Wednesday 24 September 2008

مظلومیت تفکر ملی در اهواز


مظلومیت تفکر ملی[1] در اهواز

آسیب شناسی تفکر ملی در احواز

رضا وشاحی

2008-08-18

مقدمه

شاید تاکنون بسیار به این سوال رسیده باشیم که چرا مساله اهواز بعد از این همه سال هنوز به یک جنبش سراسری در اهواز تبدیل نشده است، جنبشی که بتواند مقاومت مدنی ایجاد نماید. چرا همبستگی و آگاهی جمعی ای را که در مورد مناطق و قضایای مشابه قضیه اهواز می بینیم در مورد احواز نمی بینیم؟ آیا فقط و فقط سرکوب فارس ها عامل عدم ایجاد آگاهی بوده است؟ آیا عوامل دیگری هم وجود دارند؟

یکی از دلایل عمده عدم اتحاد و ایجاد مقاومت مدنی، غیر از سرکوب فارس ها، در دهه های گذشته وجود ایدئولوژی های رقیب برای فکر ملی بوده است. این ایدئولوژی های رقیب چنان قوی بوده اند که بخش بسیاری از نیروهای جوان ما را به خود جذب کرده اند و امکانات بسیاری به این افکار اختصاص داده شد. و در کل جلوی تولد"حس احوازی بودن" و تعلق به یک "محدوده سرزمینی" را گرفتند و به تاخیر انداختند.

تشکیل یک کشور

شما برای تشکیل یک کشور، نیاز به ایجاد دولت-ملت
[2] دارید. دولت-ملت هم اساس اش بر ناسیونالیسم[3] می باشد. ناسیونالیسمی که در یک محدوده جغرافیایی تعریف شده باشد[4]. که من آن را ناسیونالیسم خفیف می نامم. و یک سری منافع ملی در نتیجه این تعریف، ایجاد شوند. مشکل اینکه ما منافع ملی مان هنوز تعریف نشده هستند، به همین نکته بر می گردد که فکر ملی و نگاه ملی در بین ما اهوازی ها هنوز جا نیافتاده است.

علت نداشتن نگاه ملی

نداشتن دید ملی در احواز البته بی دلیل نیست. اتفاقا دلیل موجه و خوبی هم دارد. در آسیب شناسی فکر ملی در احواز با این نکته موجه می شویم که فکر ملی در احواز همواره با دیدگاه های منطقه ای و جهانی قوی ای روبرو بوده است که تاب مقاومت در مقابل آنان را نداشته است. ناسیونالیسم نوع ناصری، کمونیست جهانی، تفکر بعث و اسلام گرایی، چهار حرکتی بوده اند که همواره برای فکر ملی در اهواز یک رقیب به شمار می آمده و می آیند.
[5]

فکر اسلامی و جنگ جهاد

یکی از مثالهای مهمی را که می شود برای بررسی و مقایسه قدرت فکر اسلامی در مقابل فکر ملی استفاده کرد، جنگ جهاد می باشد.

جنگ جهاد در واقع پیروزی فکر اسلامی بر فکر ملی بود، چرا که فکر ملی می گفت که حالا بگذار انگلیسی ها بیایند و ما را جدا کنند، در دراز مدت این به نفع ما خواهد بود.

فکر مذهبی البته فرمانش دست حوزه نجف بود که حوزه نجف هم مه می دانیم، قرن هاست که فرمانش دست فارس ها می باشد. فکر مذهبی می گفت این بریتانیایی ها کافرینی هستند که به سرزمین مسلمانان هجوم آورده اند. در فکر اسلامی، عرب و فارس وجود ندارد. همه مسلمان هستند. همه برادر هستند.

نتیجه این شد که در جنگ مشهور جهاد سربازهای بریتانیایی را شکست دادیم تا سلطه فارس ها ادامه پیداکند!! این برتری فکر رقیب، یعنی فکر اسلامی بود که فکر ملی را کنار زد و مصالح ما قربانی احساسات دینی مان شد.

و این بسیار مهم است که ما به نقد واقعه جهاد بپردازیم. فقط تاریخ نگاری این واقعه کافی نیست. چون به نقد واقعه جهاد نپرداختیم، مشابه این مسایل در آستانه انقلاب 57 دوباره ظهور کرد. باید از تکرار سه باره آن جلوگیری کرد. و فقد با نقد است که می توان به این مطلب دست یافت.

فکر ناسیونالیسم نوع ناصری

اینکه ما ملت عرب یک ملت هستیم و از این ور اقیانوس تا آن ور اقیانوس باید به داد هم برسیم، البته رقیب بسیار قدرتمند دیگری برای فکر ملی در احواز بود. در دهه شصت میلادی، فکر ملی احوازی نمی توانست توجیه کند که چرا اهواز مهمتر از فلسطین است. برتری فکر ناسیونالیسم عربی و ناصری را تا همین دوران ما نیز می توان مشاهده کرد.

شاید شما هم مثل من به کسانی برخورده باشید که به شما گفته باشند که" قضیه فلسطین بر قضیه احواز ارجح است، یعنی تا فلسطین به جایی نرسد ما اصولا نباید کاری بکنیم" یا "اگر اسراییل به ایران حمله کند به ایران می رویم و در کنار فارس ها با اسراییل خواهیم جنگید چون فلسطین مهمتر است" اینها همه قدرت فکر ناسیونالیسم عربی است که باز موجب عدم توسعه فکر ملی شده اند و جلوی ایجاد تعریف منافع ملی را برای ما عربستانی ها گرفته اند.

فکر کمونیست

فکر کمونیستی در دهه های پیش از فروپاشی اتحاد شوروی جولان دار میدان بود. شما اگر می خواستید فعالیت سیاسی بکنید نمی توانستید از کنار فکر کمونیسم به راحتی رد بشوید. جاذبه شعارهای کمونیستی به راحتی فکر ملی در اهواز را کنار زد. در جهان کمونیست فارس و عرب انسان بودند و تفکر ناسیونالیسم یک فکر ارتجاعی بود.

آقایی اهوازی، بازمانده از دوران جنگ سرد، به من می گفت که " ما چرا سر خطوط قرمز روی نقشه که به آنها می گویند حدود جغرافیایی، با فارس ها کشمکش کنیم، ما که همه برادر هستیم و همه انسان هستیم و اصولا مرز در جهان چه معنایی دارد؟" خب شما با این اتوپیا و ایده الیست ذهنی چه کار می توانید بکنید؟ با این نگاه می توانید منافع ملی را تعریف کنید؟ دقیقا امکان ناپدیر می باشد. شاید شنیده باشید که می گویند " خوب باید نفت را با بقیه تقسیم کرد، می خواهید مردم اصفهان از گرسنگی بمیرند" نتیجه این شد که افکار فدرالیسم مطرح شد.

ایدئولوژی بعثی و قرارداد الجزایر

تفکر بعثی در واقع ناسیونالیسم سوسیالیست نوع عربی می باشد، با مایه هایی از اسلام. که در نهایت مانند سلف آلمانی خود به ماوت هاوزن، داخائو، آشویتس و انفال و حلبچه رسید.

یکی دیگر از خنجرهایی که حرکت احواز از پشت سر خورد، قرار داد الجزایر بود بین شاه سوپر شوینیست ایران و رژیم بعث عراق. رژیم عراق احوازی ها را فروخت و دفترهای اهوازی ها را بست. بسیاری مجبور به فرار از عراق شدند. بعد از این واقعه حداقل چیزی که توقع می رفت این بود که فکر ملی ایجاد شود ولی ما عربستانی ها بازهم درس نگرفتیم و هنوز هم که هنوز است عده زیادی از ما تحت تاثیر چنین شعارهایی هستیم. هنوز هم عده ای هستند که حتی قرار داد الجزایر را توجیه می کنند!! تعجب نکنید. ریشه همه این نوع تفکرات ایدئولوژی های برتر است که فکر ملی را از احواز کنار زده اند.

تحول دادن احوازی ها توسط رژیم بعث سوریه

نمونه جدید از خدمات درخشان حزب بعث( اینبار در سوریه)، به ملت عربستان، تحویل اهوازی ها به شکل دست بسته به رژیم ایران بود. اهوازی هایی که اسم شان در دفتر سازمان ملل هم ثبت شده بود. این حرکت حزب بعث هم متاسفانه موجب بیداری بسیاری از دوستان اهوازی ما نشد.

معلوم نیست بعثی ها چند بار دیگر باید ما اهوازی ها را بفروشند، تا شاید تلنگری به ما زده بشود که" ای بابا!! دنیا بر اساس منافع ملی می چرخد و ما هم مثل بقیه می بایست فکر ملی داشته باشیم"

جمع بندی

مجموعه فکرهای اسلامی، بعثی، کمونیستی و ناسیونالیسم ناصری، که با وجود افتراقاتشان، در یک نکته مشترک هستند و آن این است که "رقیب جدی فکر ملی در حوزه جغرافیایی محدود" هستند، موجب شده است که فکر ملی در اهواز رشد نکند و دارای دیدگاه ملی نشویم و ما به سلاح ملی مسلح نشویم. سلاح ملی در اینجا ایمان به یک مجموعه منافع ملی می باشد.

اهمیت داشتن فکر ملی

بدون فکر ملی و ناسیونالیستی تشکیل یک کشور محال است. تاریخ علوم سیاسی گواه این مطلب است که هیچ کشوری بدون فکر ناسیونالیستی تشکیل نشده است. و دقیقا زمانی کشورها و اتحادیه ها فرو پاشیده اند که تفکر ناسیونالیسم در آن کشورها ضعیف شده باشد.

تفکر ناسیونالیسم هم رابطه مهمی با نژاد و یا فرهنگ خاص دارد. دلیلی اینکه در نقشه جهان بریتانیایی هست، فرانسه ای هست و آلمان و ایتالیایی وجود دارند، به دلیل داشتن نژادی خاص و یا دستکم فرهنگی متمایز می باشد.

اگر تفاوت های نژادی و فرهنگی نبود، حدودی و مرزی وجود نداشت. ولی این تفاوت ها وجود دارند و نادیده گرفتن شان به خسارت های عظیمی می انجامد. نادیده گرفتن این تفاوت ها موجب رنج انسان ها می شود.

فکر ملی چه می گوید؟

فکر ملی می گوید این درست است که ما عرب هستیم و جزوی از باقی عرب ها هستیم و مسایل فرهنگی و خونی و غیره ما را به هم پیوندی ابدی داده است، ولی ما در چارچوب جغرافیایی خاص خود زندگی می کنیم. برای ما ملت اهواز در اولویت هستند
[6].

این درست است که ما با ملت فلسطین همدردی می کنیم، ولی مسایل اهواز بر فلسطین ارجحیت دارد.

این درست که ما انسان ها همه برابر هستیم، ولی خاک و سرزمین اهواز، حقوق ملت اهواز هستند. حفظ فرهنگ عربی احواز برای ما مهم می باشد. فرهنگ عربی اهواز برای ما یک ارزش است.

بنابر این ما منافع ملی خاص خودمان را داریم. و براساس این منافع ملی است که استراتژی خود را مطرح می کنیم و بر طبق این منافع است که حرکت می کنیم.

و مظلومیت

فکر ملی در احواز، مثل یک دختر زیبایی بوده است که چهار بار به شکل اجباری شوهر کرده است. هربار زیر مشت و لگد قرار گرفته و اجازه صحبت کردن نداشته است. هر بار که از ظلم فارس ها حرف زده، صدایش ناشنیده باقی مانده است. یکبار به اسم دین و خدا، بار بعد به اسم امت عربی و یکی دوبار بار هم برای جامعه انسانی قربانی شده است.

تمام این ازدواج ها به شکست انجامیده است. بر ماست که یک جوان جدید برای این دختر زیبا پیدا کنیم. به عبارت دیگر ما بسیار نیازمند یک فکر جدید هستیم که موجب اتحاد شود، بتواند ما را از تکرار گذشته حفظ نماید و بتوانیم براساس آن منافع ملی خود را تعریف بکنیم.

پیشبینی خود من این است، که فکر ملی به سرعت رشد خواهد کرد. مناطقی مانند اهواز برای فکر ملی جای بسیار دارند. من در مقاله های آینده پیشنهاد خود را در مورد برون رفت از این بن بست ارائه خواهم داد.




منابع


[1]
با فکر ملی فارس ها و ایران و جبهه ملی و غیره اشتباه نشود.
[2]
http://en.wikipedia.org/wiki/Nation-State

[3]
http://en.wikipedia.org/wiki/Nationalism

[4]
Hobsbawm, Eric J. 1992. Nations and Nationalism Since 1780: Programme, Myth, Reality. 2nd ed. Cambridge University Press.
ISBN 0-521-43961-2.


[5]
عوامل دیگری همچون ساختار اجتماعی و قبیله ای را می توان به لیست فوق افزود. قصد این مقاله بررسی ایدئولوژی های رقیب می باشد.
[6]
Smith, Anthony D. 1986. The Ethnic Origins of Nations London: Basil Blackwell. pp 6–18.
ISBN 0-631-15205-9.

No comments: