموکراسی و حقوق بشر حمایت نمود.

همچنین من فرصت داشتم با برخی مقامات وزارت خارجه بریتانیا گفتگو کنم. وضعیت تحولات اخیر منطقه خاورمیانه و وضیت حقوق بشر اقلیت های نژادی و دینی در ایران محور این صحبت ها بود.

در ماه های اخیر وضعیت حقوق بشر اقلیت ها در ایران بسیار بحرانی تر شده است و وضعیت ایران در حالی هر روز بیشتر مورد توجه قرار می گیرد که شرایط  داخلی ایران بیشتر امنیتی و نظامی شده است.

عرب های احواز بیشتر و بیشتر مورد ستم و سرکوب قرار می گیرند و ما شاهد موج جدید سرکوب فعالان سیاسی در منطقه احواز هستیم. سرکوب  آزادی بیان، آلودگی محیط زیست، بیکاری و وضعیت زندان ها در احواز همه از موارد بسیار مهم نقض حقوق بشر در اهواز هستند.