Tuesday 27 May 2008

حزب الوفاق الاسلامی : دست نشانده و یا حرکتی مردمی

رضا وشاحی

2008-05-27

تشکیل حزب اوفاق الاسلامی یکی از مهمترین تحولات در دهه های اخیر در اهواز محسوب می شود. برای اولین بار چه در قبل و چه در بعد از انقلاب، حکومت ایران به حزبی عربی اجازه فعالیت داده بود. حزبی که در نهایت حکومت ایران حکم به غیر قانونی بودن آن داد.

منتقدان حزب الوفاق گفته اند که هدف اصلی حکومت ایجاد زمینه ای بود تا نیروهای فعال سیاسی اهوازی را شناسایی کند و بعد همه را یکجا دستگیر کند، یا حکومت ایران برای آنالیز و هدر دادن پتانسیل موجود در اهواز به این حزب اجازه فعالیت داد. و به این استناد می کنند که بخشی از اعضای بنیان گذار حزب الوفاق الاسلامی عضو بسیج و سپاه بودند. انتقاد دیگری که مطرح می کنند این می باشد که حکومت ایران برای ایجاد اختلاف بین احزاب خارج و داخل طرح تاسیس چنین حزبی را برنامه ریزی کرد.

عده دیگر از ناظران می گویند اگرچه برخی اعضای حزب الوفاق را کسانی تشکیل داده بودند که به نیروهای امنیتی نزدیک بودند ولی این شامل کل اعضا نمی شد. و چه خوب بود که چنین حزبی در اهواز تشکیل شد، چرا که زمینه ایجاد انتفاضه نیسان 2005 را تشکیل داد. اگر حکومت ایران به حزب الوفاق اسلامی اجازه فعالیت نمی داد، بسیاری از پتانسیل ها هدر می رفتند. در فرآیند حزبی است که نخبه سازی شکل می گیرد. انتقاد این عده از منتقدان این است که چرا حزب الوفاق نتوانست از فرصت به دست آمده بیشتر استفاده کند.

این دسته از منتقدان در جواب به اتهام اختلاف افکنی بین اهوازی ها می گویند، این بسیار انحصارطلبانه است که بگوییم در اهواز حزب جدیدی نباید شکل بگیرد، برای اینکه موجب اختلاف می شود. اختلاف آرا نتیجه اش احزاب مختلف است که امری است بسیار میمون. البته اگر به آزادی و دموکراسی باور داشته باشیم.

نگارنده خود معتقد است که تشکیل هر حزب، اجتماع و حرکتی در اهواز، اگرچه ممکن است که حکومت برای آن برنامه ریزی کرده باشد ولی تا زمانی که عظم مردمی موجود باشد و نفوذ حکومت حداکثر نشود، در نهایت برای حرکت اهواز بسیار مفید خواهد بود. تجربه حزب الوفاق این را به خوبی ثابت کرد. اگر تشکیلات و ارتباطات حزب الوفاق با جامعه اهوازی نبود، انتفاضه اهواز شکل همه گیر و گسترده ای پیدا نمی کرد.

ممکن گفته شود که این حزب به منظور تحت نظر گرفته شدن اعضای فعال جامعه تشکیل شده باشد، ولی همواره باید به این سوال اساسی پاسخ داد که آیا مصلحت بود که اهوازی ها فرصت سوزی می کردند و در خانه می نشستند و از حداقل فضا و امکانات استفاده نمی کردند؟ در جامعه ای که کار سیاسی کردن یک تابو است، آیا اینکه امروز انبوه جوانانی هستند که با کار حزبی آشنا شده اند موفقیت نیست؟ اینکه بسیاری از این جوانان از مانیفست اسلامی به مانیفست لیبرال، سکولار و ملی رسیده اند موفقیت نیست؟ در جامعه ای که تجمعاتش فقط یا برای فصل گرفتن و یا برای فاتحه و عروسی بوده، تشکیل یک اجتماع سیاسی حرکتی است بسیار مهم. حتی تشکیل بعضی احزاب در خارج از کشور به نوعی الهام گرفتن از حزب الوفاق در داخل بود. تشکیل حزبی در داخل بسیار طبیعی است که شور و نشاط برای خارج نشینان هم به وجود بیاورد.

اتهام اختلاف افکنی یکی از عجیب ترین اتهامات است که معمولا بعضی احزاب انحصارگرای چپ اهوازی به تشکیل احزاب جدید می زنند. در ورای آن علت اصلی انحصارطلبی می باشد. شخصی از همین چپ های انحصارگرا می گفت که اهواز از احزاب اهوازی اشباع شده است!! و برای تشکیل حزب جدید جایی ندارد!!! یعنی اینکه ما نسل جوان اهوازی که غرب و دموکراسی را لمس کرده ایم، می بایست با افکار فسیلی و نخ نمای کمونیستی و ناصری و بعثی بسوزیم و بسازیم و حق آوردن افکار جدید برای نسل جوان عرب های اهواز نداشته باشیم.

و ما با وجود داشتن فرهنگ اتهامات که احزاب خارج همدیگر را به مزدوری برای ایران متهم می کنند وحتی بعضی احزاب اعضای موسس خود را به مزدوری متهم می کنند!!! نباید زیاد شگفت زده بشویم که یک حزبی که در داخل تشکیل شده است و بعضی از اعضایش با حکومت رابطه داشته اند، از این اتهامات مصون بماند!!!! ومساله ساز نشود

بهرحال به مانیفست و نوع محتوا و نظام ارزشی حزب الوفاق انقادات بسیاری وارد است ولی در جامعه ای که افکار جدید در آن راه نمی یابند و تحت سرکوب دایم است و نظام قبیله ای در کنار نظام جمهوری اسلامی بی داد می کند، آیا می توان بر این جوانان که این حرکت را ایجاد کردند خرده گرفت؟ بهرحال اینان با کمترین امکاناتی دست به این کار زدند. نتیجه کار هم این بود که حکومت ایران در نهایت خطر را احساس کرد و حزب الوفاق الاسلامی را غیر قانونی اعلام کرد.

کمبود منابع

متاسفانه در زمینه حزب الوفاق و تاثیر آن بر جامعه اهواز تحقیقات مستقلی نوشته نشده است. از طرف دیگر دسترسی به آرشیو حزب الوفاق اسلامی به دلیل ضبط شدن توسط حکومت ایران، وجود ندارد. بسیار مهم خواهد بود که تحقیقات مستقلی در مورد نتایج حرکت هایی چون حزب الوفاق نوشته شود.


تجربه ای استثنایی

اینکه حزب الوفاق اسلامی با اینکه بعضی اعضای اصلی اش به حکومت مرتبط بودند، تجربه ای موفق درآمد، به دلیل این بود که نفوذ حکومت سطحی بود. بعید به نظر می رسد که چنین تجربه ای برای بار دیگر در سطح اهواز به موفقیت برسد. اگر بار دیگر حکومت ایران موافقت کند که حزبی مشابه تشکیل شود، حتما اینبار مایل خواهد بود که چنین حزبی خواست های حکومت را به شکل جدی برآورده سازد.

به معنای دیگر تشکیل حزب وفاق را می توان اتفاقی و یا خطای محاسبه حکومت ایران به حساب آورد، که در فضای خاصی شکل گرفت. تکرار این حادثه خصوصا بعد از حوادث اخیر بسیار بعید می نماید.

Sunday 4 May 2008

چرا حرکت وهابی و سلفی برای اهواز مفید نیست؟




رضا وشاحی

2008-05-04

در سالهای اخیر حرکت جدیدی در اهواز مشاهده شده است که برای ناظرین حرکت اهواز نگران کننده می باشد. دلایل این نگرانی به شرح زیر می باشد:

حرکت سلفی و وهابی رابطه نزدیکی با حرکت های تروریستی دارد. بسیاری از حرکت های تروریستی ریشه در این نوع حرکت ها دارند. به دو حرکت فوق حرکت اخوان المسلمین را هم البته می بایست به این لیست اضافه نمود. اهواز تنها چیزی را که کم دارد، مشارکت در مسایل تروریستی است.

تجربه تلخ و اشتباه بزرگ حمله به سفارت ایران در لندن، که برچسب تروریست را برای حرکت اهواز به ارمغان آورد و تا دودهه پناهنده گان عرب اهواز را در بریتانیا با مشکل اقامت روبرو کرد، یک بار و برای همیشه به ما آموخت که از چنین کارهایی دور باشیم.

آزادی مذهب البته محترم است. آزادی مذهب که سهل است، آزادی نداشتن مذهب هم محترم است. ولی نکته اینجاست که چرا فرد از بین همه مذاهب دنیا، وهابیت را انتخاب کند؟ دلیل عمده تغییر دین گویا ریشه فارسی داشتن شیعه است، که تا حدود زیادی درست است. شیعه همانطور که انبوه نویسندگان فارس اشاره کرده اند، واکنش فارس ها در مقابل اسلام بود. ولی خب چرا فرد یک سنی عادی نشود؟ چه نیازی است که ما بین پیغمبرها جرجیس را انتخاب کنیم؟ چرا تندروی؟

نکته اینجاست که رهبران سیاسی برای استفاده سیاسی و حرکت دادن توده ملت عرب اهواز به اشتباه بزرگ دست زدند و حرکتی را رواج دادند که با تساهل میانه ای ندارد و رفتارش با گروه های اجتماعی مانند زنان، زبانزد خاص و عام است.

مشکل بینش سیاسی در بین ما عرب ها ریشه ای است. هنوز انبوه کسانی هستند که به میراث کمونیست وفادار مانده اند و به غرب به دیده دشمن نگاه می کنند. دیکتاتور عربی را بر دموکراسی غربی ترجیح می دهند. جالب تر از همه نگاه اپوزیسیون سعودی است. یکی از شیوخ سعودی که مخالف سعودی است در یک مصاحبه می گفت که علت مخالفتشان با سعودی این است که حکومت سعودی به قدر کافی اسلامی نیست!!! این حرف را هم کم وبیش بعضی حرکت ها در اهواز می زنند. خب وقتی اپوزیسیون حد شعورش اینقدر است، دیگر چه توقعی از توسعه و پیشرفت است.

بدتر از همه به علت ارتباط ریشه ای حرکت های سلفی، وهابی، اخوان المسلمین و یا در کل حرکت های جهادی با خشونت و تروریسم، راه حکومت ایران را برای سرکوب هموار کرده و همدردی بین المللی را از ما دور می کند. که این ضرری است که قابل قبول نیست.

ای کاش کسانی که می خواستند تحولی در جامعه اهواز ایجاد کنند، بجای ترویج اندیشه های جهادی گری، در جامعه ای که سی سال تحت حاکمیت اسلام انقلابی اداره شده و گوشش از دین پر شده، اندیشه های سکولار و یا حداقل مسیحیت را ترویج می دادند، که کمی باران تساهل بر نمکزار جزمیت ببارد، نه اینکه نفت بر آتش بریزند.

ای کاش بجای رواج اندیشه ای که اسبتداد وخشکی بیابان و صحرا را به ذهن می رساند، اندیشه های جدید و نگاه مدرن به انسان را ترویج می دادند که در آن زن با مرد برابر است، انسان حق دارد و به جای دوگانگی، فرهنگ صداقت و صراحت را تشویق می کند.

اصولا تا به کی رهبران سیاسی برای بیرون کشیدن مردم به خیایبانها می خواهند به سراغ دین بروند، دین را به حال خودش رها کنید!! این راه اشتباه دکتر شریعتی را ادامه دادن و سو استفاده از دین برای مقاصد سیاسی، شاید در کوتاه مدت عده ای را به خیابانها بکشد، ولی در دراز مدت فاجعه بار است. بعضی جریان های اهوازی هنوز به این مطلب ساده و اثبات شده و البته بسیار مهم نرسیده اند، که باید دین را از سیاست جدا کرد. تجربه انقلاب 57 و دوران ننگین حکومت اسلامی در ایران، اگر یک درس مهم داشته باشد، این می
باشد که دخالت دین در سیاست فاجعه است و این دو را باید از هم جدا نمود