Tuesday 18 December 2012

خطر افراط گرایی عربستان را تهدید می کند





رضا وشاحی

17/12/2012

ابتدا بگویم که من از تفکر شیعه طرفداری نمی کینم و خودم مسیحی شده ام و از این دایره شیعه وسنی خارج هستم.  من صحبتم بر مبنای خیرطلبی عربستان و عقلانی نگری است. من نگران تغییر بافت اجتماعی و مشکلات ناشی از آن هستم.

در اینکه شیعه پر از خرافات است شکی نیست. از مراسم محرم تا زیارت قبرهای پر از استخوان و وضع تاسف بار حقوق بشر و تقلید کردن از مرجع تقلیدهایی پیرمردی که حتی یکبار برای خرید از خانه شان بیرون نرفته اند گرفته تا نفوذ حکومت در جامعه ما بر اساس دلبستگی های مذهبی همه موجب مشکلات هستند. اما آیا طرف دیگر یعنی تفکر وهابی و سلفی برای ما آزادی و دموکراسی و حقوق بشر به ارمغان خواهد آورد؟ من تمام کسانی را که در ترویج این اندیشه ها فعال هستم به چالش می کشم که به این سوال پاسخ بدهند.

واقعیت این است که تفکر سلفی و وهابی هم روی دیگر سکه هستند و برای ما دموکراسی و حقوق بشر نخواهند آورد. تنها چیزی را که برای ما خواهند آورد درگیری ها مذهبی و فرقه ای شیعه و سنی که در عراق و پاکستان شاهد هستیم، خواهد بود. آیا یک سیاستمدار، یک فعال سیاسی آزادی خواه و یک حزب مسئول برای مردمش چنین جهنمی را خواهد خواست؟ آیا ما متوجه نیستیم که تغییر بافت و فابریک اجتماعی موجب شکاف های عظیم و درگیری ها بی پایان شده و وحدت ملت عربستان را نابود خواهد کرد؟ آیا متوجه هستید که این مساله پای کشورهای عربستان را به قضیه باز خواهد کرد و ما حیاط خلوط درگیری های سعودی و تهران خواهیم شد؟ روشهای این جماعت را هم که در عراق دیدیم.

این روش ترویج وهابیت و سلفی گری نه فقط برای ما آزادی نمی آورد بلکه همین آزادی های کمی که در خانواده هستند را هم خواهد گرفت. نیم نگاهی به سعودی و مصر و دیگر جوامع سلفی و وهابی نشان می دهد که چقدر این جوامع از حقوق بشر دور هستند.

تغییر دین یا اصلاح دین

واقعیت این است که ادیان همه نیاز به رفورم و اصلاحات دارند. من در این سالها بسیار در تاریخ مسیحیت در اروپا مطالعه کرده ام و پای سخنرانی ها مختلف نشسته ام، و سخن مسیحیان و غیر مسیحیان را در این مورد شنیده ام. واقعیت این است که دین مسیحیت هم دچار بسیار خرافات بود. چیزی که اتفاق افتاد این بود که در مرحله اول مصلحان دینی در اروپا ظهور کردند و فرهنگ خرافات را کم کم از فرهنگ مسیحیت خارج کردند. مرحله دوم نقش روشنفکران و فیلسوفان بود. این زمینه را برای شروع عصر روشنگری و پرسشگری در اروپا مهیا کرد و ما نیازمند مصلحان دینی شیعه عربستانی هستیم. ما نیاز به کسانی داریم که ملی فکر کرده و بتوانند از شیعه خرافه زدایی کنند. راه سخت گذر از مصلح دینی به روشنفکر جزوی از تاریخ تکامل هر جامعه است.

