Wednesday 10 February 2010

خیالبافی و واقعیت در سیاست


رضا وشاحی

2010-02-10

بسیاری در خاورمیانه از ایالات متحده آمریکا توقع دارند که ارتباط خود را با کشورهای دیکتاتور منطقه مانند سعودی و مصر قطع کرده و کمک های امنیتی و نظامی را متوقف سازد. ولی در عالم واقعیت آیا چنین امری امکان پذیر و یا واقع گرایانه می باشد؟ در این مقاله به تخیل و ایده آل اندیشی و واقیت گرایی در سیاست نگاه می کنیم.

مصر مثال بسیار خوبی است. در اینکه حسنی مبارک یک رییس حکومت غیر دموکراتیک و دیکتاتور است کسی شکی ندارد. در اینکه به علت اقتصاد ورشکسته مصر که تحت مدیریت مبارک در سه دهه گذشته شکل گرفته است، مصر به شدت به کمک های خارجی نیاز دارد و خصوصا بدون کمک های آمریکا بر سر پا نمی ماند هم کسی شکی ندارد. در واقع مصر در کنار اسراییل بزرگترین دریافت کننده کمک های نظامی آمریکا است.

ایده آل اندیشان، که شامل دنیای سطحی ژورنالیستی چپ و انبوه کسانی می شود که فقط یک طرف قضایا را می بینند و به راحتی قطع کمک به مصر را تجویز می کنند. در دنیای این عده درست در فردای قطع رابطه آمریکا با مصر، مصر تبدیل به دموکراسی می شود و این آمریکا است که جلوی توسعه دموکراسی در مصر را گرفته است.

چیزی را که این دسته نمی بینند، واقعیت مهم دیگری است که در صورت برکنار رفتن حسنی مبارک، نیروهای افراطی اسلامی همانند اخوان المسلمین قدرت را بدست خواهند گرفت. که در این صورت مصر همین پیشرفت های اندک اجتماعی و سکولاریسم را به سرعت از دست داده و قرن ها به عقب بر خواهد گشت. وضعیت زنان، هنر و اقلیت های دینی و غیره به شدت بدتر خواهد شد. مصر محل آموزش تروریست ها خواهد شد. پیش بینی این امر چندان سخت نیست.

واقع گرایی این است که در عین حفظ حکومتی همچون مبارک، همزمان به مصر در مورد گشایش سیاسی و بهبود وضعیت حقوق فشر فشار آورده شود و چانه زنی بشود. کاری که آیالات متحده آمریکا به شکل مدام در مصر و سعودی انجام می دهد.

در مورد سعودی در صورت سقوط حکومت سعودی قدرت به دست نیروهای بسیار افراطی اسلامی می افتد کسانی که تنها مخالفتشان با حکومت سعودی فعلی این است که" به اندازه کافی حکومت اسلامی نیست"! و این البته گزینه ای است که هیچ عقل سلیم سیاسی نمی بایست قبول کند.

اصولا قطع رابطه سیاسی فقط در حالت جنگ می بایست صورت بگیرد. با قطع رابطه هیچگاه دموکراسی در کشور مقابل شکل نگرفته و حقوق بشر بهبود نیافته است. مثال واضح این امر هم کوبا و ایران است. از زمان قطع رابطه بین ایران و آمریکا وضعیت حقوق بشر بدتر شده است.

کشورهای دیکتاتور از انزوا استقبال می کنند. در صورت نداشتن رابطه سیاسی آیالات متحده نمی تواند در مورد حقوق بشر با کشور مورد نظر گفتگو کرده و بر گشایش سیاسی پا فشاری کند. این یک نکته بسیار ساده است که اغلب توسط بسیاری از اپوزیسیون ایران نادیده گرفته شده و به شکل اشتباهی تعبیر می شود.

دولت آمریکا ناچار هستند با کسانی که در کشورهای خاورمیانه روی سر کار هستند، دیکتاتور و دموکراتیک، سر وکله بزنند. این یک اصل است که سیاست با واقعیت موجود رابطه دارد و ایده آل اندیشی البته از آن روشنفکران و ژورنالیست ها است. که البته همواره سیاست مداران را متهم به فساد و همکاری با دیکتاتورها می کنند.