Wednesday 5 September 2007

آیا مبارزه مسلحانه امروزه کاربردی دارد؟


آیا مبارزه مسلحانه امروزه کاربردی دارد؟ و آیا در خدمت اهداف جنبش اهواز می باشد؟


رضا وشاحی




این مسئله بسیار مهم است چون می تواند موجب اتحاد، یا عدم اتحاد ما اهوازی ها بشود. می تواند ما را به موفقیت نزدیک کند یا دور کند. مبارزه مسلحانه، در بعضی کشورها برای مثال کوبا، موجب بر افتادن حکومت شده و البته کار مسلحانه، کار انقلابی است. انقلاب هم نتیجه اش، عموماٌ بر عکس خواسته های انقلاب کننده گان بوده است. برای مثال انقلاب ایران که با هزاران امید و آرزو شکل گرفت، نه تنها گره ای باز نکرد بلکه به مشکلی جدیدتر یعنی دخالت مستقیم مذهب در حکومت هم منجر شد. پس دلیل اول برای رد مبارزه مسلحانه همین رابطه منطقی بین گزاره های فوق است[1].

نکته دیگر که باید به گزاره های دلیل اول افزود این است، که مبارزه مسلحانه، روح دموکراسی را نفی می کند. چرا که به علت شرایط امنیتی، گروه مسلحانه می بایست به شکل آهنین اداره شود. و " شکل آهنین" و بی چون و چرا و در واقع غیر دموکراتیک، بعضاٌ نمی تواند حامی دموکراسی باشد و الگویی برای دموکراسی باشد و این هم دلیل دیگری است که انقلاب ها، در پایان به بیراهه می روند. طبعاٌ هر ملتی حق دفاع از خود را دارد و این حق مسلم و قطعی است. بحث ما در مورد شرایط کنونی است. که آیا مبارزه مسلحانه در مرحله فعلی به جنبش اهواز کمک می کند و مسئله مهم دیگر این است که آیا ما در این مسئله مبارزه مسلحانه، از امکانات، همانند طرف مقابل ما یعنی حکومت ملاها برخوردار هستیم؟ آیا وارد مسابقه ای نخواهیم شد که طرف مقابل هم در آن تجربه و هم امکانات بیشتری دارد؟ و در عین حال باید در نظر داشت که دشمن ما صاحب رسانه های قوی است که می تواند با پروپاگاندا و تبلیغات خود وجهه جنبش ما را در جهان مخدوش کند و ما را به عنوان خشونت طلب و تروریست معرفی کند در حالی که ملت عرب اهواز سالیان درازی است که خود قربانی خشونت است.

دلایل دوم این است که تاکنون ثابت شده، ملاها در سرکوب گروه های مسلح موفق بوده اند. دلیل دوم در واقع دلیلی تاریخی است. ملاها از ابتدای قبضه کردن قدرت با شورش ها و همزمان با جنگ مواجه شدند. مثال مهم اش مجاهدین و درگیری آنها در سال 1360 است. که با وجود داشتن نزدیک به نیم ملیون (و حتی تا یک ملیون نفر هم گفته اند) عضو مسلح و سابقه مخفی کاری و تجارب چریکی از دوران مبارزه با ساواک شاه، کاری از پیش نبردند. می شود گروه های مختلفی را مثال زد که خیلی زود متلاشی شدند.
نتیجه این برخوردهای مسلحانه از بین رفتن تعداد زیادی کادرهای سازمانی مخالف جمهوری اسلامی بود که شاید می شد خیلی بهتر از آنها استفاده کرد. این موفقیت حکومت اسلامی در سرکوب گروه های مسلح در دو نکته است. یکی اینکه نظام آنها نظامی مذهبی است و براحتی می توانند توده نا آگاه را با توسط به شعارها و احساسات مذهبی تحت عنوان سپاه و بسیج سازماندهی کنند. و نکته دیگر اینکه از یاد نبریم آنها خودشان انقلابی بوده اند و در طول زمان شاه زندانی بودند و به این دلیل هم راه شکنجه کردن را خوب می دانند و در کل می دانند چطور می شود جلوی یک انقلاب را گرفت و در قساوت و اعدام و شکنجه هم نشان داده اند که از بدترین رژیم ها هستند. مثال اش هم اعدام های دهه شصت است. و به این اضافه کنید دشمنی تاریخی فارس ها با عرب ها. نمونه اش پلمپ کردن کتاب فروشی اشراق در اهواز بود که فقط کار فرهنگی می کرد و فعالیت سیاسی نداشت. منظور اینکه حکومت ایران در مورد عرب ها، دولت ایران با بی رحمی بیشتری رفتار می کند.

دلیل سوم تغییر جهان است. جهان دیگر مبارزه های مسلحانه، را تاب نمی آورد. و ریشه های این امر در دهه های شصت شکل گرفت. برای مثال سازمان عفو بین الملل که مخالف هر گونه خشونتی بود، در مبارزه برای آزادی نلسون ماندلا شرکت نکرد[2]، به این دلیل که نلسون ماندلا را برای جمع آوری سلاح گرفته بودند. این منش سازمان عفو بین الملل در طول چند دهه اخیر کم کم گسترش یافت. سازمان عفو بین الملل، همراه با اکسفام و دیگران در آخرین طرح های که برای مبارزه با خشونت انجام داده، تنظیم قرارداد بین المللی کنترل سلاح است که عمدتاٌ به منظور جلوگیری از رسیدن سلاح به گروه های مسلح و انقلابی در کشورهای مختلف طرح شده است. این طرح با حمایت سازمان ملل و بسیاری کشورها روبرو شده است و به زودی به شکل قانون بین المللی درخواهد آمد.

نکته مهمی که در تاریخ معاصر ما روی داد واقعه 11 سپتامبر و حمله به برج های نیویورک بود که همه چیز را تغییر داد. بعد از آن گروه های مسلح مختلفی به این نتیجه رسیدند که سلاح هایشان را بر زمین بگذارند یا به مذاکرات سرعت بیشتری بدهند و از راه دیپلماتیک و گفتگو وارد شوند. مثال اش ارتش جمهوری خواه ایرلند شمالی است که حاضر شد سلاح هایش را در برابر ژنرال جان دی چاستلین کانادایی که به منظور نظارت بر این امر انتخاب شده بود، را قطعه، قطعه کرده و نابود کنند[3]. در سال های اخیر بارها و بارها اعضای مختلف شین فین، شاخه سیاسی ارتش جمهوری خواه ایرلند شمالی، گفتند که دست آوردهایی را که از وقتی سلاح ها را زمین گذاشتند و وارد پروسه سیاسی شدند، بدست آوردند، از تمام دوران مبارزه مسلحانه شان بیشتر بوده است.

در بمب گذاری اتوبوس سپاه در زاهدان در سال گذشته، با وجود اینکه نه بمب گذاری انتحاری بود و نه کسی غیر از اعضای سپاه کشته شد، بان کی مون[4]، دبیر کل سازمان ملل آن را محکوم کرد. شورای امنیت سازمان ملل هم طی بیانیه ای آنان را تروریست خواند و بمب گذاری را محکوم کرد. در این بیانیه تصریح شده است که اعضای شورای امنیت بر این ضرورت تاکید دارند که " زمینه سازان، سازمان دهندگان و مسببان این حادثه تروریستی، همانند همه حملات تروریستی، به دست عدالت سپرده شوند" [5] خب همه ما از مظلومیت ملت بلوچ خبر داریم.

همه اینها حاکی از تغییر شرایط جهانی در مورد مبارزه مسلحانه است. مثال دیگر پ ک ک است که اتحادیه اروپا آنها را به عنوان تروریست می شناسد. در حالی که از وضعیت بد کردستان ترکیه همه باخبریم. در اصل پ ک ک وجهه مبارزات آن منطقه را مغشوش کرده است. کودتای حماس و اعدام هایش در غزه را همه محکوم کردند. چچنی ها که بسیار بر حق بودند وجهه بین المللی خود را، از دست دادند. بمب گذاری های بانک ها و مکان های عمومی در اهواز به وجهه حرکت مسالمت آمیز و برحق اهواز ضربه بدی ضد.

این سه دلیل عمده به ما نشان می دهند که مبارزه مسلحانه و خشونت آمیز استراتژی موفقی نیست. جهان البته هنوز از انقلاب ها حمایت می کند، اما انقلاب های نارنجی و مخملی، که در اصل انقلاب های بدون خشونت هستند که بنظر بهتر است آنها را اصلاحات عمده و اساسی نامید. یکی از دلایلی که مردم در جاهای مختلف برعلیه جنگ عراق تظاهرات گسترده کردند، این بود که دیگر مردم جهان از جنگ ها و خشونت خسته شده اند و خواستار استفاده از راه های دیگر هستند. و البته تظاهرات ضد جنگ عراق به معنای دفاع از حکومت دیکتاتوری صدام حسین نبود.

پس بنابراین باید به دوستان و برادران و خواهرانی که طرفدار مبارزه مسلحانه بوده و برای رسیدن ملت عرب الاهواز به اهداف و نیل به حقوق حقه خود مبارزه مسلحانه را مطرح میکنند باید پرسید که اولاً باید برای ملت الاهواز توضیح دهند که چرا و چگونه معتقدند که این شیوه مبارزه موفق خواهد شد؟
چرا تا حالا یک صفحه توضیح و یا تحلیل و یا دلیل و برهانی هم در این مورد نوشته نشده است؟ و آیا آنها مسئولیتی در قبال ملت اهواز دارند؟ و آیا اصولاً قبول دارند که قضاوت و طرز برخورد افکار عمومی جهان برای ما مهم است؟

با توجه به اینکه همه میدانیم امروزه یکی از مهمترین و بزرگترین عوامل پیروزی برای هر نهضت و یا جنبشی، تاًثیر مثبت بر روی افکار عمومی جهان و کسب پشتیبانی افکار عمومی جهانی است، آیا دوستان اهوازی که پشتیبان مبارزه مسلحانه هستند، میتوانند ثابت کنند که عمل آنان، در شرایط فعلی برای ملت محروم ما پشتیبانی و طرفداری بین المللی کسب خواهد کرد و نه بالعکس؟؟؟


[1] On Revolution By Hannah Arendt Published 1965 Viking Press

[2] Amnesty international By Deena Banks Published 2004 Gareth Stevens ISBN 0836855264
[3] IRA guns: The list of weapons
http://news.bbc.co.uk/1/hi/northern_ireland/4284048.stm

[4] http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2007/02/070216_he-iran-zahedan.shtml

[5] http://www.radiozamaneh.org/news/2007/02/post_862.html



No comments: