Friday 6 February 2009

اسلام و وظیفه ما اهوازی ها در غرب

مقدمه
من اخیرا متوجه اتحاد نامبارکی بین چپ های دو آتشه و اسلام گرایی افراطی شدم. که برای قضیه اهواز بسیار مضر است. واقعیت این است که اسلام جزوی از هویت ما می باشد، چه مسلمان باشیم و چه نباشیم. سوال اینجاست که با این هویت چگونه می بایست برخورد کرد؟ آیا سنت به ما رسیده را می بایست یکجا قبول کرد؟ آیا اصولا می توان این سنت را پالایش کرد و یا تفسیری مدرن از آن ارایه کرد؟ به هر حال این مقاله به این امر می پردازد که نسل جوان اهوازی در غرب چه رابطه ای با اسلام باید داشته باشند و ما از چگونه جریانی می بایست حمایت کنیم.

چهار نوع نگرش در مورد اسلام

من برای اهوازی ها در غرب چهار گونه نگرش نسبت به رابطه با اسلام می بینم. که به شرح زیر است.

نگرش نوع اول. نفی اسلام به شکل کلی است. چپ ها در گذشته اسلام را به شکل کلی رد می کردند که واکنش جریان های اسلامی به این موضوع از دلایل رشد اسلام گرایی افراطی می باشد. واقعیت این است که اسلام از بین نمی رود و کسانی که تفکر حذف اسلام را دنبال می کنند در واقع کمک به رشد اسلام گرایی افراطی می کنند. نیروهای چپ در دراز مدت فقط دیدگاه ضد غرب بودن را برای ما به جای گذاشتند که موجب هزاران مشکل و بلا شده است.

بحث جانبی. هجوم نیروهای چپ به افغانستان در دراز مدت موجب ایجاد و رشد اسلام گرایی افراطی در افغانستان شد. کسانی که فکر حذف اسلام را دارند به اسلام به شکل کاملا منفی نگاه می کنند. این در حالی است که تاریخ اسلام یکسره منفی نیست. اصولا ما می بایست با دیدگاه حذف و فقط منفی و سیاه دیدن مقابله کنیم. دیدگاه چپ متاسفانه به رشد نگرش حذف گرایی بسیار کمک کرده است: یا تو با مایی، یا تو بر ضد مایی. متاسفانه عده ای باقی مانده از دوران جنگ سرد هنوز به حرکت احواز ضرر می رساند.

نگرش نوع دوم. کسانی هستند که برای رسیدن به قدرت رساندن ایدئولوژی های پوسیده و رنگ و رو رفته خود، از اسلام سو استفاده می کنند. این سو استفاده البته فقط شامل ملاهای ایران نیست. اخیرا عده ای دیده شده اند که قبلا سابقه جریان های چپ افراطی، پان عربیسم و بعثی داشته و در عین حال شعار جهاد سر می دهند. این ترکیب برای قضیه احواز بسیار خطرناک است. نتیجه این عمل توقف و فشار بر نیروهای فعال مدنی و سیاسی در داخل می شود.

این افراد بر اساس سابقه چپ خود، با غرب و مفاهیم مدرن به شدت مخالف بوده و این را وارد اسلام هم می کنند. همچنین با پان عربیسم به معنای برتری نژادی عرب بر دیگر نژاد ها باور دارند که این موضوع از طرف دیگر دره پایین افتادن است. بر اساس اینکه هویت عربی را بر هویت اسلامی تطبیق می دهند با بقیه ادیان و با آزادی ادیان مخالف هستند. با آزادی زنان و حقوق بشر مخالف هستند. نفرت و دشمنی با دیگر ادیان را گسترش می دهند و در آرزوی ایجاد جنگ های مذهبی هستند.

کسانی که این گونه شعار ها را سر می دهند معمولا خود در زندگی عادی خود هم هیچ تقیدی به اسلام ندارند و صرفا برای بسیج و تهییج مردم عموما برای تبیلغ خشونت ورزی به این عمل روی می آورند. از طرف دیگر متوجه نیستند که با ملا نمی شود مسابقه تقدس داد. و از ابتدا بازنده خواهند بود. ثانیا مگر ما برای اسلامی کردن احواز مبارزه می کنیم؟ مگر احواز مسجد کم دارد؟ نیرو را به جای متمرکز کردن در طریق درست، بر مسایل دیگر متمرکز کردن، فقط موجب تلف کردن پتانسیل خواهد شد.
کار اشتباه دیگری که این عده می کنند معرفی کردن فرد عرب به عنوان فرد مسلمان است. به عبارت دیگر پان عربیسم را به اسلام پیوند می زنند. پان عربیسم نژادی، در مورد ما عرب ها هیچ سنخیتی ندارد. تعریف عرب کسی است که عربی صحبت کند. عامل خونی و نژادی اهمیت بسیار کمتری دارند. عامل خونی و نژادی برای آریایی ها اهمیت زیادی دارد.

بحث جانبی. دکتر علی شریعتی آتش بیار معرکه وارد کردن دین در سیاست بود و راه را برای بقدرت رسیدن ملاها در ایران هموار کرد. خمینی ملعون نه فقط دین را در سیاست وارد کرد، بلکه عرفان و تصوف را هم وارد سیاست کرد و رمز کاریزمای خمینی هم در این نکته پنهان است. دکتر احمد مفتی زاده همتای سنی دکتر علی شریعتی هم بر وزن سخن شریعتی می گفت ما دو نوع شیه داریم: شیعه صفوی و هم شیعه علوی داریم، می گفت ما هم دو نوع تسنن داریم تسنن اموی و تسنن نبوی. من در ایران که بودم هم از روستای مزینان دیدن کردم و هم از سنندج که موطن مفتی زاده بود. تنها چیزی که این دو را به هم وصل می کرد علاقه شان به اسلام سیاسی بود و هر دو در پروژه خود شکست خوردند و قومی را به ظلمت کشاندند.

نگرش نوع سوم. نیروهای سکولاری هستند که به عدم نفی اسلام و در عین حال انتفاد به اسلام معتقد هستند و برای توضیح اهمیت دموکراسی و سکولاریسم برای جامعه تلاش می کنند. به تقویت نیروهای سکولار و دموکراسی خواه در جامعه و ایجاد گفتمانی بین نیروهای مذهبی و غیر مذهبی در جامعه پایبندند. خواهان تاسیس و توضیح مفهوم تساهل در جامعه هستند. کسانی هستند که با چپ و راست افراطی مخالف هستند. کسانی که به ادیان احترام گذاشته و آموزش احترام به ادیان و نحوه نقد صحیح از اسلام را به نیروهای غیر دینی جامعه آموزش می دهند.

ما متاسفانه نیروهای این چنین در جامعه خود بسیار کم داریم کسانی که جهان مدرن را بشناسند، غرب شناسی داشته باشند و در عین حال فرهنگ عربی- اسلامی خود را به خوبی بشناسند. اصولا غرب شناسی ما بسیار ضعیف است. تاریخ غرب را نخوانده ایم و در غرب زندگی می کنیم، اما زندگی نمی کنیم.

یک مغلطه ای در خاورمیانه ایجاد شده که نیروهای سکولار را برابر با نیروهای چپ می بینند. در صورتی که این چنین نیست. در واقع چپ ها خود تابع دین جدید سکولاریسم خود هستند و این با سکولاریسم تفاوت دارد. چپ هیچگاه به سکولاریسم وفادار نبوده است و علت اینکه چپ ها امروزه صد و هشتاد درجه چرخیده اند و اسلامی شده اند دقیقا همین را ثابت می کند.

نگرش نوع چهارم. مسلمان های سکولار هستند. کسانی که هم مسلمان هستند و هم به دنیای مدرن و غرب اهمیت می دهند. به حقوق بشر اهمیت می دهند. مسلمانانی هستند که خواهان تطبیق اسلام با دنیای مدرن هستند. این دسته کسانی هستند که سکولار بوده و خواهان جدایی دین از سیاست هستند و در عین حال مسلمان و معتقد هستند ولی اعتقاد خود را حوزه شخصی می دانند.

کسانی که به آزادی ادیان اهمیت می دهند. افراط را تحمل نمی کنند. رادیکالیزه کردن اسلام را قبول ندارند و با آن مخالف هستند. خواستار رفورم در اسلام می باشند. جهاد را امری برای مبارزه با نفس می دانند و با خشونت و ترور به نام اسلام مخالف هستند. به حقوق غیر مذهبی ها معتقد و پایبند هستند. کسانی که مفاهیم مدرن را به جامعه سنتی توضیح می دهند. کسانی که دید انتقادی به اسلام دارند و در عین حال به اسلام احترام می گذارند.

وظیفه نسل احوازی در غرب

نگرش نوع اول و نوع دوم را ما می بایست به شدت رد کنیم. نگرش نوع سوم و چهارم برای آینده حرکت احواز بسیار مهم می باشد. ما وظیفه داریم که از این دو نگرش حمایت کنیم و زمینه رشد این نگرش را فراهم سازیم. ما متاسفانه نیروهای دارای نگرش نوع سوم و چهارم در جامعه خودمان کم داریم و در عوض شعار دهنده گان احساساتی و هیجانی فراوان داریم. این معادله را می بایست به سمت نیروهای معتدل تغییر داد.

احزاب احوازی، سازمان های فرهنگی، روشنفکران ما وظیفه دارند که در مقابل افراط گرایی بایستند. افراط گرایی عامل ضرر بسیار در قضیه اهواز خواهد بود. ممکن است برخی افراط گرایی ها در کوتاه مدت موجب تجمع و حرکاتی در اهواز شوند، ولی در طولانی مدت موجب ضرر شدید به قضیه احواز خواهند بود. جامعه مدنی احواز شکل نخواهد گرفت مگر اینکه با افراط گرایی مقابله کنیم. و نکته مهم این است که احزاب دموکراتیک در بستر جامعه مدنی شکل می گیرند و در صورت فقدان این بستر در بر همان پاشنه خواهد چرخید.

رضا وشاحی
دانشگاه دورام انگلستان


No comments: