رضا وشاحی
2009-09-05
مقدمه
یک آقایی اهوازی به من زنگ و گفت که حالش خوب نیست. گفتم چرا؟ گفت برای فلسطین. چرا دیده می شود عده ای به فلسطین ده ها برابر بیشتر از اهواز اهمیت می دهند؟ مگر ما حب الوطن نداریم؟ هر چند وقت جنگی در منطقه شکل بگیرد آیا ما هم می بایست پاپتی وسط بپریم؟ آیا مصالح ملی اصولا برای عده ای از ما اهمیت دارند و تعریف شده اند؟ چرا برای اهواز حالمان بد نمی شود؟ مگر ظلم و ستمی که توسط فارس ها می شود هزاران برابر بیشتر از بقیه جا ها نیست؟
در جنگ اخیر غزه هیچ چیز تازگی ندارد
در جنگ اخیر غزه نه تلفات مردمان غیر نظامی چیز جدیدی است و نه صلح موقت و یکطرفه ای که بعد از آن بوجود آمد. نمونه این جنگ های چند هفته ای و چند ماهه با تلفات غیر نظامی و مالی فراوان قبلا هم بین فلسطینی ها و اسراییلی ها روی داده است.
در درگیریهای صبرا و شتیلا، غانا، خان یونس، دیر یاسین و بسیاری دیگر، مشابه همین مسایل رخ داده است و وقایع اخیر کم و بیش تکرار همین مسایل هستند. سوال اینجاست که صلح با دوام بین فلسطینی ها و اسراییلی ها چه زمانی صورت خواهد گرفت؟ پاسخ این سوال برای بحثی که ما با به برخی اهواز ها که برای فلسطین پیراهن پاره می کنند داریم ، مهم می باشد.
با تمام محاسبات این معادله و فرمول بسیار پیچیده فلسطین، به نظر نمی رسد که به این زودی ها صلحی در کار باشد. دورنمای صلح بسیار دور و ضعیف است. این یعنی درگیری های دیگری در راه هستند.
اگر احتمال ضعیف بودن صلح بین فلسطین و اسراییل درست باشد، و تا سالها از صلح خبری نباشد، سوال اینجاست که منافع ملی اهوازی ما تا به کی می بایست قربانی مساله فلسطین و اسراییل شود؟ آن عده ای که مساله اهواز را به مساله فلسطین گره می زنند آیا می دانند که تا سالها ممکن است صلحی روی ندهد؟ پس تکلیف اهواز چه می شود؟ آیا مساله اهواز برای این دسته اصولا ارزشی دارد؟ یک آقای اهوازی به صراحت می گفت که اگر اسراییل با ایران جنگ کند از ایران دفاع خواهد کرد. تاسف آور است که کسانی اینگونه فکر می کنند و برای اهواز هم فعالیت می کنند.
نگاهی بکنید به تیتر عناوین بعضی وب سایت های اهواز در دوران درگیری غزه و مقایسه بکنید با تیترهای خبرگزاری های حکومت ایران. کم و بیش یکی است. چرا باید یکی باشد؟ پس فرق ما با آنان در چیست؟ ملا باید فرق بکنیم.
من در جلسه پالتاکی که توسط مجتمع مدنی در این مورد برگزار شده بود شرکت کردم. آدم با خودش فکر می کند که اگر یک درصد این دلسوزی ها به جای فلسطین برای اهواز صرف می شد ، ما به جایی رسیده بودیم.
اهواز را به مسایل دیگر گره نزنیم
ایدئولوژی انسان را کور می کند. بهتر است که ایدئولوژی و باید و نباید و مطلق گرایی را رها کرد و به جهان واقعی نسبیت قدم گذارد. مصالح اهوازی را در پرتو سیاست مدرن و روز دنیا تفسیر کرد و جلو رفت. دوران سیاست های فرمولی شده و کمونیستی پایان یافته است.
نکته جالب اینجاست که خود فلسطینی ها این امر را بسیار خوب دریافته اند و ایدئولوژی را کنار گذاشته اند.
در ابتدا فلسطینی ها از فاشیست ها حمایت کردند به امید اینکه نازی ها غرب را شکست بدهند و حقوق ایشان را باز پس بدهد. که نازیها شکست خوردند و شکستشان به متحد ایشان یعنی فلسطینی ها هم ضرر زد. ماجرای محمد امین الحسینی مفتی قدس معروف است. یاسر عرفات یکی از سربازان وی بود. او ( حاج امین الحسینی) حتی مسلمانان بوسنی را وارد هنگ های اس اس کرد. نتیجه این کارها نفرت شدید غرب از حرکت های فلسطینی بود. بعضی از حرکت ها مانند حماس همچنان با دادن سلام های نازی این راه زشت و اشتباه را همچنان ادامه می دهند که میراث باقی مانده از مفتی الحسینی است.
فلسطینی ها بعد فلسطینی ها به سراغ ناسیونالیست عربی رفتند که شاید به اصطلاح امت عربی کمکشان بکند. جنگ پشت جنگ و شکست پشت شکست. با هر شکست قلمرو فلسطینی ها کوچکتر شد. پان عربیست ها سرزمین فلسطین را باز پس نگرفتند که هیچ، حتی سوریه، مصر، لبنان و اردن هم بخشی از خاک خود را از دست دادند.
بعد و بهتر گفته شود همزمان، سراغ کمونیست ها رفتند. به امید اینکه کمونیست ها در جنگ سرد غرب را شکست خواهند داد و حقوق فلسطینی ها را بازخواهند گرداند. و چه محاسبه اشتباه بزرگی. اتحاد جماهیر شوروری هم شکست خورد و فلسطینی ها هم خسارت زیادی در این مساله دیدند. اگر اسراییل کشور بدی است که من چنین نمی پندارم، اصولا این اتحاد جماهیر شوروی و یا رهبر زحمتکشان جهان جناب استالین دیکتاتور و آدم کش مشهور بود که اسراییل را ایجاد نمود. و شگفتی اینجاست که آقایان کمونیست و چپ هیچگاه این مطلب را نمی گویند. و تازه دروغ هم می گویند و تاسیس اسراییل را به انگلستان و آمریکا نسبت می دهند.
فلسطینی ها بعد سراغ بعثی ها رفتند. آخرین اشتباه فلسطینی ها شاید همان حمایت همه جانبه از اشغال کویت توسط حکومت بعثی عراق در دوران صدام حسین بود. که فلسطینی ها مقیم کویت تاوان آن را پس دادند. و اصولا در کل منطقه خلیج فلسطینی ها به شکل مشکوک دیده شدند و بسیار خسارت دیدند.
البته اشتباه بسیار بزرگ فلسینی ها در هجوم به اردن بود که به آنان پناه داده بود و اجازه داده بود که در اردن حضور نظامی هم داشته باشند را هم نباید فراموش شود که فلسطینی ها با این عمل نشان دادند که نان می خوردند و نمکدان می شکنند.
البته تا الان هم جماعت حماس متحد ایران شده است و این اتحاد هم بسیار به فلسطینی ها ضرر زده است. به هر حال جریان اصلی تمام این سالها یعنی فتح به این نتیجه رسید که از مسایل ایدئولوژیک دوری کند و مسایل فلسطین را نه به مسایل کمونیست جهانی و نه مسایل پان عربیسم و غیره گره نزند. همین رویکرد به غرب در سالهای اخیر بود که گشایشی در این امور حاصل کرد و بحث تاسیس دو کشور در کنار هم را بیشتر دامن زد. بین دوری از جهاد گرایی و کمونیست و پان عربیسم و نزدیکی به غرب و در نتیجه بحث صلح شدت گرفتن رابطه مستقیمی وجود دارد.
این گره نزدن مساله اهواز را به مسایل دیگر را هم، ما اهوازی ها هم می بایست یاد بگیریم. باید یاد گرفت که قضیه اهواز را ساده در نظر گرفت و به مسایل دیگر گره نزد.
ساده است که بنشینیم و شعار بدهیم که مساله اهواز جزوی از مبارزه جهانی طبقه کارگر و یا امت عرب و یا اسلامی و غیره است. ولی ارزش مساله اهواز بسیار بیشتر از شعارهای است که شاید از لحاظ روانی برای شعار دهنده ارضا کننده باشند ولی در عمل سودی نداشته باشند.
برای اهواز می بایست ملی و وطنی فکر کنیم.
1 comment:
Wow, I totally agree with you.
Thanx for the short history on Palestine, it was very interesting.
You are a voice, wish Ahwazis could listen better.
Post a Comment