Sunday 4 May 2008

چرا حرکت وهابی و سلفی برای اهواز مفید نیست؟




رضا وشاحی

2008-05-04

در سالهای اخیر حرکت جدیدی در اهواز مشاهده شده است که برای ناظرین حرکت اهواز نگران کننده می باشد. دلایل این نگرانی به شرح زیر می باشد:

حرکت سلفی و وهابی رابطه نزدیکی با حرکت های تروریستی دارد. بسیاری از حرکت های تروریستی ریشه در این نوع حرکت ها دارند. به دو حرکت فوق حرکت اخوان المسلمین را هم البته می بایست به این لیست اضافه نمود. اهواز تنها چیزی را که کم دارد، مشارکت در مسایل تروریستی است.

تجربه تلخ و اشتباه بزرگ حمله به سفارت ایران در لندن، که برچسب تروریست را برای حرکت اهواز به ارمغان آورد و تا دودهه پناهنده گان عرب اهواز را در بریتانیا با مشکل اقامت روبرو کرد، یک بار و برای همیشه به ما آموخت که از چنین کارهایی دور باشیم.

آزادی مذهب البته محترم است. آزادی مذهب که سهل است، آزادی نداشتن مذهب هم محترم است. ولی نکته اینجاست که چرا فرد از بین همه مذاهب دنیا، وهابیت را انتخاب کند؟ دلیل عمده تغییر دین گویا ریشه فارسی داشتن شیعه است، که تا حدود زیادی درست است. شیعه همانطور که انبوه نویسندگان فارس اشاره کرده اند، واکنش فارس ها در مقابل اسلام بود. ولی خب چرا فرد یک سنی عادی نشود؟ چه نیازی است که ما بین پیغمبرها جرجیس را انتخاب کنیم؟ چرا تندروی؟

نکته اینجاست که رهبران سیاسی برای استفاده سیاسی و حرکت دادن توده ملت عرب اهواز به اشتباه بزرگ دست زدند و حرکتی را رواج دادند که با تساهل میانه ای ندارد و رفتارش با گروه های اجتماعی مانند زنان، زبانزد خاص و عام است.

مشکل بینش سیاسی در بین ما عرب ها ریشه ای است. هنوز انبوه کسانی هستند که به میراث کمونیست وفادار مانده اند و به غرب به دیده دشمن نگاه می کنند. دیکتاتور عربی را بر دموکراسی غربی ترجیح می دهند. جالب تر از همه نگاه اپوزیسیون سعودی است. یکی از شیوخ سعودی که مخالف سعودی است در یک مصاحبه می گفت که علت مخالفتشان با سعودی این است که حکومت سعودی به قدر کافی اسلامی نیست!!! این حرف را هم کم وبیش بعضی حرکت ها در اهواز می زنند. خب وقتی اپوزیسیون حد شعورش اینقدر است، دیگر چه توقعی از توسعه و پیشرفت است.

بدتر از همه به علت ارتباط ریشه ای حرکت های سلفی، وهابی، اخوان المسلمین و یا در کل حرکت های جهادی با خشونت و تروریسم، راه حکومت ایران را برای سرکوب هموار کرده و همدردی بین المللی را از ما دور می کند. که این ضرری است که قابل قبول نیست.

ای کاش کسانی که می خواستند تحولی در جامعه اهواز ایجاد کنند، بجای ترویج اندیشه های جهادی گری، در جامعه ای که سی سال تحت حاکمیت اسلام انقلابی اداره شده و گوشش از دین پر شده، اندیشه های سکولار و یا حداقل مسیحیت را ترویج می دادند، که کمی باران تساهل بر نمکزار جزمیت ببارد، نه اینکه نفت بر آتش بریزند.

ای کاش بجای رواج اندیشه ای که اسبتداد وخشکی بیابان و صحرا را به ذهن می رساند، اندیشه های جدید و نگاه مدرن به انسان را ترویج می دادند که در آن زن با مرد برابر است، انسان حق دارد و به جای دوگانگی، فرهنگ صداقت و صراحت را تشویق می کند.

اصولا تا به کی رهبران سیاسی برای بیرون کشیدن مردم به خیایبانها می خواهند به سراغ دین بروند، دین را به حال خودش رها کنید!! این راه اشتباه دکتر شریعتی را ادامه دادن و سو استفاده از دین برای مقاصد سیاسی، شاید در کوتاه مدت عده ای را به خیابانها بکشد، ولی در دراز مدت فاجعه بار است. بعضی جریان های اهوازی هنوز به این مطلب ساده و اثبات شده و البته بسیار مهم نرسیده اند، که باید دین را از سیاست جدا کرد. تجربه انقلاب 57 و دوران ننگین حکومت اسلامی در ایران، اگر یک درس مهم داشته باشد، این می
باشد که دخالت دین در سیاست فاجعه است و این دو را باید از هم جدا نمود

No comments: