Tuesday, 17 March 2009

غرب و حمایت از اهواز


رضا وشاحی

2009-03-17


بارها این سوال مطرح شده است، که چرا دولتهای غربی
[1] از مساله احواز حمایت نمی کنند؟، چرا قضیه اهواز به نسبت مساله فلسطین و حتی اخیرا دارفو، در کشورهای غربی بسیار کمتر مطرح شده است؟ ملت احواز چه فرقی با باقی ملت ها دارند، مگر حقوق بشر شامل ما نمی شود؟ چرا همبستگی جهانی با قضیه اهواز دیده نمی شود؟ چگونه می توان حمایت کشورهای غربی را برای قضیه اهواز بدست آورد؟ سوالهای فوق در عین جدی بودن، راه را برای شکافتن بیشتر مساله باز می کنند.

در سال 1925 رضا شاه به منطقه احواز از سه جهت حمله کرد. رضا شاه حاکم وقت عربستان، شیخ خزعل را دستگیر کرد و از این تاریخ به بعد، اهواز قدرت اداره امور خود را از دست داد. از این تاریخ تاکنون دقیقا 84 سال می گذرد. نکبت فلسطینی ها امسال تازه 60 ساله شده است و مساله دارفو در چند سال اخیر حادث شده است.

سوال مهم این است که چرا با وجود قدیمی تر بودن قضیه اهواز تاکنون این قضیه به وسعت قضیه فلسطین و دارفو مطرح نشده است؟ مگر ما در جهان حساب نمی شویم؟ مگر به ما ظلم نمی شود؟

بعضی از صاحبنظران می گویند که علت اینکه قضیه عربستان در جهان مطرح نمی شود، وجود نفت فراوان در اهواز است و به این دلیل قضیه احواز مطرح نشده است. این عده می گویند که حکومت ایران همواره از در پشتی و خارج از ژست های رسمی همواره به به قدرت های جهانی "باج" می دهد تا مساله اهواز مطرح نشود.

عده ای دیگر نیز کشورهای غربی را مقصر می دانند. حتی عده ای پا را این فراتر گذاشته و از دشمنی غرب با عرب ها سخن به میان می آورند.

عده ای دیگر از صاحبنظران می گویند که نفت عامل مهمی در محاسبات است ولی این دیدگاه سطحی است که بگوییم که مساله اهواز به علت داشتن نفت مطرح نمی شود. چرا که برای مثال دارفو هم نفت دارد و مطرح هم شده است.

در مورد باج دادن حکومت ایران، صاحبنظران می گویند که این البته صحیح است که حکومت ایران تمام نیرو و منابع خود را صرف می کند که از مطرح شدن قضیه اهواز جلوگیری کند ولی به علت نداشتن رابطه دوستانه با غرب به توفیق اندکی دست یافته است. این عده برای مثال می گویند هیچ دولت اروپایی جلوی ایجاد تلویزیون و وب سایت احوازی را نگرفته است. اهوازی ها به شکل مرتب در پایتخت های اروپایی آزادانه تظاهرات برقرار می کنند و کسی هم مزاحمتی برای آنان ایجاد نکرده است.

اینکه غربی ها از عرب ها خوششان نمی آید، اصولا پایه هیچ معادله سیاسی نیست. معادلات سیاسی بر اساس منافع تعریف می شوند.
به نظر نگارنده اینکه ما احوازی ها نتوانسته ایم دولت های غربی را با خود همراه کنیم، بیشتر به خودمان بر می گردد تا هر عامل دیگری. کم کاری خودمان را نمی توانیم به گردن دیگران بیاندازیم. این مشکل اعتقاد به تئوری توطئه است که ما هر وقت کاری نمی کنیم همه را فرا فکنی می کنیم.

نظر غربی ها

منابع غربی به کرات گفته اند که از مردم عرب اهواز حمایت می کنند ولی چند مشکل ساختاری عمده همواره میان ایجاد رابطه غربی ها با اهوازی ها مانع ایجاد کرده است. موانع موجود به شکل کلی به شرح زیر می باشند

ناسیونالیسم ناصری

در دهه پنجاه و شصت میلادی از نظر غربی ها، عبدالناصر یک فاشیست بود. من نظر غربی ها را می گویم. این نگاه هر چند امروز بسیار تعدیل شده است ولی به دلایل تاریخی-استراتژیک که به دوران جنگهای صلیبی و قبل از آن هم می رسد، غرب با ناسیونالیسم عربی نوع عبدالناصر بسیار مخالف است. از طرف دیگر بسیاری از احزاب اهوازی در وب سایت هایشان به نام عبدالناصر مجله منتشر می کنند، مراسم یادبود برگزار می کنند و هیچگاه حتی یک مقاله انتقادی برای بررسی ناصر منتشر نکرده اند.

ایدئولوژی بعثی

غرب در سال 2003 برای سرنگونی نظام بعثی عراق وارد جنگی شد که تبعات اش تاکنون ادامه دارد. افکار بعثی از نظر غربی ها افکاری غیر قابول است.

بسیاری از احزاب اهوازی به شکل مستقیم و غیر مستقیم از صدام حمایت کرده اند. عده ای برای وی مراسم بزرگداشت برگزار کردند و یا در چنین مراسمی شرکت کردند.

هیچکدام از احزاب اهوازی تاکنون یک بیانیه در مورد عملکرد رژیم بعثی در عراق منتشر نکرد. از عراق که بگذریم احزاب احوازی حاضر نبودند حتی در جلوی سفارت سوریه یک تظاهرات برگزار کنند!!!
[2] این در حالی بود که حکومت سوریه چند هموطن اهوازی ما را دست بسته به فارس ها تحویل داده بود.

ایدئولوژی کمونیستی

غرب به مدت چندین دهه با بلوک شرق در جنگ سرد به سر می برد. در مقابل بسیاری احزاب اهوازی از افکار کمونیستی به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم حمایت می کنند. آیا این عاقلانه است که غرب که چندین دهه با کمونیست ها در مبارزه بود و هنوز حرکت های کمونیستی را به عنوان نوعی تهدید زیر نظر می گیرند، بیاید و از تشکیل یک دولت کمونیستی آن هم بر روی مخازن نفتی دنیا و با تمام هزینه هایش،حمایت کند؟ : آیا این توقع زیادی نیست؟ آیا این توقع درست و عاقلانه است؟ ساده و در عین حال عجیب است که ما از غرب توقع داشته باشیم ولی غرب از ما توقع نداشته باشد.

ایدئولوژی اسلامی

غرب جدیدترین دشمنش را حرکت های اسلامی چون القاعده می داند. تاکنون حتی یکی از حرکت های اهوازی بیانیه ای رسمی صادر نکرده است که در آن حرکت القاعده و بن لادن را برای اعمال تروریستی آن در جهان محکوم کند. ما چگونه از غرب می خواهیم که از حرکت احواز حمایت کند؟ ما که فاجعه تروریستی 11 سپتامبر را هیچگاه محکوم نکردیم، حملات القاعده در عراق را نادیده گرفتیم، چگونه توقع داریم که غرب از ما حمایت کند؟ دوستی یکطرفه که نمی شود.

مشکل اهواز مشکل دینی نیست و عده ای که می خواهند مشکل ما با فارس ها را به مشکل سنی و شیعه تقلیل بدهند بسیار اشتباه می کنند. مشکل ما فرهنگی هم نیست. مشکل ما اقتصادی هم نیست. مشکل ما در وهله اول و به ترتیب اولویت ابتدا مشکلی سیاسی است. حق سیادت است. حق حکمرانی و حق تعیین سرنوشت است. مسایل اقتصادی و فرهنگی در اولویت های دیگر بعدی قرار می گیرند.

حماس، جهاد اسلامی و حزب الله لبنان

یکی دیگر از مسایل مهم منطقه ای برای غرب مساله حماس و حزب الله اسلامی است. غرب حماس و حزب الله را به عنوان سازمانهای تروریستی به شمار می آورد. مثل همیشه هیچکدام از حرکت های اهوازی هیچ گونه بیانیه ای در مورد محکومیت اعمال این دو سازمان منتشر نکرده اند.

یکی از اعضای احزاب اهوازی به صراحت می گفت که اهداف حزبش همان افکار حماس است. خب فکر می کنید آیا غرب با ما همدردی خواهد کرد؟ آیا کسانی که تاکنون این شعارها را داده اند می دانند که چقدر به ضرر قضیه اهوازی کار کرده اند؟ برای اینکه بدانیم که چقدر همین شعارها به ما ضرر زده است، همین بس که بیش از هشتاد سال گذشت و هیچ اتفاقی نیافتاد.

نگاه به جهان عرب به جای نگاه به جهان غرب

اصولا این سنت بوده است که ما اهوازی ها همواره به جای نگاه به غرب، به شرق و به کشورهای عربی نگاه کرده ایم. کشورهای عربی هم که قربونشان بروم ما را به پناه خدا رها کردند و حتی کوچک ترین کمک ها را به ما دریغ کرده اند الا در مواردی که منافعشانایجاب کرده باشد مثل مسایل اخیر بحرین و غیره. این یک نقض جدی در دیپلماسی ما بوده است. اصولا همین که اهوازی ها غیر از دهه های اخیر به جای پناهنده شدن در غرب، در کشورهای اطراف ساکن می شدند این دهنیت و این نگرش را بخوبی می رساند
متاسفانه ما هنوز متوجه نشده ایم که کشورهای عربی برای اهواز اهمیتی قایل نیستند. ما منتوجه نشده ایم که حتی بالفرض اگر تمام کشورهای عربی شب و روز هم از اهواز حمایت بکنند، بعلت نبودن وزنه ای در سیاست و اقتصاد جهان (تولید کل در آمد کشورهای اوپک در سال کمتر از تولید ناخاص داخلی کشور ایتالیا است. توجه داشته باشید که اوپک فقط کشورهای عربی هم نیست و کشورهای دیگر هم در آن شرکت دارند) نمی توانند کمکی به اهواز بکنند. ولی ما همچنان به این دلخوش کرده ایم که حالا کشورهای عربی چه گلی بر سر ما خواهند زد. هشتاد سال گذشت و تو هنوز در خوابی.

مبارزه مسلحانه

غرب از حرکت های خشونت آمیز حمایت نمی کند. جهان به سوی دیپلماسی بیشتر پیش می رود. بسیاری از احزاب اهوازی از حرکت های مسلحانه حمایت می کنند. یا هیچگاه در محکومیت حرکت های مسلحانه بیانیه نداده اند. این هر دو یک معنی دارد. احزاب اهوازی زیادی از مبارزه مسلحانه حمایت می کنند و یا بیانیه می دهند و می گویند در آن مشارکت داشته اند.

در زمان آزادی فوزی رفرف که مسایل حمله به سفارت در لندن دوباره مطرح شد در وب سایت های احزاب اهوازی با عنوان قهرمان از وی یاد شد. این در حالی است که دولت بریتانیا عملی را که وی و گروهش در آن دست داشته یک عمل تروریستی می دانند و وی صرفا بنابر نقض جدی حقوق بشری که در صورت بازگشت به ایران با آن مواجه می شد اجازه یافت که در بریتانیا بماند. خب این تمجید از یک عمل تروریستی چه فایده ای بحال ما دارد؟ این ایدوئولوژی گرایی مثل یک بیماری جلوی چشم ما را می گیرد که منافع ملی خود را در نظر نگیریم.

مبارزه مسلحانه برای غرب غیر قابل قبول است. شما نمی توانید حتی یک مورد مبارزه مسلحانه در جهان پیدا کنید که غرب از آن حمایت بکند

لابی نکردن

اهوازی ها به شکل جدی و مداوم با کشورها و موئسسات غربی لابی نکرده اند. این یک ضعف جدی است. من سوال را اینطور بپرسم، بهتر است: اگر ما به عنوان احزاب، فعالین اهوازی و غیره، لابی نکنیم، چه کار دیگری می توانیم بکنیم و چه کار دیگری از دست ما ساخته است؟ این مساله اصلا جدی گرفته نشده است. خب این لابی نکردن ها، البته دلایل ایدئولوژیک دارد.

شخصی وقتی ایدئولوژی اسلامی داشته باشد که نمی شود با کشوری گفتگو کند که آن را نجس و کافر و بی بند و بار می داند. یک شخص وقتی فکر کمونیستی داشته باشد، طبعا با فلان کشور غربی که آن را نشانه استعمار و امپریالیست می داند که گفتگو نخواهد کرد. کسی که عمری کشورهای غربی را فحش داده، و مرتبطین با آنها را خائن دانسته، ترویج فکر جهاد کرده که نمی آید حالا با غرب گفتگو کند.

عدم مشارکت در سازمان ها و موئسسات دولتی و غیر دولتی در غرب

چند نفر اهوازی را می شناسید که در کشورهای غربی یک منصب دولتی داشته باشند؟ چند نفر را می شناسید که در سازمانهای غیر دولتی فعال باشند. من خودم بارها و بارها تشویق کردم که عضو سازمان عفو بین الملل شوید. هر بار به یک بهانه ای کسی طفره رفت. مشکل این است که بیشتر ما برای اهواز فقط احساسات داریم، وقتی کار به پرداختن مبلغی حق عضویت و یا کمی از جیب و از وقت خود مایه گذاشتن می شود، جا می زنیم. این ها همه به علت این است که ما ملی گرایی نداریم.

موفق نشدن در همراه کردن مردم غرب با خود

ما به دلایل پیچیده ای که اینجا مجالش نیست موفق نشده ایم که مردم غرب را با خود همراه کنیم. به دلیل ساختار بسته موئسساتی را که ایجاد می کنیم محدود می شوند به جمع خودمان. ما نیاز داریم که مردم غرب را با مسایل خودمان آشنا کنیم. با مسایل خودمان در گیر کنیم.

عدم داشتن اتحاد ملی در بین ما اهوازی

واقعیت تلخ این می باشد که ما اهوازی ها اتحاد ملی نداریم. تاکنون موفق نشده ایم که یک کنگره، یک مجلس ملی، یک کنفرانس (اسمش را هر چه می خواهید بگذارید) که از همه جهت های احوازی در آن حضور داشته باشند، تشکیل بدهیم.

خب غرب عدم اتحاد ما را می بیند( سیستم مطالعاتی غرب را کور و کر در نظر نگیریم) آن طرفی که بخواهد از اختلافاتمان استفاده کند، استفاده می کند و آن طرفی هم که اتحاد ما را در مقابل فارس ها می خواهد، وقتی می بیند وضع چنین است عقب می نشیند.

من دعوت می کنم از دوستان مستقل و خیرخواه احوازی که بانی خیر شویم و یک سری جلساتی و نشست هایی را با حضور تمامی احزاب و گروه های اهوازی تشکیل دهیم. من مطمئن خواهم بود که حاصل چنین نشست هایی همدلی، هماهنگی و ایجاد سازمان های مهمی خواهد بود.

بیایید اختلافاتمان را هر چه باشند "کمی" کنار بگذاریم و راه باز کنیم.

جمع بندی

غرب منافع و مسایلی دارد که شامل حزب الله لبنان، حماس، القاعده، قوم گرایی نوع بعثی و ناصری و ایدئولوزی چپ می شود. غرب می خواهد بداند که اهوازی ها کجای فنس ایستاده اند[3]

نظر غرب در مورد موارد بالا صریح و شفاف است. رسانه های غربی، بیانیه های کابینه ها، دولت ها و وزارت های خارجه همه گی به صراحت نظرات غرب را منعکس می کنند. این نظرات ما است که شفاف نیست.

واقعیت این است که ما اهوازی ها تا خود را رفورم نکنیم به جایی نخواهیم رسید. بر طبل ناسیونالیسم عربی و کمونیست گرایی و اسلام گرایی کوبیدن ما را فقط همچنان خارج از دنیای واقعی سیاست قرار می دهد.

راهکار

تا زمانی که دیدگاه احزاب و سازمان های اهوازی همچنان براساس فوق باشد، باید گفت که در بر همان پاشنه خواهد چرخید و از حمایت غرب به شکل جدی خبری نخواهد بود. تنها حمایت غرب همان حمایت حقوق بشری درجه دومی خواهد بود که کم وبیش در جریان است. برای مثال بیانیه های اتحادیه اروپا، بخش های فرهنگی و اجتماعی سازمان ملل و غیره.

ما حمایت درجه اول غرب را می خواهیم. خواسته ما مطرح شدن قضیه اهواز در شورای امنیت سازمان ملل می باشد. منافع ملی ما به ما حکم می کنند که حمایت درجه اول بدست بیاوریم.

محال است که غرب بیاید و از یک حزب متمایل به افکار کمونیستی و یا اسلامی افراطی حمایت بکند. کافی است شما نگاهی به مانیفست های احزاب اهوازی بکنید. بعضی حتی در مانیفست شان سعی کرده اند که گرایش خود را پنهان کنند و فقط به یک کلمه دموکراتیک بسنده کرده اند. گویی می توان در پشت ماسکی همه چیز را پنهان کرد. آنهم از نگاه تیز بین سیستم مطالعاتی غرب.

احزاب اهوازی می بایست به این نکته مهم توجه کنند که حزب، یعنی مانیفست و مهمتر از آن بیانیه های حزب می باشند. وقتی ما القاعده را محکوم نمی کنیم این برای غرب یک سوال می شود. وقتی کودتای حماس را محکوم نمی کینم، برای غرب سوال ایجاد می شود. ما شاید این مسایل را ساده می گیریم ولی اصول بازی همین نکات هستند.

محال است که غرب که اینهمه انتقادات را به جان خرید و اینهمه خسارت مالی و جانی دید تا حکومت صدام را برکنار کند، به حرکتی کمک کند که کسی در انتقاد از صدام و رژیم بعث حتی یک مقاله ننوشته است. ننوشته که هیچ برای صدام فاتحه هم برگزار می کند!! در رثایش شعر هم منتشر می کند!! فحش و لعنت هم به غرب می دهد و در آخر هم غرب را ملامت می کند که چرا از قضیه احواز حمایت نمی کند.!! وا عجبا از این منطق و سیستم فکری.

محال است که غرب که چندین دهه با حرکت های کمونیستی مبارزه کرد، حالا بیاید و راه را برای ایجاد یک دولت کمونیستی هموار کند. آنهم بر روی ذخایر نفت و گاز دنیا.

کلید حل مساله در دست خود ما اهوازی هاست. خوشآمد گفتن به افکار جدید و جانشین کردن دیدگاه اتنقادی به جای دیگاه سنتی. فرهنگ در جلو به شکل صریح انتقاد نکردن و پشت سر چنین و چنان گفتن را می بایست یکبار و برای همیشه دورانداخت.

ما عرب ها به صراحت مشهور بوده ایم. ما را چه می شود؟ فرهنگ وارداتی تعارف و رو دربایستی فارس ها را می بایست از فرهنگ مان خارج کنیم. اینکه حالا ما اگر بیانیه بدهیم شاید فلان گروه ناراحت شود، در سطح جهانی نتایج فاجعه باری برای اهواز داشته است.

ما باید از این سیاست "چراغ خاموش" حرکت کردن دست برداریم. سیاست شفاف و صریح و متناسب با روز جهان اتخاذ کنیم. کار دقیقا مثل بازار یابی است. شما کالا را متناسب با احتیاج بازار می بایست طراحی و به بازار ارائه کنید، نه اینکه بازار را به کالا ارائه کنید بدون در نظر گرفتن مد روز و نرخ روز و سلیقه دوران. به عبارت دیگر فقط خواسته های ما مطرح نیست.

نگاه ایدئولوژیک و ایده آلیست می بایست جای خود را به نگاه پراگماتیسم و مدرن بدهد.





[1] اینکه اصولا چرا ما نیاز به حمایت غرب داریم آنقدر ثابت شده است که من وارد توضیح آن نمی شوم.


[2]
این مقاله قبل از تظاهرات اخیر در جلوی سفارت سوریه نوشته شده است که البته فقط یک حزب اهواز در آن شرکت کرد و باقی احزاب اهوازی متاسفانه در آن شرکت نکردند.

[3] جمله نقل قولی است از یکی از منابع ارشد دیپلماتیک غربی
توضیح عکس: از راست به چپ مسئول پارلمان بریتانیا در امور اقلیت های مذهبی بهایی، من و پروفسور لی استاد حقوق بین الملل و نویسنده لایحه حقوق بشر در انگلستان در سال 1997

No comments: