Sunday 3 March 2013

آسیب شناسی احزاب اهوازی: اندر خدمت و خیانت چپ احوازی





رضا وشاحی

03/03/2013

واقعیت این است که احزاب و حرکات موجود در عربستان از دیرباز تاکنون همه گی به نوعی چپ بوده اند. ما هیچگاه این نکته را در مورد آسیب شناسی حرکت های اهواز مورد توجه قرار نداده ایم. اکنون باید پرسید این حرکت های چپ چه خدماتی برای اهواز کرده اند؟ چه زحمات و یا احیانا خیانت هایی به عربستان کرده اند؟ آسیب شناسی احزاب عرب اهوازی چیست؟ چرا قضیه اهواز با وجود این احزاب پیشرفت نمی کند و جلو نمی رود؟ احزاب راست اهوازی کجا هستند؟  در این نوشته کوتاه سعی بر آسیب شناسی این احزاب دارم.

حرکت های اعتراضی عربهای اهوازی در دهه پنجاه و شصت میلادی حالت منسجمی به خود می گیرد. بسیاری از اهوازی ها برای دیدار با کشورهای عربی به شکل هیات های نمایندگی فرستاده می شوند. در طول این دیدارها عرب های احواز با افکار چپ آشنا می شوند. برخی بعدها در عراق و یمن و غیره مستقر شدند و با افکار کمونیستی آشنا شدند.

غیر از این و ریشه اصلی آموزش چپ عرب های اهوازی همانا احزاب سراسری چپ ایرانی هستند. خصوصا حزب توده. و بعدها فداییان خلق. وجود فقر و فلاکت روز افزون در منطقه سرشار از نفت و مشاهده سرکوب فرهنگی و تعیضات نژاد پرستی و نبودن تشکلات مستقل چپ اهوازی که بتواند این جوانان را جذب کند و جذابیت شعارهای جهانی کمونیستی از عمده دلایل ورود جوانان عرب اهوازی به احزاب سراسری چپ ایرانی در آن دوران است. 

 حزب توده غیر از اینکه در دو مورد کودتای 28 مرداد و بعد از انقلاب 57 سیاست های بسیار اشتباهی در پیش گرفت، در واقع یک مدرسه پرورش نیروهای چپ بود. بسیاری از شاعران و نویسندگان و متفکران عرب احوازی در دامان این حزب رشد یافتند. خصوصا حلقه خفاجیه که دانشجویانی بودند در شهر اهواز و نطفه تمام حرکت های روشنفکری آینده اهواز توسط این دانشجویان ریخته شد.
واقعیت این است که چپ های اهواز بعلت نوشتن در مورد مسایل فقر و تبعیض های موجود شعله حرکت های ملی اهوازی را نه فقط برافراشتند بلکه روشن هم نگاه داشتند. بدون فعالیت این چپ ها شعله حرکت های ملی در اهواز خاموش می شد و چه بسا به فراموشی سپرده می شد. این دانشجویان و فعالین سیاسی تحت فضای خفقان محمد رضا شاه و زیر فشارهای ساواک و شهربانی همچنان به فعالیت های خود ادامه دادند که بسیار قابل تحسین است.

در مورد زحمات و احیانا خیانت چپ های اهوازی
متاسفانه چپ عربستان نتوانست خود را نقد کند. و از طریق این نقد کردن خود را بازپروری کند. چپ احوازی نتوانست از افکار قدیم خود فاصله بگیرد. و نتوانست پروسه کمونیست بودن را به یک حزب سوسیالیست مدرن تبدیل کند. چپ اهوازی نتوانست از احزاب فارس و ارتباطات قدیمی و ریشه ای خود با این احزاب فاصله بگیرد. و نتوانست چپ مستقل اهوازی باشد نتوانست با زمان جلو برود. چپ عربستان نتوانست ایدئولوژی را نقد کند. اینها زحماتی است که بر قضیه تحمیل شد.

متاسفانه عدم تغییر چپ های اهوازی به چپ مستقل اهوازی هزینه هنگفتی را بر قضیه عربستان تحمیل کرده است و ذخایر فکری بسیاری را از ما ربوده است. نکته مهم این است که در سالهای اخیر حتی یک نفر از جوانان عرب های احواز وارد این احزاب سراسری دیگر نشده است و این نکته مهمی است.

در مورد خیانت باید گفت که نتیجه این زحمات برخی از چپ ها طرفدار دو آتشه فدرالیسم شدند. که طرفداری از فدرالیسم فی النفسه خیانت نیست اما بنظر می رسد که برخی به لطایف الحیل موجب تضعیف حرکت های استقلال طلبی می شوند که این را می توان خیانت نامید. حیف است کسانی که زیر فشار ساواک برای حقوق مردم عرب مبارزه کردند در اروپای آزاد همچنان گرفتار ایدئولوژی و بعلت رفاقت های قدیم با چپ های قددیم فارس به دام این بازی ها بیافتند و سابقه خود را خراب کنند.

مشکل در واقع چپ هم نیست راست احوازی بیشتر مقصر است
در آسیب شناسی احزاب اهوازی یک نکته دیگر هم مشخص است. هیچ حزب راست و لیبرال مدرنی در طول این سالها شکل نگرفته است. قسمت راست جامعه ما عبارت بوده است از راست سنتی که عمدتا از بازاریان و حاجیانی بوده که اکثر مواقع دست در دست حکومت ها گذاشته و از سنت دفاع کرده اند. و بشدت محافظه کار بوده اند. (محافظه کار بودن و سنت را دو دستی چسبیدن هم البته مشکل دیگر ماست و چپ های ما در عرصه اجتماعی بشدت محافظه کار هستند.)

با این نوع راست سنتی که اکثر مواقع هم ضد قضیه عربستان بوده است باید گفت که ما اصولا جناح راست نداریم و این یک فقدان بسیار بزرگ است.

مشکل اینجاست که ما احزاب لیبرال نداشته و نداریم. احزاب لیبرال کارکردشان این است که افکار چپ را بالانس و متعادل کنند. بهمین دلیل نمی توان همه مشکلات را فقط به گردن چپ ها انداخت.

احزاب عربستان عمدتا چپ و بعثی و قومی ناصری/عفلقی و اسلامی بوده اند. که مخرج مشترک همه این احزاب و حرکت ها افکار چپ بوده است. هیچ حزبی که نماینده افکار لیبرال باشد تاکنون وجود نداشته است. این احزاب با داشتن ایدئولوژی های قوی دچار مشکل تحلیل های شفاف و منطقی و درست از عالم واقع شده اند. و این در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی هایشان بسیار مشهود است و همین موجب تاخیر بسیار در وضعیت قضیه احواز شده است.

 تا وقتی که ما یک احزاب جدید با افکار جدید نداشته باشیم و خصوصا افکار لیبرالیسم رواج پیدا نکند، در بر همین پاشنه می چرخد و این پاشنه آشیل ماست. ما نیاز به تشکیل احزاب جدید راست با افکار جدید و مدرن داریم.