Saturday 15 December 2012

دلایل شکست عراق در احواز در دوران جنگ: گفتگو با افسر سابق اطلاعاتی عراق قسمت دوم




رضا وشاحی

15/12/2012

در یک رستوران شیک می بینمش.  ک.ا از افسران عالیرتبه استخبارات عراق بوده است. که در سال 2002 از عراق خارج شد. پای صحبت هایش می نشینم. به زبان عربی صحبت می کنیم و می گوید لهجه فارسی ات مرا یاد اسیران اهوازی در عراق می اندازد! اسرار بسیاری می داند. سعی می کنم از همه چیز بپرسم ولی بحث اصلی روی دوران جنگ و مساله احواز متمرکز باشد

قسمت دوم


به نظر شما اصولا امکان شکست ایران وجود داشت؟ بله این امکان بود ولی روش ما اشتباه بود و نتیجه این شد که ما به اهداف خود نرسیدیم و جنگ تبدیل به جنگی فرسایشی شد که البته خمینی به این امر اهمیت نمی داد. در تاریخ نظامی وقتی رهبران نمی توانند در خطوط جنگ موفق شوند به پشت میز مذاکره می روند تا عهدنامه صلح بنویسند. صدام حداقل از این عقلانیت برخوردار بود. سفیر ما در سازمان ملل از طریق کشور های عربی چندین بار درخواست این مذاکرات را به سفیر وقت ایران در سازمان ملل کرده بود ولی مرتب از تهران می گفتند که مذاکره نکنید.

از فضای آن روز شهر اهواز بگویید؟ وضعیت شهر خیلی هیجان زده بود. عرب های عربستان بیدار شده بودند و حزب های ناصری قوی بودند. بسیاری از جوان های اهوازی در گرد احزاب چپ ایرانی بودند. و در مقابل هم مذهبی ها قرار داشتند. خط کشی اولیه به این شکل بود. نیروهای مجاهدین هر لحظه نزدیک بود که با نیروهای خمینی ادغام شوند. خیلی به هم نزدیک شده بودند. تمام پوسترهای خمینی را مجاهدین در اهواز منتشر می کردند. چپی ها هم که شامل چند گروه کوچک و بزرگ بودند هم بسیار به خمینی نزدیک شده بودند. اینها در واقع به دموکراسی اصلا اهمیت نمی دادند و فکر می کردند با نزدیکی به خمینی می توانند به قدرت برسند. نکته دیگر این بود که جوانان اهوازی اکثرا به دنبال این احزاب بودند. در واقع چپ ها به جنبش عرب های اهواز بسیار صدمه زدند. من در طول روز شخصا با بسیاری از این افراد صحبت می کردم. بسیاری شان بعدا جذب کمیته و سپاه شدند. وضع عجیبی بود.

نقش عراق در شکل گیری این گروه ها چه بود؟ این اتهامات حکومت ایران که ما عرب ها را در عربستان تحریک کردیم بی معناست. سازمان استخبارات ما در طول دوران شاه نفوذ بسیار کمی در عربستان داشت. و ما فرصتی برای تماس با مردم عرب نداشتیم. این نیروهای عرب خودجوش بودند. سالها سرکوب شده بودند. طبعا حقوق خود را می خواستند و فعال بودند.

شما در گزارش های خود بر تمرکز بر کدام قسمت توجه می کردید؟ من در گزارش های خودم بر تاثیر بر چپ ها و مجاهدین صحبت می کردم و اینکه ما باید با آنان تماس بگیریم. تماس ها با مجاهدین و چریک های فدایی خلق در ابتدا به جایی نرسید. در ماه های اول جنگ بر روی عراق اسلحه گرفتند. بعد که سرکوب شدند ارتباط ها قوی تر شد.

با بنی صدر تماس داشتید؟ بنی صدر واقعا به هیچ طرفی کمکی نکرد. نه به ما کمک کرد که خمینی را سرنگون کنیم، نه به خودش کمک کرد و در نهایت دولتش سقوط کرد و نه به مردم عرب کمک کرد. یک ناسیونالیست بی برنامه بود. در صورتیکه بختیار با ما روابط خوبی داشت. من بعدها بختیار را در پاریس دیدم.

فرض کنیم جنگ به سود عراق و با فتح تهران پایان می یافتو برنامه صدام برای دوران بعد از خمینی چه بود؟ واقعیت این بود که صدام فکر دقیقی نداشت. ما برنامه دقیق نداشتیم. هدف استعمار ایران نبود. هدف سقوط حکومت شیعه خمینی بود. که مرتب شیعه عراق را تحریک می کردند. و کمک به نیروهایی بود که به قدرت در ایران برسند ولی دنبال این سیاست  تحریک شیعه در عراق نروند. این هدف اصلی بود. تکلیف عربستان هم به این شکل بود که ضمیمه عراق شود.

نقش قدرت های جهانی در عربستان چگونه بود؟ ما مشاهده کردیم که چند تیم روسی هم در اهواز بودند. دستگاه های مخابراتی ما ساخت آلمان شرقی بود. و ما با سیستم رمز روسی آشنا بودیم.  از تهران چند هیات بودند که کارهای اطلاعاتی می کردند. ما متوجه شدیم رهبران عرب را تحت نظر دارند. سعودی یک عده ای را بعدا فرستاده بود. آمریکایی ها بودند. حتی از کوبا یک هیاتی بود. انگلستان نفوذ اطلاعاتی قوی در منطقه داشته است. مساله نفت عربستان و جغرافیای عربستان همه را به این منطقه آورده بود. برای ما در عراق آب عربستان هم بسیار مهم بود.

آب؟ ببینید دجله و فرات دو رود اصلی ما بودند. ما با ترکیه حتی از زمان قبل از عثمانی ها اختلاف داشته ایم. و پیشبینی می کردیم که ترکیه سدهای بیشتری بسازد و مشکلات آب داشته باشیم. آب یعنی زراعت و زندگی. آب مهمتر از نفت است.

مساله نفت را بیشتر توضیح بدهید؟ عربستان بسیار نفت دارد. بیشتر از همه کشورهای منطقه. نفت هم می دانید فقط برای سوخت نیست. حتی اگر جایگزین شود مصارف تجاری بسیاری دارد. مصارف دارویی بسیاری دارد. شرکت های دارویی بزرگ به نفت علاقه مند هستند. به این اضافه کنید ذخایر گاز عظیم عربستان. من یادم هست که در دفتر سری ما در عراق ما یکبار صدام برای دیدار آمده بود و وقتی نقشه نفت در منطقه عربستان را دید گفت ما باید حتما این مناطق را تصرف کنیم. نقشه ها بسیار دقیق بود و ما از دفتر شرکت نفت در آبادان سرقت کرده بودیم.

سرقت؟ بله کار یکی از تیم های ما جمع آوری نقشه از مسایل زیربنایی بود. نقشه دقیق از تمام رودهای عربستان تهیه کرده بودیم. نقشه های راه و جاده را هم از ساختمان های مختلف بدست آوردیم. نقشه صنایع نفت و شبکه برق را هم داشتیم. این برای سازمان های اطلاعاتی در مرحله فبل از جنگ حیاتی بود که این نقشه ها را داشته باشیم.
براساس این نقشه ها بگویید آیا بنظر شما عربستان تا قبل از جنگ رشد و توسعه اقتصادی داشت؟ بله رشد و توسعه داشت و زمان شاه در این مناطق بسیار سرمایه گذاری شده بود که بروی نقشه ها مشخص بود. اینها بیشتر توسعه شهری بود. مناطق روستایی که عرب نشین بودن را شاه اما اهمیتی نداده بود. ما حتی نامه هایی پیدا کردیم در وزارت خانه ها در اهواز که نشان می داد که سیاست دولت شاه بود که شبکه های برق و آب به مناطق عرب گسترش پیدا نکند و بیشتر در مناطق لر نشین و دزفولی سرمایه گذاری شود.

هدف از فقیر نگاه داشتن این مناطق چه بود؟ که همچنان از حکومت ایران هم آن را ادامه می دهد؟ ما هم همین سیاست را در مناطق شیعه عراق داشتیم. مخالف می بایست حقوق برابر نداشته باشد. این عقلانیت ما در همه منطقه بود. با فقیر نگاه داشتن البته تصور بر این بود که مخالفین رشد پیدا نمی کنند که احمقانه بود. فقر بستر اصلی اعتراضات بود. همه در جنوب عراق و هم در جنوب ایران.

هیات های اطلاعاتی که از تهران می آمدند کسانی را می شناسید که نام ببرید؟  در سال 1984 استخبارات عراق یک برنامه بسیار پیچیده طراحی کرد. این طرح وزارت اطلاعات ایران را مجبور به خود زنی کرد. خودشان را به خودشان مشکوک کردیم. اسناد بسیاری از سپاه گم می شد و به ما می رسید. و دفترچه های رمز سوخته ما در منازل ماموران اطلاعاتی ایران کشف می شد.

عجب! و کم کم صبر تهران تمام شد همه این ماموران را به شهرهای مختلف به بهانه های مختلف اعزام کردند و یکی یکی شکنجه کردند و بعد کشتند.

این همین مهرماه خونین است؟ بله. بسیاری عرب هم بینشان بود. یکی از این افسران عرب به عراق پناهنده شده بود و کل ماجرا را شرح داده بود. گویا در تهران بوده که بر علیه سفارت اردن جاسوسی می کرده است و به نامه ماموریتی که برایش فرستاده شده بود که وسط عملیات باید به شیراز برود شک کرده بود. ولی با این حال قصد داشت که برود. که اتفاقی در دفتر رمزشان پیامی را می خواند که صحبت از قتل عام همکارانش می کرده است. و بعد فرار می کند. وی بعدها به ما بسیار کمک کرد و امروز با نام جدیدی در آمریکا زندگی می کند.

حملات شیمیایی در طول جنگ تقصیر چه کسی بود؟ آیا عراق شروع کرد؟ بله ما شروع کردیم. با این بسیجی ها نمی شد کار دیگری کرد. بعد هم واقعه حلبچه شد. که اشتباه بود و نباید می شد. حتی طرح بود که اکثر شهر ها مثل تهران را با سلاح شیمیایی بزنیم. یک حالت هیروشیما باشد که حکومت ایران از جنگ دست بردارد. موجب اول حملات موشکی ما در واقع تمرین موشکی بود برای حملات شیمیایی بعدی. ما فقط می خواستیم جنگ تمام شود. ایران کمی دیرتر شروع به حملات شیمیایی کرد. ما از قبل خبر داشتیم و روستاها را تخلیه می کردیم. پروژه سلاح اتمی را سپاه پاسداران همان موقع شروع کردند. مامورین ما به شکل یک هیات پاکستانی خود را در اتریش جا زده بودند و مسئولین  ایرانی را که خواهان خرید قطعات بودند اتمی نظامی در سال 1983 دیدار کردند. ما به پروژه اتمی ایران بسیار حساس بودیم.

آینده عراق را چه می بینید؟ دولت مالکی به ایران خیلی نزدیک است. بله دقیقا آن چیزی که نبایست بشود شد و شیعه های طرفدار رژیم ایران به قدرت رسیدند. یادمان باشد بسیاری از شیعه ها هم در زمان صدام مخالف ایران بودند. مشکل این بود که ما وارد بحث سیاسی در درون عراق نشدیم و سیاست حذف شیعه های مخالف را پیش گرفتیم. که شکست خورد. بحث سیاسی آزادی بیان می خواست که صدام تحمل نمی کرد.

من از صحبت با شما بسیار استفاده کردم. نکات تاریخی زیادی گفتید که برای نسل های ما بسیار جالب و مهم هستند. ژنرال بسیار متشکرم.

No comments: