Saturday 1 November 2008

چرا اهواز به دست فارس ها افتاد؟

رضا وشاحی

2008-11-01

فرض کنید شیخ خزعل پارلمان تاسیس می کرد و انتخابات آزاد برگزار می کرد. فرض کنید قبایل عربی اختلافات ابتدایی خود را کنار می گذاشتند و متحد می شدند. فرض کنید ارتش منظم تاسیس می شد و با کشورهای همسایه پیمان اتحاد بسته می شد و کشورهای همسایه واقعاٌ کشورهای مستقلی بودند و بر سر این پیمان ها می ایستادند.

فرض کن شیخ های ما به جای مسموم کردن همدیگر با قهوه، چهار تا روزنامه منتشر می کردند و ادیبان ما بجای دعوا بر سر قافیه و وزن، چهار تا شعر از موج نوی اروپا ترجمه می کردند که شاید افق فکر ما کمی گسترده می شد.

فرض کنید انقلاب 1917 روسیه شکل نمی گرفت و سیاست سرخ کردن جهان در پیش گرفته نمی شد. فرض کنید که قبایل اهوازی بر اثر یک فتوای مذهبی از نجف بر ضد بریتانیا متحد نمی شدند. یا حداقل وقتی فارس ها آمدند و شیخ خزعل را بردند به همان اندازه که در جهاد، در مقابل بریتانیایی ها ایستادند، در مقابل فارس ها هم می ایستادند.

فرض کنید ما چند فیلسوف هم در کنار اینهمه ملا و دعا نویس و سید در اهواز داشتیم. و دیود هیوم بجای ادینبورو در اسکاتلند از گسبه می آمد و ما فلسفه انسان مدار را به جهان تقدیم می کردیم.

فرض کنید شیخ خزعل وقتی رضا شاه در ایران به قدرت رسید کسی را به تهران می فرستاد تا او را به قتل برساند. فرض کنید وقتی رضا شاه آمد، شیخ خزعل به راحتی تسلیم نمی شد. فرض کنید ملت عرب همانطور که برای فلسطین پیراهن پاره می کند برای ما هم پیراهن پاره می کردند. فرض کنید مقام های هویزه وعلوانیه را ما به شکل اوپرا و سمفونی به جهان غرب صادر می کردیم.

فرض کن به جای اینهمه ردیف کردن اسم اجدادمان و نسب نامه ها، و افتخار به این که کدام قبیله، قبیله دیگر را غارت کرد، تاریخ علمی می نوشتیم و از دنیای خود تحلیل داشتیم.

فرض کن ما دانش داشتیم و نفت را ما خودمان کشف می کردیم و نیازی نبود که کسی از هزاران کیلومتر دورتر بیاید و این کار را بکند
فرض کن پدران ما به جای این همه خانوده بزرگ ایجاد کردن و فقر و گرسنگی را برای این طفلکان معصوم ارمغان آوردن، از نعمت کاندوم هم بهره مند می شدند. فرض کن ازدواج اجباری نبود و خانواده ها بر اساس عشق پایه گذاری می شدند و نه به توصیه پدر بزرگ های مو سپید بی سواد. فرض کن زنهای ما هم حقوقی داشتند.

فرض کنید قبایل عرب اهواز به جای متحد شدن بر ضد انگلیسی ها در جنگ جهاد، بر ضد رضا شاه متحد می شدند.

فرض کنید حکومت عثمانی وجود نداشت یا عثمانی ها بریتانیایی ها را شکست می دادند و یا لا اقل اینقدر سیستم عثمانی عقب مانده و ظالمانه نبود.

فرض کن سیستم اجتماعی ما اینقدر بسته نبود که قتل در آن نشانه شجاعت باشد و هنر حرام باشد و فرهنگ "مخفی بوسیدن" نداشتیم و به جای اینها شجاعت در قلم بود.

فرض کن در انقلاب 57 مردم عرب ما، دسته دسته دنبال حرکت های چپ طرفدار خمینی راه نمی افتادند. فرض کن ما تا حالا هم مبتلا به علی شریعتی و جلال آل احمد نبودیم.

فرض کن بعد از برکناری رضا شاه، قیامی هم در اهواز می شد. فرض کن شیخ های ما بعد از برکناری رضا شاه، بجای بردن ژنرال های سه ستاره برای شکار آهو و گراز، کمی هم از آینده مردم اهواز برای آنان حرف می زدند.

فرض کنید رضا شاه اصلاٌ وجود نداشت، بریتانیا نبود واصلاٌ نفت پیدا نمی شد.

فرض کن دنیای ما قبیله ای نبود. فرض کن دنیای ما محدود به روستاهایمان نبود و حداقل یک نقشه درست و حسابی از منطقه خودمان داشتیم، یک نقشه از دنیای خودمان داشتیم. فرض کن به جای اینکه ما مستعمره می شدیم، می رفتیم و مستعمره می کردیم.

فرض کن من و شمای اکنون در غربت، کمی واقع بینانه رفتار کنیم، کمی مهربانانه رفتار کنیم. فرض کن هنر ما به جای قطع رابطه، ایجاد و نگاه داشتن رابطه باشد، فرض کن کمی کمتر فحش بدهیم، کمتر تهمت بزنیم و کمی از حب ریاست و کرسی، پایین بیاییم.

فرض کن. فرض محال که محال نیست.

4 comments:

Selma said...

I really appreciate this article. Yes the reasons of our fall we should seek in ourselves. Disregarding all the external international conditions that helped this fall, our internal confusion would still be a very strong reason of it.
Hope that people understand and listen, and of course, read.
Thank You

Anonymous said...

چه سوالی آسانی می پرسی آقا رضا!!اهواز بدست فارسها افتاد چون اعراب آن را دو دستی تقدیم کردند وفارسها هم آنرا قاپیدن.الان هم پیشیمان هستند.بقول یک ضرب مثل فارسی که میگه: خودم کردم که لعنت بر خودم باد. جایزه ام را لطفا بفرستید. متشکر، رضا

Anonymous said...

قابل توجه رضا که کامنت نوشته: درست میگی برادر. تا زمانی که اعراب منطقه اهواز بجای هدر دادن دارایی هایی خود صرف دعوتی های بیهوده و شیخ بازی بیایند و خرج تخصیل خود و فرزندان خود بکند فارسها خود بخود فرار خواهند کرد. در واقع فارسها از جهالت و ساده لوحی ما سوءاستفاده میکنند. به امید روزی که دانایی ما بیشتر شود.

Anonymous said...

ما مردم خاورمیانه و علی الخصوص اعراب عادت داریم وقتی به مشکلی بر خوردیم 90% وقت و انرژی خود را صرف مشکل کنیم و تنها 10% صرف حل و جلوگیری از تکرار آن


بیاییم همه مثل آدم های دانا با هم همفکری کنیم و این معضل اشغال اهواز را بررسی و راه چاره عملی و مستمر برای آزادی آن و جلوگیری از تکرار مجدد آن پیدا کنیم. همان بلایی که سر فلسطین آمد سر اهواز هم آمد. چرا ما هنوز در خواب خرگوشی هستیم و اگر کسی هم تلاش میکند ما را بیدار کند بی اعتنایی میکنیم؟