Tuesday 11 June 2013

نقش مسیحی های عرب در اهواز



رضا وشاحی

11/06/2013

مسیحی های عرب (آشوریها و ارمنی ها و کاتلویک ها) همچنین یهودی های عرب و صبی ها (مندایی ها) در اهواز نقش بسیار مهمی داشته اند و موجب خدمات بسیاری به شهر اهواز شده اند. متاسفانه در مورد آنان کمتر نوشته شده است. مطلب کوتاه زیر اکثرش بر اساس تاریخ شفاهی و مصدرش آقای سعید اهوازی برادر مرحوم منصور اهوازی می باشد.

اولین داروخانه شهر اهواز
اولین داروخانه شهر اهواز با نام داروخانه شوش را مسیحی ها در اهواز ایجاد کردند.که محلش بین سی متری و باغ شیخ بوده است. اسمر که یک مسیحی آشوری بود این داروخانه را افتتاح کرد. که خدمت بزرگی به مردم شهر اهواز بود.

اولین دستگاه آرد
اولین دستگاه آرد و نان پزی را زیه یا ابوعبد که یک مسیحی آشوری بود به اهواز آورد. محلش سی متری نبش دیدبان بود. که بعد جای آن شد کلانتری سوم اهواز. برای شهر پر جمعیت اهواز دیگر تولید نان به شکل سنتی کافی نبود. و ایجاد نانوایی های جدید به معیشت مردم کمک کرد.

ماجرای قبرستان و آجر
قبرستان مسیحی ها در پشت میدان بارفروشی در سخیریه بود. دزدها( که مسلمان بودند) قبر برادر ابو عبد را در این قبرستان آشوری ها می کنند چون تصور می کنند که مسیحی ها همراه با مرده ها جواهرات دفن می کردند. ( چه کار زشتی) بعد ابو عبد مجبور می شود که قبر جدید را با آجر ایجاد کند و دور قبرستان را دیوار بکشد و نگاهبانی بگذارند، تا مسلمان ها قبرها را در شب باز نکنند. در آن وقت آجر های مصرف شده در کار ساختمانی معروف به لبن ناپخته بودند و وی مجبور می شود که برای گرفتن آجر به شرکت نفت که کارگاه آجر پزی در جنگیه داشتند برود و از انگلیسی ها درخواست کند تا به وی آجر بدهد. انگلیسی ها هم موافقت می کنند. بدین ترتیب جلوی دزدی (مسلمانان) از قبرستان آشوریها در اهواز گرفته شد.

اولین مامای اهوازی مسیحی بود
اولین مامای اهوازی که به شکل مدرن زایمان بهداشتی می کرد یک زن مسیحی عرب بود به نام ماما جمیله. که وی در بیروت تحصیل مامایی کرده بود. وی خدمات زیادی به مردم عرب اهواز کرد.

اولین کارخانه یخ سازی شهر اهواز
ماهور خفاجی زاده اولین کارخانه یخ اهواز را بالاتر از خیابان زند و در آخر اسفالت ایجاد کردند. که موجب رفاه بیشتر مردم شهر شد.

کاتولیک های اهواز
کاتولیک های اهواز بیشتر در طول جنگ جهانی دوم به اهواز آمدند که لهستانی بودند. قبر بیش از صد نفر از کاتولیک ها در اهواز هنوز موجود است.

اکثر مسیحی های اهواز بعلت فشارهای بعد از انقلاب به آمریکا مهاجرت کردند.

یادی از یهودی های اهواز
یاهو خزوم که یک یهودی عرب اهوازی بود نمایندگی شرکت لیلاند را در شهر اهواز داشت. که بعد به اسراییل مهاجرت کرد. دخترش گویا بعدا گوینده رادیو اسراییل شد.

در دوران جنگ جهانی دوم سیصد نفر یهودی در شهر اهواز بودند. که پنج خانواده بسیار ثروتمند شهر در میان آنان بود. ریشه سکونت یهودی ها به هزاران سال در اهواز می رسد و شهر اهواز براسا قوانین شریعت یهودی برای مدتی اداره می شده است[i].

صبی ها و یا مندایی های اهواز
صبی ها مثل آقای خفاجی زاده تورنه چی یا تراشکار بودند. و در کار خود مهارت خاصی داشتند. عده زیادی از آنها در صنعت طلا سازی کار می کنند. که به شکلی جلوی مهاجرت اصفهانی های طلا ساز را به شهر گرفتند.

متاسفانه در سالهای اخیر قوانین را تغییر دادند و دزفولی ها و اصفهانی ها بعد از فوت مجوز طلا سازیشان به پسرانشان منتقل می شود اما صبی ها می بایست دوباره فرزندانشان دوره طلا سازی ببینند.

همچنین در اتحادیه زرگری ها صبی ها حق رای دارند اما حق نماینده شدن ندارند! ( حکومت اسلامی ایران) و حتی حق ناظر شدن ندارند.

به دلیل این فشارها هم بیشتر صبی های اهواز به دبی و یا استرالیا مهاجرت کرده اند.


Wednesday 5 June 2013

نقدی بر مقاله کامل آلبو شوکه در مورد مفهوم اقلیت در برابر ملت


رضا وشاحی 05/06/2013

مقدمه


متاسفانه در بین اهوازی ها همواره یک طرز تفکر افراطی وجود داشته است. این طرز تفکر افراطی فقط هم در مورد کاربرد و استفاده از خشونت و اسلحه نیست! این طرز تفکر افراطی کارش به واژه ها هم کشیده است. برای مثال برای عده ای کلمه اهواز با "ح" به مثال یک عربی واقعی است و اگر شما با "ه" بنویسید از دایره ملت کبیر عربی خارج می شوید! و اصولا شما را فارس می خوانند! برای عده ای دیگر هم اهواز را به "ه" نوشتن همانند یک کار مقدسی است و اگر شما اهواز را با "ح" بنویسید وا مصیبت! ها شما بعثی و غیره خوانده می شوید!



نوع دیگر این افراط گرایی غیر عقلانی و غیر علمی هم در مورد واژه ها و اصلاحات سیاسی است. یکی از این واژه ها کلمه اقلیت است. من در سال 2008 سازمان حقوق بشری تشکیل دادم و برای اینکه بر اساس واژه ها و تعاریف مهم سیاسی باشد آن را سازمان حقوق بشر اقلیت های ایران نامیدم. اقلیت چون اقلیت های عرقی و دینی و اجتماعی را پوشش می دادیم و ایران چون این اقلیت ها در چهارچوب کشورایران وجود دارند. واکنش بین المللی بسیار خوبی نسبت به این سازمان شد توانستیم کارهای بسیار مهمی انجام دهیم. اما متاسفانه واکنش احوازیها بسیار ناامید کننده بود! بسیاری خبرهای دست اول در مورد حقوق بشر را احوازی ها حاضر بودند که به فارس ها هم بدهند ولی به سازمان ما نفرستند! بله افراط گرایی کلماتی کارش به اینجا ها هم کشید! فقط بخاطر اینکه از کلمه اقلیت استفاده شده بود!

دلایل افراط گرایی در بین احوازیها در چیست؟
دلایل مبنایش احساسی نگاه کردن به قضایا است. این احساساتی نگاه نکردن ریشه در جهان بینی قبیله ای دارد. جهان بینی که در آن احساس و مشاعر بر تفکر و عقلانی نگاه کردن مسایل تفوق و برتری دارد. پروسه مدرن شدن اصولا تبدیل این احساسی بودن به عقلانی بودن است.

آقای کامل آلبوشوکه در مقاله ای بلند بالا سعی بر پیدا کردن توضیحی برای این شده است که کلمه اقلیت استفاده اش اشتباه است. که متاسفانه بسیار ناموفق است.  این اصطلاح کلمه اقلیت یا Minority  یک اصطلاح بین المللی است و سازمان ملل و وزارت خارجه های مختلف و سازمان های حقوقی بین الملی از آن استفاده می کنند. چون منطقی هم هست از آن استفاده می کنند!

ما عرب های اهواز اصولا بسیار احساسی هستیم. به مسایل به شکل عمیق برخورد نمی کنیم. توقع زیادی از جهان داریم که اهواز را فردا برایمان مستقل کنند و کلیدش را برایمان بفرستند فقط بصرف اینکه از کلمه ملت استفاده کنیم! ما در جهانی قبیله ای بوده ایم که کلمات سحرآمیز بوده اند و تقدس داشته اند در حالیکه در جهان مدرن از همه چیز تقدس زدایی می شود. حاضر به تطبیق خود با جهان نیستیم و این جهان است که باید خودش را با ما تطبیق بدهد! به خودمان نظر بزرگ بینانه داریم. انعطاف پذیری کمی در جهان مدرن داریم. در صورتیکه زندگی در غرب انعطاف پذیری های بسیاری می طلبد. 



ملت یا اقلیت عرقی؟

آقای کامل آلبوشوکه نوشته است" اصطلاح اقلیت و اکثریت به معنای دراقلیت بودن یا در اکثریت بودن می باشد و هیچ تقاربی با کلمه ملت ندارد. در استعمال کلمه اقلیت یا اکثریت دیگر خبری از ملت وجود ندارد. با کاربرد کلمه اقلیت نوع عرق ذکر شود و نه عنوان سیاسی یا جغرافیایی. برای مثال، می توان از اصطلاح اقلیت عرب در ایران استفاده کرد و نه اقلیت احوازی در ایران ولی استعمال کلمه اقلیت عرب در ایران شامل جغرافیای سیاسی الاحواز برای مردم عرب نمی باشد. کاربرد لفظ اقلیت دیگر جایی برای ملت و جغرافیای سیاسی باقی نمی گذارد. به همین جهت استعمال چنین کلمه ای برای قضیه احواز به جا نیست و اشکالات زیادی می تواند داشته باشد. یکی ازاین اشکالات عدم اعتراف به ملت بودن مردم عرب الاحواز است".



کل استدلال بحث ساده است. شما وقتی می گویی ملت عرب اهواز ولی این جمعیت انسانی در  چهارچوب کشور ایران است این  بنابراین دولت- ملت یا Nation- Stateقابل قبول نیست! چون شرط دولت ملت بودن این است که ملتی مستقل باشد. و مستقل بودن یعنی اینکه عضو سازمان ملل باشد. که ملت عرب اهواز مستقل نیست و در نقشه جغرافیایی جهان فعلا جزو ایران است!( دیدن واقعیت های بدیهی گاهی گویا برای عده ای بسیار سخت است!) بنابراین چاره ای نیست که بر اساس تعداد نفرات یعنی جمعیت مشخص می شود! جمعیت عرب های اهواز در ایران یک اقلیت[i] عرقی است (این هم یک واقعیت بدیهی دیگر که باز می خواهیم نبینیم!) و براین اساس عرب ها در ایران اقلیت هستند! این ربطی به مساله حق استقلال ندارد! تمام ملت هایی هم که در سالهای اخیر مستقل شده اند در تمام مکاتبات و بیانیه های قبلی در مورد وضعیت حقوق بشرشان و غیره به نام اقلیت نامبرده شدند و این استفاده از کلمه اقلیت هیچ وقت جلوی استقلال هیچ ملتی را نگرفت! و من تمام این افراطی - احساسی های کلمه ایی مثل آقای آلوشوکه و ابوجراح و دیگران را به چالش می کشم اگر بتوانند حتی یک مورد پیدا بکنند که استفاده از کلمه اقلیت موجب عدم استقلال منطقه و ملتی شده باشد! تنها در اینصورت می شود نشان داد که استفاده از کلمه اقلیت بجای ملت برای ما ضرر حقوقی دارد! در صورتیکه چنین مثالی وجود ندارد و برعکس تمام کشورهایی که در سالهای اخیر استقلال پیدا کرده اند از کلمه اقلیت در مورد مسایلشان در گزارش های بین المللی منعکس شده است! پس این بحث خودبخود باطل و بی معنی است!

یک ریشه این حساسیت ها در مورد کلمات بحث ها با فارس ها بوده است که فارس ها عرب ها و کردها و غیره را قوم و طایفه خوانده اند و نه ملت. این بحث ها در حقوق بین الملل شکل دیگری دارد. در آن بحث بله ما ملت هستیم ولی در حقوق بین الملل به ما اقلیت می گویند. باز هم تکرار می کنم اقلیت بودن هیچ حقی را از ما ضایع نمی کند!

یک نکته ای که من در این بحث ها دیده ام قاطی کردن دو مساله است. وقتی کسی می گوید اقلیت نیستیم یعنی اینکه اکثریت هستیم! یعنی فقط شما می توانید متضاد آن باشید! این اصلا ربطی به ملت بودن و یا نبودن ندارد! بنابراین از لحاظ منطقی اشتباه است که بگوییم اقلیت نیستیم و نتیجه گیری کنیم که پس ملت هستیم! ملت بودن و اقلیت بودن ربطی به هم ندارند. (اصولا می توان یک ملت اقلیت هم بود. یعنی جمعیت کم[ii] داشت و یک کشور کوچک بود) وقتی می گوییم در شب هوا تاریک است یا هوا تاریک است و یا روشن! دیگر این ربطی به سرد بودن و یا  شدت وزش باد هوا ندارد! من تعجب می کنم از این نتیجه گیری که ما اقلیت نیستیم پس ملت هستیم!

این عدم اعتراف به ملت بودن احواز را ما درست نفهمیده ایم. جهان بر ضد ما نیست! قوانین حقوقی می گوید کشور پاکستان که دارای اقلیت بلوچ است. کشور ترکیه دارای اقلیت کرد است. اینها به هیچ عنوان به معنای این نیست که اینها قوم هستند و یک ملت نیستند. فقط به این معناست که چون در چهارچوب یک کشور هستند به این شکل وجود دارند. حق داشتن نماینده در سازمان ملل ندارند. حق داشتن نماینده در سازمان های بین المللی دیگر ندارند. حق مشارکت در مسابقات جهانی مانند فوتبال ندارند حق فرستادن تیم مستقل به المپیک ندارند و بسیاری موارد دیگر. اینها واقعیت های جهان امروز هستند. حالا اگر بلوچ های پاکستان روزی مستقل شوند طبعا در تمام موارد گفته شده در بالا مشارکت خواهند کرد و با نام ملت بلوچ شناخته می شوند. این بمعنای این نیست که الان ملت بلوچ در پاکستان وجود ندارد!

آقای آلبو شوکه نوشته است: "مثال های خود را با اقلیت های ساکن بریتانیا اغاز میکنم. در بریتانیا ملتی وجود دارد به نام ملت اسکاتلند. برای تعریف اسکاتلندی ها نیازی به استفاده از کلمه اقلیت اسکاتلندی در بریتانیا نیست چونکه این مردم دارای نقشه و سرزمین خاص به خود هستند واسکاتلندی های دیگر که در مناطق مختلف بریتانیا به دلیل مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ساکن هستند نمی توانند تعریف خاصی برای این مردم ایجاد کنند. بنابراین وجود اسکاتلندی ها به عنوان یک ملت مورد بحث است ونه اسکاتلندی هایی که در لیورپول یا بیرمنگهام زندگی می کنند. بنابراین وقتی نام ملت اسکاتلند استفاده شود یعنی به یک جغرافیای خاص با جمعیت خاص اشاره می شود که این ملت جغرافیای خاص خود را از جغرافیای انگلیس جدا می کنند"

متاسفانه آقای آلبوشوکه این نکته بسیار مهم را از قلم انداخته است و آن تاریخ سیاسی مساله است. بریتانیا یک کشور اتحادیه است. اسم رسمی کشور هم در سازمان ملل بریتانیا نیست و ایالات متحده بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی است. یعنی اینکه المملکه المتحده اتحادی است بین چند ملت مختلف! بین چند کشور مختلف! در سال 1707  قانونی هم به تصویب مجلس اسکاتلند رسید وهم به تصویب مجلس انگستان که در آن اتحاد دو کشور به رسمیت شناخته میشد[iii]. اسم این قانون هم اتحاد نام دارد. حالا این واقعا ساده کردن مساله در سطح کوچه و خیابان است که بگوییم چون ملت اسکاتلند در بریتانیا هست پس اقلیت معنا ندارد و ملت ها می توانند داخل یک کشور باشند. و این قسمت که اصولا اسکاتلند از ابتدا ملت بوده (یعنی اینکه استقلال داشته است) و بعد وارد اتحادیه با انگستان شده است را کاملا قیچی کنیم. طبعا به این شکل به اینجا می رسیم که اسکاتلند یک ملت است درون یک کشور که این بحث اشتباه است.

برای همین هم برای مثال اسکاتلند همواره اصولا تیم ملی فوتبال[iv] خود را داشته است. چون اسکاتلند یک کشور درون اتحادیه است. این را مقایسه کردن با عرب های ایران که حکومت ایران به آنها کمترین حقوقی نمی دهد و عرب زبان می خواند واقعا مقایسه مع الفارق است. خصوصا اینکه قانون اتحاد و تاریخ سیاسی را هم نادیده بگیریم و یکدفعه به نتیجه گیری برسیم که بله اسکاتلند در قوانین بین المللی ملت است و اهواز هم می تواند ملت باشد!

آقای آلبو شوکه نوشته است:

کردها در جغرافیای خود زندگی می کنند و آنها را کاری با اقلیت و اکثریت نیست. ولی در جای دیگر موضوع آشوری ها هم مورد بحث قرار می گیرد. آشوری ها در عراق علی رغم داشتن تاریخی هزاران ساله، کاربرد اصطلاح ملت برای انان بسیار مشکل است چونکه آشوری ها در مناطق مختلف عراق زندگی می کنند و حتی در سرزمین تاریخی خود یعنی اربیل و موصل شاید به عدد ۲۰۰ هزار نفر هم نرسند. بنابراین تنها اصطلاحی که می توان برای تعریف اشوریها در عراق استفاده کرد همان اصطلاح اقلیت آشوری ها در عراق می باشد.

کردها را کسی یک دولت نخوانده است. کردها را هم کسی یک ملت نخوانده است. برخلاف گفته آقای آلبو شوکه در هیچ سند بین المللی کردها را ملت نخوانده اند. ما دولت کردی نداریم. دولت محلی کردستان عراق است. یا اقلیم کردستان. اینکه کسی بگوید ملت کرد حالا چه اشاره به کردهای عراق باشد و یا همه کردها به معنای تاریخی درست است. ولی در گزارش های بین المللی هم به آنها اقلیت کرد در عراق می گویند. چون کشور مستقلی ندارند. در سالهای اخیر به آنها ک آر جی یا Kurdish Regional Government  دولت اقلیم کردستان[v] گفته اند چون تقسیم سیاسی جدید در عراق به آنان اجازه داشتن دولت محلی داده است. که اینهم از برکات آوردن دموکراسی توسط آمریکا به عراق است. و گرنه حزب بعث فقط با اسلحه شیمیایی به کردها حمله می کرد. این اصولا قیاس مع الفارق است که چون در یک تقسیم بندی سیاسی دیگر به کسانی اجازه داشتن دولت محلی داده اند این را هم به کشوری مثل ایران تسری بدهیم که اصولا عرب ها را به رسمیت نمی شناسند. همین شکل عرب های اهواز ملت هستند اما به دلایل حقوقی که ذکر شد از کلمه اقلیت استفاده می شود چون دولت ملت نیسیتم. ( البته شاید این حرف بدیهی هم برای برخی تازه باشد)

در مورد آشوریها اینکه چون تعدادشان کم است و به این دلیل ملت کسی را خطاب نمی کنند، یک بحث نادرست است. چون کشورهایی با همین تعداد جمعیت در سازمان ملل عضویت دارند. آشوریها را یک اقلیت می نامند چون اقلیت دینی هستند! و اصولا عرق و دین تفاوت دارد. و آقای آلبو شوکه نباید این دو را به این شکل قاطی کند. آشوریها هم عرب هستند و هم کرد. این اصلا بحث دیگری است. آقای آلبوشوکه دین آشوری را با عرق اشتباه گرفته اند. که این نشان می دهد اساس بحث بسیار پایه های ضعیفی دارد.

در جای دیگر آقای آلبوشوکه نتیجه گیری کرده است :
بنابراین کاربرد لفظ اقلیت عرب های ایران یا اقلیت عرب در ایران، مفهوم ملت را تضعیف می کند ولفظ عرب یک لفظ سیاسی یا جغرافیایی نیست و وانمود می سازد که عرب ها در خراسان و کرمان و حتی در خود الاحواز زندگی می کنند و در مقابل جمعیت ایران در اقلیت هستند. ولی وقتی اصطلاح ملت عرب الاحواز مورد استفاده قرار می گیرد این کاملا واضح است که این ملت در جغرافیای خاص خود هستند و درخواست های آنان با اقلیت ها کاملا متفاوت می باشد. یکی از این درخواست ها آزادی از بند اسارت و استقلال کامل ازایران است. با استعمال کلمه ملت عرب الاحواز، دیگر به اینکه ما اقلیت هستیم یا در اکثریت، کاری نداریم بلکه ما ملت هستیم.

این واقعا بحث ضعیفی  است. اولا هرجا کلمه اقلیت های عرب در ایران به کار رفته است حدود جغرافیایی آن مشخص شده است. دوما چه کسی در دنیا اصولا می داند این ملت عرب الاهواز در کجاست؟ غیر از این نیست که این را هم می بایست تعریف جغرافیایی کرد؟ هنوز بسیاری مردم عرب خود منطقه ما نمی دانند که در ایران عرب هست! بنابر این این یک استدلال بسیار ضعیف دیگر است. اقلیت نه بحث ملت را ضعیف می کند و نه قوی می کند یک اشاره واقعی به جمعیت موجود عرب ها در ایران است. قاطی کردن آن با بحث ملت اصولا بسیار اشتباه است.

غیر از این در مسایل حقوقی اتفاقا صحبت کردن از حقوق اقلیت ها و بدرفتاری یک حکومت با اقلیت های عرقی و دینی تاثیر بسیار بیشتری خواهد داشت. جهان برای اقلیت ها دلسوزی می کند.

آقای آلبو شوکه در نتیجه گیری می نویسد:
مثال خود را با ارامنه ایران به پایان خواهم برد. ارمنیان در ایران حق درخواست آزادی اجتماعی و فرهنگی را دارند ولی نمی توانند تعیین سرنوشت مردمی را درخواست کنند چونکه برای تعیین سرنوشت مردمی باید یک جغرافیای خاص داشت که ارامنه در ایران چنین جغرافیایی ندارند

کامل باز هم اقلیت عرقی را با اقلیت دینی قاطی می کند. ارمنی ها در ایران خود را ایرانی می خوانند (تاکنون کسی غیر از این نشنیده است) و اصولا اقلیت دینی هستند و یک اقلیت دینی استقلال سیاسی نمی خواهد! این مساله ساده ای است که اقلیت عرقی با اقلیت دینی تفاوت دارد! عرب های اهواز اقلیت عرقی هستند. یعنی از یک عرق و یک نژاد هستند به نام نژاد عرب. و اقلیت هستند چون به نسبت جمعیت ایران اقلیت هستند.

مساله ای که برای ما بسیار ساده و روشن است گویا برای عده ای بسیار مشکل است. من چندین سال با یکی از احوازی ها بر سر این مساله صحبت کردم (ابو جراح) و گویا وی هیچوقت قانع نشد! نمی دانم اگر با سازمان حقوق بشر اقلیت های ایران  که ما تشکیل دادیم آقایان مشکل داشتند چرا با عفو بین الملل مشکلی نداشتند؟ چرا به این سازمان ها اعتراضی نکردند؟ که این سازمان ها هم به شکل صحیح از کلمه اقلیت و نه ملت استفاده می کنند. سوالی است که پاسخش را بر عهده خوانندگان می گذارم. اصولا مگر نه جزو تعریف یک ملت که همین آقایان سنگش را اینگونه به سنگ می زنند همکاری و همبستگی است؟

نتیجه گیری
در نهایت باید گفت حساسیت شدید بر روی کلمات و واژه های تعریف شده و اصطلاحات بین المللی را فقط می شود در چهارچوب احساس گرایی و تفکرات سنتی مطرح کرد که این در نوشته آقای آلبوشوکه مشهود است.

اینکه ملت عرب الاحواز وجود دارد را نباید با این بحث قاطی کرد. صحبت در این است که در قوانین بین المللی ملت همراه با کشور می آید. و چون ما کشوری نداریم بنابر این واژه اقلیت بر مبنای جمعیت اطلاق می شود که درست است.

در جهان مدرن از کلمات مدرن و اصلاحات خاص برای ارتباطات استفاده می شود. متاسفانه یکی از دلایلی که قضیه عربستان تاکنون مطرح نشده است اصولا همین به زبان رایج حقوقی جهان سخن نگفتن ماست! به جای استفاده از کلمات برای رسیدن به حقوق خودمان، سعی برای تراشیدن حقوقی برای کلمات اشتباه داریم. باید معنای کلمات حقوقی را شناخت و با زبان حقوقی با جهان صحبت کرد. با همین واژه ها هم بسیاری به حقوق خود رسیده اند. افراطی رفتار کردن با کلمات را با عقلانی نگاه کردن به کلمات جایگزین کنیم. نشان بدهیم که می توانیم مدرن باشیم و از تفکر احساساتی دوری کنیم. بجای اینکه انرژی بی خودی صرف کنیم و سعی در اصلاح سازمان ملل و دانشکده های حقوقی و سازمان های بین المللی حقوقی و وزارت خارجه ها را داشته باشیم (که یک نفر این ادعا را کرده بود- ابوجراح) از زبان رایج حقوق بین الملل استفاده کنیم.

منابع:


اصل مقاله کامل آلبوشوکه را اینجا ببینید: