Sunday 28 December 2008

جنگ غزه نتیجه همپیمانی اعراب و اسرائیل؟






احمد زیدآبادی
تحلیلگر مسایل خاورمیانه

آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی با صدور بیانیه‌ای در واکنش به حمله هوایی گسترده اسرائیل به نوار غزه، دولت عبری را «کافر حربی» نامید و «همه مومنان دنیای اسلام» را به دفاع از مردم غزه فراخواند.

پیام آیت‌الله خامنه‌ای شدیدترین واکنشی است که تا کنون در بین رهبران جهان درباره حوادث خونین نوار غزه، صورت گرفته است.

آقای خامنه‌ای در پیام خود، ضمن اعلام یک روز عزای عمومی در ایران، از موضع رهبران کشورهای عرب و مسلمان در برابر حمله اسرائیل به نوار غزه به شدت انتقاد کرد و در اشاره‌ای به سران مصر و اردن آنها را «منافقان امت» نامید.

بسیاری از کشورهای عرب با محکوم کردن حمله هوایی اسرائیل به نوار غزه، خواستار توقف فوری این حملات شده‌اند، اما به نظر می‌رسد که موضع آنها در برابر حوادث غزه بی‌شباهت به رفتار آنها در مقابل جنگ ۳۳ روزه بین اسرائیل و حزب‌الله لبنان در تابستان سال ۲۰۰۶ نباشد.

در جنگ ۳۳ روزه، تقریبا همه کشورهای عرب، بمباران مناطق جنوبی لبنان از سوی ارتش اسرائیل را محکوم کردند، اما مقام‌های اسرائیلی بارها ادعا کردند که برخی کشورهای متنفذ عرب از آنها خواسته‌اند که کار حزب‌الله را یکسره کند.

در واقع خشمی که برخی کشورهای عرب از عملکرد حزب‌الله داشتند، درباره عملکرد حماس در نوار غزه نیز مصداق دارد.

برخی محافل عربی، حماس را متهم می‌کنند که با بی‌اعتنایی به طرح صلح عربی، همانند حزب‌الله لبنان عملا به صورت بخشی از استراتژی ایران برای گسترش نفوذ آن کشور در خاورمیانه در آمده است.

حماس بر خلاف حزب‌الله یک گروه سنی است و از این جهت، روابط آن با ایران معمولا پیچیده بوده است.

حماس در واقع شاخه‌ای از جنبش اخوان‌المسلمین به شمار می‌رود، اما شاخه‌های مختلف اخوان‌المسلمین در کشورهای عربی و اسلامی هر کدام بر مبنای ویژگی‌ها و شرایط کشور خود، مواضع سیاسی خاص خود را دارند.

برای نمونه، اخوان‌المسلمین سوریه، پس از سرکوب شدید قیام آنها در سال ۱۹۸۰ در شهر حماء توسط دولت حافظ اسد که گفته می‌شود ده هزار کشته بر جا گذاشته است، برای براندازی دولت سوریه تلاش می‌کند و به همین علت، روابط گرمی با کشورهای مخالف سوریه دارد.

اخوان‌المسلمین مصر اما یک گروه «مخالف قانونی» برای دولت حسنی مبارک به حساب می‌آید و هر چند که تحت فشار دولت است، اما در مجموع تحمل می‌شود.

رفتار سیاسی حماس اما برگرفته از شاخه‌های اخوان‌المسلمین در سوریه و یا مصر نیست، بلکه مختصات فلسطینی خاص خود را دارد.
در حقیقت، گروههای فلسطینی از جمله حماس، معمولا کوشیده‌اند تا روابط خوبی با همه کشورهای عرب و مسلمان با هر نوع گرایشی، داشته باشند، اما اغلب در تضادهای پیش آمده، مجبور به انتخاب یک گرایش در مقابل گرایش دیگر شده‌اند.

تا حدود یک سال قبل، حماس ضمن گسترش روابط خود با ایران و سوریه، بر حفظ مناسبات خود با کشورهایی مانند مصر، عربستان و ترکیه نیز اصرار داشت و اغلب سعی می‌کرد تا در روابط خود با این دو طیف از کشورها نوعی توازن ایجاد کند.

در پی تسلط حماس بر نوار غزه که از طریق درگیری نظامی با گروه فتح امکانپذیر شد، حماس به تدریج از محور کشورهای محافظه کار منطقه فاصله گرفت و هر چه بیشتر به ایران و سوریه نزدیک شد.

این تغییر مسیر را می‌توان به خشم اعراب محافظه کار از نادیده گرفتن توافقنامه مکه از سوی حماس نسبت داد، مساله‌ای که این گروه را در نوار غزه منزوی کرد.

انزوای حماس در نوار غزه، آن را به سمت گسترش روابط با ایران سوق داد و ایران نیز بنا به استراتژی خود در خاورمیانه از این موضوع استقبال کرد.

بدین ترتیب، با آنکه جهاد اسلامی فلسطین به رهبری عبدالله رمضان شلح متحد اصلی ایران در سرزمین‌های فلسطینی محسوب می‌شد، حماس عملا به صورت متحد استراتژیک ایران در نوار غزه در آمد.

این مساله، به نوبه خود بر خشم اعراب محافظه کار از حماس افزود، بخصوص اینکه اسرائیلی‌ها در گزارش‌های امنیتی خود، بر نفوذ روزافزون ایران بر حماس و تقویت جناح‌های شبیه القاعده در صفوف فرماندهان نظامی گردان‌های عزالدین قسام شاخه نظامی حماس تاکید می‌کردند.

در واقع مصر که هم مرز نوار غزه است، از گرایش‌های اسلامی حماس نیز که می‌تواند سبب تقویت اخوان‌المسلمین در مصر شود، بیمناک است و ظاهرا به همین دلیل، طی هفته‌های گذشته مقام‌های رسمی مصر تاکید کرده‌اند که اجازه نخواهند داد یک موجودیت اسلامی که به ادعای آنان، نقش ابزار برای ایران را بازی می‌کند در نزدیک مرزشان شکل گیرد.

در این میان، حماس نیز با خنثی کردن نقش میانجیگری مصر برای آشتی این گروه با فتح و نیز نادیده گرفتن تلاش‌های دولت حسنی مبارک برای تمدید آتش بس بین حماس و اسرائیل، مصری‌ها را به تقابل با خود تشویق کرد.

البته در مورد تمدید آتش بس با اسرائیل، صداهای متفاوتی از رهبران مختلف حماس شنیده شد و به نظر می‌رسد که برای تصمیم‌گیری در این باره، اختلاف‌هایی بین رهبران داخلی و تبعیدی حماس وجود داشته است.

به هر حال، اگر از نقطه نظر منافع سیاسی کشورهای محافظه کار عرب نگریسته شود، آنها براندازی حکومت حماس در نوار غزه را به سود خود می‌دانند، هر چند که ترجیح می‌دهند این اقدام با حداقل تلفات انسانی در غزه صورت گیرد.

این در واقع نوعی همسویی سیاسی اعراب و اسرائیل در منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود، نکته‌ای که به شدت سبب نگرانی ایران است. به همین علت، محافل دولتی در ایران، حمله نظامی اسرائیل به نوار غزه را که دیگر روشن شده است با هدف سرنگونی یا تسلیم کامل حماس برنامه ریزی شده، نتیجه تبانی پنهان اسرائیل و اعراب می‌دانند و در کنار محکوم کردن حمله اسرائیل، از محکوم کردن آنچه را که سکوت کشورهای عرب در برابر جنگ در نوار غزه می‌نامند، دریغ نمی‌کنند.

این نوع موضع گیری در برابر اعراب، قاعدتا به تنش بین آنها و ایران دامن خواهد زد، اما این دیگر گویا ایران را چندان نگران نمی‌کند، چرا که اظهارات رهبران ایران نشان می‌دهد که آنان جنگ غزه را علامت روشنی از همپیمان شدن اعراب محافظه کار با اسرائیل در یک برنامه کلان‌ترعلیه جمهوری اسلامی تلقی می‌کنند.

No comments: