رضا وشاحی
2008-08-02
در مقاله لزوم احترام به پیشکسوتان مبارز در قضیه عربستان ،من نام چند نفر را ذکر کردم به عنوان مثال، به منظور اینکه به نسل قدیم احترام بگذاریم.
بعد از نشر مقاله تماس های زیادی شد که خطاب به من می گفتند که ای آقا، چه کسی گفته فلان شخص اصلا مبارز بوده است؟ و هزار و یک اتهام در مورد هر کدام مطرح کردند.
توضیح من این است که اولا من قصدم تاریخ نگاری نبود و به عنوان مثال این اسامی را ذکر کردم. نام این اسامی هم به عنوان فعالیت های فعلی آنان نبود. سابقه تاریخی آنان مد نظر بود. اگر چه کارنامه فعالیت اخیر آنان هم یک سره منفی نیست.
من نام ایشان را بر اساس گفته های خودشان ذکر کردم. من نمی توانم بر حسب گفته این شخص و آن شخص، کسی را خائن بدانم. خصوصا که فرهنگ احوازی ما متاسفانه پر از سیاست های تخریب شخصیت و اتهامات واهی است. هر کس با کسی کمی اختلاف فکری پیدا می کند پشت سرش شروع به انتشار شایعه می کند که فلانی خائن و عامل جمهوری اسلامی است. این فرهنگ را می بایست کلا تغییر داد.
فقط در نتیجه تشکیل یک دادگاه صالحه است که می توان کسی را خائن دانست. دادگاه صالحه ای که براساس قوانین بین المللی تشکیل شده باشد. یعنی اینکه متهم بتواند از خودش دفاع کند. یعنی اینکه متهم به وکیل دسترسی داشته باشد. وکیل به پرونده متهم دسترسی داشته باشد و وقت کافی برای بررسی و طرح دفاعیه داشته باشد. هیئت منصفه بی طرف وجود داشته باشد. قاضی بی طرف باشد. مراحل دادرسی عادلانه باشد. حکم بر اساس اعترافات زیر شکنجه نباشد. و حتی بعد از صدور حکم، با داشتن فرصت کافی متهم حق اعتراض به رای صادره را در دادگاه عالی تر را داشته باشد. و کل پروتکل لازم برای یک دادگاه صالحه رعایت شده باشد.
کل بحث من در مورد لزوم احترام به پیشکسوتان بود. خب قضیه احوازی که دیروز با امثال من شروع نشده است. شده است؟ نزدیک به نود سال مبارزه، هزار و یک نوع گروه و اشخاص مختلف مشارکت داشته اند. ما که تازه وارد هستیم می بایست به اشخاص قدیمی تر با تمام تفاوت افکار و با تمام انتقادات موجود احترام بگذاریم.
نکته جالب این بود که اکثر انتقادات از طرف نسل جوان بود.
حکم به بازنشستگی
من یک توصیه کردم که مبارزان قدیمی مثلا فرض کنید هر کس سی سال بیشتر سابقه مبارزه دارد، شروع کند به نوشتن خاطرات و جزییاتی که شاهد بوده است و توصیه من بر این اساس است که ما از تاریخ مبارزه خود نوشته کم داریم. خاطره نویسی جزوی از مبارزه است.
اگر کسی ادعایی دارد و تجربه ای دارد بهتر است بجای چند جلسه خصوصی با حلقه بسته ای صحبت کردن، به شکل مکتوب این مسایل را مطرح کند که هم جمع بیشتری استفاده ببرند و هم نسل آینده منبع بهتری برای شناخت مبارزه و راه طی شده داشته باشد و هم اگر مسایل تاریخی ناروشنی هست، بحث تاریخی شود و هم نقش آن فرد روشن شود و هم آن واقعه شاید از نگاه جدید بررسی شود.
این با حکم بازنشستگی فرق دارد. ما تذکره و خاطره نویسی و در کل زندگی نامه نویسی یا بیوگرافی را خیلی دست کم می گیریم. و این یک نقص اساسی در فرهنگ ما می باشد. در عوض در غرب همیشه در بین کتاب های تازه شما زندگینامه هم می بینید.
مدح و انتقاد
دوستان دیگری می گفتند خب شما که از این اشخاص ستایش کردی دیگر نمی توانی آنان را نقد کنی.
نکته مهم این است که احترام به سوابق تاریخی نباید موجب جلوگیری از انتقاد کردن هم از فعالیت های قدیم و هم از فعالیت های جدید بشود. بین این دو می بایست فرق گذاشت.
من این وبلاگ را برای نقد ایجاد کردم. و باور کنید روزی که نقد تعطیل شود روز مرگ این وبلاگ هم خواهد رسید. من حتی در انتخاب خبر دقت می کنم که تحلیل های جدیدتری را از یک موضوع پیدا کنم و منتشر کنم.
تازه در همان مقاله هم نقدهایی به دو طرف یعنی هم به نسل قدیم و هم به نسل جدید شده بود.
2008-08-02
در مقاله لزوم احترام به پیشکسوتان مبارز در قضیه عربستان ،من نام چند نفر را ذکر کردم به عنوان مثال، به منظور اینکه به نسل قدیم احترام بگذاریم.
بعد از نشر مقاله تماس های زیادی شد که خطاب به من می گفتند که ای آقا، چه کسی گفته فلان شخص اصلا مبارز بوده است؟ و هزار و یک اتهام در مورد هر کدام مطرح کردند.
توضیح من این است که اولا من قصدم تاریخ نگاری نبود و به عنوان مثال این اسامی را ذکر کردم. نام این اسامی هم به عنوان فعالیت های فعلی آنان نبود. سابقه تاریخی آنان مد نظر بود. اگر چه کارنامه فعالیت اخیر آنان هم یک سره منفی نیست.
من نام ایشان را بر اساس گفته های خودشان ذکر کردم. من نمی توانم بر حسب گفته این شخص و آن شخص، کسی را خائن بدانم. خصوصا که فرهنگ احوازی ما متاسفانه پر از سیاست های تخریب شخصیت و اتهامات واهی است. هر کس با کسی کمی اختلاف فکری پیدا می کند پشت سرش شروع به انتشار شایعه می کند که فلانی خائن و عامل جمهوری اسلامی است. این فرهنگ را می بایست کلا تغییر داد.
فقط در نتیجه تشکیل یک دادگاه صالحه است که می توان کسی را خائن دانست. دادگاه صالحه ای که براساس قوانین بین المللی تشکیل شده باشد. یعنی اینکه متهم بتواند از خودش دفاع کند. یعنی اینکه متهم به وکیل دسترسی داشته باشد. وکیل به پرونده متهم دسترسی داشته باشد و وقت کافی برای بررسی و طرح دفاعیه داشته باشد. هیئت منصفه بی طرف وجود داشته باشد. قاضی بی طرف باشد. مراحل دادرسی عادلانه باشد. حکم بر اساس اعترافات زیر شکنجه نباشد. و حتی بعد از صدور حکم، با داشتن فرصت کافی متهم حق اعتراض به رای صادره را در دادگاه عالی تر را داشته باشد. و کل پروتکل لازم برای یک دادگاه صالحه رعایت شده باشد.
کل بحث من در مورد لزوم احترام به پیشکسوتان بود. خب قضیه احوازی که دیروز با امثال من شروع نشده است. شده است؟ نزدیک به نود سال مبارزه، هزار و یک نوع گروه و اشخاص مختلف مشارکت داشته اند. ما که تازه وارد هستیم می بایست به اشخاص قدیمی تر با تمام تفاوت افکار و با تمام انتقادات موجود احترام بگذاریم.
نکته جالب این بود که اکثر انتقادات از طرف نسل جوان بود.
حکم به بازنشستگی
من یک توصیه کردم که مبارزان قدیمی مثلا فرض کنید هر کس سی سال بیشتر سابقه مبارزه دارد، شروع کند به نوشتن خاطرات و جزییاتی که شاهد بوده است و توصیه من بر این اساس است که ما از تاریخ مبارزه خود نوشته کم داریم. خاطره نویسی جزوی از مبارزه است.
اگر کسی ادعایی دارد و تجربه ای دارد بهتر است بجای چند جلسه خصوصی با حلقه بسته ای صحبت کردن، به شکل مکتوب این مسایل را مطرح کند که هم جمع بیشتری استفاده ببرند و هم نسل آینده منبع بهتری برای شناخت مبارزه و راه طی شده داشته باشد و هم اگر مسایل تاریخی ناروشنی هست، بحث تاریخی شود و هم نقش آن فرد روشن شود و هم آن واقعه شاید از نگاه جدید بررسی شود.
این با حکم بازنشستگی فرق دارد. ما تذکره و خاطره نویسی و در کل زندگی نامه نویسی یا بیوگرافی را خیلی دست کم می گیریم. و این یک نقص اساسی در فرهنگ ما می باشد. در عوض در غرب همیشه در بین کتاب های تازه شما زندگینامه هم می بینید.
مدح و انتقاد
دوستان دیگری می گفتند خب شما که از این اشخاص ستایش کردی دیگر نمی توانی آنان را نقد کنی.
نکته مهم این است که احترام به سوابق تاریخی نباید موجب جلوگیری از انتقاد کردن هم از فعالیت های قدیم و هم از فعالیت های جدید بشود. بین این دو می بایست فرق گذاشت.
من این وبلاگ را برای نقد ایجاد کردم. و باور کنید روزی که نقد تعطیل شود روز مرگ این وبلاگ هم خواهد رسید. من حتی در انتخاب خبر دقت می کنم که تحلیل های جدیدتری را از یک موضوع پیدا کنم و منتشر کنم.
تازه در همان مقاله هم نقدهایی به دو طرف یعنی هم به نسل قدیم و هم به نسل جدید شده بود.
No comments:
Post a Comment