رضا وشاحی
2009-08-06
من مدتی می خواستم در مورد بعضی احزاب و سازمانهای به اصطلاح سراسری صحبت کنم و نمونه مجاهدین نمونه جالبی است. من هیچگاه محافظه کار نبودم و از رک صحبت کردن خوشم می آید.
از اینکه مجاهدین خلق و حکومت خامنه ای با یکدیگر درگیری های خونین دارند هیچ شکی نیست. از اینکه حکومت ایران بسیاری از مجاهدین را اعدام کرده است شکی نیست و حتی در وقایع اخیر مرتضوی مجاهدین را مقصر اصلی و طراح تمام اعتراضات معرفی کرده است. و همچنین از اینکه مجاهدین مسئول بسیاری از بمب گذاری ها و ترور ها از زمان شاه تاکنون، شامل ترور بسیاری آمریکایی ها در ایران بوده اند هم شکی نیست.
نکته مهم اینجاست که صرف مشکل داشتن با حکومت ایران، سازمانی را با ما هم پیمان نمی کند. خب سلطنت طلبان هم با حکومت ایران مشکل دارند. کمونیست ها ( بخوانید داس و چکش ها) هم مشکل دارند. گروه های اسلامی جهادی( ریش بلند دارند و کروات نمی زنند) هم هستند که با حکومت ایران مشکل دارند. برای مثال حزب فرقان هم مشکل داشت.
منظورم این است که در طول سالها بسیاری از جوانان ما وارد سازمانهایی شدند که نتیجه اش معلوم نبود. نمی دانستند که روزی در کمپ هایی در عراق قرار گرفته و مورد هجوم نیروهای شیعه تحت فرمان تهران قرار خواهند گرفت در حالی که مسئولین عالی رتبه مجاهدین از مدتها پیش در اروپا ساکن شده بودند.
سازمان مارکسیستی – اسلامی مجاهدین هیچگاه مدافع حقوق ملیت ها در ایران نبوده است. پرچمشان همان پرچم شیر و خورشید است که خودش گویای همه چیز است. همان داستان شوینیستی قدیمی است که از صادق هدایت تا احمد شاملو و از احمد شاملو تا خاتمی تکرار شده است.
کشورهای غربی تنها زمانی به آنان نزدیک شدند که زمان جنگ ایران و عراق بود و یا گاه گاهی اطلاعاتی از ایران بیرون می آورند. غیر از این غربی ها به خوبی سازمان مجاهدین خلق را می شناسند. و در نتیجه مجاهدین خلق در لیست تروریستی قرار گرفته اند.
صحبت اینجاست که چرا بعضی احزاب اهوازی با چنین سازمانی یا سازمان های وابسته به آن مثل شورای مقاومت ملی رابطه دارند؟ چه سودی است با سازمانی که حتی اجازه نمی دهد اعضای زن اش روسری بر ندارند و اعضای خود را شکنجه و اعدام کرده است رابطه داشته باشیم؟
سازمانی که در واقع یک فرقه خشن مذهبی است و ایدوئولوژیک و بسته است نه برای اهواز آزادی می آورد و نه برای خودش. اگر دنبال آزادی است اول بروند و اعضای عضو خودشان را از قید و بندهای ایدئولوژیک آزاد کنند. سازمانی که اعضای خود را آموزش خودسوزی می دهد، سازمانی بسیار خطرناک است.
متاسفانه عده ای که هنوز به ورق پاره های رنگ و رو رفته مارکسیستی باور دارند، این باورها و ایدئولوژی زدگی ها آنان را به همکاری با چنین سازمان هایی نزدیک می کند. خب این مشکل همیشه گی مارکسیست ها است. خوب را از بد تشخیص نمی دهند و همیشه از بین شکست خورده ترین گروه ها همپیمان بر می گزینند.
نیاز به احزاب مدرن
جوانهای اهوازی ما نباید وارد این سازمان های به اصطلاح سراسری بشوند که چهره واقعی آنان فقط شوینیست است. می بایست احزاب احوازی مدرن و ملی گرای واقعی تشکیل شود تا جوانان ما بجای سردرگرمی و به خطا رفتن راه درست را از همان ابتدا در پیش بگیرند.
بسیاری از جوانان با استعداد ما در دوران های قبل به علت نبودن سازمان ها و احزاب احوازی که بتواند آنان را جذب کند و به نیازهای جامعه پاسخ دهد، رو به سازمان هایی مثل مجاهدین و چریک های فدایی خلق که به ظاهر شعارهای جذابی می دادند، آوردند. غافل از اینکه این احزاب و سازمان ها خود روی دیگرشان همان شوینیست منحوس فارس و ضد عرب بود. ما این خلا را می بایست پر کنیم.
تاریخ را باید خواند. نباید از یاد برد این مجاهدین خلق بودند که لقب امام را به خمینی دادند. و امام امام راه انداختند. بعد که ملا ها سهم شان را در انقلاب (بخوانید سهم در سرکوب نسل ما) را ندادند، اسلحه کشیدند و درگیر شدند. ولی در واقع فرقی بین بسیجی و سپاهی و برادر مجاهد نیست. مجاهدین در رستوران های ایتالیایی و سینما ها هم بمب گذاری می کردند.
مجاهدین خلق البته برای ماهی گیری آنقدر آب را گل آلود کرده اند که نگو و نپرس. هر گونه انتقاد کننده و مخالف خود را همواره خدمت کار رژیم تهران معرفی کرده اند. غافل از اینکه به صرف مخالف حکومت ایران بودن اجازه سرکوب منتقدین را به کسی نمی دهد. اصولا شما از همین اتهام زدن های بی خودی همیشه می توانید بفهمید که کدام حزب و سازمان دیکتاتور است و یا نه. هر حزبی که عادت اتهام زدن بی خودی داشته باشد و بجای گفتگو رودر رو و پاسخ شفاف به انتقادات از تاکتیک های اتهام وشایعه سازی استفاده کند، دموکراتیک نیست.
بهترین توصیف مجاهدین البته همان است که مرحوم قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان در خطاب به آنان گفت" شما نیروهای مدافع روزهای آخر رژیم هستید"
2009-08-06
من مدتی می خواستم در مورد بعضی احزاب و سازمانهای به اصطلاح سراسری صحبت کنم و نمونه مجاهدین نمونه جالبی است. من هیچگاه محافظه کار نبودم و از رک صحبت کردن خوشم می آید.
از اینکه مجاهدین خلق و حکومت خامنه ای با یکدیگر درگیری های خونین دارند هیچ شکی نیست. از اینکه حکومت ایران بسیاری از مجاهدین را اعدام کرده است شکی نیست و حتی در وقایع اخیر مرتضوی مجاهدین را مقصر اصلی و طراح تمام اعتراضات معرفی کرده است. و همچنین از اینکه مجاهدین مسئول بسیاری از بمب گذاری ها و ترور ها از زمان شاه تاکنون، شامل ترور بسیاری آمریکایی ها در ایران بوده اند هم شکی نیست.
نکته مهم اینجاست که صرف مشکل داشتن با حکومت ایران، سازمانی را با ما هم پیمان نمی کند. خب سلطنت طلبان هم با حکومت ایران مشکل دارند. کمونیست ها ( بخوانید داس و چکش ها) هم مشکل دارند. گروه های اسلامی جهادی( ریش بلند دارند و کروات نمی زنند) هم هستند که با حکومت ایران مشکل دارند. برای مثال حزب فرقان هم مشکل داشت.
منظورم این است که در طول سالها بسیاری از جوانان ما وارد سازمانهایی شدند که نتیجه اش معلوم نبود. نمی دانستند که روزی در کمپ هایی در عراق قرار گرفته و مورد هجوم نیروهای شیعه تحت فرمان تهران قرار خواهند گرفت در حالی که مسئولین عالی رتبه مجاهدین از مدتها پیش در اروپا ساکن شده بودند.
سازمان مارکسیستی – اسلامی مجاهدین هیچگاه مدافع حقوق ملیت ها در ایران نبوده است. پرچمشان همان پرچم شیر و خورشید است که خودش گویای همه چیز است. همان داستان شوینیستی قدیمی است که از صادق هدایت تا احمد شاملو و از احمد شاملو تا خاتمی تکرار شده است.
کشورهای غربی تنها زمانی به آنان نزدیک شدند که زمان جنگ ایران و عراق بود و یا گاه گاهی اطلاعاتی از ایران بیرون می آورند. غیر از این غربی ها به خوبی سازمان مجاهدین خلق را می شناسند. و در نتیجه مجاهدین خلق در لیست تروریستی قرار گرفته اند.
صحبت اینجاست که چرا بعضی احزاب اهوازی با چنین سازمانی یا سازمان های وابسته به آن مثل شورای مقاومت ملی رابطه دارند؟ چه سودی است با سازمانی که حتی اجازه نمی دهد اعضای زن اش روسری بر ندارند و اعضای خود را شکنجه و اعدام کرده است رابطه داشته باشیم؟
سازمانی که در واقع یک فرقه خشن مذهبی است و ایدوئولوژیک و بسته است نه برای اهواز آزادی می آورد و نه برای خودش. اگر دنبال آزادی است اول بروند و اعضای عضو خودشان را از قید و بندهای ایدئولوژیک آزاد کنند. سازمانی که اعضای خود را آموزش خودسوزی می دهد، سازمانی بسیار خطرناک است.
متاسفانه عده ای که هنوز به ورق پاره های رنگ و رو رفته مارکسیستی باور دارند، این باورها و ایدئولوژی زدگی ها آنان را به همکاری با چنین سازمان هایی نزدیک می کند. خب این مشکل همیشه گی مارکسیست ها است. خوب را از بد تشخیص نمی دهند و همیشه از بین شکست خورده ترین گروه ها همپیمان بر می گزینند.
نیاز به احزاب مدرن
جوانهای اهوازی ما نباید وارد این سازمان های به اصطلاح سراسری بشوند که چهره واقعی آنان فقط شوینیست است. می بایست احزاب احوازی مدرن و ملی گرای واقعی تشکیل شود تا جوانان ما بجای سردرگرمی و به خطا رفتن راه درست را از همان ابتدا در پیش بگیرند.
بسیاری از جوانان با استعداد ما در دوران های قبل به علت نبودن سازمان ها و احزاب احوازی که بتواند آنان را جذب کند و به نیازهای جامعه پاسخ دهد، رو به سازمان هایی مثل مجاهدین و چریک های فدایی خلق که به ظاهر شعارهای جذابی می دادند، آوردند. غافل از اینکه این احزاب و سازمان ها خود روی دیگرشان همان شوینیست منحوس فارس و ضد عرب بود. ما این خلا را می بایست پر کنیم.
تاریخ را باید خواند. نباید از یاد برد این مجاهدین خلق بودند که لقب امام را به خمینی دادند. و امام امام راه انداختند. بعد که ملا ها سهم شان را در انقلاب (بخوانید سهم در سرکوب نسل ما) را ندادند، اسلحه کشیدند و درگیر شدند. ولی در واقع فرقی بین بسیجی و سپاهی و برادر مجاهد نیست. مجاهدین در رستوران های ایتالیایی و سینما ها هم بمب گذاری می کردند.
مجاهدین خلق البته برای ماهی گیری آنقدر آب را گل آلود کرده اند که نگو و نپرس. هر گونه انتقاد کننده و مخالف خود را همواره خدمت کار رژیم تهران معرفی کرده اند. غافل از اینکه به صرف مخالف حکومت ایران بودن اجازه سرکوب منتقدین را به کسی نمی دهد. اصولا شما از همین اتهام زدن های بی خودی همیشه می توانید بفهمید که کدام حزب و سازمان دیکتاتور است و یا نه. هر حزبی که عادت اتهام زدن بی خودی داشته باشد و بجای گفتگو رودر رو و پاسخ شفاف به انتقادات از تاکتیک های اتهام وشایعه سازی استفاده کند، دموکراتیک نیست.
بهترین توصیف مجاهدین البته همان است که مرحوم قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان در خطاب به آنان گفت" شما نیروهای مدافع روزهای آخر رژیم هستید"
No comments:
Post a Comment