اتفاق دیگری که در اروپا افتاد ایجاد کلیساهای مستقل از واتیکان بود. تا کلیسای انگلستان مستقل نشد، انگلستان مستقل نشد. کاتولیک ها در انگلستان همانند شیعه های لبنان که امروز تابع قم هستند، تابع دستورات پاپ بودند و حکومت انگلستان تا سالهای مختلف با چالش قدرت سیاسی مواجه بود. همین داستان را ما در بغداد می بینیم که به علت علایق مذهبی و سلطه فارس های شیعه در اماکن مذهبی عراق تهران در این مناطق نفوذ دارد. اما اگر مسجد و حوزه مستقل شیعه در عراق ایجاد شود، وضعیت تغییر خواهد کرد. ما نیاز به ایجاد حوزه و مسجد مستقل هم در عربستان هستیم.

در مورد شیعه هم بهترین راه حل این است که مصلحان دینی عرب اهوازی بیایند و علم و کتل حسین را نقد کنند و از دین خرافه زدایی کنند. این نقد می بایست شامل نقدر تمام قسمت های شیعه بشود به شکلی که شیعه قسمت زرتشتی گری خود را از دست بدهد و به تسنن نزدیک شود. حتی تغییر شیعه به یک نام دیگر هم فکر خوبی خواهد بود. مثل همان کاری که اخوان المسلمین کردند و نام خود را نه شیعه و نه سنی ( هر چند بنیانشان فکر سنی بود) گذاشتند.

در عین حال فرهنگ دین در حوزه شخصی را می بایست ترویج کرد. هر چقدر فرهنگ جدایی در سیاست در جامعه ما قوی تر بشود دموکراسی ما قوی تر خواهد بود. متاسفانه بعضی احزاب و افراد درست برعکس این عمل می کنند و مدام فرهنگ مذهبی را رواج می دهند.

کسانی هم که از تفکر سنی  طرفداری می کنند را هم تشویق می کنم که تفکر دین سنی هم نقد بشود و سختگیری های اجتماعی در مورد زنان و و دیگر مسایل حقوق بشر نقد شوند. بدون نقد به جلو نخواهیم رفت.

البته که آزادی ادیان درست است و مردم می بایست دین خود را خود تعیین کنند. تغییر دین اگر به شکل طبیعی شکل بگیرد بسیار برای جامعه مفید است. اما اینکه تغییر دین وارد حرکت های سیاسی بشود این موجب مشکلات اجتماعی بسیار خواهد شد. احزابی که ادبیات مذهبی را استفاده می کنند حتی به تجربه سی ساله در ایران توجه ندارند که تمام مشکلات ما از دخالت دین در سیاست است. یک اشتباه را که نباید چند بار تکرار کزد.

Sunday 16 December 2012

ترجمه اسناد وزارت خارجه بریتانیا قسمت اول



 
رضا وشاحی

مطالب در پرانتز ها در اصل متن نیست و از مترجم است.

مقدمه: ما متاسفانه تاریخ نمی خوانیم. تاریخ مان شفاهی است. این انتقاد ها را قبلا دیگران هم گفته اند و جدید نیست. به این اضافه کنم که تاریخ مان بر اساس مستندات نیست. و اگر هم هست تفسیر مدرن و صحیح از کنار گذاشتن اسناد کنار هم بدست نمی دهیم. با یکی از داشجویان تاریخ در دانشگاه صحبت می کردم و حرف جالبی زد گفت که استاد هایشان می گویند که کتاب های تاریخ سال قبل را دیگر استفاده نکنید و فقط چاپ جدید را استفاده کنید. چرا که تاریخ علم است و علم قدیمی می شود. منظور از تاریخ البته تفسیر تاریخ است که بر اساس اسناد جدید هر روز به روز می شود. خود اسناد البته قدیمی هستند. من سعی می کنم کمی با ترجمه برخی اسناد وزارت خارجه بریتانیا که دسترسی پیدا کرده ام به روشن شدن برخی مسایل تاریخ مان کمک کنم.

توضیح سند: سند حاضر نشان می دهد که طرح اشغال عربستان در سال 1922 توسط حکومت ایران برنامه ریزی شده اشت. همچنین نشان می دهد که اختلافات براساس درآمد نفت بین تهران و شیخ خزعل بوده است. سند همچنین از توصیه های دولت انگلستان به شیخ خزعل می گوید و از تلاش دولت بریتانیا برای جلوگیری از سقوط شیخ خزعل صحبت می کند. بر خلاف باور عامه که سقوط شیخ خزعل را فقط تقصیر بریتانیا می دانند.


 1922

گزارش سری وزارت خارجه بریتانیا

 سفیر ما در تهران اطلاع داده است که به شکل سری مطلع شده است که سفیر روسیه تهران را ترک خواهد کرد و معلوم نیست جانشین وی چه کسی خواهد بود.

در تاریخ 8 آوریل سفیر ما به شکل سری مطلع شده است که حکومت پارس می خواهد سیستم تلگراف انگلیسی در جنوب را نابود کند و بجای آن سیستم دیگری را نصب کند. ما اهمیت این ایستگاه ها را برای کشتیرانی در خلیج به دولت پارس گوشزد کردیم. و از دولت پارس در خواست کردیم مطلب را مورد مطالعه قرار دهند. در پاسخ گفته اند که می خواهند این ایستگاه های تلگراف را خریداری کنند. ما به دولت پارس پاسخ دادیم که شما نیروی فنی برای اداره این ایستگاه ها را ندارید. سفیر از وزارت خارجه می خواهد که به وی در این مورد توصیه شود.

سر پرسی لورین در 25 آوریل تلگراف زده است و گفته است دولت پارس رسما از وی مطالبه کرده است که نیروهای بریتانیا از خلیج (عربی) خارج شوند. هدف دولت پارس تصرف بوشهر است. قبایل منطقه حکومت تهران را نمی پذیرند. ما قراردادی برای خروج نیروها در سال 1912 با دولت پارس امضا کرده ایم ولی به دلایلی نیروهای خود را خارج نکرده ایم. وجود نیروهای بریتانیا در این سالها موجب حفظ بوشهر از هجوم (دولت ایران) شده است. نخست وزیر پارس به من با صراحت گفت که دولت قصد دارد قوای زیاد و دایمی به بوشهر بفرستد. من از دولت انگلستان تقاضای توصیه دارم.

در همان تاریخ سر پرسی در مورد شیخ خزعل در عربستان تلگراف زد. و از قصد دولت برای فرستادن نیروهای دایمی به عربستان خبر داده است. که ما با شیخ خزعل این موضوع را گفته ایم و موجب نگرانی هایی در جنوب شده است. هدف دولت پارس از فرستادن نیرو به زور گرفتن درآمد دولت محمره است. شیخ محمره بر خلاف توصیه هایی که ما در گذشته به وی کرده ایم در عربستان رفتار می کند و حاضر نیست با یک شروط مقبولی با حکومت پارس بر سر درآمد (نفت) کوتاه بیاید و این موجب خواهد شد که حکومت تهران به جنوب حمله کند. ما تصور می کنیم می بایست بر شیخ خزعل فشار وارد کنیم تا شروطی را قبول کند و این مشکلات پایان یابد. سر پرسی متوجه است که وجود نیروهای دولت پارس در جنوب نگران کننده است و امیدوار است که بتواند از طرق مختلف در تهران جلوی حرکت نیروها به سمت عربستان را بگیرد. وی همچنین از رییس بوشهر خواسته است که با شیخ خزعل صحبت کند تا کوتاه بیاید، همچنین دفتر هند و بغداد را مطلع کرده است که در صورت حرکت نیروهای پارس به جنوب اقدامات لازم را برای حفظ منابع نفتی انجام دهند.

Saturday 15 December 2012

دلایل شکست عراق در احواز در دوران جنگ: گفتگو با افسر سابق اطلاعاتی عراق قسمت دوم




رضا وشاحی

15/12/2012

در یک رستوران شیک می بینمش.  ک.ا از افسران عالیرتبه استخبارات عراق بوده است. که در سال 2002 از عراق خارج شد. پای صحبت هایش می نشینم. به زبان عربی صحبت می کنیم و می گوید لهجه فارسی ات مرا یاد اسیران اهوازی در عراق می اندازد! اسرار بسیاری می داند. سعی می کنم از همه چیز بپرسم ولی بحث اصلی روی دوران جنگ و مساله احواز متمرکز باشد

قسمت دوم


به نظر شما اصولا امکان شکست ایران وجود داشت؟ بله این امکان بود ولی روش ما اشتباه بود و نتیجه این شد که ما به اهداف خود نرسیدیم و جنگ تبدیل به جنگی فرسایشی شد که البته خمینی به این امر اهمیت نمی داد. در تاریخ نظامی وقتی رهبران نمی توانند در خطوط جنگ موفق شوند به پشت میز مذاکره می روند تا عهدنامه صلح بنویسند. صدام حداقل از این عقلانیت برخوردار بود. سفیر ما در سازمان ملل از طریق کشور های عربی چندین بار درخواست این مذاکرات را به سفیر وقت ایران در سازمان ملل کرده بود ولی مرتب از تهران می گفتند که مذاکره نکنید.

از فضای آن روز شهر اهواز بگویید؟ وضعیت شهر خیلی هیجان زده بود. عرب های عربستان بیدار شده بودند و حزب های ناصری قوی بودند. بسیاری از جوان های اهوازی در گرد احزاب چپ ایرانی بودند. و در مقابل هم مذهبی ها قرار داشتند. خط کشی اولیه به این شکل بود. نیروهای مجاهدین هر لحظه نزدیک بود که با نیروهای خمینی ادغام شوند. خیلی به هم نزدیک شده بودند. تمام پوسترهای خمینی را مجاهدین در اهواز منتشر می کردند. چپی ها هم که شامل چند گروه کوچک و بزرگ بودند هم بسیار به خمینی نزدیک شده بودند. اینها در واقع به دموکراسی اصلا اهمیت نمی دادند و فکر می کردند با نزدیکی به خمینی می توانند به قدرت برسند. نکته دیگر این بود که جوانان اهوازی اکثرا به دنبال این احزاب بودند. در واقع چپ ها به جنبش عرب های اهواز بسیار صدمه زدند. من در طول روز شخصا با بسیاری از این افراد صحبت می کردم. بسیاری شان بعدا جذب کمیته و سپاه شدند. وضع عجیبی بود.

نقش عراق در شکل گیری این گروه ها چه بود؟ این اتهامات حکومت ایران که ما عرب ها را در عربستان تحریک کردیم بی معناست. سازمان استخبارات ما در طول دوران شاه نفوذ بسیار کمی در عربستان داشت. و ما فرصتی برای تماس با مردم عرب نداشتیم. این نیروهای عرب خودجوش بودند. سالها سرکوب شده بودند. طبعا حقوق خود را می خواستند و فعال بودند.

شما در گزارش های خود بر تمرکز بر کدام قسمت توجه می کردید؟ من در گزارش های خودم بر تاثیر بر چپ ها و مجاهدین صحبت می کردم و اینکه ما باید با آنان تماس بگیریم. تماس ها با مجاهدین و چریک های فدایی خلق در ابتدا به جایی نرسید. در ماه های اول جنگ بر روی عراق اسلحه گرفتند. بعد که سرکوب شدند ارتباط ها قوی تر شد.

با بنی صدر تماس داشتید؟ بنی صدر واقعا به هیچ طرفی کمکی نکرد. نه به ما کمک کرد که خمینی را سرنگون کنیم، نه به خودش کمک کرد و در نهایت دولتش سقوط کرد و نه به مردم عرب کمک کرد. یک ناسیونالیست بی برنامه بود. در صورتیکه بختیار با ما روابط خوبی داشت. من بعدها بختیار را در پاریس دیدم.

فرض کنیم جنگ به سود عراق و با فتح تهران پایان می یافتو برنامه صدام برای دوران بعد از خمینی چه بود؟ واقعیت این بود که صدام فکر دقیقی نداشت. ما برنامه دقیق نداشتیم. هدف استعمار ایران نبود. هدف سقوط حکومت شیعه خمینی بود. که مرتب شیعه عراق را تحریک می کردند. و کمک به نیروهایی بود که به قدرت در ایران برسند ولی دنبال این سیاست  تحریک شیعه در عراق نروند. این هدف اصلی بود. تکلیف عربستان هم به این شکل بود که ضمیمه عراق شود.

نقش قدرت های جهانی در عربستان چگونه بود؟ ما مشاهده کردیم که چند تیم روسی هم در اهواز بودند. دستگاه های مخابراتی ما ساخت آلمان شرقی بود. و ما با سیستم رمز روسی آشنا بودیم.  از تهران چند هیات بودند که کارهای اطلاعاتی می کردند. ما متوجه شدیم رهبران عرب را تحت نظر دارند. سعودی یک عده ای را بعدا فرستاده بود. آمریکایی ها بودند. حتی از کوبا یک هیاتی بود. انگلستان نفوذ اطلاعاتی قوی در منطقه داشته است. مساله نفت عربستان و جغرافیای عربستان همه را به این منطقه آورده بود. برای ما در عراق آب عربستان هم بسیار مهم بود.

آب؟ ببینید دجله و فرات دو رود اصلی ما بودند. ما با ترکیه حتی از زمان قبل از عثمانی ها اختلاف داشته ایم. و پیشبینی می کردیم که ترکیه سدهای بیشتری بسازد و مشکلات آب داشته باشیم. آب یعنی زراعت و زندگی. آب مهمتر از نفت است.

مساله نفت را بیشتر توضیح بدهید؟ عربستان بسیار نفت دارد. بیشتر از همه کشورهای منطقه. نفت هم می دانید فقط برای سوخت نیست. حتی اگر جایگزین شود مصارف تجاری بسیاری دارد. مصارف دارویی بسیاری دارد. شرکت های دارویی بزرگ به نفت علاقه مند هستند. به این اضافه کنید ذخایر گاز عظیم عربستان. من یادم هست که در دفتر سری ما در عراق ما یکبار صدام برای دیدار آمده بود و وقتی نقشه نفت در منطقه عربستان را دید گفت ما باید حتما این مناطق را تصرف کنیم. نقشه ها بسیار دقیق بود و ما از دفتر شرکت نفت در آبادان سرقت کرده بودیم.

سرقت؟ بله کار یکی از تیم های ما جمع آوری نقشه از مسایل زیربنایی بود. نقشه دقیق از تمام رودهای عربستان تهیه کرده بودیم. نقشه های راه و جاده را هم از ساختمان های مختلف بدست آوردیم. نقشه صنایع نفت و شبکه برق را هم داشتیم. این برای سازمان های اطلاعاتی در مرحله فبل از جنگ حیاتی بود که این نقشه ها را داشته باشیم.
براساس این نقشه ها بگویید آیا بنظر شما عربستان تا قبل از جنگ رشد و توسعه اقتصادی داشت؟ بله رشد و توسعه داشت و زمان شاه در این مناطق بسیار سرمایه گذاری شده بود که بروی نقشه ها مشخص بود. اینها بیشتر توسعه شهری بود. مناطق روستایی که عرب نشین بودن را شاه اما اهمیتی نداده بود. ما حتی نامه هایی پیدا کردیم در وزارت خانه ها در اهواز که نشان می داد که سیاست دولت شاه بود که شبکه های برق و آب به مناطق عرب گسترش پیدا نکند و بیشتر در مناطق لر نشین و دزفولی سرمایه گذاری شود.

هدف از فقیر نگاه داشتن این مناطق چه بود؟ که همچنان از حکومت ایران هم آن را ادامه می دهد؟ ما هم همین سیاست را در مناطق شیعه عراق داشتیم. مخالف می بایست حقوق برابر نداشته باشد. این عقلانیت ما در همه منطقه بود. با فقیر نگاه داشتن البته تصور بر این بود که مخالفین رشد پیدا نمی کنند که احمقانه بود. فقر بستر اصلی اعتراضات بود. همه در جنوب عراق و هم در جنوب ایران.

هیات های اطلاعاتی که از تهران می آمدند کسانی را می شناسید که نام ببرید؟  در سال 1984 استخبارات عراق یک برنامه بسیار پیچیده طراحی کرد. این طرح وزارت اطلاعات ایران را مجبور به خود زنی کرد. خودشان را به خودشان مشکوک کردیم. اسناد بسیاری از سپاه گم می شد و به ما می رسید. و دفترچه های رمز سوخته ما در منازل ماموران اطلاعاتی ایران کشف می شد.

عجب! و کم کم صبر تهران تمام شد همه این ماموران را به شهرهای مختلف به بهانه های مختلف اعزام کردند و یکی یکی شکنجه کردند و بعد کشتند.

این همین مهرماه خونین است؟ بله. بسیاری عرب هم بینشان بود. یکی از این افسران عرب به عراق پناهنده شده بود و کل ماجرا را شرح داده بود. گویا در تهران بوده که بر علیه سفارت اردن جاسوسی می کرده است و به نامه ماموریتی که برایش فرستاده شده بود که وسط عملیات باید به شیراز برود شک کرده بود. ولی با این حال قصد داشت که برود. که اتفاقی در دفتر رمزشان پیامی را می خواند که صحبت از قتل عام همکارانش می کرده است. و بعد فرار می کند. وی بعدها به ما بسیار کمک کرد و امروز با نام جدیدی در آمریکا زندگی می کند.

حملات شیمیایی در طول جنگ تقصیر چه کسی بود؟ آیا عراق شروع کرد؟ بله ما شروع کردیم. با این بسیجی ها نمی شد کار دیگری کرد. بعد هم واقعه حلبچه شد. که اشتباه بود و نباید می شد. حتی طرح بود که اکثر شهر ها مثل تهران را با سلاح شیمیایی بزنیم. یک حالت هیروشیما باشد که حکومت ایران از جنگ دست بردارد. موجب اول حملات موشکی ما در واقع تمرین موشکی بود برای حملات شیمیایی بعدی. ما فقط می خواستیم جنگ تمام شود. ایران کمی دیرتر شروع به حملات شیمیایی کرد. ما از قبل خبر داشتیم و روستاها را تخلیه می کردیم. پروژه سلاح اتمی را سپاه پاسداران همان موقع شروع کردند. مامورین ما به شکل یک هیات پاکستانی خود را در اتریش جا زده بودند و مسئولین  ایرانی را که خواهان خرید قطعات بودند اتمی نظامی در سال 1983 دیدار کردند. ما به پروژه اتمی ایران بسیار حساس بودیم.

آینده عراق را چه می بینید؟ دولت مالکی به ایران خیلی نزدیک است. بله دقیقا آن چیزی که نبایست بشود شد و شیعه های طرفدار رژیم ایران به قدرت رسیدند. یادمان باشد بسیاری از شیعه ها هم در زمان صدام مخالف ایران بودند. مشکل این بود که ما وارد بحث سیاسی در درون عراق نشدیم و سیاست حذف شیعه های مخالف را پیش گرفتیم. که شکست خورد. بحث سیاسی آزادی بیان می خواست که صدام تحمل نمی کرد.

من از صحبت با شما بسیار استفاده کردم. نکات تاریخی زیادی گفتید که برای نسل های ما بسیار جالب و مهم هستند. ژنرال بسیار متشکرم.