Friday 29 April 2011

تظاهرات در اهواز: دیدگاه های مختلف: تشویق خشونت، تشویق اعتراض و واکنش منفعل


رضا وشاحی

29.04.2011

در روز پانزدهم نیسان امسال مردم اهواز از گوشه و کنار و برای نشان دادن اعتراض خود به خیابان ها آمدند. تظاهرات به شکل بسیار گسترده ای منتشر شد. شعار ها هم در مورد استقلال و آزادی برای احواز بود. تظاهرات نه شیعه بود و نه سنی. تظاهراتی ملی اهوازی بود. حکومت ایران مانند همیشه متاسفانه به سرکوب مردم عرب اهواز پرداخت. و بار دیگر چهره خونین خویش را آشکار نمود.  نوشته زیر تحلیلی است بر موضع گیری های سیاسی گروه های سیاسی در خارج از احواز. در تظاهرات اخیر گروه های سیاسی اهوازی در خارج به سه قسمت تقسیم شده بودند.

قسمت اول تشویق به خشونت:
 عده ای از فعالین سیاسی احوازی واقعا تظاهرات مسالمت آمیز را نه می فهمند و نه باور دارند. برای این عده به خیابان آمدن تشویق به و قتل و درگیری فیزیکی و خشونت نشان دهنده اعتراض است. برخی از اعضای این جریان بسیار مشکوک هستند، یا حداقل احمق هستند، برای اینکهمگر نمی دانند که  حکومت ایران همواره سعی دارد که تظاهرکنندگان را آشوب گر و تروریست جلوه کند تا سرکوب ها را توجیه کند؟ اینها  البته اقلیتی بسیار معدود و غیر متشکل بودند.

وزارت اطلاعات هم یک خبر دروغ درگیری مسلحانه را در خبرگزاری های حکومتی منتشر کرد تا حرکت مسالمت آمیز مردم اهواز را خشونت آمیز جلوه دهد و خشونت حکومت را موجه نماید. که البته این خبر را کسی جدی نگرفت و همه با کارهای وزارت اطلاعات سید علی آشنا هستند.

برای این عده که خشونت را ترویج می کنند، عرب بودن یعنی خشونت و نمی خواهند قبول کنند که انسان مدرن و شهری لطیف است. و عرب هم لطیف است و اصولا خشونت با جسم و روان انسان منافات دارد . عصبیت و فریاد زدن برایشان یک ارزش است. من با کل این جماعت مخالف هستم.

یکی از این آقایان در فیس بوک نوشته بود که احوازی ها به فارس ها فنون قتال را در معرکه نشان می دهند! دیگری اما تصور می کند که با یک تظاهرات گسترده براحتی می توان برای احواز استقلال آورد. یکی نیست بگوید ترویج خشونت چه نفعی برای ما دارد. و ساده انگاری قضایا به ما هیچ کمکی نکند. خوب قبیله ای بودن همین است.

فرق انسان شهری و قبیله ای یکی هم این است که انسان شهری و متمدن تظاهرات مسالمت آمیز می خواهد و انسان قبیله ای قتل و خشونت و کشتن چند سرباز نیروی انتظامی را پیروزی می داند! انسان عرب اهوازی شهری به دنبال رساندن صدای اعتراض ملت عرب اهواز به گوش جهان است و انسان قبیله ای به دنبال افزایش آمار تلفات از دو طرف است. و خواهان ایجاد امت شهید پرور است.

هشدار
نقطه آمال این عده هم که ترویج خشونت می کنند، ایجاد بمب گذاری های انتحاری به رسم حماس و القاعده و حزب الله است. که ما باید به شدت با این امر مبارزه کنیم و از تبدیل این خشونت های سیاسی به یک فرهنگ خودکشی سیاسی جلوگیری کنیم. تو گویی نمی داند که در بین همین سربازان، سربازانی هستند که عرب هستند و یا از ملیت های دیگر کرد و بلوچ. هر کس سربازی رفته است این را می فهمد و هر کس نرفته است خوب نمی فهمد این را! و بهرحال قتل قتل است و قاتل قاتل. اگر حکومت ایران مرتکب قتل می شود این دلیلی نمی شود که ما هم همین خطا را مرتکب شویم، و این درست است. فرهنگ انتقام ،فرهنگ قبیله ای است. به قول ضرب المثل انگلیسی انجام عمل اشتباه توسط دو نفر، اصل اشتباه بودن را تغییر نمی دهد. باید با خشونت مخالفت کرد از هر طرف که باشد. صریح و بدون تعارف.

قسمت دوم تشویق به اعتراض:

 گروه ها و افرادی که برای تظاهرات مسالمت آمیز اهمیت قایل بوده و در فکر کم کردن هزینه صدمات هم بوده اند. و یک تظاهرات مسالمت آمیز را در احواز همواره تشویق کرده و می کنند.خصوصا اینکه در شرایط فعلی کشورهای عربی و جنبش بیداری بخش نسل جوان عرب دوربین های جهان را مجذوب خود کرده است و این فرصتی است که ما عرب های اهواز هم صدای خود را هم به گوش جهانیان برسانیم که ما عرب های اهواز خواهان استقلال اهواز هستیم. من از این دسته هستم و این فکر را ما می باید تشویق کنیم. که بسیاری از گروه ها و احزاب سیاسی به این بلوغ سیاسی رسیده اند و از این نوع اعتراضات مسالمت آمیز حمایت می کنند که نکته بسیار مهمی است.

از لحاظ سیاسی افرادی بودند که طرفدار افکار مختلفی بودند، برخی مثل من استقلال طلب بودند، برخی دیگر خوستار نوعی اصلاحات بودند و برخی دیگر خواستار خود مختاری و فدرالیسم بودند. نکته جالب و مهم اینجا بود که در صحبت ها معلوم شد که ما همه در بدنه اختلافی نداریم. یعنی  همه کمابیش با سرکوب حکومت ایران و فشارهای و اختناق سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی موافق بودیم و هستیم. و این نکته مهمی است. اختلافات بر سر پایان کار است. که آنرا می بایست در یک رفراندوم به ملت احواز سپرد تا خود انتخاب کنند.

نکته مهم دیگر این است که تظاهرات به این شکل افراد و گروه های سیاسی  احوازی را در خارج با هم نزدیک تر می کند. و این امری است حکومت ایران به شدت از آن هراس دارد. یک مسئول سابق وزارت اطلاعات قسمت برون مرزی که به غرب پناهنده شده است در بخشی از صحبتهایش گفته است که "وزارت طلاعات قاسملو را در همان سالهای اول طرح کرد و چند بار موفق نشدیم. تا در نهایت تیم ترور در اتریش آقای قاسملو  را ترور کرد چون قاسملو در حال ایجاد نزدیکی بین گروه های کرد و رفع اختلاف و اتحاد کردها بود. برای حکومت ایران خطری بسیار بزرگ بود. از قاسملو بسیار می ترسیدند. به ما از بیت رهبری، سپاه و وزارت خارجه مرتب فشار می آوردند که این ترور قاسملو پس چی شد؟ ولی ما اصلا طرحی برای ترور مسعود رجوی نداشتیم! چرا که وی سیستم بسته ای بود و نه خواهان و نه قدرت همکاری  و اتحاد با دیگران را داشت. چراغ فانوسش به شکل طبیعی رو به خاموشی بود"

مشکل  اینکه تظاهرات مسالمت آمیز مشکل دارد، رژیم فاشیستی ایران است که هرگز فرصت تظاهرات نمی دهد و بر روی تظاهر کنندگان آتش گشود. ما می بایست با تکرار تظاهرات این امر را تغییر دهیم. اعتراض یک حق مهم است. در مورد درس های این تظاهرات من باز باید جداگانه بنویسم.

قسمت سوم واکنش منفعل:

تنها حزب دموکراتیک تضامن اهواز و المجتمع المدنی است که بنابر گفته های آقای موسی شریفی در تلویزیون العربیه متاسفانه با هرگونه تظاهراتی مخالفت کرده است. چگونه حزبی که خود را جلو دار احزاب سیاسی می داند اینقدر از تحلیل اوضاع و تحلیل ساختار اجتماعی خود غافل است؟ نمی بیند که تمام اخبار جهان به مدت هفته است که به اعتراضات کشورهای عربی توجه دارد؟ مگر نمی داند اگر پتانسیل موجود در جامعه بشکل اعتراض خارج نشود در نهایت توسط گروه های مشکوک به شکل بمب گذاری خارج خواهد شد؟ و در حرکتی بسیار سوال برانگیز با این تظاهرات مخالفت کرده است و در بیان رسمی خود به هفت مورد اشاره کرده است. که واقعا سفسطه هایی طولانی هستند. من به یک به یک توضیحاتی می دهم. لینک بیانیه را هم در پایان می آورم که شما خود بخوانید و قضاوت کنید.

در مورد اول می گویند که چون ما از نظر عددی کم هستیم(در مقابل حکومت) پس ما نمی توانیم به تنهایی کار کنیم و می بایست با ملت های دیگر متحد شویم! مطلب بسیار عجیبی است. اول اینکه تعداد ما در منطقه اهواز از تمام ماموران حکومتی و دولتی موجود در احواز بیشتر است! یعنی جمعیت حداقل ده ملیون نفری اهواز، تعدادش از جمعیت کل نیروهای بسیج و اطلاعات و نیروی انتظامی و مهاجرین زمین خوار و غیره بیشتر است. اگر هم سر آمار اختلاف است همین پنج ملیون نفر را اهوازی را در نظر بگیریم بازهم روشن است که تعداد نیروهای حکومت بیشتر نیست. نکته دوم مگر صحبت سر لشگر کشی به شکل جنگهای قدیم است؟ صحبت از یک تظاهرات مسالمت آمیز در اهواز بود. این ربطی به تعداد بیشتر  نیروهای حکومتی ها ندارد. و کجای این نیاز به اتحاد با ملت های دیگر دارد تا تظاهراتی در اهواز شکل بگیرد؟ عجیب است. حتما نوع اتحاد مورد نظر هم مساله خیالبافانه فدرالیسم است! جان من اتحاد کردن را می بایست در بین خود احوازی ها شروع کرد. و شما که افتخار می کنید در یو ان پی او نماینده مردم هستید، آیا هرگز برای حزب اهوازی دیگری اجازه داده اید که وارد این سازمان بشود؟ مگر نه اینکه بارها مانع وجود دیگر احزاب اهوازی بوده اید و قبیله ای عمل کرده اید؟ در عین حال شما با سازمان مجاهدین خلق ایران و حزب پژواک وارد اتحاد شدید! در حالیکه  خود اینها در لیست تروریستی قرار دارند!

نکته دوم: گفته اند که مشکلات ارتباطی هست و قبل از تظاهرات می بایست با تلویزیون ها تماس گرفت! که این هم سفسطه دیگری است. وقتی تظاهرات شکل می گیرد، تظاهر کنندگان خود خبرنگار می شوند و تصاویر و اخبار را منتشر می کنند، نه اینکه از شبکه های بین اللمللی دعوت کنند تا تظاهرات را پوشش خبری بدهند. برای مثال تمامی خبرگزاری های جهان در بسیاری موارد در تظاهرات های اخیر در لیبی، تونس، سوریه، مصر، یمن و غیره به تصاویر و ویدیوهایی استناد کردند که بر روی یوتیوب توسط خود تظاهر کنندگان منتشر شده بود. و شما که این قدر از پوشش تلویزیون صحبت می کنید، چرا هیچگاه تظاهرات شما در همین لندن در نشریات بریتانیا باز تاب نداشته است؟ اینجا که آزادی هست پس چرا این توانایی را نداشته اید؟ حالا از این عدم پوشش خبری را در احواز بهانه می کنید؟

نکته سوم: در بیانیه گفته شده است که بر عکس( تظاهرات) درکشورهای عربی، نقاط نظر کشورهای عربی و غربی در مورد قضیه اهواز معلوم نیست و به این دلیل نباید تظاهرات کرد! این یکی از خطرناک ترین موردهاست. آیا این به این معناست که حزب تظامن منتظر چراغ سبز کشورهای عربی و یا غربی است تا از مردم بخواهد که به خیابان ها بیایند؟ واقعا تاسف آور است. خوب شد که از این حزب خارج شدیم! در تمام این کشورها که تظاهرات شد، همه خودجوش بودند. یعنی اینکه هیچ حکومت خارجی در شکل گرفتنشان نقش نداشت. این یک واقعیت است. شما چطور می گویید کشورهای عربی و غربی در شکل گرفتنشان نقش داشتند؟

نکته چهارم: نبودن فرماندهی و رهبری را در داخل هم دلیلی بر این امر می داند که نباید تظاهرات کرد. اول این توهین آمیز است که تصور کنیم غیر از ما کسی در داخل نیست و لیاقت و توانایی رهبری یک تظاهرات را ندارد. و ما که با برخی از این افراد در داخل در تماس هستیم بسیار انسان های لایق و خلاقی دیده ایم. و اصولا رهبری ها در همین جریانات خودجوش شکل می گیرند. افراد اصولا توانایی های خود را در بحران ها نشان می دهند.

نکته پنجم: دلیل دیگر را گفته اند عدم وجود دید طولانی مدت و یا کوتاه مدت برای تظاهر کنندگان است. این هم بسیار توهین آمیز است. شاید به این معنی باشد که وضع موجود بهتر است تا تغییر. و یا شاید چون فدرالیست شکل نخواهد گرفت پس حرام است که نظاهرات کنید! رساندن صدای اعتراض مردم اهواز به گوش جهانیان بسیار مهم است. این می بایست دید اصلی همه ما باشد تا روز استقلال احواز. اصل نشان دادن اعتراض است در احواز تا به دنیا نشان بدهیم که مردم عرب اهواز از اشغال احواز راضی نیستند. در ایران حل نشده و نخواهند شد.

نکته ششم: جلوگیری از یاس و سرکوب شدید عنوان شده است. اولا تظاهرات موجب شکفتن حرکت های سیاسی می شود و نه ایجاد حالت یاس. حالت یاسی که بعد از انتفاضه سال 2005 بود به علت خیانت بعضی از رهبران این جنبش بود. خصوصا قسمت اصلی اصلاح طلبان فارس. و حکومت هم البته سرکوبگر هست ولی با برنامه ریزی و استفاده از تجارب می تواند تظاهرات ها را گسترده تر و کم هزینه تر ایجاد نمود. شما اگر واقعا دلتان بحال جان افراد می سوزد چرا جلوی اعضای ارشد دفتر سیاسی مانند وجدان عفراوی را نمی گیرید که برای پناهندگان اهوازی پرونده سازی می کنند که به ایران دیپورت و اعدام شوند؟ مدارکش هم موجود است.

نکته هفتم: که این یکی واویلا است! می گویند لازم بود که با ملت های کرد و بلوچ و غیره برای تظااهرات در اهواز تماس و برنامه ریزی می شد. این هم نمونه آینده فدرالیست آقایان! که ما حتی حق ایجاد یک تظاهرات در اهواز نداشته باشیم مگر اینکه با دیگران تماس بگیریم. اعتراض حق مردم اهواز است.

چند نکته در مورد حزب تضامن و مساله تظاهرات: حزب تضامن قبلا افتضاحات دیگری هم داشت مانند فشار به اعضای حزب تا در تظاهرات لندن بر ضد جنگ احتمالی بر علیه ایران شرکت کنند! آدم حیرت می کند از کارهای این حزب! یادم هست که دکتر کریم عبدیان زنگ زده بود و درخواست شدید داشت که من هم شرکت کنم و می گفت یاسر اسدی برنامه های قطار را نگاه کرده و می گوید شما به موقع می توانی بیایی! صد البته که من نرفتم! ولی متاسفانه برخی اعضای حزب بر اثر فشار شدید دکتر کریم عبدیان شرکت کردند.

یکی دیگر از افتضاحات این بود که در مقابل درخواست برای تظاهرات در مقابل سفارت سوریه در لندن آقایان بشدت مخالفت بودند! و ما هرگز نفهمیدیم چرا در مقابل سوریه، متحد ایران و عامل شکنجه اهوازی ها، نباید تظاهرات کرد. در جلسه حزب یک سفسطه های طولانی و روده درازی کردند. به نظر من دلیل اصلی وابستگی های ایدیولوژیک بود و اینکه نباید از کشور عربی حتی مانند سوریه انتقاد کرد.

اما این افتضاح اخیر حزب تضامن اما بسیار بزرگ تر است و نوری بر دلان های تاریک و اتاق های برنامه ریزی این حزب می فشاند. من پیش بینی می کنم که این موضع گیری در مورد تظاهرات اخیر شروع سقوط کامل حزب تظامن است. این بیانیه اخیر حزب تضامن، یک خودکشی سیاسی بود.

واقعیت این است که آقایان چپ در حزب همبستگی الاهواز چپ محافظه کار هستند. این خاصیت چپ هاست. بر اثر کهولت سن و رشد دانش سیاسی بجای نقد چپ و تغییر مسیر، محافظه کار می شوند. بسیاری از رهبران و فعالت چپ ایرانی را دیدیم مکه از گذشته خود به شکل انتقادی نوشتند و منتشر کردند و تغییر کردند. متاسفانه چپ های اهوازی ما از این محروم هستند. یکبار ندیدم یکی از چپ های احوازی خود انتقادی بکند و از اشتباهات گذشته چیزی بنویسد.

یک تحلیل دیگر این است که حزب تضامن همواره می بایست بر طبل مخالفت بکوبد و بجای همگرایی مروج واگرایی از بقیه جامعه اهوازی ها باشد. گویی این حزب تشکیل شده است تا موجب اختلاف بین اهوازی ها شد. مرحوم منصور به من این مطلب را می گفت. می گفت که اگر باقی اهوازی ها بگویند روز است، ما باید بگوییم شب است. اگر اهواز را شروع کنند با "ه" بنویسند ما باید با "م" بنویسیم و از نام هایی مانند اوکسین استفاده کنیم! شما خود جمله های ناخوانده را دربین سطور بخوان.


زنده باد مردم  عرب احواز

No comments: