Monday 19 September 2011

روسیه : حمایت از رژیم های سرکوبگر و مساله احواز

 
رضا وشاحی

19.09.2011

اظهارات اخیر نخست وزیر روسیه آقای دمیتری ممدوبف در مورد اینکه روسیه هر قطعنامه ای را بر علیه سوریه وتو خواهد نمود و حمایت بی دریغ این رژیم البته برای آگاهان مسایل سیاسی مساله جدیدی نیست.

روس ها در تشکیل و تشویق و حمایت از رژیم های سرکوبگر دست طولانی دارند. از حمایت بی دریغ برای تشکیل کشور اسراییل و حمایت تسلیحاتی گسترده در سالهای آغازی این کشور تا حمایت از گروه های چپ و مسلح برای ایجاد انقلاب های غیر مستقل و حمایت شده از طرف مسکو( مااند حزب توده، مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق در ایران) تا حمایت از رژیم هایی که روابط ایدئولوژیک داشته و بر روی بکار آمدنشان چندان نقشی نداشته اند مانند رژیم سوریه و لیبی.

مجموعه این مسایل تاریخی می بایست هر سیاست مدار عرب و خصوصا اهوازی را نسبت به سیاست های روس ها آگاه کرده باشد. اما و هزار دریغ کی برخی از اهوازی ها همچنان در دام افکار ابلهانه مارکسیسیتی گرفتار بوده و سیاست های سرکوب را نمی بینند.

چپ های ما البته نه جرات این را دارند که یک حزب رسمی با نام مثلا حزب کمونیست اهواز تشکیل دهند و نه جرات این را دارند که صریح حرف بزنند و مواضع چپ خود را روشن کنند. چون می دانند که حنای چپ دیگر خریداری ندارد. در لایه های قومیت عربی و افکار فدرالیست و غیره گم (اگر پنهان نشده باشند) شده اند.

این عده هنوز در خیال خود روس ها را کسانی می دانند که دموکراسی و آزادی برای سرزمین های عربی به ارمغان خواهند آورد. نه خیانت روسها به به رژیم های ناسیونالیست ناصر و عراق را قبول می کنند و نه سرکوب های خونین اتحاد جماهیر شوروی در کشورهای مختلف را. گوش هایشان را بسته اند و چشم ها را پرده زده اند.

یادم هست دآقایی اهوازی هورا می کشید که یک ناو جنگی روسی به سواحل ونزوئلا رسیده بود! تو گویی که روس ها خوشبختی را برایمان خواهند آورد. چقدر درد آور بود دیدن این افکار.

انتقاد شدید از آمریکا و انگلیس و غرب و سکوت در مقابل روس ها
قسمت دیگر این ماجرا انتقادهای بی شمار از سیاست های کشورهای غربی و نادیده گرفتن تمام خوبی هایشان است. در عین حال سکوت مطلق در برابر  سیاست های روس ها. ندیدیم یکبار از سیاست های روسیه انتقادی کرده باشند.

واقعیت این است که تمام این آقایان هم در غرب زندگی می کنند و نه در روسیه!


روسیه کشورهی با بحران های بزرگ

از انتقادات به سرکوب مخالفان سیاسی تا تقلب در انتخابات، از اقتصاد ضعیف  که برپایه نفت و گاز ( که به عنوان اهرم فشاری بر کشورهای اوکراین و اتحادیه اروپا استفاده می شود) می چرخد از فساد شدید اداری و حکومتی تا سیاست های غیر مسئولانه در سیاست بین المللی:روسیه چیزی بیشتر از این ندارد تا خدماتی ارائیه دهد. یک چیز دیگر هم دارد: فروش سلاح های نظامی درجه دوم همراه با خیل انبوه افسران روسی که در هنگام جنگ به بهانه عدم امنیت، کشور شما را به امان خدا رها خواهند کرد!

و ای کاش روسیه کشوری بود که از پتانسیل بالقوه دیپلوماسی خود در جهت بهتر شدن جهان گام بر می داشت. ما هم دلمان می سوزد. ولی فعلا در سیاست روس ها بر این پاشنه می چرخد. ای کاش روس ها همانند بریتانیا و آمریکا از حقوق بشر حمایت می کرد. وزیر خارجه بریتانیا آقای ویلیام هیگ در جلسه ای که در دفتر اصلی روزنامه وزین تایمز تشکیل شد، با صراحت گفت که پرونده حقوق بشر ایران از پرونده اتمی متفاوت است و پرونده حقوق بشر تنها زمانی تغییر خواهد کرد که شرایط حقوق بشر در ایران تغییر کند و تحریم ها تا زمانی که شرایط حقوق بشر در ایران تغییر نکند همچنان سرجایشان خواهد بود و محکم تر هم خواهند شد. پرونده حقوق بشر به کنار، روس ها حتی حاضر نشده اند در مورد پرونده اتمی هم در ایران همکاری کنند! بارها کارشکنی کرده اند!

واقعیت این است که از کوزه همان ترواد که دراوست. وقتی که در داخل یک کشور وضعت دموکراسی مشخص نیست و سرکوب فعالان سیاسی گسترده است و روزنامه نگاران مستقل و حقیقت یاب روس در دفترهای خود ترور می شوند، خب چه توقعی از این کشور می توان داشت؟ این البته روسیه تنها نیست و شامل چین هم می شود.

ما اهوازی ها می بایست از سیاست های روس ها در منطقه آگاه بوده و فاصله بگیریم. روس ها کارنامه سنگینی در توطئه و سرکوب مردم عرب دارند.منافع ملی ما حکم می کند که از همه مستقل باشیم و خصوصا از روس ها. مشکل دقیقا انجاست که ما منافع ملی ما را تعریف نکرده ایم. این عدم تعریف منافع ملی مشکل ساز است. خصوصا چپ های ما مسایل ملی را نمی دانند و درک نمی کنند. مسایل را انسانی می بینند و بس.


Friday 2 September 2011

ما ضعف فلسفی شدید داریم




رضا وشاحی

2011.09.02

فعالان سیاسی ما کم و بیش با جامعه شناسی و اقتصاد آنهم از روی ورق پاره های چپ آشنا می باشند. گروهی هم از ادبیات وارد سیاست شده اند که هم فواید و مضرات خود را دارد. ولی فلسفه خوانی در بین ما بسیار ضعیف است. ما نیاز به فلسفه داریم. علم علوم غافل مانده است.

من ریشه بسیاری از مشکلات را در جامعه اهوازی ما ضعف فلسفی می دانم. این ضعف فلسفی را در بین گروه های سیاسی می توان مشاهده کرد. در طبقات جامعه ما هم اثر گذاشته است. چاره کار ما فقط در خواندن روانشناسی و جامعه شناسی و تاریخ نیست. کلید کار در فلسفه خوانی است. با خواندن فلسفه به چند هدف زیر خواهیم رسید:

اول: رابطه دین و سیاست ضعیف خواهد شد. رابطه قسمت شیعه جامعه ما با جمکران و خرافات شیعه کم کم قطع خواهد شد. دین حریف پر قدرتی است و حریف پر قدرتی هم می خواهد. این راه حل بسیار کاربردی تر و واقع بینانه تر از جایگزینی افکار سنی و سلفی و وهابی به جای شیعه است.

دوم: نیروهای سکولاریست ما را پرورش خواهد داد. نیروهایی با شجاعت ایجاد خواهد کرد. شجاعت ابراز حقایق  توسط این نیروها و پایبندی به استدلال در نهایت این نیرو ها قوی شده و نیروهای محافظه کار تاریخی ما را را کنار خواهند زد.

سوم: نیروهای سیاسی ما را با سلاح قوی استدلال و تفکر عمیق مسلح می سازد. نیروهای سیاسی ما در استدلال کردن و مدیریت فکری ضعیف هستند. فلسفه پایه های نیروهای ما را قوی خواهد کرد.

چهارم: قدرت استدلال جایگزین تفکر قبیله ای و کوته بینی در جامعه خواهد شد. از سطحی فکر کردن به عمقی فکر کردن خواهیم رسید. از جامعه خشونت زدایی خواهد کرد.

پنجم: مدرن کردن و مدرن مدیریت کردن جامعه احوازی بدون آشنایی با فلسفه راه بجایی نخواهد برد. این فلسفه خوانی تاثیر خود را بر ادبیات و هنر هم نشان خواهد داد.

همواره باید توجه داشت که جامعه غرب با فلسفه خوانی دگرگون شد. این فیلسوفان بوده اند که پیشگام تغییرات شدند. ما در خاورمیانه مشکل فلسفه داریم. قرن هاست کمتر فیلسوفی پا به عرصه وجود گداشته است. جوهر فلسفه خشک شده است. در بهترین حالت شارحین فلسفه داریم. این ضعف فلسفه ما از ضعف تکنولوژی بسیار عمیقتر است.

ما می بایست پروژه فلسفه خوانی را کلید بزنیم و از این طریق در غارها را بر نور استدلال بگشاییم. و خفاشان تاریکی را از روح و روان ملت عرب احواز دور کنیم. من هر چه فکر می کنم بیشتر به اهمیت این پروژه پی می برم.