Monday 2 June 2008

خمینی جنایت کار جنگی

قصه جادوگر بد
که از کتابا می اومد

نزدیک به بیست سال می شود که از مرگ خمینی می گذرد. از میراث خمینی غیر از خرابی و سرکوب چه چیزی باقی مانده است؟

خمینی که مردمی را بیرون می کشاند و تشنه به لب رودخانه می برد و بر می گرداند، بالاخره سرنوشت محتوم ملیونها نفری را پیدا کرد که خود راهی دیار عدم کرده بود. خمینی با کاریزمای خود فرهنگی را به وجود آورد که نهایتا به بمب گذاری انتحاری موجب شد.

گاهی با دوستان که صحبت می کنم این سوال مطرح می شود که اگر خمینی به قدرت نرسیده بود، آیا بمب گذاری انتحاری شکل پیدا می کرد؟ آیا مشکلات منظقه به این پیچیدگی ها می رسید؟

عامل سرکوب ملیتها در ایران

خمینی از کردها نفرت داشت. همینطور از ترک ها. عرب ها را نمی گویم چون که این دیگر مشهور است. برای کردها فتوا صادر کرد. ترکمن ها به خاک و خون کشیده شدند. ترکمن ها مرکز فرهنگی دایر کرده بودند. ماجرا اما به گوش عرب اهوازی آشناست. قتل عام محمره که با حمله به کانون فرهنگی شروع شد.

مدنی بعد از سالها در آمریکا به مرگ طبیعی مرد و حتی یک عرب اهوازی یک شکایت از وی نکرد تا پرونده ای برای وی باز شود. دریغا و افسوس. کردها چه؟ مگر همین احمدی نژاد سمت فرماندهی در منطقه غرب نداشته؟ چرا ترکمن ها برای محسن رضایی و
دیگران پرونده باز نمی کنند؟

در این دور و زمانه که انبوهی از این آقایانی که دستشان به خون آغشته است، برای سرمایه گذاری و تفریح و آدم کشی، به خارج می
آیند، بهترین کار همین است که برای تک تک کسانی که دستی در این قتل عام ها داشته اند، شکایتی کرد و پرونده ای باز کرد.

میراث خمینی

از خمینی چه چیزی باقی مانده؟ شعرهایش را که برایش نوشتند و به قولی تصحیح کردند. غیر از مجموعه کتاب هایی که شامل نقل قول های مزخرف وی می شود چه باقی مانده است؟ غیر از خاظره سرکوب و بازداشت و فتواهای آنچنانی از خمینی چه باقی مانده است؟ هنوز هم در تعجب فرو می روم وقتی حوادث انقلاب را می خوانم و می بینم میلیونها نفر به دنبال خمینی راه افتاده بودند. باورم نمی شود. می گویم محال است. هنوز هم با تعجب می خوانم که فلان حزب و دسته سیاسی بود که اولین بار به خمینی لقب امام را داد. تصور اینکه ملتی بالای پشت بام بروند و ماه را به هم نشان بدهند و ظهور خمینی در ماه را به هم تبریک بگویند، سر درد آور است. هنوز هم البته ابلهان و جاهلانی هستند در ایران که دم از میراث خمینی می زنند.

مسخره ترین حرف تمام دنیا را نوه خود خمینی زد که در یک مصاحبه می گفت خمینی مدافع آزادی بود. بعد از اینهمه سرکوب و ویرانی، آدم لقب مدافع آزادی بگیرد واقعا قضیه را جالب می کند. مسخره تر از آن کسانی بودند که نشسته بودند و حرف های نوه خمینی را گوش می کردند.

میراث خمینی تروریست های حزب الله لبنان هستند. مردم ساده و جاهلی که عکس خمینی را می گیرند و گاهی اینجا و آنجا، در تظاهراتی حاضر می شوند.

برای ما که به اصطلاح نسل اول انقلاب هستیم، خمینی معنایش غیر از دیکتاتوری نوع مذهبی هیچ چیز دیگری نیست. نابودی بهترین سالهای عمرمان است که همه چیز حرام بود. از موسیقی گرفته تا خواندن یک رمان سانسور نشده. آخری ها در دانشگاه با آستین کوتاه هم نمی شد بروی. برای گرفتن یک جلسه سخنرانی که سخنرانش دکتر حبیب الله پیمان بود سه ماه ما را دواندند و آخرش فرمانداری ما را در یک اتاق جمع کرد و گفت جلسه سخنرانی در یک شهر آرام یعنی چه؟ معلوم است که نمی شود.

در همان شهر آرام، انبوهی از معلمان و کسان دیگر را می شناختم که به جرم قبول نداشتن خمینی کار و شغل خود را از دست داده بودند و به شکل دایم از کارهای دولتی محروم شده بودند.. در اقتصاد دولتی ایران، این به معنای تباهی بود. تازه به اینجا رسیدیم که خمینی
مدافع آزادی بود. خوب شد معنای آزادی را هم فهمیدیدم.

No comments: