Sunday 7 September 2008

نه عرب ایرانی هستیم و نه ایرانی عرب


رضا وشاحی

2008-09-07

یکی از بحث های زیربنایی موجود در بین دو طرز فکر طرفدار فدرالیسم و طرفدار استقلال، بحث ایرانی عرب بودن و یا عرب ایرانی بودن می باشد. من در این مقاله سعی می کنم تعریفی از این مساله بدست بدهم.

ما کجایی هستیم؟

آیا ما عرب ایرانی هستیم؟ به این معنا که نه فقط حکومت ایران حقوق ما را رعایت می کند( که البته هیچگاه نکرده و نخواهد هم کرد)، بلکه به این معنا است که ما اصولا از بدو تاریخ جزو ایران بوده ایم؟ در اینصورت اشغال 1925 چه می شود؟

آیا ما ایرانی عرب هستیم یعنی اینکه یک هویت ایرانی داریم و جزو ایران بوده ایم و در عین حال یا اصولمان عربی است و یا زبان و فرهنگمان در عین مجاورت با مناطق عربی تغییر یافته است؟

واقعیت این است که هر دو تفسیر فوق در یک نکته مشترک هستند و آن این است که اشغال 1925 را نادیده می گیرند. گاهی می نویسند که ایران، اهواز را ضمیمه کرد. از نوشتن کلمه اشغال به اشکال مختلف پرهیز می کنند. گریزی می زنند به کلمات حقوقی که شاید فرجی شود.

مشکل ما فقط تبعیض نیست، مشکل ما اشغال است

مشکل ما با فارس ها فقط مسایل تبعیض و شونیسم نیست. مشکل اصلی ما اشغال است. صورت مساله اهواز ساده است. اهواز در سال 1925 اشغال شد. قبل از آن مستقل بود. این تمام صورت مساله است.

ما نه عرب ایرانی هستیم و نه ایرانی عرب. ما ملتی عرب هستیم. ما ملتی هستیم که اشغال شده هستیم.

استدلالی ضعیف

عده ای که به تفسیر عرب ایرانی و ایرانی عرب باور دارند در استدلال خود می گویند که شیخ خزعل مدال های رضا شاه و یا قاجار را بر سینه می زد. شیخ خزعل پرچم ایران را بر سر ساختمانی نصب کرده بود و غیره.

در جواب باید گفت که این رسم است که سلاطین و شیخ ها مدال های متعدد به روئسای مختلف اهدا می کنند و هدیه هم می گیرند. شما به کاخ باکینگهام پالاس در لندن بروید و این نشانه های اهدایی شده به ملکه الیزابت دوم را مشاهده کنید. آیا این به این معناست که ملکه بریتانیا دست نشانده فلان کشور است؟ اکثر این مدالها هم نشانه های دوستی هستند که گیرنده بر حسب احترام موظف است چند باری آن را به سینه بزند.

در مورد پرچم هم باید گفت که هر سفارت و هم وابسته مطبوعاتی و سازمان بین المللی طبعا پرچم خود را نصب می کند. براساس روایت یک جهانگرد انگلیسی در محمره هم، پرچم های زیادی از کشورهای مختلفی برساختمان های مختلفی دیده می شد. که طبیعی است. خنده دار است این استدلال ها.

دلیل دیگری که مطرح میشود این است که خوب شناسنامه ما ایرانی است. مدارک بین المللی ما به ما می گوید که اهواز جزوی از ایران است. پس ما ایرانی عرب یا عرب ایرانی هستیم.

جواب به این استدلال این است که بله به شکل فعلی، اهواز متاسفانه در نقشه بین المللی به شکل مستقل نیست. احواز در سازمان ملل کرسی ندارد. ولی هیچکدام هم ابدی نیست. این به معنا نیست که چون شناسنامه ایرانی به من تحمیل شده است من هم دیگر باید همه چیز را بپذیرم و بنشینم. این دلیل نمی شود که من هویت تحمیلی اشغالگر فارس را بپذیرم.

در نقشه اروپا دو دهه بیش بسیاری کشورها اصولا وجود نداشتند. ولی امروز وجود دارند. تخمینی هست که می گویند تعداد کشورهای جهان در ظرف یکصد سال آینده شاید نزدیک به دوبرابر هم بشود.

کمونیست های اهوازی

کمونیست های اهوازی می گویند خوب شمال عراق هم حق دارد تجزیه بشود چون قوم کرد در آنجا هست. جنوب مغرب(پولیساریو) هم حق دارد که تجزیه شود چون ملتی جدا هستند. با استقلال جنوب سودان هم موافق هستند ولی وقتی قضیه به اهواز می رسد می گویند احواز باید جزوی از ایران باشد!!! و این شگفت آور است.

تاثیر چپ فارس بر چپ اهوازی این بود که نخبه ما را به نحوی پرورش داد که مدافع منافع خودش بشود. شاید هم اصلا چنین قصدی نداشت، ولی بهرحال نتیجه یکی است. اینقدر چپ ها گفتند که فکر ملی و ناسیونالیسم ارتجاعی و عقب مانده است که بالاخره تاثیر خود را کرد.

ریشه دیگر ماجرا یاس است

اینکه چون نه دهه است که ما اشغال شده ایم نمی بایست در ایمان ما خللی وارد کند.

ملت های دیگری بسیار بیشتر از ما در اشغال بوده اند، بسیار بیشتر از ما هم رنج کشیدند ولی چون ایمان خود را از دست ندادند و چون یاس و ناامیدی را در وجود خود راه ندادند به تفسیرهای این چنینی نرسیدند. و در نهایت حق خود را از استعمارگر و اشغالگری که خاکشان را تصرف کرده بود، باز پس گرفتند.

نباید بعلت اینکه ما در اشغال هستیم، ذره ای و قدمی از هویت عربی- احوازی خود کوتاه بیاییم. درست است که تحت فشار و ظلم وستم از هر جهت و از هر لحاظ هستیم و فارس ها دیگر بلایی نمانده است که سرملتمان نیاورده باشند، ولی نباید یاس را در خود راه بدهیم.

بهرحال دنیا چنین نخواهد ماند. روزی ما به حقوقمان خواهیم رسید.

نباید ناامید شد.



1 comment:

Anonymous said...

با سلام
مخواستم نظر شما رو در خصوص تجزیه ایران
بدونم؟
با توجه به این نکات که:
1- با تجزیه حکومت آخوندی از بین میره
2- اقلیت های زبانی میتوانند به زبان ابااجدادی خود در مدارس درس بخونند
3-هر چه حکومت ها کوچکتر بشن کمتر می تونند به مردم خودشون زور بگن
4- قم تو یه کشور می مونه سایر کشور ها(کشور های تازه ایجاد شده)از دستش راحت میشن
5- وچیزهای خوب دیگه. . . .