Tuesday, 31 March 2009
اتحادیه عرب از رئیسجمهور سودان حمایت میکند
Saturday, 28 March 2009
شکست ایران در برابر عربستان
در حالیکه نیمل اول مسابقه با تساوی بدون گل به پایان رسیده بود، در دقیقۀ پنجاه و هفتم مسعود شجاعی، ملی پوش ایرانی باشگاه اسپانیایی "اوساسونا" موفق شد دروازۀ عربستان سعودی را بگشاید.
روابط ایران و غرب و مساله اهواز
رضا وشاحی
2009-03-28
اخیرا شبکه دوم بی بی سی یک برنامه مفصل مستند در سه بخش در مورد روابط ایران و غرب در سه دهه گذشته نمایش داد. نکته جالب در این برنامه صحبت با بسیاری از بازیگران قضایای سیاسی در این سه دهه بود. برای اولین بار صحنه چگونگی انتخاب خامنه ای به عنوان جانشینی خمینی نمایش داده شد. مهمترین قسمت البته مسایل پنهان زیادی بود که برای اولین بار از طرف حکومت ایران و غرب تایید می شد، مانند نقش ایران در آزادی گروگان های فرانسوی، نقش احمدی نژاد در گروگان گیری سفارت آمریکا در تهران، تاخیر بیست ثانیه ای در آزادی گروگان های آمریکایی در تهران، نامه سری آمریکا به ایران از طرف عمان، همکاری اطلاعاتی ایران و آمریکا در مورد بمباران دقیق مواضع طالبان و هموار کردن راه ورود نیروهای ائتلاف به سوی کابل، نامه محرمانه ایران به آمریکا برای کمک در مورد عراق و قربانی کردن حماس و حزب الله به شرط توقف موضوع تغییر رژیم در ایران، اعتراف خاتمی در مورد جلب نظر خامنه ای برای انتخاب شدن در دور اول و ارایه پروژه خاص به وی، اعتراف ایران به کمک به شورش عراق در مذاکرات سری با بریتانیا و شرط ایران برای توقف کمک ها که اجازه توسعه برنامه اتمی خود را خواسته بود و بسیاری مسایل ریز و درشت دیگر.
این مجموعه مستند و بسیاری اسناد منتشر شده ریز و درشت دیگر در طی این سالها را رابطه، ضد رابطه، نزدیکی و دوری ایران و غرب نسبت به یکدیگر حکایت می کنند.
اولین نزدیکی منافع جمهوری اسلامی و غرب به نظر نگارنده در ماجرایی بود که در یک صبح زمستانی در سال 1982 تهران اتفاق افتاد. ماجرایی که موجب اعدام بسیاری افرد گردید و بدنه چپ را در ایران متلاشی کرد. ماجرا این بود که یک مامور عالیرتبه ک گ ب به شکل ناگهانی به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شد. شغل وی رابط و هماهنگ کننده نیروهای چپ ایران با اتحاد جماهیر شوروی بود. مجموعه اطلاعاتی را که وی یکدفعه مطرح کرد بیش از تمام اطلاعاتی بود که ساواک و چهار دستگاه امنیتی دیگر شاه در طی سی سال توانسته بودند از ساختار نیروهای چپ در ایران بدست بیاورند. این مامور کسی نبود جز ولادیمیر کوزیچکین.
برخی از این معلومات از طریق دیداری در پاکستان و دیدارهای دیگر به جمهوری اسلامی ایران داده شد تا دشمن مشترک یعنی چپ ها در ایران برای همیشه ساقط شوند. این البته نمونه بسیار کلاسیکی است که بر اساس منافع مشترک بین ایران و غرب ایجاد شد.
در مورد روابط آمریکا و ایران یک نکته مهم وجود دارد و آن این است غیر از چند مورد که ایران با ایجاد رابطه رسمی مخالفت کرده است، مانند آخرین نمونه که لاریجانی را به سازمان ملل نفرستادند، اکثرا این آمریکا است که از رابطه با ایران دوری می کند. و آمریکا هم دلیل بسیار خوبی دارد. صحبت آمریکا این است که حکومت ایران از حمایت از شورشان عراق و افغانستان و حماس و حزب الله و اخیرا یمن و غیره دست بردارد، اگر اسراییل را هم به رسمیت نمی شناسد حداقل دولت خودگردان را به رسمیت بشناسد. از توسعه سلاح های کشتار جمعی شامل اتمی، میکروبی و شیمیایی دست بردارد و در کل یک نیروی مثبت در منطقه باشد. و البته گاهی هم ایران نمی خواهد. پیام های نوروزی اخیر شاهد این بحث هستند.
مشکل ایران این است که نمی تواند نیروی مثبتی در منطقه باشد. اصولا براساس حمل وراثتی شعارهای چپ و نوع دیدگاهی که جمهوری اسلامی به غرب و لیبرالیسم و سکولاریسم دارد نمی تواند این را تغییر بدهد. بر همین اساس ایجاد رابطه آمریکا با ایران به شکل کامل شکل نخواهد گرفت.
یعنی اگر هم روابطی ایجاد شود روابط بسیار دوستانه و در سطح بالایی هم نخواهد بود.
آیا رابطه آمریکا و ایران به ضرر اهواز هست؟
صاحبنظران در این مورد دو دسته هستند. بعضی می گویند رابطه ایران با آمریکا کمک خواهد کرد که آمریکا بتواند مستقیما در مورد مسایل حقوق بشر ملت ها به ایران فشار وارد کند. در حالیکه در حال حاضر به دلیل قطع روابط چنین چیزی امکان پذیر نیست.
عده دیگری می گویند که هر گونه روابط آمریکا با ایران به ضرر ملت های ایران خواهد بود.
نظر نگارنده بر این است که نگاه دوم بر اساس نوع رابطه دوران شاه و آمریکا بنا شده است و واقع گرا نیست. بسیار بعید بنظر می رسد که روابط آمریکا و جمهوری اسلامی در صورت ایجاد شدن، به سطح روابط شاه و آمریکا برسد. نه ایران آن ایران است و البته آمریکا هم تغییر کرده است. نکته دیگر در نظریه دوم ارتباط آن با پیش فرض هایی مانند تئوری توطئه است. در این نظریه، گویی آمریکا مقصر سرکوب ملت های ایران است و نه حکومت ایران. در صورتی که چنین چیزی درست نیست.
نظر اول هم واقع گرا نیست. چرا که ملیت های ایرانی متحد نیستند. اهوازی ها متحد نیستند. شرط تاثیر گذاری بر روابط ایران با دنیای خارج اتحاد و لابی کردن قوی است. گویا مانند همیشه قضیه اهواز تابع شرایط خواهد شد. همین امر ضرورت سرمایه گذاری و تحرک به سوی ایجاد اتحاد و لابی های تاثیر گذار بر غرب را نشان می دهد. اخیرا در خبرها آمده بود که یهودیان و عرب هابی هم که خواهان صلح بین اعراب و اسراییل هستند، به ناچار راه ایجاد لابی های تاثیر گذار را پیش رو گرفته اند.
نکته دیگر این مطلب است که شاید بر کسانی که در مورد مسایل احواز فعالیت می کنند پوشیده نباشد و آن این است که بسیاری از محققان در مراکز حقوق بشر در غرب و روزنامه نگاران و فعالان محیط زیست و حقوق بشر که بر روی مسایل ایران کار می کنند که تمایلات چپ هم دارند و همچنین احزاب چپ اروپایی از حکومت ایران به دلیل اینکه تصور خیالی دارند که ایران در مقابل آمریکا ایستاده است، از ایران به نوعی در مقابل انتقادها به رفتارش با ملت ها و اقلیت ها در ایران دفاع می کنند. در صورت ایجاد رابطه ایران با آمریکا بسیاری از این رفتارها و نگرش ها به سمت ما تغییر پیدا خواهد کرد. این تغییر در نظر بسیاری کشورها و احزاب و موسسات عربی هم پیش بینی می شود.
واقعیت این است که دنیای سیاست یک کشتی رانی است. همیشه جهت وزش باد به میل ما نخواهد بود. کشتی ران با مهارت کسی است که بادبان ها را طوری تنظیم کند که در نهایت از باد از هر جهتی که بیاید را در نهایت در جهت خودش بهره ببرد و کشتی را جلو ببرد و به مقصد برساند.
تئوری توطئه و عدم مسئولیت
کسانی که که البته طرفدار توطئه هستند فرصت را از دست ندادند و شکیات بیمارگونه خود را در قالب تحلیل های سیاسی را بیرون دادند. فقط یک نکته ای هست. کسانی که می خواهند بگویند اکنون غرب مسئله احواز را فراموش کرده است، خصوصا کسانی که ادعای حزب های بیست و چند ساله هم می کنند، می بایست پاسخگو باشند که در طی این مدت سی ساله که روابط ایران و غرب در کل تیره بود، چه دست آوردی برای مسئله اهواز داشته اند؟ این سوال را پاسخ بدهند ممنون می شویم.
در واقع تئوری توطئه از عدم مسئولت پذیری حکایت می کند. فرا فکنی است.
مساله احواز کجای رابطه ایران و غرب وجود دارد؟
یک سوال اساسی این است که در رابطه ایران با غرب مساله احواز در کجای ماجرا وجود دارد؟ آیا در صورت اینکه یک معامله بین ایران و غرب صورت بگیرید آیا ما را توانسته ایم مساله اهواز را به عنوان یک مساله و یک اولویت در گوشه ای از میز مذاکره جهان و غرب با ایران قرار بدهیم؟ کجای ماجرا هستیم؟ آیا ما توانسته ایم به شکل متحد خود را بعنوان وزنه ای در این ترازو قرار بدهیم و کفه ترازو را به نفع خودمان سنگین کنیم؟ کجای این شطرنج هستیم؟ سواره ایم و یا پیاده؟ واقعیت این است که وضعیت ما به لحاظ سیاسی بسیار ضعیف است و روی این میز قرار نداریم. بعلت ضعف احزاب سیاسی احوازی که بسیاری هنوز شعارهای دهه شصت میلادی می دهند و در دوران جنگ سرد بسر می برند و عدم اتحاد احوازی ها و بسیاری مسایل دیگر که در مقاله های قبل مطرح کرده ام، ما از لحاظ سیاسی روی این میز قرار نداریم.
شما در تمام بحث هایی که در مورد عدم ایجاد رابطه آمریکا با ایران مطرح می شود، نمی شنوید که کسی بگوید خب با ایران رابطه برقرار نمی کنیم تا مساله احواز و یا حتی بشکل کلی مسایل ملت های ایران حل شود. اصلا این مساله مطرح نیست. مساله اصلی و اولویت سلاح های کشتار جمعی و حمایت ایران از تروریسم است. این ضعف ما بوده است که نتوانسته ایم با غرب یک اتحاد برقرار کینم و قضیه خود را به شکل درست مطرح کنیم. یا به سفارت ایران حمله کرده ایم و یا استقلال طلب مسلح آنچنانی و طرفدار فلان ایدئولوژی عقب مانده شده ایم و یا عاشق سنیه چاک فدرالیسم و حفظ ایران و مساله داخلی مطرح کردن احواز. معلوم نیست که ما این وسط چه می خواهیم، استراتژی ما چیست و تا حالا متاسفانه موفق نشده ایم یک کنگره با حضور همه نیروهای احوازی ایجاد کنیم.
از لحاظ حقوق بشر البته در بخش کلی مسایل حقوق بشر ملت های ایران وجود داریم ولی بعلت عدم کار حقوقی درست و اتحاد عمل و هماهنگی و غیره، رتبه ما حتی بین ملت های ایران هم بسیار بالا نیست و اولویت نداریم. اینها همه نقاط ضعف هستند.
نکته ای را که ما باید در نظر بگیریم این است که بهرحال روابط ایران و غرب برای همیشه به این شکل باقی نمی ماند و دیر یا زود نسل انقلابی تغییر کرده و بر اساس مصالح مشترک غرب و ایران روابط تا حدی نرمال را می توان پیش بینی کرد که صورت بگیرد. در این صورت قضیه اهواز که از فرصت های طلایی دوران احمدی نژاد استفاده نکرد، یکی از بازنده های اصلی خواهد بود. و در اینصورت فشار آوردن به حکومت ایران از طریق کشورهای غربی، بسیار سخت تر خواهد شد.
این است که من می گویم ما نیاز به رفورم سریع در مسایل بنیادی سیاسی در احواز داریم که بتوانیم جلو برویم. نیاز به یک عقلانیت جدید یک دیدگاه بسیار متفاوت داریم که کشتی احواز را بعد از نزدیک به نه دهه به یک ساحل امنی برسانیم. نیاز به یک همدلی و یک همبستگی ملی داریم.
نیاز به این داریم که نشان بدهیم متحد هستیم. یک کنگره همه شمول و متکثر و متنوع بسیار به این مساله کمک می کند. و نه فقط نشان دهیم بلکه در واقع متحد شویم. نیاز به این داریم که با هم بنشینیم و گفتگو و دیالوگ کنیم. از فرهنگ اتهام و دو رویی و ریا کاری و دروغ دوری کنیم. نیاز به این داریم که مسایل اهواز را با فلسطین و یا هر مساله دیگری گره نزنیم نیاز به این داریم که نشان بدهیم سکولار و مدرن هستیم. چهار تا انتقاد از تعصب مذهبی موجود در منطقه بکنیم آسمان که بزمین نمی آید. منظورم را بهتر بگویم تغییر البته می بایست صادقانه هم باشد.
نیاز به این داریم که نشان بدهیم به حقوق بشر اهمیت داریم. یک نگاه انتقادی به جامعه خودمان بکنیم این همه سرکوب زنان و خود سوزی و ناموس کشی و مرگ در حین سقط جنین های مخفیانه را سرپوش نگذاریم. دفاع از حقوق همجنس گراها بسیار می تواند موضوع خوبی باشد و اصولا دفاع و یا عدم دفاع از حقوق همجنسگرا ها یکی از معیارهای مهمی است که در دنیا نشان می دهد کدام جامعه واپسگرا است و کدام جامعه نیست. چهار تا جشن فرهنگی ایجاد کنیم و چند سفیر و یا در هیات نمایندگی دعوت کینم. چهار تا گروه موسیقی و رقص ایجاد کنیم. بجای این همه تلاش برای راه یافتن به این و آن شبکه عربی، در رسانه های غربی حضور پیدا کنیم. و غیره. به یک معنی قضیه احواز را جا بیاندازیم.
ما قسمت کار خودمان را هنوز انجام نداده ایم.
Thursday, 26 March 2009
'ایران دومین کشور دنیا از نظر تعداد اعدام'آرژانتین و ازبکستان در سال گذشته مجازات اعدام را منسوخ کردند
سازمان عفو بین الملل می گوید در سال 2008 حداقل 346 نفر در ایران اعدام شدند و این کشور از لحاظ تعداد موارد اعدام در جهان در رتبه دوم قرار دارد.
به گفته این سازمان، دست کم هشت تن از افراد اعدام شده در ایران قبل از 18 سالگی مرتکب جرمی شده بودند که برای آن اعدام تعیین شده است.
مجازات سنگسار در قوانین جزایی ایران وجود دارد و در مواردی برای محکومان صادر می شود، اما مقامات قضایی ایران بارها تاکید کرده اند که این حکم سال ها است در ایران اجرا نمی شود.
عفو بین الملل می گوید 93 درصد اعدام های سال میلادی گذشته در پنج کشور چین، ایران، عربستان سعودی، پاکستان و آمریکا، رخ داده است.
عفو بین الملل می گوید 37 نفر در سال گذشته در آمریکا اعدام شده اند و آمریکا بعد از چین، ایران و عربستان در مقام چهارم قرار دارد.
به نوشته عفو بین الملل، این رقم در سال 2007 میلادی 3347 نفر بود.
اما آن طور که این سازمان می گوید در سال گذشته میلادی، 2390 نفر در 25 کشور اعدام شدند.
با این حال، عفو بین الملل با اشاره به این که مجازات اعدام فقط در 25 کشور دنیا اجرا شده، معتقد است که جهان به سمت منسوخ شدن مجازات مرگ در حرکت است.
عفو بین الملل این که جمهوری بلاروس در سال گذشته تنها کشور اروپایی بود که در آن اعدام اجرا شده را مثبت ارزیابی کرده است.
عفو بین الملل گزارش "مجازات مرگ و اعدام های سال 2008" خود را بر اساس خبرهای رسانه های گروهی، اطلاعات گروه های طرفدار حقوق بشر و بیانیه های رسمی دولت ها تدوین کرده است.
Wednesday, 25 March 2009
نماد 'جنگ کثیف' آرژانتین، مرکز حقوق بشر شد
کویچیرو ماتسورا، مدیرکل یونسکو گفت این مرکز در دانشکده مهندسی دریایی که از آن در دوران حکومت نظامیان به عنوان یک مرکز بازجویی و شکنجه استفاده می شد، مستقر خواهد شد.
گروه های حقوق بشر می گویند حداقل سی هزار نفر در دوران حکومت نظامیان در آرژانتین ناپدید شدند.
نظامیان طی سال های 1976 تا 1983 بر این کشور حکومت کردند.
هواداران نیروهای مسلح این مساله را که دولت نظامی آرژانتین مخالفان خود را شکنجه کرده و آنها را از میان می برد، تکذیب می کنند
طی چند سال اخیر بسیاری از پرونده های مربوط به آن سال ها بازگشایی شده اند.
Sunday, 22 March 2009
پیام نوروزی رئیس جمهوری اسرائیل به مردم ایران
پیام نوروزی رئیس جمهوری اسرائیل به مردم ایران:برخلاف آن رژیم، برای ایرانیان آرزوی نیک داریم.
20 مارس 2009
پرزیدنت شیمعون پرس رئیس جمهوری اسرائیل با فرستادن پیام ویژه ای خطاب به ایرانیان، فرا رسیدن نوروز 1388 خورشیدی را به همگان شادباش گفتند و آرزو کردند که سال پیش رو، برای مردم با فرهنگ ایران، سال شادکامی و رسیدن به آزادی انسانی باشد. پ
رزیدنت پرس پیام خود را با جمله ای به زبان فارسی آغاز کرد و آن را به زبان فارسی پایان داد. رئیس جمهوری اسرائیل در آغاز پیام گفت:ایرانیان عزیز روز نو و نوروز باستانی به شما خوش باد.جشن باستانی شما، عید نوروز را شادباش می گویم. عید نوزائی که شادمانی و امید به دنبال دارد و روز نوئی می آورد، روزها تازه ای را نوید می دهد و سال جدیدی را به دنبال دارد که سال پر برکت باشد.خوشا به حال شما که چنین عید باستانی دارید که نسل بعد از نسل آن را پاسداری کرده و جشن گرفته اید.
ملت اسرائیل یادبودهای تاریخی گرانبهائی از دوران هائی دارد که ایران در هر زمینه شکوفا بود و از جمله منشور حقوق بشر کورش کبیر را به جهانیان اهدا کرد و به ملت اسرائیل حق بازگشت به وطن خویش را به ارمغان بخشید و به این قوم امکان داد از اسارت امپراطوری بابل آزاد شود و به اورشلیم باز گردد تا بتواند بیت المقدس خود را از نو بنا کند. به پاس این بزرگ منشی، ملت ایران و سرزمین ایران جایگاه ویژه ای در میراث تاریخ یهود دارند. ولی حتی در عصر حاضر (و نه تنها در قرون باستان) روابط ایران و اسرائیل از دوران شکوفائی و برکت برخوردار بوده است. دورانی که ما اسرائیلیان تجربیات خود در زمین کشاورزی، صنعت، دانش و علوم، پزشکی و غیره را با شما ایرانیان در میان گذاشتیم و کوشیدیم بهترین روابط را با شما برقرار کنیم. شوربختانه مناسبات دو کشور، امروز در تیره ترین سطح خود قرار دارد- این وضع ناشی از نیت های ناپاک رژیم ایران است که می کوشد از هر طریق ممکن علیه کشور اسرائیل و مردمان آن به اقدام بپردازد و اسرائیل را حتی به نابودی تهدید می کند. من از خویش می پرسم که چگونه است ملت فرهیخته ای مانند شما ایرانیان، به سوی چنین تنفر کورکورانه ای کشیده می شود. چگونه مردمانی رهبری کشور شما را به دست گرفته اند که از یهودیانی که بدست نازی ها کشته شدند هتک احترام می کند، و می خواهند کشور دیگری را ویران و نابود کنند؟
شما پروردگار را باور دارید و ما نیز یزدان را می پرستیم. پروردگار زندگی و حیثیت، و نه خداوندگار کینه و کشتار. من تردید ندارم که دور نیست آن روزی که روابط همزیستی بین دو ملت به وضع پیشین خود باز گردد و آن همکاری های سازنده بین دو ملت دوباره در همه زمینه ها شکوفا شود و در خدمت دو ملت و در راه آینده مشترک دو کشور قرار گیرد. در این ایامی که رژیم کنونی در ایران سخن از انهدام اسرائیل می گوید، ما آرزوی شکوفائی و نیک بختی مردم ایران را داریم. ما کورش کبیر را به یاد داریم که در کتاب مقدس تورات با نام منجی پروردگار از او اسم برده شده است و به یاد داریم که یهودیان قرن ها و نسل ها در ایران ساکن بودند و در سازندگی کشور شما نقش داشتند و در راه اعتلای تمدن ایران زمین و فرهنگ یهود گام برداشتند.
ما امیدواریم و مطمئن هستیم که پلیدی و شرارت بالاخره از جهان رخت برخواهد بست. نیاز چه کسی را تامین می کند؟در راه نیک بختی همه ملت های جهان و مردمان دنیا، حتی اگر ابنای بشر با هم تفاوت و دگرگونی دارند، دلیل آن نیست که یکی دیگری را مورد تهدید قرار دهد، یا کسی از دیگری تنفر داشته باشد و یا درصدد نابودی او برآید. در آستانه سال فرخنده نو، من به ملت فرهیخته ایران روی آورده و توصیه و درخواست می کنم که به اصالت باستانی خویش باز گردد. من به نام امت باستانی اسرائیل، برای ملت کهن زمان ایران آرزو می کنم که هر چه زودتر جایگاه شایسته و والای خویش را در میان کشورهای فرهیخته جهان باز یابد و دوباره از احترام برخوردار گردد و مورد تنفر قرار نگیرد و همان گونه که در گذشته به فرهنگ جهان خدمت کرد، دوباره در آن نقش سازنده ای به عهده گیرد - و همان گونه که درگذشته مصدر خدمات جهانی بود، درآینده نیز دوباره در این راه گام بردارد. من پیام خویش را با این جملات به زبان فارسی به پایان می برم:نوروزتان پیروز و هر روزتان نوروز باد!
تراجع دور اللغة الألمانية في المجالات العلمية
رغم التزايد المستمر في عدد الطلبة الأجانب القادمين إلى ألمانيا للدراسة ورغم تعلمهم للغة الألمانية أثناء فترة دراستهم، تشهد اللغة الألمانية تراجعاً ملحوظاً في المجالات العلمية.
تحتل ألمانيا المرتبة الثالثة بعد كل من الولايات المتحدة الأمريكية وبريطانيا من حيث نسبة عدد الطلاب الأجانب الوافدين عليها. ومؤسسة هومولدت الألمانية وحدها، تدعو في كل سنة 1500 عالم إلى ألمانيا لمواصلة أبحاثهم العلمية، يواظب نصفهم تقريباً طيلة فترة إقامتهم على تعلم الألمانية. لكن هذا لا يغير حقيقة تراجع الإقبال على استخدام اللغة الألمانية وسط صفوف الأجيال الشابة من العلماء. ولذلك فقد خصصت لجنة الشؤون الثقافية في مجلس النواب الاتحادي جلسة خاصة تحت عنوان: "السياسة الخارجية للثقافة والعلوم"، ناقش خلالها الحاضرون مدى مساهمة الطلبة الأجانب في نشر اللغة الألمانية كلغة للثقافة والعلوم عند عودتهم إلى بلادهم
"حتى العلماء الألمان يتجهون للإنكليزية"
العولمة والانترنت زادتا من انتشار اللغة الإنكليزية" وفي هذا السياق، ذكر رالف موسيكات، رئيس لجنة العمل التي يطلق عليها "الألمانية كلغة علمية" أن نحو67 بالمائة من الحاصلين على البعثات العلمية متخصصون في العلوم الطبيعية ويقومون بدراساتهم وأبحاثهم بالإنكليزية. ويضيف موسيكات في هذا الإطار: "ما يثير القلق ليس كون الإنكليزية أصبحت اللغة الوحيدة المستخدمة في المؤتمرات الدولية، لكن ما يثير القلق بالأكثر هو الاتجاه المتزايد داخل ألمانيا للاستغناء عن الألمانية، فقد وصل الأمر إلى درجة الاقتصار على التحدث بالإنكليزية خلال المؤتمرات الوطنية أو أثناء تبادل أطراف الحديث بين عالمين ألمانيين في المختبر
من ناحية أخرى، يؤكد فيلكس جريجات من رابطة المعاهد الألمانية العليا، أن أكثر من 90 بالمائة من الدراسات والأبحاث العلمية التي يتم
"الألمانية لغة ضرورية عند دراسة العلوم الإنسانية"
للألمان إرث ضخم في مجال العلوم الإنسانية إلا أن أولريش أمون، أستاذ اللغة، من جانبه لا يرى أن تلك الإجراءات تكفي لإعادة للغة الألمانية ما كانت تتمتع به من مكانة كلغة علمية قبل الحرب العالمية الأولى، وإن كان يؤكد على أن الألمانية مازالت تحظى باهتمام كبير في الخارج، فيما يتعلق بالعلوم الإنسانية. وفي رأيه، يجب دعم فروع العلوم الإنسانية من خلال برامج دعم لأبحاث تنشر بالألمانية. وفي هذا السياق، يضيف ماتياس ماكوفسكي، مدير قسم اللغة في معهد جوته أنه لا يمكن دراسة فروع العلوم الإنسانية في أوروبا الوسطى والشرقية دون إلمام باللغة الألمانية، مضيفاً أن الدارسين لهذه الفروع في الجامعات الألمانية يصبحون سفراء للثقافة الألمانية عند العودة إلى بلادهم.
Saturday, 21 March 2009
سخنان پرزیدنت باراک اوباما
سخنان پرزیدنت باراک اوباما
جشن نوروز
واشنگتن دی سی
20 مارس 2009
امروزمی خواهم بهترین آرزوهای خود را به همۀ کسانی که نوروزرا در سرتاسر جهان جشن می گیرند تقدیم کنم. این جشن، هم یک آیین باستانی و هم زمانی برای بازآفرینی است و امیدوارم که شما از این فرصت ویژۀ سال برای بودن در جمع دوستان و خانواده بهره گیرید.
من بویژه می خواهم به طور مستقیم با مردم و رهبران جمهوری اسلامی ایران صحبت کنم.
نوروز تنها بخشی از فرهنگ نام آور شماست. هنر، موسیقی، ادبیات و نوآوری شما جهان را به دنیایی زیباتر و بهتر تبدیل کرده است. اینجا، در ایالات متحده، جامعه خود ما هم در پرتو سهمی که آمریکاییان ایرانی تبار ادا کرده اند پربارتر شده است. ما از تمدن بزرگ شما آگاهیم. دستاوردهای شما احترام ایالات متحده و جهان را برانگیخته است.
برای مدتی نزدیک به سه دهه روابط میان دو کشور تیره و تار بوده است. ولی این جشن، یاد آوری برای نقاط مشترک بشریت است که همه ما را به هم پیوند می دهد. از بسیاری جهات شما نیزمانند ما سال نو خود را همانگونه برگزار می کنید که ما جشن می گیریم. با گردآمدن با دوستان و افراد خانواده، مبادلۀ هدایا و داستانها و نگاه به آینده، با احساس تازه ای از امیدواری.
در بطن این جشن ها، نویدی برای یک روز بهتر، امیدی برای فرزندان ما، امنیت برای خانواده های ما، پیشرفت برای جوامع ما و آشتی میان ملتها نهفته است. اینها امیدواریهای مشترکند. اینها رویاهای مشترکند.
پس این فصلی برای آغازی نو است. من میل دارم به روشنی با رهبران ایران سخن بگویم.
ما اختلافاتی جدی داریم که با گذشت زمان بر آنها افزوده شده است. دولت من اکنون به دیپلماسی متعهد است که طیف کاملی از مسائلی را که پیش روی ماست مورد بررسی قرار می دهد و در صدد ایجاد یک پیوند سازنده میان ایالات متحده، ایران و جامعۀ جهانی است. این فرایند با تهدید به پیش نمی رود. به جای آن ما خواستار برقراری ارتباطی صادقانه و مبتنی بر احترام متقابل هستیم.
شما نیز در برابر خود انتخابی دارید. ایالات متحده مایل است که جمهوری اسلامی ایران بر جایگاه راستین خود در جامعۀ بین الملل قرار بگیرد. شما دارای چنین حقی هستید – اما این حق با مسئولیت های واقعی همراه است و به این جایگاه نه از راه ترور یا به مدد جنگ افزار، بلکه از طریق اقدامات مسالمت آمیز که نشان دهندۀ بزرگی حقیقی ملت و تمدن ایران است می توان دست یافت. و معیار سنجش این بزرگی داشتن توانایی برای ویران کردن نیست، نشان دادن توانایی شما برای ساختن و آفریدن است.
بنا براین، به مناسبت فرارسیدن سال نو شما، مایلم شما، مردم و رهبران ایران بدانید که ما در جستجوی چگونه آینده ای هستیم. این آینده ای است همراه با مبادلات تجدید شده میان مردم ما، و فرصتهای بزرگتری برای مشارکت و بازرگانی. این آینده ای است که در آن اختلافات دیرین برطرف شده اند، آینده ای که در آن شما و همسایگانتان و جهان در بعد وسیع تر می توانیم همه در صلح و امنیت بهتری زندگی کنیم.
من می دانم که این منظور به آسانی تحقق پذیر نیست. کسانی هستند که اصرار دارند ما را بر اساس اختلافاتی که داریم معرفی کنند. اما شایسته است کلماتی را که سالیانی پیش به وسیلۀ سعدیِِ نگاشته شده به خاطر آوریم: "بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند."
فرارسیدن یک فصل نو، این انسانیت گرانبها را که همۀ ما در آن مشترکیم به ما یاد آوری می کند. یکبار دیگر به این روح متعالی توسل جسته و نوید آغازی دوباره را بجوییم.
سپاسگزارم. هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز.
Tuesday, 17 March 2009
غرب و حمایت از اهواز
رضا وشاحی
2009-03-17
بارها این سوال مطرح شده است، که چرا دولتهای غربی[1] از مساله احواز حمایت نمی کنند؟، چرا قضیه اهواز به نسبت مساله فلسطین و حتی اخیرا دارفو، در کشورهای غربی بسیار کمتر مطرح شده است؟ ملت احواز چه فرقی با باقی ملت ها دارند، مگر حقوق بشر شامل ما نمی شود؟ چرا همبستگی جهانی با قضیه اهواز دیده نمی شود؟ چگونه می توان حمایت کشورهای غربی را برای قضیه اهواز بدست آورد؟ سوالهای فوق در عین جدی بودن، راه را برای شکافتن بیشتر مساله باز می کنند.
در سال 1925 رضا شاه به منطقه احواز از سه جهت حمله کرد. رضا شاه حاکم وقت عربستان، شیخ خزعل را دستگیر کرد و از این تاریخ به بعد، اهواز قدرت اداره امور خود را از دست داد. از این تاریخ تاکنون دقیقا 84 سال می گذرد. نکبت فلسطینی ها امسال تازه 60 ساله شده است و مساله دارفو در چند سال اخیر حادث شده است.
سوال مهم این است که چرا با وجود قدیمی تر بودن قضیه اهواز تاکنون این قضیه به وسعت قضیه فلسطین و دارفو مطرح نشده است؟ مگر ما در جهان حساب نمی شویم؟ مگر به ما ظلم نمی شود؟
بعضی از صاحبنظران می گویند که علت اینکه قضیه عربستان در جهان مطرح نمی شود، وجود نفت فراوان در اهواز است و به این دلیل قضیه احواز مطرح نشده است. این عده می گویند که حکومت ایران همواره از در پشتی و خارج از ژست های رسمی همواره به به قدرت های جهانی "باج" می دهد تا مساله اهواز مطرح نشود.
عده ای دیگر نیز کشورهای غربی را مقصر می دانند. حتی عده ای پا را این فراتر گذاشته و از دشمنی غرب با عرب ها سخن به میان می آورند.
عده ای دیگر از صاحبنظران می گویند که نفت عامل مهمی در محاسبات است ولی این دیدگاه سطحی است که بگوییم که مساله اهواز به علت داشتن نفت مطرح نمی شود. چرا که برای مثال دارفو هم نفت دارد و مطرح هم شده است.
در مورد باج دادن حکومت ایران، صاحبنظران می گویند که این البته صحیح است که حکومت ایران تمام نیرو و منابع خود را صرف می کند که از مطرح شدن قضیه اهواز جلوگیری کند ولی به علت نداشتن رابطه دوستانه با غرب به توفیق اندکی دست یافته است. این عده برای مثال می گویند هیچ دولت اروپایی جلوی ایجاد تلویزیون و وب سایت احوازی را نگرفته است. اهوازی ها به شکل مرتب در پایتخت های اروپایی آزادانه تظاهرات برقرار می کنند و کسی هم مزاحمتی برای آنان ایجاد نکرده است.
اینکه غربی ها از عرب ها خوششان نمی آید، اصولا پایه هیچ معادله سیاسی نیست. معادلات سیاسی بر اساس منافع تعریف می شوند.
به نظر نگارنده اینکه ما احوازی ها نتوانسته ایم دولت های غربی را با خود همراه کنیم، بیشتر به خودمان بر می گردد تا هر عامل دیگری. کم کاری خودمان را نمی توانیم به گردن دیگران بیاندازیم. این مشکل اعتقاد به تئوری توطئه است که ما هر وقت کاری نمی کنیم همه را فرا فکنی می کنیم.
نظر غربی ها
منابع غربی به کرات گفته اند که از مردم عرب اهواز حمایت می کنند ولی چند مشکل ساختاری عمده همواره میان ایجاد رابطه غربی ها با اهوازی ها مانع ایجاد کرده است. موانع موجود به شکل کلی به شرح زیر می باشند
ناسیونالیسم ناصری
در دهه پنجاه و شصت میلادی از نظر غربی ها، عبدالناصر یک فاشیست بود. من نظر غربی ها را می گویم. این نگاه هر چند امروز بسیار تعدیل شده است ولی به دلایل تاریخی-استراتژیک که به دوران جنگهای صلیبی و قبل از آن هم می رسد، غرب با ناسیونالیسم عربی نوع عبدالناصر بسیار مخالف است. از طرف دیگر بسیاری از احزاب اهوازی در وب سایت هایشان به نام عبدالناصر مجله منتشر می کنند، مراسم یادبود برگزار می کنند و هیچگاه حتی یک مقاله انتقادی برای بررسی ناصر منتشر نکرده اند.
ایدئولوژی بعثی
غرب در سال 2003 برای سرنگونی نظام بعثی عراق وارد جنگی شد که تبعات اش تاکنون ادامه دارد. افکار بعثی از نظر غربی ها افکاری غیر قابول است.
بسیاری از احزاب اهوازی به شکل مستقیم و غیر مستقیم از صدام حمایت کرده اند. عده ای برای وی مراسم بزرگداشت برگزار کردند و یا در چنین مراسمی شرکت کردند.
هیچکدام از احزاب اهوازی تاکنون یک بیانیه در مورد عملکرد رژیم بعثی در عراق منتشر نکرد. از عراق که بگذریم احزاب احوازی حاضر نبودند حتی در جلوی سفارت سوریه یک تظاهرات برگزار کنند!!![2] این در حالی بود که حکومت سوریه چند هموطن اهوازی ما را دست بسته به فارس ها تحویل داده بود.
ایدئولوژی کمونیستی
غرب به مدت چندین دهه با بلوک شرق در جنگ سرد به سر می برد. در مقابل بسیاری احزاب اهوازی از افکار کمونیستی به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم حمایت می کنند. آیا این عاقلانه است که غرب که چندین دهه با کمونیست ها در مبارزه بود و هنوز حرکت های کمونیستی را به عنوان نوعی تهدید زیر نظر می گیرند، بیاید و از تشکیل یک دولت کمونیستی آن هم بر روی مخازن نفتی دنیا و با تمام هزینه هایش،حمایت کند؟ : آیا این توقع زیادی نیست؟ آیا این توقع درست و عاقلانه است؟ ساده و در عین حال عجیب است که ما از غرب توقع داشته باشیم ولی غرب از ما توقع نداشته باشد.
ایدئولوژی اسلامی
غرب جدیدترین دشمنش را حرکت های اسلامی چون القاعده می داند. تاکنون حتی یکی از حرکت های اهوازی بیانیه ای رسمی صادر نکرده است که در آن حرکت القاعده و بن لادن را برای اعمال تروریستی آن در جهان محکوم کند. ما چگونه از غرب می خواهیم که از حرکت احواز حمایت کند؟ ما که فاجعه تروریستی 11 سپتامبر را هیچگاه محکوم نکردیم، حملات القاعده در عراق را نادیده گرفتیم، چگونه توقع داریم که غرب از ما حمایت کند؟ دوستی یکطرفه که نمی شود.
مشکل اهواز مشکل دینی نیست و عده ای که می خواهند مشکل ما با فارس ها را به مشکل سنی و شیعه تقلیل بدهند بسیار اشتباه می کنند. مشکل ما فرهنگی هم نیست. مشکل ما اقتصادی هم نیست. مشکل ما در وهله اول و به ترتیب اولویت ابتدا مشکلی سیاسی است. حق سیادت است. حق حکمرانی و حق تعیین سرنوشت است. مسایل اقتصادی و فرهنگی در اولویت های دیگر بعدی قرار می گیرند.
حماس، جهاد اسلامی و حزب الله لبنان
یکی دیگر از مسایل مهم منطقه ای برای غرب مساله حماس و حزب الله اسلامی است. غرب حماس و حزب الله را به عنوان سازمانهای تروریستی به شمار می آورد. مثل همیشه هیچکدام از حرکت های اهوازی هیچ گونه بیانیه ای در مورد محکومیت اعمال این دو سازمان منتشر نکرده اند.
یکی از اعضای احزاب اهوازی به صراحت می گفت که اهداف حزبش همان افکار حماس است. خب فکر می کنید آیا غرب با ما همدردی خواهد کرد؟ آیا کسانی که تاکنون این شعارها را داده اند می دانند که چقدر به ضرر قضیه اهوازی کار کرده اند؟ برای اینکه بدانیم که چقدر همین شعارها به ما ضرر زده است، همین بس که بیش از هشتاد سال گذشت و هیچ اتفاقی نیافتاد.
نگاه به جهان عرب به جای نگاه به جهان غرب
اصولا این سنت بوده است که ما اهوازی ها همواره به جای نگاه به غرب، به شرق و به کشورهای عربی نگاه کرده ایم. کشورهای عربی هم که قربونشان بروم ما را به پناه خدا رها کردند و حتی کوچک ترین کمک ها را به ما دریغ کرده اند الا در مواردی که منافعشانایجاب کرده باشد مثل مسایل اخیر بحرین و غیره. این یک نقض جدی در دیپلماسی ما بوده است. اصولا همین که اهوازی ها غیر از دهه های اخیر به جای پناهنده شدن در غرب، در کشورهای اطراف ساکن می شدند این دهنیت و این نگرش را بخوبی می رساند
متاسفانه ما هنوز متوجه نشده ایم که کشورهای عربی برای اهواز اهمیتی قایل نیستند. ما منتوجه نشده ایم که حتی بالفرض اگر تمام کشورهای عربی شب و روز هم از اهواز حمایت بکنند، بعلت نبودن وزنه ای در سیاست و اقتصاد جهان (تولید کل در آمد کشورهای اوپک در سال کمتر از تولید ناخاص داخلی کشور ایتالیا است. توجه داشته باشید که اوپک فقط کشورهای عربی هم نیست و کشورهای دیگر هم در آن شرکت دارند) نمی توانند کمکی به اهواز بکنند. ولی ما همچنان به این دلخوش کرده ایم که حالا کشورهای عربی چه گلی بر سر ما خواهند زد. هشتاد سال گذشت و تو هنوز در خوابی.
مبارزه مسلحانه
غرب از حرکت های خشونت آمیز حمایت نمی کند. جهان به سوی دیپلماسی بیشتر پیش می رود. بسیاری از احزاب اهوازی از حرکت های مسلحانه حمایت می کنند. یا هیچگاه در محکومیت حرکت های مسلحانه بیانیه نداده اند. این هر دو یک معنی دارد. احزاب اهوازی زیادی از مبارزه مسلحانه حمایت می کنند و یا بیانیه می دهند و می گویند در آن مشارکت داشته اند.
در زمان آزادی فوزی رفرف که مسایل حمله به سفارت در لندن دوباره مطرح شد در وب سایت های احزاب اهوازی با عنوان قهرمان از وی یاد شد. این در حالی است که دولت بریتانیا عملی را که وی و گروهش در آن دست داشته یک عمل تروریستی می دانند و وی صرفا بنابر نقض جدی حقوق بشری که در صورت بازگشت به ایران با آن مواجه می شد اجازه یافت که در بریتانیا بماند. خب این تمجید از یک عمل تروریستی چه فایده ای بحال ما دارد؟ این ایدوئولوژی گرایی مثل یک بیماری جلوی چشم ما را می گیرد که منافع ملی خود را در نظر نگیریم.
مبارزه مسلحانه برای غرب غیر قابل قبول است. شما نمی توانید حتی یک مورد مبارزه مسلحانه در جهان پیدا کنید که غرب از آن حمایت بکند
لابی نکردن
اهوازی ها به شکل جدی و مداوم با کشورها و موئسسات غربی لابی نکرده اند. این یک ضعف جدی است. من سوال را اینطور بپرسم، بهتر است: اگر ما به عنوان احزاب، فعالین اهوازی و غیره، لابی نکنیم، چه کار دیگری می توانیم بکنیم و چه کار دیگری از دست ما ساخته است؟ این مساله اصلا جدی گرفته نشده است. خب این لابی نکردن ها، البته دلایل ایدئولوژیک دارد.
شخصی وقتی ایدئولوژی اسلامی داشته باشد که نمی شود با کشوری گفتگو کند که آن را نجس و کافر و بی بند و بار می داند. یک شخص وقتی فکر کمونیستی داشته باشد، طبعا با فلان کشور غربی که آن را نشانه استعمار و امپریالیست می داند که گفتگو نخواهد کرد. کسی که عمری کشورهای غربی را فحش داده، و مرتبطین با آنها را خائن دانسته، ترویج فکر جهاد کرده که نمی آید حالا با غرب گفتگو کند.
عدم مشارکت در سازمان ها و موئسسات دولتی و غیر دولتی در غرب
چند نفر اهوازی را می شناسید که در کشورهای غربی یک منصب دولتی داشته باشند؟ چند نفر را می شناسید که در سازمانهای غیر دولتی فعال باشند. من خودم بارها و بارها تشویق کردم که عضو سازمان عفو بین الملل شوید. هر بار به یک بهانه ای کسی طفره رفت. مشکل این است که بیشتر ما برای اهواز فقط احساسات داریم، وقتی کار به پرداختن مبلغی حق عضویت و یا کمی از جیب و از وقت خود مایه گذاشتن می شود، جا می زنیم. این ها همه به علت این است که ما ملی گرایی نداریم.
موفق نشدن در همراه کردن مردم غرب با خود
ما به دلایل پیچیده ای که اینجا مجالش نیست موفق نشده ایم که مردم غرب را با خود همراه کنیم. به دلیل ساختار بسته موئسساتی را که ایجاد می کنیم محدود می شوند به جمع خودمان. ما نیاز داریم که مردم غرب را با مسایل خودمان آشنا کنیم. با مسایل خودمان در گیر کنیم.
عدم داشتن اتحاد ملی در بین ما اهوازی
واقعیت تلخ این می باشد که ما اهوازی ها اتحاد ملی نداریم. تاکنون موفق نشده ایم که یک کنگره، یک مجلس ملی، یک کنفرانس (اسمش را هر چه می خواهید بگذارید) که از همه جهت های احوازی در آن حضور داشته باشند، تشکیل بدهیم.
خب غرب عدم اتحاد ما را می بیند( سیستم مطالعاتی غرب را کور و کر در نظر نگیریم) آن طرفی که بخواهد از اختلافاتمان استفاده کند، استفاده می کند و آن طرفی هم که اتحاد ما را در مقابل فارس ها می خواهد، وقتی می بیند وضع چنین است عقب می نشیند.
من دعوت می کنم از دوستان مستقل و خیرخواه احوازی که بانی خیر شویم و یک سری جلساتی و نشست هایی را با حضور تمامی احزاب و گروه های اهوازی تشکیل دهیم. من مطمئن خواهم بود که حاصل چنین نشست هایی همدلی، هماهنگی و ایجاد سازمان های مهمی خواهد بود.
بیایید اختلافاتمان را هر چه باشند "کمی" کنار بگذاریم و راه باز کنیم.
جمع بندی
غرب منافع و مسایلی دارد که شامل حزب الله لبنان، حماس، القاعده، قوم گرایی نوع بعثی و ناصری و ایدئولوزی چپ می شود. غرب می خواهد بداند که اهوازی ها کجای فنس ایستاده اند[3]
نظر غرب در مورد موارد بالا صریح و شفاف است. رسانه های غربی، بیانیه های کابینه ها، دولت ها و وزارت های خارجه همه گی به صراحت نظرات غرب را منعکس می کنند. این نظرات ما است که شفاف نیست.
واقعیت این است که ما اهوازی ها تا خود را رفورم نکنیم به جایی نخواهیم رسید. بر طبل ناسیونالیسم عربی و کمونیست گرایی و اسلام گرایی کوبیدن ما را فقط همچنان خارج از دنیای واقعی سیاست قرار می دهد.
راهکار
تا زمانی که دیدگاه احزاب و سازمان های اهوازی همچنان براساس فوق باشد، باید گفت که در بر همان پاشنه خواهد چرخید و از حمایت غرب به شکل جدی خبری نخواهد بود. تنها حمایت غرب همان حمایت حقوق بشری درجه دومی خواهد بود که کم وبیش در جریان است. برای مثال بیانیه های اتحادیه اروپا، بخش های فرهنگی و اجتماعی سازمان ملل و غیره.
ما حمایت درجه اول غرب را می خواهیم. خواسته ما مطرح شدن قضیه اهواز در شورای امنیت سازمان ملل می باشد. منافع ملی ما به ما حکم می کنند که حمایت درجه اول بدست بیاوریم.
محال است که غرب بیاید و از یک حزب متمایل به افکار کمونیستی و یا اسلامی افراطی حمایت بکند. کافی است شما نگاهی به مانیفست های احزاب اهوازی بکنید. بعضی حتی در مانیفست شان سعی کرده اند که گرایش خود را پنهان کنند و فقط به یک کلمه دموکراتیک بسنده کرده اند. گویی می توان در پشت ماسکی همه چیز را پنهان کرد. آنهم از نگاه تیز بین سیستم مطالعاتی غرب.
احزاب اهوازی می بایست به این نکته مهم توجه کنند که حزب، یعنی مانیفست و مهمتر از آن بیانیه های حزب می باشند. وقتی ما القاعده را محکوم نمی کنیم این برای غرب یک سوال می شود. وقتی کودتای حماس را محکوم نمی کینم، برای غرب سوال ایجاد می شود. ما شاید این مسایل را ساده می گیریم ولی اصول بازی همین نکات هستند.
محال است که غرب که اینهمه انتقادات را به جان خرید و اینهمه خسارت مالی و جانی دید تا حکومت صدام را برکنار کند، به حرکتی کمک کند که کسی در انتقاد از صدام و رژیم بعث حتی یک مقاله ننوشته است. ننوشته که هیچ برای صدام فاتحه هم برگزار می کند!! در رثایش شعر هم منتشر می کند!! فحش و لعنت هم به غرب می دهد و در آخر هم غرب را ملامت می کند که چرا از قضیه احواز حمایت نمی کند.!! وا عجبا از این منطق و سیستم فکری.
محال است که غرب که چندین دهه با حرکت های کمونیستی مبارزه کرد، حالا بیاید و راه را برای ایجاد یک دولت کمونیستی هموار کند. آنهم بر روی ذخایر نفت و گاز دنیا.
کلید حل مساله در دست خود ما اهوازی هاست. خوشآمد گفتن به افکار جدید و جانشین کردن دیدگاه اتنقادی به جای دیگاه سنتی. فرهنگ در جلو به شکل صریح انتقاد نکردن و پشت سر چنین و چنان گفتن را می بایست یکبار و برای همیشه دورانداخت.
ما عرب ها به صراحت مشهور بوده ایم. ما را چه می شود؟ فرهنگ وارداتی تعارف و رو دربایستی فارس ها را می بایست از فرهنگ مان خارج کنیم. اینکه حالا ما اگر بیانیه بدهیم شاید فلان گروه ناراحت شود، در سطح جهانی نتایج فاجعه باری برای اهواز داشته است.
ما باید از این سیاست "چراغ خاموش" حرکت کردن دست برداریم. سیاست شفاف و صریح و متناسب با روز جهان اتخاذ کنیم. کار دقیقا مثل بازار یابی است. شما کالا را متناسب با احتیاج بازار می بایست طراحی و به بازار ارائه کنید، نه اینکه بازار را به کالا ارائه کنید بدون در نظر گرفتن مد روز و نرخ روز و سلیقه دوران. به عبارت دیگر فقط خواسته های ما مطرح نیست.
نگاه ایدئولوژیک و ایده آلیست می بایست جای خود را به نگاه پراگماتیسم و مدرن بدهد.
[1] اینکه اصولا چرا ما نیاز به حمایت غرب داریم آنقدر ثابت شده است که من وارد توضیح آن نمی شوم.
[2]
این مقاله قبل از تظاهرات اخیر در جلوی سفارت سوریه نوشته شده است که البته فقط یک حزب اهواز در آن شرکت کرد و باقی احزاب اهوازی متاسفانه در آن شرکت نکردند.
[3] جمله نقل قولی است از یکی از منابع ارشد دیپلماتیک غربی
تقرير: المدافعون عن حقوق الانسان يعيشون "حالة رعب"
ويلقي التقرير الضوء على حالات عدة يتعرض فيها المدافعون عن حقوق الانسان الى القمع والسجن وانتهاك حقوقهم من قبل حكومات بلدانهم ويعدد التقرير بلدانا مثل ايران وسورية ومصر والجزائر والسعودية وسلطنة عمان وغيرها تستمر فيها هذه الممارسات.
وتقول المنظمة انها تنشر هذا التقرير "من أجل لفت الأنظار الى ما يعاني منه المدافعون عن حقوق الإنسان في المنطقة خلال تحديهم للقمع".
ويخلص التقرير الى سلسلة من التوصيات التي يوجهها الى الحكومات، وجامعة الدول العربية والاتحاد الاوروبي والمدافعين عن حقوق الانسان افرادا كانوا ام جمعيات ومنظمات.
Sunday, 15 March 2009
افتتاح دفتر کنسولگری آلمان در شمال عراق
فرانک والتر اشتاین مایر، وزیر امور خارجه آلمان، در پایان سفر دو روزه خود به عراق، امروز چهارشنبه، به همراه هوشیار زیباری، همتای عراقی خود از منطقه کرد نشین شمال این کشور دیدار کرد.
موضوع اصلی این بازدید، افتتاح دفتر کنسولگری آلمان در اربیل بود. وزیر امور خارجه آلمان همچنین در مراسم بازگشایی آکادمی آموزش کارمندان دادگستری و قضات عراقی در اربیل شرکت کرد. این مرکز با کمک کارشناسان آلمانی اداره خواهد شد. با تغییر رسمی دفتر سیاسی سفارت آلمان در این منطقه به کنسولگری، دریچه دیگری در گسترش روابط دو کشور بوجود میآید. این دفتر به عنوان تنها مرکز خارج از بغداد سفارت آلمان در عراق محسوب میشد و از آوریل سال ۲۰۰۸ میلادی در اربیل فعالیت میکرد. فرانک والتر اشتاین مایر بازگشایی کنسولگری آلمان را "گام دیگری در عمیقتر کردن رابطه دو کشور" خواند. علیرغم رعایت اصول امنیتی، به دلیل بالا بودن خطر اقدامات تروریستی، سفارت آلمان در بغداد، برای عراقی های متقاضی سفر به آلمان ویزا صادر نمیکند. این وظیفه را حال کنسولگری این کشور در اربیل به عهده خواهد گرفت.
گسترش روابط اقتصادی
روز گذشته سخنگوی هیئت اقتصادی همراه وزیر امور خارجه آلمان در بغداد نیز از شروع جدید رابطه دو کشور در عرصه اقتصادی و آموزش کارشناسان خبر داد. اشتاین مایر در این مورد اظهار داشت: «ما دست خود را به سوی عراق نو دراز می کنیم». وی همچنین تأکید کرد: «موضوع بر سر آن است که ما فصل جدیدی را در تاریخ روابط عراق و آلمان بگشاییم». اشتاین مایر در دیدار از کردستان عراق با نمایندگان سیاسی این منطقه نیز مذاکره کرد.
واکنشها در آلمان نسبت به سفر وزیر خارجه این کشور به عراق متفاوت بود. ائتلاف احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی بطور کلی از این سفر استقبال کرد. ولی کرستیان روک، سخنگوی فراکسیون توسعه اقتصادی این احزاب در Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: بسیاری از شرکتهای آلمانی در انتظار فصل جدید روابط آلمان و عراق و سرمایه گذاری در این کشور هستند پارلمان، به کمبود هماهنگیهای لازم پیش از سفر اشتاین مایر به عراق اشاره کرد. وی گفت:«این مهمترین عنصر برای اثر بخشی فعالیتهای آلمان در مناطق بحرانی است». او در عین حال از نبود استراتژی معین وزرات خارجه آلمان برای بازسازی عراق انتقاد کرد.
وزارت خارجه آلمان، تمایل دولت این کشور برای نزدیکشدن به عراق را با تعویض دولت واشنگتن، ثبات فزاینده دولت عراق، بهبود شرایط امنیتی و پیشرفتها در فرایند سیاسی این کشور، مرتبط دانسته است. روابط دو کشور تاکنون به همکاریهای مختصری همچون تعلیم نیروهای امنیتی عراق توسط آلمان محدود میشد. در ژوئیه گذشته، میشائل گلوس، وزیر اقتصاد وقت آلمان، نخستین مقام دولتی این کشور بود که پس از شروع جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی، به بغداد سفر کرد.
Saturday, 14 March 2009
اعلامیهی فیمنیستی تمایلات
الیزابت کیدی استنتون
«همایش سنکافالز» از سوی گروهی از زنان مشهور اصلاحطلب آمریکایی همچون الیزابت کیدی استنتون (Elizabeth Cady Stanton) و لوکاشیا موت (Lucretia Mott) اداره و برگزار شد و در آن اعلامیهی فیمنیستی با نام «تمایلات» (Declaration of Sentiments) و سپس قطعنامهای تکمیلی آن منتشر گردید. اليزابت کيدى استنتونو لوکاشیا موت، پیش از آن، در يک جلسهی ضد بردهدارى در لندن شرکت جسته بودند ولى چون زن بودند، از آنجا اخراج شده بودند. خشم آنها از اين رفتار منجر به «گردهمايى سنکافالز» شد که صدور «بيانيهی حقوق زنان» یا همان «اعلامیهی تمایلات» به همراه داشت. این بیانیه که با استفاده از ادبیات و ساختار اعلامیهی استقلال آمریکا (که در سال ۱٧٧٦ توسط پنجاه و شش نماینده امضا شده بود) نوشته شده بود، شامل تبصرهاى مىشد که به زنان حق راى مىداد، اما بيشتر نمايندگان از تصويب چنين لايحهاى اکراه داشتند و فقط پس از آن که فردريک داگلاس براى حاضران سخن گفت، مورد قبول اعضا قرار گرفت و تصويب شد
از اين لحظه به بعد، داشتن حق خواست هر گردهمایی حقوق زنان بود. به تدريج، به زنان اجازه داده شد تا در ملأ عام سخن گويند و برخى ايالات قوانينى را وضع کردند که به زنان حق مىداد تا زمين و املاکى به نام خود داشته، درآمد خود را براى خود نگه داشته و در صورت طلاق، نگهدارى فرزندانشان را بهعهده گيرند
«اعلامیهی تمایلات» یا «سنکافالز»، نه تنها اولین اعلامیهی دفاع از حقوق زنان در ایالات متحدهی آمریکاست بلکه در دنیا نیز نخستین بار بود که زنان برای برابری صداهای خود را بلند کردند. به همین دلیل، و نیز از جنبهی تاریخی، یکی از پراهمیتترین و قدیمیترین اسناد جنبش حقوق زنان در جهان به شمار میرود. با الهام از این همایش زنانه بود که نهضتهای فیمنیستی در سراسر اروپا، پا به عرصهی وجود گذاشتند و دستآوردهای بسیاری را به همراه داشتند. بیشک، «همایش سنکافالز» را باید سرآغاز جنبش برابریخواهی زنان در جهان دانست. نظر به اهمیت این سند تاریخی، گذار متن این اعلامیه و قطعنامهی تکمیلی آن را به فارسی برگردانده و در اختیار علاقهمندان و خوانندگان قرار میدهد.
اعلامیهی سنهکافالز (Seneca Falls)
الیزابت کیدی استنتون (Elizabeth Cady Stanton)
١. اعلام دیدگاهها
آن زمان که در جریان رویدادهای زندگی لازم شود که یک بخش از خانوادهی بزرگ بشری نقشی متفاوت از آنچه تا آن زمان داشته است را در میان ساکنین زمین بهعهده بگیرد، نقشی که قوانین طبیعی و خدای طبیعت از ابتدا برایش رقم زده است، احترام به عقاید عمومی اقتضا میکند که این گروه دلایل خود را برای چنین اقدامی اعلام کند.
او زن را مجبور کرده است از قوانینی که خود در تنظیم و تصویب آن نقشی نداشته است تمکین کند.
از او حقوقی را که حتی به نادانترین و دونپایهترین مردان – اعم از تبعه و بیگانه – داده شده است دریغ کرده است.
٢. نتیجهگیری
از آنجایی که در قانون طبیعت فرض مسلم این است که "انسان باید به دنبال خوشبختی اساسی و واقعی خود باشد"، آنچنان که بلک استون (Blackstone) در تفاسیرخود اشاره کرده است، این قانون طبیعی که همزمان با خلقت بشر بوجود آمده و از طرف خدا صادرشده است، بر قوانین دیگر ارجح است، اجرای این قانون جهانی در تمام کشورها و در تمام برهههای تاریخ اجباری است، هیچ قانون مخالفی که توسط بشر وضع شده است بر این قانون ارجحیت ندارد، و تمام قوانین موافق قدرت، اعتبار، و اهمیت خود را، به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، از این قانون اولیه میگیرند؛ بنابراین،
بنابراین، قرار بر این است که، حال که خدا به زن قابلیتهایی یکسان داده است، و او را بهطور یکسان از مسئولیت خود در بکارگرفتن آن قابلیتها آگاه کرده است؛ زن هم به مانند مرد محّق و موظف باشد که از هر وسیلهی مناسب برای پیشبرد مقاصد شریف خود یاری گیرد؛ و بهویژه در زمینهی مسایل اخلاقی و مذهبی حق داشته باشد که با برادرش در آموزش این مسائل بهطور خصوصی و یا عمومی، با نوشتن و یا با صحبت کردن، به هر وسیلهای که کاربرد آن مناسب باشد، و در هر اجتماعی که تجمع آن لازم باشد، شریک شود؛ و چون این حقیقتی است بدیهی که ریشه در اصول الهی نهفته در طبیعت بشر دارد، هر عرف و یا قدرتی که مخالف آن باشد، چه جدید و چه آن که مهر کهنهی عهد باستان را بر خود میکشد، باید دروغی بارز تلقی شود، دروغی که مغایر بشریت است.
Friday, 13 March 2009
ألا يحق للصحفيين العرب انتقاد حماس؟
ماهر فلسطين
مصراوى ملوى
ابن جنين جنين_ فلسطين
ميرفان سورية
امير الاسيوطي ديروط
omnia egypt
ماجد عمرابي النمسا
ismael sulaimanyah-kurdistan
Medhat cairo
عمار الراوي الرمادي
انور سدرا القاهره
Thursday, 12 March 2009
جوک شماره 4
رژِیم جمهوری اسلامی ایران یعنی چی؟
همه با هم علنی بله می گویند و هر کس به تنهایی و در خلوت می گوید نه.
Sunday, 8 March 2009
براستی چرا احزاب و سازمان های حقوق بشر احوازی از سرکوب زنان توسط فرهنگ خودمان سخنی به میان نمی آورند؟
رضا وشاحی
به بیانیه های سازمان حقوق بشر کردستان که در ایران تشکیل شده است نگاه می کردم. دیدم که در مورد خودسوزی و قتل های ناموسی دختران کرد هم بیانیه داده اند و بدون تعارف از فرهنگ خود انتقاد کرده اند. و چه قدم بسیار مهمی در توسعه فرهنگ خود برداشته اند.
با خودم گفتم چرا انبوه سازمان های حقوق بشر احوازی و احزاب سیاسی احوازی آن هم در غرب خبری از سرکوب زنان و دخترانمان بدست فرهنگ خودمان نمی دهند؟ یعنی می خواهید بگویید فرهنگ ما از این مسایل مبرا است؟ پس اینهمه برق گرفتگی مشکوک دختران و زنان جوان چه چیزی هستند؟ اینهمه قبرهای ثبت نشده چه چیزی هستند؟ اینهمه خودسوزی و قتل ناموسی و کتک زدن زنان از کجا آمده اند؟
و اصولا چرا مخفی کاری کنیم؟ مگر می خواهیم خدای ناکرده این فرهنگ بد و سنت های ضد انسانی ادامه پیدا کند؟ برای عده ای گویی فرهنگ عربی هم یک فرهنگی است که همه چیزاش در کره ماه است. واقعیت این است که فرهنگ عربی احوازی ما هم نقایص بسیاری دارد. ما باید صادقانه اعتراف بکنیم و از این نقطه جلو برویم. باید جزو تقصیر فرهنگ خود را قبول کنیم.
ما می بایست از فرهنگ خود انتقاد کنیم تا جلو برویم. اگر ما که در غرب نشسته ایم به این امر نپردازیم پس از چه کسی توقع داشته باشیم که این کار را انجام دهد. ما می بایست به مردانمان آموزش بدهیم که زنان حقوق مساوی دارند. حقوق دختران را رعایت کنند. این یعنی اینکه ازدواج اجباری دختران که هیچ، تعیین رشته اجباری جوانان هم اشتباه است. این یعنی اینکه ازدواج دوم را می بایست غلط بشمارند. این یعنی اینکه به زنان اجازه کار در خارج از خانه بدهند. و بسیاری موارد دیگر.
من گاهی در غرب وقتی با جوانان اهوازی برخورد می کنم و دیگاه هایشان را در مورد حقوق زنان می شنوم بسیار تعجب می کنم. و تاسف می خورم. هنوز حرف های پدر بزرگ هایشان را تکرار می کنند. امان از این پدر بزرگ ها.
این فرهنگ مردسالاری و شیخ سالاری و هر پیرمرد ریش سفیدی را مقدس کردن و تا حد خدایی رساندن و حرف شنوایی از وی را می بایست تغییر بدهیم.
این درست است که رژیم اسلامی ایران با انبوه قوانین اسلامی دست و پای فعالین زنان ما را بسته است و اصولا یک منبع اصلی سرکوب حقوق زنان در اهواز است، ولی بهرحال زنان اهوازی می بایست سازمان هایی را برای دفاع از حقوق خود تشکیل بدهند. تا خود زنان اهوازی ما وارد این عرصه نشوند اتفاق چندان مهمی نخواهد افتاد. این نکته مهمی است که تاریخ مبارزات حقوق زنان در جهان به ما می آموزد.
ارزیابی عفو بینالملل از وضعیت حقوق زنان در کشورهای اسلامی
شکستن تابوی صحبت در بارهی "قتلهای ناموسی
Saturday, 7 March 2009
ايران وسورية وحماس تدعم الموقف السوداني
ويرى محللون ان التعبير الايراني السريع عن دعم وتأييد الحكومة السودانية، المترافق مع دعم الجماعات المسلحة الاخرى في الشرق الاوسط، يزيد من حجم المخاطر السياسية الناتجة من صدور المذكرة القضائية ضد البشير.
وفي حال نجح في هذا المسعى فستقوى شوكته وقدرته على مقاومة الضغط الغربي، وقد يرى نفسه غير مضطر الى تقديم تنازلات للغرب، وقد يزيد من تصلبه الداخلي.
يذكر ان الخرطوم كانت ترتبط في التسعينيات بعلاقات قوية مع تنظيم القاعدة، وكانت السودان مقرا لزعيم التنظيم اسامة بن لادن لفترة من الزمن.
الا ان البشير اظهر في السابق نزعة براجماتية ورغبة في المساومة، اذ استجاب للضغوط الدولية وقدم تنازلات في اقليم دارفور، مثل السماح بتواجد قوة حفظ سلام من الاتحاد الافريقي.
لاريجاني للغرب: افهموا ان قواعد اللعبة تغيرت
وهذا ما قد يفتح بابا آخر امام احتمالات اندلاع العنف مجددا في دارفور، وتوتير العلاقة مع الجنوبيين، وهي علاقة ظلت الى حد ما بعيدة عن التقلبات الحالية، بل وربما انهيار الاتفاق معهم. "
لسان حال الخرطوم يقول: نحن في السودان يمكننا ان نختار من هم اصدقاؤنا، واذا ضغطتم انتم في الغرب اكثر من اللازم، فلربما اخترنا اصدقاء متطرفين
اما ابو مرزوق فقد اتهم واشنطن باستخدام المنظمات الدولية لفرض ارادتها على الاخرين "لكن الكيل بمكيالين امر قد ولى، اما القادة الذين
ويقول الخبير في الشأن السوداني والبروفيسور في جامعة ماساتشوسيس الامريكية اريك ريفز ان الخرطوم تسعى الى الحصول على اكبر دعم ممكن من اي طرف يقدم لها هذا الدعم.
حکم بازداشت رئیس جمهور سودان صادر شد
دادگاه بین المللی لاهه حکم بازداشت عمر البشیر، رئیس جمهور سودان را به اتهام ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در دارفور، صادر کرد.
این نخستین بار است که دادگاه رسیدگی به جرائم جنگی حکم بازداشت رهبری را که هنوز در راس کار است، صادر می کند.
قضات دادگاه اتهام نسل کشی را از مجموعه اتهامات آقای البشیر حذف کردند زیرا به گفته آنها شواهد کافی مبنی بر اینکه قوم خاصی هدف قتل قرار گرفته وجود ندارد.
جمعیت زیادی در خیابانهای خارطوم در اعتراض به تصمیم دادگاه دست به تظاهرات زده اند.
پیشتر نیروهای امنیتی سودان مناطق غربی دارفور را به شدت تحت نظر گرفته بودند و هواپیماهای نیروی هوایی سودان نیز در آسمان شهر الفاشر در شمال دارفور به پرواز در آمده بودند.
آقای بشیر که اتهامات را رد می کند روز سه شنبه گفته بود که دادگاه لاهه می تواند حکم بازداشت را "در کوزه بگذارد". او در ادامه گفت که حکم دادگاه "حتی به اندازه جوهری که با آن نوشته شده ارزش ندارد".
6 سال جنگ داخلی در منطقه، سیصد هزار کشته و بیش از دو میلیون نفر بی خانمان به جای گذاشته است که در اردوگاه ها پناه گرفته اند و در معرض تهاجم همیشگی، ربوده شدن و تجاوز جنسی هستند.
بسیاری از کشورهای غربی موافق صدور حکم بازداشت عمر البشیر هستند ولی رهبران منطقه و برخی دولت های عرب، از این بیم دارند که تلاش برای محاکمه رئیس جمهور سودان، ممکن است برای صلحبانان بین المللی مشکل ایجاد کرده و هرگونه تلاش برای صلح را به مخاطره بیاندازد.
ناآرامی های دارفور شش سال پیش پس از شورش قبیله های آفریقایی تبار دارفور در اعتراض به برخورد تبعیض آمیز دولت عرب تبار سودان آغاز شد. در پی این شورش، شبه نظامیان عرب تبار جانجوید در دارفور به تخریب و تخلیه روستاهای آفریقایی تباران منطقه روی آوردند.